اندیشه انتقادی، برنامه ۴۹
ادبار و زبانبازی
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
گفتارهایی برای مخاطبان زمانه:
ابن مقفّع در "باب برزویهی طبیب" کتاب "کلیله و دمنه" تصویر تکاندهندهای عرضه میکند از روزگار تیرهای که «خیرات بر اطلاق روی به تراجُع نهاده است و همت مردمان از تقدیم حسنات قاصر گشته». این تصویر در ترجمهی نصرالله منشی چنین بازتاب یافته است:
«میبینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد و چنانستی که خیرات مردمان را وداع کرده است و افعال ستوده و احوال پسندیده مدروس گشته، و راه راست بسته و طریق ضلالت گشاده، و عدل ناپیدا و جور ظالم و علم متروک و جهل مطلوب، و لؤم و دنائت مستولی و کرم و مروت متواری، و دوستیها ضعیف و عداوتها قوی، و نیکمردان رنجور و مستذّل و شریران فارغ و محترم، و مکر و خدیعت بیدار و وفا و حریت در خواب، و دروغ مؤثّر و مثمر و راستی مهجور و مردود، و حق منهزم و باطل مظفّر، و متابعت هوی' سنّتی متبوع و ضایع گردانیدن احکام خِرَد طریقتی مشروع، و مظلوم محقّ ذلیل و ظالم مبطل عزیز، و حرص غالب و قناعت مغلوب، و عالَم غدّار بدین معانی شادمان و به حصول این ابواب تازهروی و خندان.»
اعجاز "شولم شولم"
ابن مقفّع پیش از این توصیف جاندار مشکل برزویهی طبیب و در واقع مشکل خود را با ستیزهای میان فرقههای مختلف و تهی بودن چنتهی فکری و اخلاقی آنها شرح میدهد و باور به گفتههای آنان را همسان با نادانی آن دزد در باور به اعجاز «شولم شولم» میداند. داستان آن دزد چنین آغاز میشود:
«گویند دزدی شبی به خانهی توانگری با یاران خود به دزدی رفت. خداوند خانه به حرکت ایشان بیدار گشت و دانست که بر بام دزدان اند، زن را آهسته بیدار کرد و معلوم گردانید که حال چیست. و فرمود که من خود را خفته سازم و چنانکه آواز تو بشنوند با من در سخن آی و پس از من بپرس به اِلحاحی تمام که: این چندین مال از کجا به دست آوردی؟ و هرچند دفع بیشتر کنم تو مبالغت بیشتر کن.»
زن چنین میکند و مرد بالاخره به اصرار او تسلیم میشود و ظاهراً راز توانگری خود را فاش میسازد:
«این مال از دزدی جمع شده است که در آن استاد بودم و افسونی داشتم که شبهای مُقمِر پیش دیوارهای توانگران بایستادمی و هفت بار بگفتمی ‘شولم شولم’ و دست در روشنایی مهتاب زدمی و به یک حرکت به بام رسیدمی.»
و به همینسان ادامه میدهد و معجزههای «شولم شولم» را برمیشمرد. دزدان راز را میشنوند:
«دزدان به شنودن این ماجرا و به آموختن افسون شاد شدند و ساعتی توقّف نمودند. چون ظنّ افتاد که اهل خانه را خواب درربود، مقدّم دزدان هفت بار بگفت ‘شولم شولم’، و پای در روزن نهادن همان بود و بر گردن افتادن همان.»
مشخصهی میل به ادبار
ادامهی داستان خود معلوم است. از آن اما چه برمیآید؟ ربط آن به توصیف نقل شده در بالا از آن زمانهی «میل به ادبار» داشته چیست؟ آیا منظور ابن مقفع این نیست که یکی از مشخصههای ادبار رواج «شولم شولم» و باور به اعجاز آن است؟ «شولم شولم» سخن مهمل است، سخن بیمعناست. پشت سر آن هیچ چیزی نیست، باد هواست، اما از آن بسی انتظارها میرود. میتوان بر زبانش راند و دست در مهتاب کرد و برفراز شد. دزد نادان گمان میکند که این سخن بسی پرمایه است، پرمایهترین سخن است، چون میپندارد بر مهتاب نیز کارگر است. این سخن رازناک است، و این باور رواج داشته و هنوز رواج دارد که سخن هر چه رازناکتر باشد، پرمایهتر است. این سخن غلوآمیز است، دروغی است بزرگ و گویا مشخصهی دورههای ادبار رواج دروغهای بزرگ است.
گرامی شود کژّی و کاستی
فردوسی نیز در نامهی رستم فرخزاد، آخرین سپهسالار ساسانیان، به برادرش، توصیف مشابهی از زمانهی ادبار عرضه کرده است، از زمانهای که در آن: «ز پیمـان بگردند و از راستی گرامی شود کــژّی و کاستی».
سخنها به کردار بازی بود
مشخصهی مهم این زمانه این است که در آن: «سخنها به کردار بازی بود». معمولا این برداشت میشود که فردوسی در اینجا غم از دست رفتن زبان سرهی پارسی را دارد و متأسف است که زبانی به جای آن نشسته که «نه دهقان نه ترک و نه تازی بود». مضمون اصلی گفتهی حکیم طوس فراتر از این حرفهاست. او نیز میخواهد چون ابنمقفع به ما بیاموزد که پیامد ادبار یا نمود ادبار تبدیل زبان به بازیای پوچ است، تبدیل زبان به زبانْبازی است، تبدیل آن به «شولم شولم» است. این وراگشت، بحرانِ معناشناختیِ اجتماعی است. با بحران معناشناختی واژهها عمق و حیطهی معنایی معمولی خود را از دست میدهند. ما منظور همدیگر را نمیفهمیم. نمیتوانیم از نشانهها تعبیر درستی دهیم. راست و ناراست از هم تشخیصدادنی نیستند. قولها قول نیستند، صددرصد صددرصد نیست، نمیشود نمیشود نیست، میشود میشود نیست. گفتار ایرانی دستخوش چنین بحرانی است.
|
نظرهای خوانندگان
سلام.از زحمات شما و سايت بسيار پر بارتان صميمانه سپاسگزارم. سوال من اين است كه فركانس راديو زمانه در ماهواره چيست؟با تشكر
-- بهزاد مهراني ، Jan 25, 2007 در ساعت 05:59 PMجناب نیکفر ضمن خسته نباشید به شما دو نکته را اگر جسارت نباشد یادآوری می کنم. شما بهتر می دانید که آوردن جمله «چنان که در بالا آمد...» مخصوص مطالب نوشتاری است. در وطالب گفتاری و رادیویی خواننده نوشته شما را نمی بیند که این امر را بفهمد. معمولا در این مورد گفته می شود: چنان که گفته شد. و یا چنان که پیش از این ذکر گردید و از این قبیل.
-- پروین ، Jan 26, 2007 در ساعت 05:59 PMمورد دوم نوع انتخاب موزیک متن در گفتار شماست. موزیکی که آرامش نمی آورد و حواس را پرت می کند. بهتر این است اگر موزیک استفاده می شود از نوع نرم و آرامش بخش باشد.
باسپاس از برنامه تان
جناب نیکفر! این معنا را برای «میل به ادبار دارد» از کجا استخراج کردید؟ متنتان را خواندم٬ شبیه بحث های منبری شده است٬ بی منبع و پراکنده.
-- مهران ، Jan 27, 2007 در ساعت 05:59 PM