رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ آذر ۱۳۸۵
اندیشه انتقادی، برنامه ۲۴

جانبداری و نگرش انتقادی

محمدرضا نیکفر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

گفتارهايی برای مخاطبان زمانه:
اریک اشمیت (Eric Schmidt) رئیسِ شرکتِ نام‌آورِ گوگل، که یکی از مهمترین بازیگرانِ صحنه‌ی اینترنت است، اخیراً (طبقِ خبرِ منتشر شده توسطِ خبرگزاریِ رویترز به تاریخِ ۱۲ مهر ۱۳۸۵) ادعا کرده است که به زودی انتخاب‌کنندگان می‌توانند پیش از رأی دادن درستی یا نادرستیِ سخنان و وعده‌های سیاستمداران را دریابند. به پندار او در ظرفِ پنج سالِ آینده نرم‌افزاری تهیه خواهد شد که با فشارِ یک تکمه به ما خواهد گفت که به وعده‌های انتخاباتی یک حزب یا سیاستمدار باور کنیم یا نه. این نرم‌افزار برای قضاوت خود از دانسته‌های انباشته در اینترنت استفاده خواهد کرد.

برنامه‌ی دروغ‌سنج گوگل
آیا واقعا به زودی دارای چنین دستگاهِ دروغ‌سنجی خواهیم بود؟ آیا دیگر لازم نیست خودمان فکر کنیم و بسنجیم و برنامه‌ای وجود خواهد داشت که داده‌ها را سبک‌ و سنگین خواهد کرد و در پایان به ما توصیه خواهد کرد چه کنیم؟ ببینیم نرم‌افزارِ حقیقت‌یاب چه خواهد کرد: مثلِ هر نرم‌افزارِ دیگر به آن اطلاعاتی خورانده می‌شود، نرم‌افزار به روالی برنامه‌ریزی‌شده آن اطلاعات را پرداخته می‌کند و سرانجام از خود داده‌ای برون می‌دهد که نحوه‌ی تفسیر آن نیز تا حد زیادی پیشاپیش برنامه‌ریزی شده است. ما مثلاً به برنامه این اطلاعات را می‌خورانیم: فلانی چهار سال پیش وعده داده بود که بیکاری در شهر ما را به میزانِ پنجاه درصد کاهش خواهد داد، انتخابش کردیم و او به مسؤولیت دادیم، میزان بیکاری اما بیشتر شده است. او اکنون وعده می‌دهد که برای نود درصد کارجویان کار خواهد یافت یا برایشان فرصت شغلی ایجاد خواهد کرد. حال به او دوباره اعتماد کنیم، یا نکنیم؟ برنامه‌ی دروغ سنج بر مبنای این اطلاعات و حساب و ‌کتابی که در زبان تخصصی به آن الگوریتم (=خوارزمی) می‌گویند، سرانجام به ارزشی می‌رسد که بیان آن به زبانِ طبیعی مثلاً این می‌شود که این بار باید احتیاط کنیم و رأی خود را به کس دیگری بدهیم. پیش‌بینی اشمیت این است که چنین برنامه‌ای ابداع خواهد شد و این نرم‌افزار‌ اطلاعاتی را که برای پردازش لازم دارد، خودکارانه از درون اینترنت فراهم خواهد کرد.

