رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۷ آبان ۱۳۸۹

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های بامدادی

استراتژی دریای خزر
سرمقاله امروز روزنامه آرمان با عنوان «ضرورت تدوین نظریه ملی خزر» در مورد دو راهکار حقوقی و سیاسی برای تقسیم دریای خزر است.

در این سرمقاله می‌خوانیم: «دریای خزر تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دریای مشترک ایران و شوروی مطرح بوده و در زمینه نوع برخورد با خزر و بهره برداری از این دریا هم قراردادهای ١٩٢١ و ١٩٤٠ بین ایران و شوروی امضا شده است؛ یکی از آن‌ها بعد از پایان جنگ جهانی اول و در سال‌های اولیه شکل‌گیری حکومت کمونیستی منعقد شده و دیگری در آستانه جنگ جهانی دوم. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، خزر در نقشه جهان موقعیت برجسته‌تری در کنار آسیای مرکزی و قفقاز پیدا کرد و این منطقه به عنوان یکی از حوزه‌های ژئوپلیتیک دنیا تلقی شد. در طول دو دهه گذشته، ما دو روند موازی را درباره موضوع خزر شاهد بودیم.»

نویسنده این سرمقاله افزوده: «دو نگاه به مسأله خزر وجود دارد، دیدگاه حقوقی و دیدگاه سیاسی. دیدگاه حقوقی بر قراردادهای ١٩٢١ و ١٩٤٠ میان ایران و شوروی را مورد تأکید قرار می‌دهد. در حالی که دیدگاه سیاسی بیش‌تر به ضرورت توافق سیاسی و حل‌و‌فصل مسائل از طریق توافقات و رایزنی‌های سیاسی معتقد است. قراردادهای ١٩٢١ و ١٩٤٠ میان ایران و شوروی، خزر را به عنوان دریای مشترک میان ایران و شوروی معرفی می‌کند و حاکمیت برابر آن‌ها را تأیید می‌کند و هیچ سندی هم معتبرتر از این دو سند وجود ندارد.»

در ادامه سرمقاله آمده است: «دیدگاه حقوقی، این اسناد را مبنای مذاکرات می‌داند و معتقد است این مسأله باید از این طریق حل‌و‌فصل شود و بنابراین دیدگاه حداکثری نسبت به سهم ایران در دریای خزر دارد. اما نگاه سیاسی بر این اعتقاد است که در حال حاضر تنها با ایران و شوروی مواجه نیستیم، دو دهه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد و پنج کشور در حاشیه خزر وجود دارند. قراردادهایی هم میان آن‌ها درباره چگونگی بهره‌برداری از این دریا امضا شده است و بیش‌تر از منطق حقوق، منطق قدرت و سیاست است که تعیین‌کننده است. بنابراین ایران باید با استفاده از دیپلماسی فعال و دست یافتن به توافقات دو جانبه با کشورهای حاشیه دریای خزر به حل و فصل این موضوع بپردازد.»

نویسنده سرمقاله آرمان ادامه داده است: «باید یک نظریه ملی خزر تدوین کرد؛ یعنی باید به اجماع دست یافت و استراتژی روشنی در خصوص این موضوع تدوین کرد. بعد هم ترکیبی از نگاه حقوقی و نگاه سیاسی در مقوله خزر کارساز است و باید با توجه به نگاه حقوقی و سیاسی، دست به ابتکاراتی در این زمینه زد. ضمن اینکه باید به سایر ابعاد خزر هم توجه کرد. خزر ابعاد امنیتی، زیست محیطی، اقتصادی و ... دارد. به نظر می‌رسد که این ابعاد تحت تأثیر مسائل دیگر، تا حدی مغفول مانده است.»

متن کامل سرمقاله

«ناکامی راهبرد فشار و مذاکره»
سرمقاله امروز روزنامه کیهان با عنوان «تغییر قواعد بازی یا جابه‌جا شدن تیرهای دروازه؟» در مورد مذاکرات پیش‌روی ایران و گروه ١+٥ است که از نگاه نویسنده سرمقاله با استراتژی «فشار و مذاکره» غربی‌ها ناکام خواهد بود.

