رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > محسن رضایی: موسوی عقبنشینی کردهاست | ||
محسن رضایی: موسوی عقبنشینی کردهاستمحسن رضایی، از نامزدهای انتخابات دهم ریاستجمهوری ایران، امروز جمعه بیانیه تازه میرحسین موسوی را «عقبنشینی آقای میر حسین موسوی از انکار دولت آقای احمدینژاد» توصیف کرد. آقای موسوی، نامزد معترض به نتایج انتخابات در بیانیهای که در رابطه با رخدادهای روز عاشورا و پس از آن صادر کرد، گفت تا زمانی که وجود یک «بحران جدی» در ایران به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد.
به گزارش خبرگزاری ایلنا، محسن رضایی در نامه خود به آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی نوشتهاست: در بیانیه تازه میرحسین موسوی «اعلام مسئولیتپذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه» به عنوان نخستین «راه حل» از «پنج راه حل برای برونرفت از وضعیت فعلی در ایران» آمدهاست. محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در نامه خود به آیتالله خامنهای از او خواست تا با صدور پیامی جدید باعث شود تا «کسانی که در جناحهای سیاسی اشتباهاتی داشتهاند از اشتباه خود برگردند.» فرمانده پیشین سپاه پاسداران در نامه خود به رهبر جمهوری اسلامی در مورد راهپیمایی اخیر هواداران دولت گفت: محسن رضایی: آیتالله خامنهای با صدور پیامی جدید باعث شود تا «کسانی که در جناحهای سیاسی اشتباهاتی داشتهاند از اشتباه خود برگردند»
روز چهارشنبه گذشته دهها هزار نفر از هواداران آیتالله علی خامنهای و دولت، برای محکوم کردن مخالفان دولت، راهپیمایی کردند. محسن رضایی در مورد راهپیمایی دولتی افزود: در همین رابطه: • موسوی: «مباح کردن خون معترضان فاجعه است» |
نظرهای خوانندگان
سرنگونی اجتناب ناپذیر است
-- پیمان ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMدژخیم خامنه ای باید برود پیش چاوز یا نوکر دیگر دژخیمان
لعنت بر خمینی دژخیم و خامنه ای بی سواد ... و جنایتکار
آقای رضایی برای جلو گیری از فاجعه پیشنهاد کتنید اول خود شما و بعد خامنه ای که خون مردم را و حتا نوشیدن آنرا توسط خود و امیران غضبش مباح دانسته نیز « عقب نشینی» کنند!
-- آشنا از تهران ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMاین آخرین شانس است که حکومت ایران بتدریج بسوی دموکراسی رود. در غیر این صورت ما بسوی یک جنگ واقعا داخلی پیش خواهیم رفت که حرف نه موسوی و نه کروبی در جلو گیری از آن شنیده خواهد شد.
زنده باد راهی که ما را به دموکراسی واقعی برساند.
مرگ بر دشمنان کینه جوی ایران
تحلیل آقای رضایی تاریخ مصرف گذشته است .حرکتی که شروع شده دیگری ارتباطی به آقای موسوی ندارد.....
-- بدون نام ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMآیا میدانید واقعه سینما رکس آبادان هیچ ارتباطی با علی فلاحیان و جناب آقای اژه ای ندارد !! (علی الظاهر کلی غصه عدم ارتکاب این جنایت را میخورند..!!)
آیا میدانید مواد اولیه آتش زایی که باعث ارتکاب آن عمل شنیع گردید از جانب فردی جهود به تیم شهاب و حسین بروجردی تحویل داده شد؟
آیا میدانید که مسنجر فتوای ارتکاب این جنایت ننگین نیز سیدی با نام مستعار عبدالله بوده است که برحسب تصادف به استعمال پیپ علاقه وافری داشته اند !!!(نقل به مضمون پشت پرده های انقلاب-واضح تر گفتن موجب تنگ شدن گره کراوات خواهد شد )
آیا میدانید در بیمارستان روزبه تهران پرونده ای بسال 1362 وجود دارد که اوراق حاوی آن حکایت از بیش فعالی بیمار در سنین کودکی و نو نهالی و اختلالات شدید شخصیتی –روان پریشی در آن ایام وجود دارد؟ آیا میدانید نام این بیمار محمود احمدی نژاد میباشد؟
آیا میدانید جناب آقای علی اکبر خان ولایتی ( طبیب السلطنه عصر نو) دستی بر آتش موسیقی دارند و در اوان کار ویلن مینواخته اند لکن تقریبا بیست سالی هست که تخصصی در محافل خصوصی فلوت زن قهاری است !!!!!
آیا میدانید مقام معظم رهبری در بین تمام شخصیت های برجسته نظام این افتخار را داشته اند که بر اثر مخالفت با نخست وزیری میر حسین موسوی از دستان مبارک حضرت امام (ره) چنان سیلیی خوردند که دستار از سر برفتاده و تا یک هفته پس از آن واقعه (خوشبینانه ) روی رودرو شدن با حضرتش را نداشته و ( مغرضانه ) گویا با حضرتش قهر نموده بوده اند و با وساطت افرادی نظیر آیت الله توسلی(ره) ، آیت الله هاشمی رفسنجانی و شیخ محبوب اصلاحات مجددا حضرت امام ایشان را به حضور پذیرفته اند ؟
آیا میدانید عقلا و زعمای راستین و البته باقی مانده صدر انقلاب رفتار پس از انتخابات حاکمیت با میر حسین را چندان بی ربط با آن سیلی ندانسته اند!!!؟
آیا میدانید سربازان گمنام امام زمان –ولایت و نیز غیور مردان سپاه قدس علی رغم تمام جوسازی های بیرحمانه استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل فقط وفقط تنها در 24 سوقسط در سرتاسر جهان در بین سال های 1983 لغایت 1994 ارتباط و عاملیت ویا مباشرت محرز داشته اند که تلفات این اقدامات شجاعانه و دراه اسلام ناب تنها شامل 626 کشته گردیده ؟
آیا میدانید در بین لیست این کشتگان برادران زحمتکش و انقلابی هیچ تبعیضی مبنی بر جنس ، رنگ ، گونه ، مذهب ، شغل ، سن و سال ...وخلاصه هیچ موردی دخیل نبوده و کشتنی نبوده الا به هدف قرب الی الله ...؟
آیا میدانید همین برادران گمنام در حد فاصل سال های 1982لغایت 1991 تنها و تنها فقط در 53 مورد گروگانگیری دخیل بوده اند که تنها 12 نفر در جریان این اقدامات انقلابی به درک واصل شده اند ؟(آمار به نقل از شرح اسناد میکونوس)
آیا میدانید اکبر خوش کوشک این بچه سربزیر و محجوب نازی آباد پس از سلاخی مرحوم فرخزاد از دست عالیجنابان فلاحیان و اژه ای یک طبقه کامل در مجتمع تجاری واقع در برج سفید پاسداران دست خوش گرفت ؟
آیا میدانید جناب آقای اژه ای این دادستان انقلابی میهن عزیزمان علی رغم سمپاشی های سبزهای منافق و ضد ولایت فقیه تنها فتوای چهار قتل را از مجموع بیش از 58 مورد قتل زنجیره ای صادر نموده اند!!!؟ ( پوینده، مختاری، پیروز دوانی ، حسین سرشار )
آیا میدانید عنصر پتاسیم آنچنانکه همگان در لابلای خاطرات شیرین دوره تحصیل متوسطه بخاطر داریم بغیر از واکنش شدید با آب و آزاد نمودن هیدروژن ( که بخاطر گرمای واکنش مشتعل میگردد) خواص دیگری نیز داراست ؟
آیا میدانید برادر انقلابی شهید سعید امامی در سفری که به کره شمالی داشتند نخستین بار از سربازان گمنام آن دیار آموخت که شیاف پتاسیم چه ها که نمیکند؟(قتل علی اکبر سعیدی سیرجانی در خانه های امن وزارت )
آیا میدانید تجاوز به زهرا کاظمی منتسب به سعید مرتضوی نمیباشد...!!!!!!!!!!!؟
آیا میدانید پس از آزادی رکسانا صابری سایت همدمی (وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی ) در سر تیتر خود خبر از همخوابی ایشان با مقامات قضائی ایران داده بود ( به نقل از واگوئی خود رکسانا به امیلی براون همکار خود !!!!!!!!)
