رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۷ دی ۱۳۸۵
اندیشه انتقادی، برنامه ۳۹

مفهوم گفتمان

محمدرضا نیکفر

شنیدن فایل برنامه

گفتارهایی برای مخاطبان زمانه:
چند سالی است که در زبان فارسی مفهوم تازه‌ای راه یافته است: مفهوم گفتمان. "گفتمان" را داریوش آشوری در برابر discourse گذاشته است.

رونق گفتمان
فارسی‌زبانان گفتمان را در متنها و معناهای مختلفی به کار می‌برند. معمولا می‌توانند به جای آن به سادگی گفتار یا سخن یا بحث بگویند. مثلاً یکی می‌گوید که می‌خواهد با دیگری وارد گفتمان شود یا گفتمان کند یا به گفتمان بپردازد. کار را می‌تواند ساده کند و بگوید قصد صحبت یا بحث دارد. من از طریق ماشین جستجوی اینترنتی گوگل در اوایل دسامبر ۲۰۰۶ به جستجوی واژه‌ی "گفتمان" پرداختم و به ۵۴۷ هزار صفحه (البته به صورت ناخالص، یعنی شامل موردهای تکراری) رسیدم که حاوی این واژه بودند. کمتر واژه‌ی نوظهوری این سعادت را داشته که این چنین مقبولیت یابد، هم عنوان گپ‌سرای اینترنتی شود، هم شیوه‌ی بیانِ گرایشی یا گروهی خاص را مشخص کند − مثلا "گفتمان دینی" یا "گفتمان چپ" − و هم به معنای بحث عقلانی باشد. لابد نیازی به تمایز باعثِ رواجِ این واژه شده است. پای مُد هم در میان است.

هابرماس و فوکو
دیسکورسِ فرنگی نیز معنایی چندگانه دارد. معنای عمومی آن بحث و گفتارِ بحث‌وار است. یورگن هابرماس از آن در معنای بحث عقلانی استفاده می‌کند. او آن بحثی را گفتمان می‌نامد که شاخص گردشِ آن مبادله‌ی استدلال باشد. میشل فوکو از مفهوم گفتمان در بررسی تاریخ نظامهای فکری بهره می‌برد. گفتمان، مجموعه‌ی گفتنی‌های یک دوره یا یک نظام فکری را مشخص می‌کند و قاعده‌هایی دارد برای این که مفهومها را چگونه در پیوند یا در تقابل با یکدیگر قرار دهد. گفتنی‌ها حوزه‌ی ناگفتنی‌ها را نیز تعیین می‌کنند.

تحلیل انتقادی گفتمان
متأثر از اندیشه‌ی فوکو در باب گفتمان‌، این مفهوم به زبان‌شناسی نیز راه یافته و در آنجا فکر انتقادی درباره‌ی گفتمان‌ها را برانگیخته است. نکته‌ی اصلی در این فکر این است: به شیوه‌ی انتقادی بررسیم چگونه واقعیت در گفتمان بازساخته و ساخته می‌شود، چگونه در آن و با آن مجاز و ممنوع از هم تفکیک می‌شوند، چگونه متنها بایگانی می‌شوند و تاریخ به‌یادمانده را می‌سازند و پشت سر همه‌ی کنشها و واکنشها برای بازساختن و ساختن واقعیت از راه گفتمان چه نیروهایی عمل می‌کنند.

یک‌جنسی شلاق و استدلال
نیرو به دلیل اجبارگری‌اش نیروست. هم شلاق مجبورکننده است، هم استدلال منطقی. یکی می‌پذیرد، چون شلاق می‌خورد و یکی می‌پذیرد چون با استدلالی قوی مواجه می‌شود. می‌گویند ارسطو کاشف قدرت مجبورکننده‌ی استدلال منطقی است. بهتر است بگوییم او نخستین کسی است که در این مورد به تفصیل و به روشنی اندیشه‌ورزی کرده، زیرا آگاهی بر قدرت نهفته در استدلال به طور ضمنی با نفس استدلال همراه است. آن کس که نخستین بار استدلال کرد، هم او کاشف قدرت استدلال نیز بوده است.