نرم‌افزار انتقادی
اگر این برنامه در سه مرحله دارای قوه‌ی تشخیص انتقادی باشد، کارکردِ آن تناسب خواهد داشت با ادعایی که بر آن بار می‌شود: در مرحله‌ی جمع‌آوری و گزینش اطلاعات، در مرحله‌ی پردازشِ آنها و سرانجام در مرحله‌ی برون‌داد که باید سمتِ درستی دهد به تفسیری که ما از نتیجه‌ی کار می‌کنیم. اگر در هر یک از این مرحله‌ها با داده‌هایی از جنس اندازه کار شود و پردازش داده‌ها درنهایت مقایسه‌ی میانِ اندازه‌ها باشد، می‌توان انتظار داشت که برنامه‌ی دروغ‌سنج در حد برخی ابزارهای رایج در اینترنت کار خود را پیش ببرد. از جمله‌ی این ابزارها برنامه‌هایی هستند که جدولی ترتیب می‌دهند از قیمت فروش یک کالا در نزد عرضه‌کنندگان مختلف و به ما توصیه می‌کنند که از کجا می‌توانیم با پایینترین قیمت کالا را تهیه کنیم. اما کار به این سادگی نیست. داده‌ها همواره از جنس اندازه‌هایی نیستند که در جدول مقایسه‌ی کمی بگنجند. ما اغلب در انتخاب سیاسی و در بسیاری از موردهای دیگر در زندگی اجتماعی با کیفیت‌ها و درجه‌ها و شدتهایی که بیان کیفی می‌یابند و به‌عنوانِ چونی یک پدیده یا وضعیت درک می‌شوند، مواجه هستیم. آنها کیفیتهایی پدیدار از یک موضع و بر یک موضع هستند.

جانبداری و نگرش همه‌جانبه
ما از یک موضع به وضعیت می‌نگریم و آن را همانند کسی دیگر که موضع دیگری دارد، درک نمی‌کنیم. معمولاً تصور می‌شود که داشتن موضع ما را یکجانبه‌نگر می‌کند. در موردهایی آشکارا چنین است. ولی راه تصحیح خطاهای ناشی از موضع داشتن، دعوت به بی‌موضع بودن نیست. تفکر بر خویش، شناخت موضع خود و پرورش توانایی نگریستن واقعی یا تصوری از دیدگاههای دیگر به موضوع است که ما را به درکی کاملتر از آن نزدیک می‌کند.

نقد توهم بی‌طرفی مطلق
در سیاست تفکر درست آن تفکری نیست که خود را فراحزبی و فراجناحی می‌خواند. کسی حق دارد ادعا کند منصف است، اما آنجایی که می‌گوید جانبدارانه قضاوت نمی‌کند یا به عبارت دیگر رها از هر ارزشی ارزش‌گذاری می‌کند، یا دچار توهم نشسته بودن بر فراز ابرهاست یا به‌عمد دروغ می‌گوید. به نظر می‌رسد که برنامه‌ی دروغ‌سنج آرزویی اریک اشمیت، رئیس گوگل، با توهمِ بی‌طرفی مطلق نوشته خواهد شد. اساس توهم آن در این است که می‌توان از سیاست گزارشی غیرسیاسی داد و به صورتی غیرسیاسی سیاست‌ورزی کرد، یعنی غیرِ حزبی بود، در عین حال حزبیت داشت.

جانبداری و نگرش انتقادی
کمیتهای دامنه‌داری مثل تعداد و مقدار را می‌توان در محیطی که درمجموع نظارت‌پذیر باشد، بدون جانبداری تعیین کرد و با هم مقایسه کرد. چنین کاری معمولاً ممکن نیست در مورد کیفیتها و حالتهایی که درک آنها درک شدتی از یک موضع خاص است. اگر قرار باشد نرم‌افزار اریک اشمیت سیاسی شود، یعنی دارای موضع شود، سرانجام چند نوع برنامه وجود خواهد داشت. این که ما کدام برنامه را برگزینیم، بستگی به موضعمان دارد، بنابر این در نهایت به همین جایی می‌رسیم که در آن قرار داریم. الگوریتم یگانه‌ای پیدا نخواهد شد که داده‌ها را چنان برگزیند و بپردازد که ما را از آن بی‌نیاز کند که خودمان انتقادی بیندیشیم. اگر موجودی متعالی وجود داشته باشد فرا و ورای همه‌ی موضع‌ها، آن موجود قادر به نگرش انتقادی به موضوع‌های مشخص نخواهد بود که همواره موضوع‌های موضع‌های مشخص‌اند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دکتر نیکفر عزیز!
در مورد سنجش کیفیت‌ها و مواردی که به ظاهر کمیت‌پذیر نیستند، ما از روش‌های غیر مستقیم برای کمیت‌پذیر نمودن آن‌ها استفاده می‌کنیم.
درباره‌ی در نظر گرفتن ترجیحات فردی نیز، آنقدر مطالعه انجام شده و عامل‌های هوشمندی که بتوانند به نمایدگی از انسان تصمیم بگیرند، آن‌قدر در موردشان تحقیق شده که شمارش از عدد بیرون است.