آیا میدانید تمام حرف و حدیث های اصلاح طلبان منافق مبنی بر مسئله دار بودن جناب آقای آیت الله مصباح یزدی این شخصیت بی بدیل ، این کلاغ جنت مکان خلد آشیان، اسوه تقوی و کاشف برج اخوت !!! تماما بی اساس و از بن دروغ است و تنها بر اساس ویژگی ها و هوش سرشار خود از ابتدای ورود به حوزه هر مغرب تا خود سحر در حجره آخوند محققی رشتی دود چراغ میخورده اند و کار دگری نمیکرده اند ...و سر و صدائی هم نمیداده اند ...!!!!!!؟
آیا میدانید استاد پس از دلباختگی بر شاگردانی چون حائری خرم آبادی ( آهنگر لر که طشت رسوائی او با استاد چنان بر زمین افتاد که صدای آن حتی به اصفهان و نجف هم رسید) و نیز خسرو خوبان ( روح الله حسینیان – ملقب به خسی جون) بسیاری از آنان را یا در مقامات بالای حکومتی جا داده و یا با استفاده از نفوذ خود و بر پایه سیاست اموی خود ( زر ، زور و تزویر ) آنان را به کشورهائی نظیر بلژیک ، کانادا ، هلند ، انگلستان ( محضر عمه ویکتوریا!!!) وبسیاری دیگر جهت تحصیل علم اعزام نموده است ؟
آیا میدانید سیامک سنجری که برای دعوت از سعید امامی ملعون و جناب مستطاب علی فلاحیان به مراسم عروسی خود به دیدار خفاشان شب پرست رفته بود کارت عروسی در جیب و توسط شخص سعید امامی در خون خود غلطید و دو روز پس از آن در زیر پل مدیریت جنازه او یافته شد؟
آیا میدانید قصه سونای زعفرنیه دروغی بیش نیست و اساسا در زعفرانیه سونا وجود ندارد!!!!!؟ و همه این مهمل بافی ها کار جاسوس اسرائیل آمریکا انگلیس کانادا سوئد سوئیس و....( نفسم بند رفت ) آقای دکتر علیرضا نوری زاده این محقق و روزنامه نگار مستقل و موفق میباشد!!!!!؟
آیا میدانید جناب آقای روح الله حسینیان ( این خسرو خوبان دیروز و خسی جان مدرسه حقانی که در دوره طلبگی هر مساء را در حجره استادی به سحر میرسانده در سخنانی در قرچک ورامین و در نشستی جهت بزرگداشت سعید امامی ملعون صریحا اعلام و اعتراف به زندانبان بودن و قاتل دیروز بودن خود کرده بودند و عنوان میداشتند ( بسیار تخصصی ) که با یک استکان واجبی مگر میشود کسی را هلاک کرد ؟!!
آیا میدانید که آیت الله خلخالی در خواباندن غائله کردستان حتی از جان مترجم سپاه ( جوانی بیست ساله ) هم نگذشت و در کشاکش اعدام ها او را هم راهی جوخه مرگ نمود؟
آیا میدانید....؟
-- مبینا ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMمن نمي دانم چرا ما ايرانيها اولش بدون محاسبه تند ميرويم و هارت و پورت مي كنيم بعدش كه به مانع برخورديم تسليم مي شويم آنهم نه متواضعانه بلكه با داد و هوار و شهادت طلبي و ٠٠٠٠ جام زهر سر مي كشيم٠
موسوي هم از اولش مشخص بود كه تا كجا پيش خواهد رفت منتهي بعضي اپوزيسيون بيخودي بزرگش كردند
شكستي ديگر براي افراط و تفريط
كاش مثل سحابي و بهنود و گنجي و جمشيد طاهري و رضا فاني اين كار را با شجاعت بر اساس پايبندي به جنبش عدم خشونت انجام ميداد
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic2/more/20451/
http://masoudbehnoud.com/2009/12/blog-post_27.html
http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/20416/
-- hartopourt ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMآقی رضایی موسوی عقب نشینی کرد ملت چه؟مگر ملت با شمایان شوخی دارد یا حق وحقوقش را هنوز بعد از 30 سال ریاکاری وفریب نمیداند چیست؟ موسوی وکروبی اصلا گریختند اعدام شدند این حقجویی ملت تمام میشود؟شمای کجای سیاست ایستاده ای ؟آیا از سیاست چیزی هنوز یاد نگرفته ای ؟صرفا بعلت رشته ات همه را در سرمایه گذاری خلاصه میکنی؟یادت بیاید که جمعتهای میلویونی شعارشان در 57 چه بود مگر بنا نبود اوین خراب شود مگر بنا نبود هر کس هرچه میخواهد بگوید بنویسد ؟چه شد ملت کور شدند کر شدند خر شدند؟آزادی ما کجا رفت ؟به فلسطین به لبنان به عراق به سوریه به ونزویلا به پاکستان هندوستان تایلند یمن؟کجا رفت؟این زندانهای مملو با آنهمه جنایت این زندانهای جدید با آنهمه جنیایت چیست؟ساواک را مگر نمیخواستید منحل بشودآیا امروز هم امنیتی ها همانقدر به کرامت انسانها پایبندند؟ آیا ملت به نان ونوای بیشتری رسیدند شما کخ ادعا داشتید رزیم پیشین همه را میبرد پس این تق وتوقهای دزدیهای سران وقورت دادن کارخانجات توسط ملاها واین رشوه خواریهای سران واین گند کاریهای آقا زاده؟ ها چیست ااین درآمدهای کلان وبیسابقه نفتی ومنابع ملی ایران کجا رفت که اینهمه گرسنه داریم اینهمه فساد اینهمه فحشاس گرسنگی اینهمه کودکان خیابانی داریم ؟اگر شرافتا آن نظام باقی میماند آیا همینقدر فقر دامن ملت مظلوم ایران را امروز گرفته بود؟آیا اتگر همان نظام میبود احمدی نزاد وشما از یک کارمند جز بیشتر توانایی عرض اندام داشتید؟ آیا مملکت را انسانهایی آگاه به مسایل اتقتصادی وسیاسی واداری اداره نمیکردند؟