نایک‌جنسی شلاق و استدلال
شلاق و استدلال هر دو مجبور کننده‌اند، اما از یک جنس نیستند. تفاوت بنیادی آنهاست که در اصل به مفهوم انتقاد معنا می‌بخشد. تحلیل انتقادی گفتمانها به عنوان یک اسلوب در علوم انسانی نمی‌تواند از درکی هنجارگزار که میان نیروی اقناع زبانی با شکلهای دیگر اعمال نفوذ فرق بگذارد، بی‌نیاز باشد. به دیگر سخن ما در استفاده‌ی انتقادی از اندیشه‌ی فوکو، به یک گفتمانِ اخلاقی و به سبب آن به یک اخلاق گفتمانی نیاز داریم و این همان چیزی است که هابرماس و کارل-اتو آپل در فلسفه‌ی گفتمان خود عرضه کرده‌اند.

امتیاز گفتمان استدلالی
نکته‌ی کانونی در اخلاق گفتمانی این است که گفتمان استدلالی یک شکل صحبت در کنار شکلهای دیگر نیست. امتیاز آن در این است که همه‌ی شکلهای دیگر ارتباط انسانی برای توجیه خود به آن نیاز دارند. هر بیانی یک ادعاست و ادعای نسیه در آن جایی نقد می‌شود که با استدلال برحق‌بودگی خود را اثبات کند.

عقلانیت و آزادی
این نیاز به حقانیت گفتمانی، که گفتمان استدلالی را ممتاز می‌کند، نه امتیاز اجباری بر اجباری دیگر، بلکه امتیاز آزادی است. گفتمان استدلالی به‌عنوانِ مظهر عقلانیت از آن رو مظهر آزادی نیز هست، که اصول و اسلوب حاکم بر آن از طریق خود آن حقانیت می‌یابد. این موضوع آنگاه جلوه‌ی بارزی دارد که بحث می‌کنیم و چون به اشکالی در روال گفتگو برمی‌خوریم، پهنه‌ی بحث را موقتا ترک کرده و به بحث روی روال آن می‌پردازیم. به عبارت فنی‌تر از پهنه به زبرپهنه می‌رویم. بحثی عقلانی است که در زبرپهنه‌ی آن آزادی مطلق برقرار باشد، یعنی بنابر هنجار پایه‌ای عقلانیت، بر عقل هیچ چیزی جز خودِ عقل اِعمال نیرو نکند. آزادی، این خودبنیادی است. بیان عقلانی این مشخصه را دارد که بری از تناقض منطقی است. نوعی دیگر از اجتناب از تناقض وجود دارد که اجتناب از تناقض اجرایی است. اگر مدعی باشیم در گفتمانی عقلانی شرکت جسته‌ایم، اما در گفتمان تکیه‌گاهی جز استدلال داشته باشیم، دچار خودنقض‌گری اجرایی شده‌ایم، یعنی در عمل پیام و ادعای شرکتمان در گفتمان را نقض کرده‌ایم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

Herr Nikfar

Auf diese seite lese ich nur Ihr Artikeln und manchmal auch Nilgoon von Herr Abdi( meine Kommentar sind manchmal da wie für نقد خشونت ديني. پايان نوستالژيا ) ,,
heute habe ich mich für den Zufall gefreut und Verzeihung dass ich auch kurz mich nicht vorgestellt habe.
Grüsse von Alireza,
die Ubahn 16
Bonn- Koeln