اما گوگل که بیش از همه بر تحقیقات زبانی و واژگانی متمرکز است، در صورت حرکت به سمت روش‌های ساختارگرا و رفتارگرا، که احتمالاً مشی آینده‌ی میدران آن خواهد بود، خواهد توانست به وعده‌ای که داده شده برسد، البته تاحدودی و نه کاملاً.
برای نقدهای شما، مقالات متعددی نوشته شده و تلاش‌های زیادی برای برطرف کردن این مشکلات انجام گرفته است.
من نمی‌دانم چرا شما هنوز مفهوم هوشمندی کامپیوتر را معادل استفاده از الگوریتم، و یا صفر ویکی کردن امور می‌بینید.
موضوعات مربوط به هوشمندسازی برنامه‌ی کامپیوتری بسیار پیچیده‌تر از چیزی که در بینش شما از کامپیوتر است می‌باشد.
امیدوار بد برداشت نکنید، اما، فکر می‌کنم، برهان‌های شما از جنس برهان‌هایی است، که ملاهدادی سبزواری در رد پدیده ی عکاسی می‌آورد.

-- محسن مؤمنی ، Nov 25, 2006 در ساعت 06:53 PM

آقای مؤمنی، از اظهار نظر شما سپاسگزارم. در یکی دو بخش بعدی "اندیشه‌ی انتقادی" باز به سخن اریک اشمیت پرداخته شده است. انتقاد من تازگی ندارد. این که کیفیتها را چگونه بسنجیم، موضوعی است کهن. در هنگام تحصیل علوم اجتماعی در همان ترمهای اول که روش تحقیق را یادمان می‌دهند، فرق می‌گذارند میان روش تحقیق کمی و کیفی و شرح می‌دهند که چرا نمی‌توان از هر چیزی تبیینی کمی به دست داد. در هرمنوتیک خاصه هرمنوتیک موصوف به عینی نیز در این باره بسیار بحث شده است. بحث مهمی نیز چند دهه پیش درگرفته که به ستیز بر سر پوزیتویسم شهرت یافته و تا حدودی به این مسئله‌ی ما مربوط می‌شود. بحثهای هابرماس در مورد شناخت و علاقه (یا موضع‌داری) نیز بسیار آموزنده‌اند. از شما می‌پذیرم که در مورد موضوع بسیار نوشته شده. این را من می‌دانم، اما نمی‌توانم آن را به‌عنوانِ پایه‌ی استدلالی انتقادی بپذیرم. در پاسخ به شما این می‌ماند که بگویم تا حدودی در جریان آن چه نوشته شده، هستم. من نکته‌ی اصلی در نظر خود را در مقاله‌ای نگاشته‌ام که اتفاقا به تازگی چاپ شده است، مقاله‌ی «معنای معنا» چاپ شده در شماره‌ی جدید مجله‌ی «نگاه نو».
قیاس با ملاهادی بامزه است، اما مع الفارق است. من از عالم ریاضیات می‌آیم، سابقه‌ی تحصیل مهندسی دارم و از ۳۰ سال پیش که اولین زبان برنامه‌نویسی را یاد گرفتم، تا کنون با دقت تحولات جهان کامپیوتر و مباحث هوش مصنوعی را دنبال کرده‌ام. شغل من نیز درگیری دایم با تئوری رسانه‌ها را ایجاب می‌کند. خوشحال می‌شوم که شما در مقاله‌ای به تفصیل این نکته را بازکنید که آرزوی اریک اشمیت چگونه با استفاده از "روش‌های ساختارگرا و رفتارگرا" تحقق خواهد یافت ("البته تا حدودی و نه کاملا"). حتما نوشته‌‌ی‌تان برای من آموزنده خواهد بود.
درود و سپاس، محمدرضا نیکفر

-- محمدرضا نیکفر ، Nov 27, 2006 در ساعت 06:53 PM