مصیب زیاد است تو بیشتر از هر کس میدانی که ما باختیم بجای برآوردن خواسته های آن مردم جهت وارونه را رفتید وهی بر فرق مردم کوبیدید امروز یک اقتصاد به تما معنا ویران با برجهای میلادش که آنهم تنها سهامدارانش کله کنده ها ومحصولی هایند بجا مانده است مطالبات ملت این نیست که موسوی کوتاه بیاید یا نیاید خیلی خیلی خیلی فراتر از اینهاست آزادی مبنای این خواسته هاست تا در پناه آن وقانون شما را به کنج خانه هایتان بکشانند وفرزندان با شعور ودرک از اداره کردن کشور را بر سرنوشت خویش مسلط سازدو این را بدان با باد چرخیدن شما هم ومزده دادنهایت کوتاه نخواهد آمد یا ما سرخصم بکوبیم بر سنگ یا شما بسازید از سر ها آونگ آزادی حداقل خواسته ملت است وآزادی یک چهار چوبی در جهان دارد وآن چهار چوب انگ ونشان ماست به آزادی اسلامی ونه آزادی ملایی نه آزادی چاوزی نه آزادی دقیانوسی. بهترین ومعقولترین راه نجات ونجات یافتن از این بن بست همان دادن سرنوشت ملت بدست خودشان است شما مدتی نیز بمانید فرزندان این ملت فرزندان شما را که وارتان میز وصندلی ها بوده وهستند وخواهند بود رها نخواهند کرد مگر آنکه زنجیر بزرگترین زندان دنیا که همان آزادی است بر گردنش بیاویزد
-- خوزو گنجعلی ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMایمیل بینندگان
اقای جنتی امام جمعه محترم تهران ما 70 میلیون ایرانی مخالف شما تصمیم گرفته ایم توبه کنیم به ما مجوز یک راهپیمایی توبه بدهید تا در خیابان ها بیاییم و بگوئیم توبه توبه توبه . ایا به ما برای توبه کردن مجوز راهپیمایی می دهید ؟ ما جنبش سبز تصمیم داریم در یک راهیمایی 70 میلیونی در سرتاسر ایران توبه کنیم و ال توبه بگوئیم ایا با مجوز این راهپیمایی مسالمت امیز موافقت می کنید ؟؟
لینک زیر،سیرک نماز جمعه:آخوند جنتی :وحدت با اینها معنی ندارد،یا توبه یا مجازات
-- reza ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMhttp://iranbbb.org/57801.htm
به نظر محسن رضایی فکر می کند حکومت دوامی می آورد و پس از انتصابات ننگین امسال داره دانه پاشی می کند و زمینه سازی می کند برای نوبت بعدی! ولی مزدم پاسخ این همه ندانم کاری محسن رضایی و دیگر بنیادگرایان را به خوبی خواهند داد.
مردم همراه با ندانم کاری حضرات کاری خواهند کرد که دیگر کسی هوس کند رزیم مذهبی تو ایران پیاده کند. برید تو عربستان آنجا هر چی خواستید روشنفکر دینی و آیت الله و حجت الاسلام و ....سیاسی و مدهبی پرورش بدهید اگر اجازه بد هند براتون از این کارهای اضافی بکنید...
ولی می دانیم که سیاست حکومت آینده ایران برپایه دموکراسی و خرد ورزی اندیشمندان ایرانی بنا خواهد شد.
و مردم افراد لایق را بر اساس خرد و دانش فرد کاندید ایرانی بر خواهند گزید.
مردم فرهنگ سیمرغی ایران را دوباره زنده خواهند کرد. فرهنگی که عطار و فردوسی و شاعران دیگر از آن سخن گفته اند و تا به امروز در ادبیات انسانی ایران یادگار مانده است !
-- مسعود ازپارس ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMریشه ظلم را برخواهند کند....
مطالب اقای موسوی بوی توبه و قبول باخت را میدهد و وساطت اقای رضایی برای اشتی دادن هم نشان پایان لج بازی موسوی است.
-- mansour piry khanghah ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMاکنون باید منتظر موضع گیری اقای خاتمی بود.
احتمالا اولین توبه کننده رفسنجانی بوده است.به هر حال این عمل به نفع مردم است و فضای الوده سیاسی را برای انتقاد ،کمی صاف می کند.امیدوارم اقای احمدی نزاد در اینده به کارهای مملکت بپردازند و با کمک اصلاح طلبان ایرانی،مخصوصا اقای خاتمی در رفع مشکلات اقدامات اساسی را بنمایند.ضمنا ایشان باید از عمل نادرست کشتار مخالفین در گذشته درس بگیرند و بدانند که مردم همه چیز را به خاطر می سپارند.
علت پشتیانی سیاسیون ایرانی و مردم از رفسنجانی و انقلاب مخلی ایشان در درجه اول به علت الوده بودن خون جوانان ایران زمین به دستان رفسنجانی میباشد.دوم اینکه ایشان رهبر رانتخواران وباندهای معافیایی و غارتگران بیت المال بوده اند.
ازادی زندانیانی که فریب نوکران اجنی را خورده اند نشانگر علاقه دولت به همزیستی مسالمت امیز بوده و کمک به اشتی ملی مینماید.گذشت کردن هم یکی از وظایف انسانهاست و مسلمانان همیشه انرا ترویج نموده اند.
mansourpirykhanghah@t-online.de
از موضع قدرت صحبت شده
-- بدون نام ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMآقای موسوی در بند اول پیشنهادات یوتوپیایی اش، پیشنهاد می کند که مجلس بر عملکرد دولت نظارت داشته باشد. آیا این همان مجلسیست که به اصطلاح نمایندگان مردمش، به دور لاریجانی طواف کردند؟ آیا این همان مجلس کروبی است که زمانیکه فرموده رهبری رسید، بدون چون چرا آنرا قبول کرد. آیا این همان مجلسی است که می خواهد سران «فتنه» را مواخذه و اعدام کند. آیا این همان مجلسیست که با فرموده دیگر رهبری، چندین وزیر کابینه احمدی نژاد را رأی اعتماد داد. آیا همین مجلس قرار است که احمدی نژاد را برای تقلب در انتخابات، جنایت ها، هتک حرمت ها و تجاوزها موأخذه کند و سرانجام خلع ید کند. آقای موسوی در رویا به سر می برد.