-- بدون نام ، Dec 12, 2006 در ساعت 08:19 PM

برای من آن قسمت از بحث گفتمان جالب است که ما را متوجه بخش نا خود آگاه آن می کند مثلا در ناخودآگاه جمعی از نوع فوکویی ما بدون این که از خود چارچوب ها آگاه باشیم در داخل چارچوب تاریخی بحث های موافق یا مخالف می کنیم و کمتر کسی از چارچوب سوال می کند و اگر می کند فهمیده نمی شود و یا با بحث های غیر اصیل و خارج از نت یا غیر عادی مخلوط می شود. آن چه با یک مرور در وبلاگ دوستان دانشجوی ایرانی دستگیرم شد همید بود که این ها حتی بیشتر از این که فرضا از پارادایم های جامعه شناسی (دانشجویان جامعه شناسی) استفاده کنند کاملا در تنگنای گفتمان جاری و شایع گرفتار شده اند و جامعه را با همان ابزار نگاه می کنند که همه در اختیار دارند. به نظر من ما از زندان گفتمان بیرون نمی آییم مگر با شناخت آن و شناختن نوع شناختمان که همان تحلیل گفتمان باشد.

-- خسرو احسنی قهرمان ، Dec 13, 2006 در ساعت 08:19 PM

salam,

fekr konam bad nabaashe majmue linkhaai kenaare in bakhs gharaar girad

masalan man be siti barkhordam do maahe pish
:
http://www.radicalphilosophy.com/

ke article( comentaries,article, recnet highlights, interviews, etc)_ haaye khubi besurate "free" ghaabele khundan ast gaahi negaah mishe negaah kard, yaa linkhaaye besyaar khube digar

movafagh baashid

Alireza
Bonn/

-- بدون نام ، Dec 20, 2006 در ساعت 08:19 PM

the refered interview with two professores
der Titel::
Das wäre die Abschaffung des Menchen
Gehirn §Geist" magazin

-- Alireza ، Dec 23, 2006 در ساعت 08:19 PM

یک نکته جالب در همین زمینه الآن به ذهنم رسید. بحث کلی تقابل های زوج مثل عقل و عشق سنتی ما و همنوعش عقل و عاطفه در تمدن غربی که در دکارت به اوج رسید. و بحث آنتونیو داماسیو در کتاب اشتباه دکارت که زیر پای این تقابل رو کاملا با شواهد علمی در مورد کار ذهن انسان خالی می کنه. خلاصه این که گفتمانی که در آن از عقل یا احساسات به مثابه دو کفه در دو طرف ترازو یا نقیض یا تعادل ارسطویی یا کلا این گفتمان رو به قول شما بر ملا می کنه. به نظر من یکی از بزرگترین پیشرفت های بشر در آخر قرن بیستمه. و متاسفانه هنوز به اندازه ای که شایستست شناخته نشده و هنوز گفتمان ها جوری جاری اند تو گویی گفتمان دیگری وجود ندارد.
http://www.esnips.com/web/drafts

-- خسرو احسنی قهرمان ، Dec 24, 2006 در ساعت 08:19 PM

باسلام
میخواستم از طریق شما از جناب نیکفر خواهش کنم که اگر میتوانند مقاله ای در نسبت گفتمان و نسبی گرایی{بخصوص گفتمان به صورتی که فوکو از آن مراد میکند} بنویسند من دانشجوی علوم اجتماءی هستم متاسفانه در این مورد در ایران مقالاتی اینچنینی یافت نمیشود- یا حداقل من نیافتم- خواهش میکنم راهنمایی کنید درصورتی که کتاب یا مقاله فارسی وجود ندارد از دریافت مقاله انگلیسی هم ممنون میشوم
در ضمن اگر ممکن است e-mailاغای نیکفر را میخاستم که با ایشان تماس بگیرم

-- shahram ، Dec 25, 2006 در ساعت 08:19 PM

baa puzeshe faraavaan commente marbute be mosaahebeh baa do professor raa eshtebaahi injaa vaared namudam, balke marbute be commentee 23 Dec dar bakhshe nilgoon bud

baa puzeshe faraavaan

Alireza
glieiche

-- Alireza. ، Dec 28, 2006 در ساعت 08:19 PM