در این سرمقاله آمده است: «در حالی كه به‌زودی مسابقه‌ای آغاز خواهد شد، خبرها حاكی از آن است كه غربی‌ها درحال جابه‌جا كردن مكان تیرهای دروازه هستند. نمایندگان ایران و گروه ١+٥ روز ١٤ آذر (پنج دسامبر) احتمالاً جایی در سوئیس یا تركیه ملاقات خواهند كرد. اینكه در این مذاكرات چه اتفاقی خواهد افتاد و چه نتیجه‌ای از آن بیرون خواهد آمد، مستقیماً وابسته به این است كه دو طرف با چه استراتژی وارد آن خواهند شد.»

این سرمقاله افزوده: «یكی از مهم‌ترین مشغولیت‌های دو طرف این روزها تعقیب و تحلیل دقیق كدهایی است كه از جانب طرف مقابل ارسال می‌شود. كدهایی كه تا حالا غربی‌ها فرستاده‌اند عمیقاً ناامیدكننده است چرا كه همچنان در چارچوب همان استراتژی ارائه می‌شود كه شكست آن از نظر ایران یك پیش فرض برای هرگونه مذاكرات آتی است. این چارچوب استراتژیک همان چیزی است كه غربی‌ها آن را استراتژی دو مسیره فشار و مذاكره می‌نامند و مبتنی بر این اصل است كه هر گونه مذاكره باید همراه با فشار، و هر گونه فشار باید همراه با مذاكره باشد و فشار بدون مذاكره، یا مذاكره بدون فشار، بی فایده است.»

در ادامه سرمقاله کیهان آمده است: «طرف‌های غربی ادعا می‌كنند در حال آزمودن یک استراتژی هستند كه تلاش می‌كند دائماً فشارها بر ایران را افزایش بدهد و بعد از هر مرحله افزایش فشار، بسته‌ای از مشوق‌ها را به ایران عرضه كند. این استراتژی دو اشكال مهم دارد كه طرف غربی هرگز آن‌ها را به دقت بررسی نكرده است. اشكال اول این است كه وقتی به تاریخ واقعی ماجرا نگاه می كنیم اساساً خبری از یک راهبرد دو مسیره نیست و هر چه هست تلاش آمریكا برای عمیق‌تر شدن مسیر فشار است بدون اینكه اراده‌ای جدی برای ایجاد تحول در مسیر مذاكره مشاهده شود. اشكال دوم هم اين است كه آمريكايی‌ها هنوز قادر به تحليل صحيح اين موضوع نيستند كه فشار به جای اينكه مسير مذاكره را تقويت كند، آن را مختل می‌كند.»

سرمقاله افزوده است: «وقتی مسیر فشار فعال می‌شود، روحیه ایرانی به این سمت گرایش پیدا می‌كند كه فشار را باید با فشار جواب داد و در اولین گام تصمیم می‌گیرد همه پیشنهادهایی را كه غربی‌ها روی میز می‌گذارند، رد كند. چرا كه پذیرش هر نوع پیشنهاد به معنای تسلیم شدن در مقابل فشار و در نتیجه تشدید فشارها ارزیابی خواهد شد. اگر طرف غربی بتواند این دینامیسم را درک كند، خواهد فهمید كه راهبرد اعمال فشار به تنهایی مطلقاً قادر به تأثیرگذاری بر ایران به منظور حل مسأله از این طریق نیست و بدتر از آن، مسیر مذاكره را هم نابود می‌كند. با این استدلال است كه می‌توان نتیجه گرفت راهبرد دو مسیره فشار -مذاكره، در دل خود دارای تناقض و به اصطلاح پارادوكسیكال است و هر چه جلوتر برود ناكام‌تر خواهد ماند.»

متن کامل سرمقاله

Share/Save/Bookmark