-- محمد ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMتنها مرا رها کن!
آرش بهمنی
arashbahmani(at)gmail.com
1- نسلی که در ایران انقلاب سال 57 را به راه انداخت ـ منظورم همه متولدان قبل از سال 41 است ـ بی شک نسل بزرگی بود. نسلی که برای ما "بچه های انقلاب" به همان اندازه که بزرگ است، باشکوه هم هست. بسیار پیش آمده است که به این نسل و تجربه زندگی اش، با حسرت نگاه کرده ایم. اما در عین حال، این نسل بدهی بزرگی هم به ما دارد؛ بزرگی این بدهی به بزرگی همان انقلابی است که دست اندرکارش بوده اند: انقلاب سال 57 که حکومتی استبدادی را برچیدند، اما موفق به از میان بردن مستبد درون خود نشدند. برای ما، این جمله نیچه ـ برای مبارزه با یک دیو، تنها کشتن آن کافی نیست. باید دیو درون خود را هم از بین ببری، نقل به مضمون البته ـ با مشاهده و مطالعه رفتار این نسل معنا پیدا کرد. نسلی که در پی برچیدن بساط ساواک بود، زندان ها و زندانیان سیاسی را تنها برای ثبت در تاریخ می خواست، در پی برپایی حکومتی بود که به رای و نظر مردم احترام بگذارد و... خوانندگان خود می توانند قضاوت کنند که این آرمان ها تا چه حد تحقق یافت و چقدر این نسل به آرمان های خود نزدیک شد. نسلی که برای رسیدن به این آرمان ها، عملا لذت و خوشی و سرمستی را بر خود حرام کرد: به بیان دیگر زندگی را فدای مبارزه و حال را فدای آینده کرد، به این امید که در آرمان شهر خود آن چنان که می خواهد زندگی کند.
اما این نسل، هر چه قدر که خود را در راه رسیدن به آرمان هایش ناکام دید، فشار بر ما را بیشتر کرد. گروهی شان که در حکومت بودند هر نوع لذت را حرام دانستند و آنانی که دیگر در حکومت نبودند، ما را از حاکمان ترساندند و باز هم لذت را ممنوع ساختند. هرگاه خواستیم بانگی به اعتراض بلند کنیم، ما رااز سرکوب ترساندند و خرداد 60 و تابستان 67 را به یادمان آوردند که حکومت بی رحمانه دست به کشتار زد و به این ترتیب ما را به سکوت فرا خواندند، سکوتی مرگبار که در واقع، به معنای چشم پوشیدن از حقوق خودمان بود. اما هیچ گاه از خود نپرسیدند که نقش آنان در به وجود آمدن چنین شرایطی چه بوده است؟ اگر از کسی می پرسیدی، با این توجیه که "ما به دنبال این نبودیم" یا "ما را فریب دادند" و... بحث را مختومه اعلام کردند. هیچ گاه هم نگفتند که نقش خودشان در تحکیم حکومت چه بود، چه کسانی با شاپور بختیار مخالفت ورزیدند و بازرگان را لیبرال و بنی صدر را منافق نامیدند و عکس آیت الله خمینی را در ماه دیدند و وی را "امام" نامیدند و "جمهوری اسلامی" را حکومت وعده داده شده برای آخر الزمان که یکی نقش اسلام و جامعه بی طبقه توحیدی را در آن می دید و دیگری جذب دل ربایی های حکومتی شده بود که آن را بشارت دهنده دیکتاتوری پرولتاریا می دانست. هیچ گاه کسی به ما پاسخ نداد که چه کسانی از کشتار مردم کردستان حمایت کردند، در گنبدکاووس برای سرکوب مردم با حکومت هم داستان شدند؛ چه کسانی بودند که علم انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها را بلند کردند و "دانشجویان پیرو خط امام" را مورد تحسین قرار دادند برای تسخیر لانه امپریالیسم جهانی... این سئوال ها هرگز پاسخی نیافت، زیرا مخاطبان ما، یا نقش خود را در این زمینه ها اعلام نمی کردند یا آنکه با ذکر این که خود نیز در زندان بوده اند، سکوتی سنگین را بر می گزیدند.
خرداد 76 رسید، و آن گاه که دیدیم سیدی خندان برای نخستین بار لبخند می زند و سخن از مطالبات ما می راند، صادقانه برایش تلاش کردیم. شب پیروزی سید، شب پیروزی ما بود. اما یک روز بیشتر نگذشته بود که باز هم همه چیز مصادره شد: "برادران بزرگ" بار دیگر وارد عرصه شدند، عده ای در قامت دولتمردان و مردان پارلمان و عده ای دیگر در نقش روشنفکران و روزنامه نگاران: باز هم به سکوت فراخوانده شدیم، به بهانه بی تجربگی ما را کنار زدند و به بهانه جوانی و خامی و آرمان خواهی و رادیکالیسم به ما بی توجهی کردند و باز هم برایمان نسخه پیچیدند: تجربه ناموفق بهمن 57، یک بار دیگر تکرار شد. این بار اما هر شکستی به پای ما نوشته شد و خامی مان و هر گامی به پیش، نتیجه تجربه و آینده نگری پدران ما بود. نصیب ما تنها "خون دل" بود و پدرانمان "جام می" را تصاحب کردند. این گونه بود که همواره مطالبات ما رادیکال بود: سخن از آزادی های اجتماعی و آزادی در سبک زندگی، تابو شد، سخن از حقوق شهروندان اقلیت هم چون بهاییان از گناهان کبیره بود و بحث آزادی های اجتماعی هم که ناگفته پیداست چه حکمی داشت. در مقابل ما که "هواخواهان حقیقت" بودیم، پدرانمان "پاسداران مصلحت" بودند. اگر در حکومت بودند سخنشان "آرامش فعال" بود و در خارج از حاکمیت، ما را به دوری از رادیکالیسم دعوت می کردند. گمانشان نیز بر این بود که اصلاحات تنها آنچه است که آنان می گویند. البته شکی نیست که پدران ما افراد شریفی بودند، اما کیست که نداند "شرافت" تنها پارامتر برای موفقیت در عرصه سیاست نیست.
