رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > انتقاد از ادامه برخوردهای پلیسی با نخبگان | ||
انتقاد از ادامه برخوردهای پلیسی با نخبگانگروهی از نخبگان و دارندگان مدالهای المپیادهای جهانی در نامهای، نسبت به ادامه برخوردهای پلیسی با نخبگان ایران هشدار دادند. این نخبگان در نامهای که خطاب به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه نوشتهاند، از بازداشت عبدالله یوسفزادگان در مشهد انتقاد کرده و خواستار آزادی هرچه سریعتر وی شدهاند. یوسفزادگان که از نخبگان علمی ایران بهشمار میرود، ۲۴ اسفند ماه سال گذشته در مشهد بازداشت و به تهران منتقل شده است.
«آیا پاسخ شریفترین و فرهیختهترین فرزندان این سرزمین، زندانهای نامعلوم و بازجوییهای با چشمبند و غیراصولی است»
مقامهای امنیتی و قضایی تاکنون علت بازداشت وی را اعلام نکردهاند. امضاکنندگان این نامه نوشتهاند که یوسفزادگان، جرمی مرتکب نشده است و چنین برخوردهای «ناسنجیده و غیرموجه» با نخبگان علمی کشور در ماههای اخیر، قابل قبول نیست. آنها افزودهاند: «آیا پاسخ شریفترین و فرهیختهترین فرزندان این سرزمین، زندانهای نامعلوم و بازجوییهای با چشمبند و غیراصولی است؟» در این نامه اضافه شده است: «به راستی دستگاه قضایی نظام جمهوری اسلامی چه میکند با استعدادهایی که آینده این مملکت را خواهند ساخت؟ آیا معنای این فضای پلیسی نفسگیر، تعامل با نخبگان است؟» امضاکنندگان این نامه از آقای لاریجانی خواستهاند که با پیگیری وضعیت پرونده عبدالله یوسفزادگان، پاسخی به نگرانی جامعه دانشگاهی کشور بدهد.
این نخبگان نوشتهاند که ادامه بازداشت یوسفزادگان، «جز تخریب اعتبار دستگاه قضایی و سلب اعتماد نخبگان از دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی، نتیجهای نخواهد داشت»
این نخبگان نوشتهاند که ادامه بازداشت یوسفزادگان، «جز تخریب اعتبار دستگاه قضایی و سلب اعتماد نخبگان از دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی، نتیجهای نخواهد داشت.» در حوادث پس از انتخابات ایران، ماموران امنیتی برخی از استادان دانشگاه و دانشجویان را بازداشت و زندانی کردهاند. از مهر ماه سال گذشته و همزمان با آغاز سال تحصیلی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، اعتراضها به نتیجه انتخابات و وقایع پس از آن نیز گسترش یافته است. با افزایش اعتراضهای دانشگاهی، فشارها بر دانشگاهیان در ایران نیز افزایش یافته است، به طوری که دهها دانشجو به کمیته انضباطی احضار و با محرومیتهایی مواجه شدهاند. |
نظرهای خوانندگان
البته بازداشتهای اخیر همه بیمورد و قابل انتقاد است .ولی من نمیفهمم چرا نخبگان فکر میکنند نخبگیشان به طور خاصیباید آنها را از آزار معذور کند. مگر آنها که مثل من هوششان به برایی نخبگان نیست بازداشت و آزارمان جرم کمتریست.