2- اکنون که بار دیگرما به پا خاسته ایم، پدران ما بار دیگر وارد عرصه شده اند. جنبش سبز، نتیجه سرکوب ها و تحقیرهایی بود که ما در این 4 سال شاهدش بودیم. البته نقش پدران را نباید نادیده بگیریم، اما باید قبول کرد که جنبش سبز، تکه ای از روح ما را در خود دارد. هر چقدر پدران ما، ما را از سیاست های خیابانی نهی کردند، ما بر آن پا فشردیم و این بار با سماجت خود، حرفمان را به کرسی نشاندیم. پدران ما، در روزهای ابتدایی جنبش سبز ما را نهی کردند از آنچه در جریان بود. اما زمانی که دیدند این حرکت، با سرکوب خاموش نخواهد شد، اکنون رویه ای دیگر در پیش گرفته اند. پدران ما در روزهای اخیر، بار دیگر خود را وارد جنبش کرده اند و در حال پیچیدن نسخه های خود برایمان هستند. برای ما که دید ایدئولوژیک نداریم که هر کس با ما نیست، بر خود نیز ندانیم؛ نفس این پیوستن خشنود کننده است اما پیچیدن نسخه ها، نگران کننده. شکی نیست که نسل پدران هم نقشی بسیار در جنبش کنونی داشته است، اما شک هم نمی توان کرد که ما موتور محرکه این جنبش ایم. پیش از این نسخه ها را به گوش جان شنیدیم و به آنها عمل کردیم، اما نتیجه چه شد؟ بیمار اصلاحات در بستر بیماری جان سپرد و ما ماندیم و نعشی روی دست و آرزوهایی بر باد رفته. اکنون نمی خواهیم به نسخه های قدیمی عمل کنیم. بگذارید کمی هم خود تجریه کنیم:بگذارید شکست بخوریم، بر زمین بیفتیم و خود تلاش کنیم که بایستیم. آزادی برای ما، تنها آزادی در انتشار روزنامه وبرپایی و حزب و گروه سیاسی نیست ـ گرچه بخش مهمی از آن است ـ بلکه ما خواستار آزادی در سبک زندگی هم هستیم: مامی خواهیم زندگی کنیم.
3- جنبش سبز با رویه ای که دارد، به گواه دوست و دشمن خاموش شدنی نیست، گرچه شاید گاهی پرنور باشد و گاهی در پشت ابرها پنهان شود. قبض و بسط این جنبش، خصلت ذاتی آن است. این جنبش متعلق به ماست: مایی که در سال های انقلاب و جنگ روییدیم و بالیدیم، دوران کودکی مان با آژیر قرمز و خاموشی و جنگ و تصاویر "سیاه و سفید" گذشت، اکنون اما می خواهیم نگاهی نو به جهان بیندازیم. حالا ما، به پدران خود احترام می گذاریم، آن ها را می ستاییم، اما انتظار داریم که اکنون کمی هم ما را به حال خود رها کنند. آن ها دو بار در سال ها 57 و 76 برای ما تصمیم گرفتند، اکنون اما می خواهیم خود برای خود تصمیم بگیریم. خواسته های ما، خواسته های ماست و خودمان می توانیم آن را به پیش بریم. ما هم به "ایران" عشق می ورزیم، ما هم عاشق سینه چاک آزادی هستیم، اما از راه خودمان مایلیم به آن برسیم. راهی که خودمان آن را بر می گزینیم. ما خواسته های خودمان را داریم و آن ها را صراحتا فریاد می زنیم. حالا اگر این مطالبات به گوش پدرانمان، رادیکال به نظر بیاید و تندروی، برای ما چنین نیست. ما آنچه را به نظرمان اشتباه است فریاد می زنیم و آن کس را که مقصر است بی هیچ واهمه مورد خطاب قرار می دهیم و شماتت می کنیم. صریح صحبت می کنیم؛گرچه به حافظ علاقه مندیم اما فکر می کنیم در سیاست، محل گوشه و کنایه زدن و صحبت کردن در لفافه نیست. شاید ما در اشتباه باشیم، اما این اشتباه، به تجربه کردنش می ارزد. می خواهیم اشتباه کنیم، اشکالی دارد؟
4- آنچه سبب قلمی کردن این خطوط شد، سخنانی است که برخی از نیروهای عزیز و قدیمی سیاسی ایران بیان می کنند. نیروهایی که نه در شرافتشان شکی است و نه در سلامت نفس شان. عزیزانی که بی شک همواره برای ما از الگوهایی بوده اند که سال ها آن ها را تحسین کرده ایم. برای نمونه می خواهم از عزت الله سحابی و تقی رحمانی نام ببرم که نسل ما کم از آن ها نیاموخت.
متاسفانه اما اکنون شاهدیم این دو عزیز با ادبیاتی "پدرسالارانه" برای جنبش سبز به نوعی تعیین تکلیف می کنند و گاه حرف هایی می زنند که هر نیرویی را به تعجب وا می دارد. خطر تجزیه ایران در صورت فروپاشی جمهوری اسلامی (آن گونه که آقای سحابی مطرح می کنند) و یا سخن راندن از مطالبات جنبش سبز بدون اشاره به بحث هایی چون محاکمه عاملان شکنجه و تجاوز در زندان، بحث محاکمه قاتلان مردم در خیابان، ابطال انتخابات، حذف ولایت فقیه از قانون اساسی... و محدود کردن آن به نظارت استصوابی.... به نظرم آدرس غلط دادن است. شکی نیست که در ایران افراد تجزیه طلب هم وجود دارند، اما کدام ایرانی با شرافتی است که درصورت تامین حقوق خود، خواستار جدایی باشد؟ جناب مهندس سحابی می توانند برای نمونه برای چند روز گشتی در شهرهای کردستان بزنند تا ببینند ملت همیشه مظلوم و نجیب کرد، تنها خواستار رعایت حقوق انسانی خود و حق تعیین سرنوشت شان در چارچوب ایران فدرال ودموکراتیک هستند. کجای این مساله مشکل دارد؟ متاسفانه بسیاری از نیروهای سیاسی، یا بر اثر تبلیغات حکومتی یا هر دلیل دیگری، تصور می کنند که ملت های ساکن در ایران ـ کرد و بلوچ و ترکمن و آذری و... ـ مترصد فرصتی هستند برای جدایی از خاک این مرز اهورایی. مساله ای که عملا و در عالم واقع، وجود ندارد.
جناب آقای رحمانی عزیز، می توانند از چند نفر از حاضران در تجمعات بپرسند که خواسته ها و مطالبات جوانان چیست؟ وقتی امروز تمامی نهادهای زیر نظر مقام رهبری، عملا در تضییع حقوق مردم و ظلم به آن ها نقش اساسی دارند ـ تازه این در حالتی است که دولت و نهادهای دولتی را عملا از دستورگیری از رهبر جمهوری اسلامی جدا کنیم ـ چرا باید به مساله ای دست چندم دل خوش کنیم؟ متاسفانه این دوستان هنوز از تجربه سال 57 درس نگرفته اند گویا.در جامعه ای که 2500 سال تاریخ استبداد را با خود دارد و استبداد عملا دیرپاترین نهاد ایرانی است، باید به هر شکل ممکن، راه را برای ظهور و بروز هر نوع استبدادی بست. با این اوصاف چه دلیلی دارد که ما بار دیگر به جای آنکه با استبداد و نهاد استبداد مبارزه کنیم، فقط شکل مستبد یا ابزارهای در اختیارش را عوض کنیم؟
بی اختیار این سخنان را که می شنویم و می خوانیم به یاد سخنانی می افتیم که معتقدند اگر جمهوری اسلامی و آقای خامنه ای، تغییرات دموکراتیک را قبول کنند و به جای "سلطنت" تنها به "نظارت" اکتفا کنند، مشکلی با آن ها نیست. اما هیچ کدام هم هرگز پاسخ نداده اند که چرا نه تنها هیچ گاه چنین اتفاقی نیفتاده است، بلکه هرگز هم به آن نزدیک نشده ایم و با این وجود چرا باید دل به چنین توهماتی بست؟
اگر تا امروز جنبش سبز، به عنوان نمونه ای از جنبش های اجتماعی جدید، رهبران خود ـ میرحسین موسوی و مهدی کروبی ـ را با آغوش باز پذیرفته، به این دلیل است که آن ها سطحی از مطالبات جنبش را به خوبی نمایندگی می کنند. جنبش به خوبی دریافته است که این رهبران، در پی مصادره به مطلوب خواسته ها یا کانالیزه کردن آن در جریانی خاص نیستند. طبیعتا روزی که چنین اتفاقی بیفتد، مطمئن باشید جنبش از این رهبران به راحتی گذر خواهد کرد. اکنون اما فراموش نباید کرد که انصافا رهبران جنبش، به تمامی خود را وقف جنبش کرده اند.
5- در سال 57، پدران ما نمی دانستند که چه می خواهند، اما می دانستند که چه نمی خواهند. وضع ما با سال 57 متفاوت است: ما نه تنها می دانیم که چه نمی خواهیم، بلکه خواسته های مشخصی هم داریم. خواسته هایی که با هیچ قیدی هم آن را محدود نمی کنیم. نسل ما نسلی است که خود شاید اهل نماز باشد و روزه هم بگیرد، اما در عین حال رییس جمهور شدن یک بهایی را نیز می پذیرد؛ زیرا معتقدیم که اساسا دین را با حکومت داری کاری نیست. برای ما وزیر شدن یک کرد یا رییس مجلس شدن یک بلوچ مساله ای است عادی و جای هیچ تعجبی ندارد، زیرا هموطنان ما حق دارند در سرنوشت سیاسی کشور مشارکت داشته باشند. ما به فدرالیسم معتقدیم، بر آزادی های سیاسی و رعایت حقوق بشر تاکید می ورزیم و در پی آنیم که معشوق آزادی اجتماعی و آزادی انتخاب سبک زندگی را هم در آغوش بکشیم. دوستان و پدران عزیز و گرامی، باور کنید ما می دانیم که چه می کنیم. اجازه بدهید خودمان کمی تجربه کنیم.
-- بدون نام ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMحاج محسن، ملت ایران دیگر به عقب نشینی بیت ولایت دروغ، نیرنگ، جنایت و ماشین سرکوب و دولت انتخابی او بسنده نخواهد کرد! ملت ایران خود را آماده برگزاری انتخاباتی آزاد برای گذار به نظامی دموکراتیک می کند. ٣٠ سال تحقیر و توهین و ترور و آدم کشی کافیست. حکومت اسلامی به پایان خود نزدیک می شود.
-- Hasani ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMعقب مانده تاریخ،
تجربه سی ساله ثابت کرده که این رژیم و قانونش تنها از طریق بحرانسازی - جنگ - شکنجه- تجاوز و نقض همیه حقوق انسانی زن و مرد ایرانی قادر به ادامه میباشد. و اینک که تحمل ملت تمام شده و کوس رسوایی رژیم جهانگیر . کشاریکه سی سال در زندانها مخفییانه انجام میگرفت امروز بدون خجالت بطور علنی در خیابانها مردم را به گلوله میبندد- از بلندی پرت میکنندو با ماشین به انها میزنند و هزارن نفر زن و مرد را دستگیر و روانه شکنجهگاها میکنند.و جالب اینکه هر یک از سخنگویانشان که بیشتر نظامیان ریشویی هستند موضوع را به سلیقیه خود در تضاد با یکدیگر اعلام میکنند . به نظر میاید که دستور به خشونت کشیدن و حمله و کشتار صادر شده که انجام میگیرد اما در جمع بندی و اعلام جنایتشان دچار گیجی و تشتت هستند که این درهمه امور مملکت رواج دارد حتا در روابط خارجی.سوال این است ایا چنین رژیمی وقانونش از درون قابل اصلاح میباشد .هرگز.
-- Bahram ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMعلی بابا خامنه زورگو و چهل پاسدار بسیجی خونخوار تهران اگه فهم این حرف های شیک رو داشتند که عاقبت این نبود
-- فلفلی ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMنرود میخ آهنی تو کله پوک مذهبیون
با عرض پوزش در مطالبم بجای- علت عدم پشتیبانی از رفسنجانی،نوشته ام علت پشتیبانی از رفسنجان
-- mansour piry khanghah ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMبدینوسیله پوزش خواسته و انرا اصلاح میکنم.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران. بنابه گزارشات رسیده از بند 350 زندان اوین ، پس از یورش وحشیانه، روز شنبه زندانیان سیاسی علی صارمی و سید ظهور نبوی از بند 350 زندان اوین به سلولهای انفرادی بند سپاه منتقل کردند.روز شنبه 25 مهرماه زندانیان سیاسی علی صارمی و سید ظهور نبوی به صورت ناگهانی از سلولهای خود در بند 350 خارج و به سلولهای انفرادی بند سپاه منتقل کردند. بند سپاه دارای شرایط غیر انسانی است و زندانیان در این بند تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی قرار می گیرند. بازجویان این بند از اعضای سپاه پاسداران می باشد . اکثر دستگیر شدگان اخیر در این بند زندانی بودن و در اینجا تحت شکنجه های طاقت فرسا قرار می دادند تا به اعتراف علیه خود وادار کنند.