-- cora angel ، Mar 27, 2010 در ساعت 11:00 AMبا درود به شما و به روح عزيزان،
-- jahan ، Mar 27, 2010 در ساعت 11:00 AMمن کاملأ با دفترها موافقم و ميخواهم در مورد روان و حساسيت نويسنده ها چند خطی اضافه کنم.فکر ميکنم که نويسنده ها حساستر از مردم عادی باشند و شايد آنانی که با هنر خويش چيزی را بيان ميکنند. يک نويسنده متأسفانه و يا خوشبختانه تصورات فروان دارد و نوشتن هزاران بار درمان اين افراد است ولی متأسفانه آن کسی که حساس است و آن شخصی که هميشه از ديگران دفاع کرده؛ خود را از سينۀ مادری خويش که همان زبان و وطن خويش است دور ميبيند. چه لحظات وحشتناکيست برای آنکس که حساستر و تخيلات بيشتر دارد و اگر در کشورهای اسکانديناو روزهای کوتاه کم نور را بايد بگذرانند بسيار سختتر است. انسان نتيجۀ نور و خورشيد است و کم نوری همان علتی است که اروپائيها جنوب را کلونيزه کردن تا خود را به زندگی اميدوار کنند. آری هموطنانم ايرانيها ميتوانند در کشورهای کم نور زجر بکشند و از افسردگی بنالند حال کسی با تخيلات بيشتر، حساسيت بيشتر ، نور کمتر، وابستگی به وطنش و خانواده ای که شايد در چنگال اين رژيم گذاشته بايد دست و پنجه نرم کند. بسياری از زنان و مردان اين سرنوشت حتی بچه دار نميشوند. زمانی از سال مانند بهار در همين فصل مردم اروپا بسيار عصبيند کمبود نور ميآزارد؛ کافيست برويد کيش و يک حمام آفتاب بگيريد. در اين زمان از سال اگر يک دست و پا از دست ندهيد شانس آورديت. حا آنکس که تخيلات بيشتر دارد به بن بست افکار خود ميرسد. آنان که دست به خودکشی ميزنند غمخوار نداشتن ؛ گوش شنوا نداشتن. آنان که حتی به فرزندانشان برای زندگی دل نميبندند به بن بست رسيدهاند. کسی نبود دستشان را بگيرد و در آخرين نظر دوستمان از افسردگی که در ايران شناخته نشده و درمان نشده است. آنکه رفت مريض بود و گناهش مريضی بود. و دگر نوع فعاليت مغزی و حساسيت را هم نبايد فراموش کرد. ما ايرانيان 32 سال است در امنيت و جو معمولی زندگی نميکنيم. مطمئن باشيد که کودکان متولد اين دوران با مشکلات بيشتری برابرخواهند بود ما ايرانيان بسيار عاطفی هستيم. ما در هر جا که بوديم زجر کشيديم و زجر هنرمند دو برابر است. از زمانی که اين چند خط را نوشتم ياد هدايت بودم. بقول دفترها صميمی تر و راست تر باشيم با هم تماس بگيريم. نويسندگان اکثرأ موجودات منزوی هستند.
از کودتا چیا نخبه کش تر مگه داشتیم؟ اینا اگر می تونستن همه مدرسه ها و دانشگاهها رو یک جا تعطیل می کردن. فکر کنم مدینه فاضله شون افغانستان باشه! که ٧٠ % مردم سواد ندارن.
-- Sarbaze Sabz ، Mar 27, 2010 در ساعت 11:00 AMبی شرافتان حاکم همه را دشمن می دانند و نخبگان و اهل اندیشه را دشمن تر چرا که آنها بهتر می فهمند که چه به حال و روز ایران و ایرانی آورده می شود.
-- سیامک ، Mar 27, 2010 در ساعت 11:00 AMبحث فرق داشتن یا نداشتن نیست بحث اعتمادی هست که باید باشد و نیست. بحث اینه که یه حکومت وقتی طی بیست سال عقل و شعور و قدرت تفکر و هوش و استعداد کم نظیر یه کسی رو تأیید می کنه، چرا یهو با یه حرکت ناپلئونی میاد اعتماد خودشو به این آدم زیر سوال می بره؟!
-- علی ، Mar 28, 2010 در ساعت 11:00 AMمملکتی که اسماً مال ایرانیه اما صاحبان اصلیش عرب و عبر و روس و ... هستن مگه نخبه هم لازم داره؟
تمام این برنامه ها برای همینه که نخبه و حتی غیر نخبه وطندوست و خدمتگزار واقعی رو از اون خاک یا مجبور به رفتن کنن یا
همونجا سر به نیستش کنن تا دزد و چپاول گر و خائن و بی وطن بتونه توش راحت زندگی کنه و هر کاری هم دلش خواست بکنه، حتی حکومت و ادعای "ایرانی اصیل" بودن!
...
-- ناامید ، Mar 28, 2010 در ساعت 11:00 AM