-- بدون نام ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMلازم به یاد آوری است روز چهارشنبه شب 22 مهرماه با جمع کردند 150 نفر از زندانیان عادی و خطرناک در حسینیه بند 350 زندان اوین، آخوندی بنام روغنی که به جرم فساد اخلاق و کلاهبرداری دستگیر و در زندان بسر می برد زندانیان عادی و خطرناک را علیه زندانیان سیاسی تحریک و تشویق به حمله به آنها می کرد. روغنی و مسلم نجف آبادی با 150 نفر از زندانیان عادی و خطرناک به سوی سلول زندانیان سیاسی یورش بردند . این حمله تحت نظارت بزرگ نیا از شکنجه گران شناخته شده و رئیس بند 350 صورت گرفت. عدالت ولی فقیه در حق زندانیان سیاسی بی دفاع که مورد تهاجم عناصرش قرار گرفته بودند اینگونه به اجرا در می آید به جای مواخذه مهاجمین زندانیان سیاسی را به شکنجه گاه می فرستد.
بازجویان وزارت اطلاعات ، صداقت رئیس زندان اوین ،رئیس و معاون حفاظت و اطلاعات زندان اوین و بزرگ نیا رئیس بند 350 از عوامل اصلی فشار و محدودیتها علیه زندانیان سیاسی هستند .
در حال حاضر 3 زندانیان سیاسی در بند 350 زندان اوین بسر می برند. آقای علی صارمی 62 ساله از دستگیر شدگان مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی 67 می باشد و بیش از 2 سال است که در بلاتکلیفی بسر می برد. او در طی 4 بار بازداشت 20 سال است که در زندانهای این رژیم بسر می برد،سید ظهور نبوی چاشمی بیش از 50 سال سن دارد و از مقاله نویسان سرزمین آریائی است که به 4 سال زندان محکوم شده است و دانشجوی زندانی میثاق یزدان نژاد 22 ساله از دستگیر شدگان نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 67 است و اخیرا به 14 سال زندان و تبعید به زندان گوهردشت محکوم شد.3 تن از دائیهای آقای یزدان نژاد در دهۀ 1360 اعدام شدند و مادر و پدر او چندین سال را در زندان بسر برده اند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، انتقال زندانیان سیاسی به بند سپاه که جان آنها را در معرض خطر جدی قرار میدهد را محکوم می کند و از کمیسرعالی حقوق بشر سازمان ملل خواستار اقدامات عملی برای پایان دادن به شرایط طاقت فرسا علیه زندانیان سیاسی در ایران است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
27 مهر 1388 برابر با 19 اکتبر 2009وضعیت زندانیان فوق را به سازمانهای زیر گزارش گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا سازمان عفو بین الملل
سازمان دیدبان حقوق بشر
علی صارمی به اعدام محکوم شد
علی صارمی به اتهام شرکت در مراسم بزرگداشت زندانیان سیاسی قتل عام شده در سال 60 به اعدام محکوم شد.
خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندان، اندیشه و بیان: علی صارمی به علت شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 دستگیر شده بود به اعدام محکوم شد.
روز سه شنبه 8 دی ماه علی صارمی 62 ساله پس از 28 ماه بازداشت و بلاتکلیفی بدلیل شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367 و بعد از چندین بار به تعویق انداختن دادگاه وی توسط صلواتی قاضی فرمایشی ولی فقیه روز گذشته از طریق پیک قوۀ قضائیه حکم اعدام به وی ابلاغ شد.
لازم به یادآوریست، علی صارمی در 14 شهریورماه 1386 پس از شرکت در مراسم نوزدهمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به سلولهای انفرادی زندان اوین منتقل شد.
علی صارمی در طی حاکمیت 30 ساله جمهوری اسلامی طی 4 بار بازداشت شد و به مدت 20 سال از عمر خود را در شکنجه گاهها و زندانهای این رژیم بسر برد .
-- علی صارمی به اعدام محکوم شد ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMمه فشاند نور و ... کند
-- داریوش ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMهر کسی بر طینت خود می تند
(بیانیه 17 موسوی نه تنها عقب نشینی نیست
بلکه پایفشاری بر خواسته های مردم است.)
V
درباره بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی
این رژیم ولایت فقیه مدت هاست از نظر اخلاقی سقوط کرده و گند لاشه متعفنش همه جا را فراگرفته است. هیچکدام از رهبران نمادین جنبش و حتی آقای هاشمی رفسنجانی هم از ادامه چنین رژیمی طرفی نمی بندند. رژیم ولایت فقیه از همان اول با زندان و شکنجه و اعدام و ترور و بحران آفرینی تثبیت شد و برای ادامه خودش هم هیچ راهی غیر از سرکوب و ترور و بحران آفرینی ندارد. توجه به چند نکته زیر بد نیست:
۱) آن ها رو به زوالند اما جنبش سبز رو به صعود. بنابر این گذشت زمان به نفع ماست. نیروهای آن ها دائم در حال ریزش است. اما جنبش سبز رو به گسترش و تعمیق. بگذارید نقطه برخورد را اگر ضروری بود ما انتخاب کنیم نه آن ها به ما تحمیل کنند.
۲) ریسک بی عملی ما این است که این روند قهقرا و انحطاط به فروپاشی نظام اداری کشور و خدای نکرده هرج و مرج و تجزیه بیانجامد. لشکر بیکاران و گرسنگان در راهند و به جنبش خواهند پیوست. اما کمبودها و فشارها ممکن است به هرج و مرج نیز بینجامد.
۳) ضعف جنبش برای رویارویی تمار عیار احتمالی، ضعف سازماندهی و تشکیلات است. برای رویارویی با ده ها ارگان سازمان یافته که فرماندهان وحشی و حقیر آن فاقد هرگونه پرنسیبی هستند به سازماندهی نیاز است.
۴) در یک حالت ایده آل و کم هزینه باید اعتصابات آن ها را فلج کند. اما با توجه به شرایط ویژه ایران و کنترل سپاه روی صنایع حساس مثل انرژی، سناریویی که بیشترین احتمال پیروزی در آن است فتح خیابان هاست در زمان و مکان مناسب.
۵) برای پشتیانی عملی از جنبش سبز، دولت های خارجی هم باید ضعف رژیم را ببینید، هم یک جایگزین قوی را. تشکیل “کنگره ملی” موقت و انتخاب یک هیئت اجرایی که بتواند همه گرایش ها (از جمله محافظه کاران) را نمایندگی کند یک ضرورت است.
۶) از هر راهی برویم و هر روشی را انتخاب کنیم همه راه ها به “برگزاری انتخابات آزاد” ختم می شود. بیانیه رئیس جمهور موسوی این را پیش روی سران رژیم گذاشته است. امیدواریم تا دیر نشده خردی نشان دهند و بگذارند این دوره انتقالی، از یک رژیم دیکتاتوری فردی به دمکراسی و آزادی، با کمترین هزینه و کوتاهترین زمان اتفاق بیفتذ.
۷) هیچکس حق ندارد و نمی تواند حق تک تک ایرانیان و تک تک سازمان های سیاسی را از شرکت در سرنوشت کشور و ساختن ایرانی آباد و آزاد و پیشرفته انکار کند. نظر آقای موسوی در رد حق بعضی از گروه ها یک نظر فردی است و نظر جنبش سبز نمی باشد.
-- آرش ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMموسوی با این بیانیه نظام را آچمز کرده است؛
-- آرش ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMدرخواست مطالباتی از بطن قانون اساسی جمهوری اسلامی که دولت کودتا هرگز تن به اجرای آن نخواهد داد.
با سلام آقای رضایی به ... معروف است. اما من تقاضا دارم به نامه این شهید فردا نگاهی بیندازید از زندانهای عدل علی!
پیام زندانی سیاسی علی صارمی پس از ابلاغ حکم اعدام: خون من قطعا ازخون نداها وديگر جوانان كه روزانه برسنگفرش هاي خيابان مي ريزد رنگين تر نيست
جمعه، ۱۱ دي، ۱۳۸۸
بنام خدا
-- بدون نام ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMصبح اميد كه شد معتكف پرده غيب
گو برون آي كه كار شبِ تار آخرشد
همزمان با اوج گيري قيام حق طلبانه مردم ايران براي نيل به آزادي ونجات ميهن از دست استبدادديكتاتوري , رژيم ميخواهد با دستگيري وحتي اعدام شماري ازمردم بيگناه به ايجاد رعب ووحشت دردل مردم وجوانان مبادرت ورزد ؛ تاشايد بدين وسيله جلوي خشم واعتراض آنها را بگيرد به همين دليل با صدور حكم اعدامي كه همين ديروز به اينجانب ابلاغ گرديد چه بسا كه پروژه قتل عامي ديگر را كليك زده است آن هم درشرايطي كهاينجانب حتي درچارچوب قضا وقانون همين رژيم هم مرتكب هيچ جرمي نشده مگر حضوري ساده براي اداي احترام وفاتحه اي براي زندانيان قتل عام شده درگورستان جمعي خاوران آن هم دردوسال واندي قبل.
پرواضح است كه حكم من هيچ مبناي قانوني نداشته وتنها ميخواهند با اعدام اينجانب مردم وجوانان اين ميهن رامرعوب ساخته و آنها را درپيگيري مطالباتشان به وحشت اندازند لذا دراين ايام حسيني مناسب مي بينم كه يكبارديگر اززبان سرورم آزادگان فرياد بر آرم كه:
اگر آيين محمد واكنون ميهن ما جز با ريختن خون من وامثال من به سامان نمي رسد پس اي طنابهاي دار مرا دربگيريد
خون من قطعا ازخون نداها وديگر جوانان كه روزانه برسنگفرش هاي خيابان مي ريزد رنگين تر نيست وجز برحقانيت , جسارت وافتخار ما نمي افزايد آن هم درماه محرم وبه دست شقي ترين آدمها .
درانتهاهمه جهانيان وانسان دوستان را متوجه اين موضوع ميكنم كه رژيم قصد دارد كه من وامثال من ويا برخي ازجوانان وزندانيان را به پاي چوبه هاي دار بكشاند تاهمانند ابن زياد بانمايش اجساد آنها همه را مرعوب ومتوحش سازد.
اين را دادستان تهران ,لاريجاني رييس مجلس وبرخي مقامات جنايتكار رژيم براي ارعاب مردم با وقاحت تمام درتلويزيون هم اعلام كرده اند ولي ترديدي نيست كه چنين احكام وتهديدهايي كمترين خللي درآماده بودن من وهموطنانم براي تحقق ايراني آزاد به وجود نمي آورد.
وبه عنوان پدري كه حدود 23 سال ازعمر خود را براي ازادي دراين سرزمين ورژيم قبل ورژيم كنوني درزندان به سربرده است , به لاريجاني ها وديگر جنايتكاران اعلام ميكنم كه :
گربدين سان زيست بايد پاك ,
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ايمان خود چون كوه ,
يادگاري برتر از بي بقاي خاك
والسلام
علي صارمي زنداني سياسي گوهردشت
نهم ديماه 1388
انتشار: فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
آقای محسن رضایی عزیز،
-- جهان ، Jan 1, 2010 در ساعت 10:33 AMاگر می خواهید با بیان این جملات آشتی جویانه جلوی فشار حکومت را در مقابل مهندس میر حسین موسوی و دیگر سران جنبش سبز بگیرید سخت در اشتباه اید. با کینه ای که من در آقایان سراغ دارم آن ها اگر تا بحال قادر بودند بدون اتلاف وقت به سراغ رهبران جنبش سبز می رفتند. آن ها ترسشان از پیامد های این حرکت است، که میتواند کل نظام را برای همیشه به نابودی بکشاند.
آقای مهندس میر حسین موسوی امروز نه فقط برای پاسداری از خواسته های جنبش سبز و آینده همه مردم ایران بلکه برای آینده امثال شما می نویسد و نگران است. اطمینان داشته باشید که آقای احمدی نژاد، در صورت خلاص شدن از جنبش سبز و رهبرانش در اولین گام به سراغ شما و دیگر مخالفین خود خواهد رفت، و نا فرمانی شما را با شدید ترین شکل ممکن پاسخ خواهد داد. در این مسیر هم کسی را توان مقابله با او نیست. زیرا او با تایید همه ارگان های نظام بیشترین آرا را آورده است، و به این خاطر خدا را هم دیگر بنده نیست.
شما یک بار بعد از انتخابات در مقابل این آقایان تسلیم شدید، دیدید با شما چه کردند. گفتند که پس از شمارش مجدد آرا کم هم آورده اید. فکر میکنید این ها با کسی شوخی دارند. واقعا از این خوشبینی بی اساس شما متاسفم.
مثل اين كه آقاي رضايي خيلي علاقه به عقب نشيني دارد. غير از عقب نشينيهاي مكررش در جنگ همين هفت ماه پيش نيز چون قافيه را تنگ ديد عقب نشيني مفتضحانهاي كرد و در برابر ملت ايران به رهبرش پيوست كه تا ابد در كارنامه درخشانش خواهد ماند و از ياد ايرانيان بيرون نخواهد رفت.
-- بدون نام ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:33 AMچه عقب نشینی؟ به نظره این جانبه
-- شرمنده از 57 ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:33 AMبزغاله و گوساله پذیرش مسولیت کامل دولت یعنی استعفا و به دادگاه کشیدنه این دولت کودتا ی و عاملین این جنایات علیهه ملته ایران.
ایکاش آقای موسوی این پیام بنی صدر به گوششان برسد. این نظام مافیایی، با آقای موسوی و یا بی ایشان سرنوشتی جز سرنگون شدن ندارد:
-- احمد رضایی ، Jan 2, 2010 در ساعت 10:33 AM