رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایران > ندا آقاسلطان، شخصیت سال تایمز لندن | ||
ندا آقاسلطان، شخصیت سال تایمز لندنتایمز لندن، در شماره امروز شنبه خود، ندا آقاسلطان را به عنوان شخصیت سال این روزنامه معرفی کرد. ندا آقاسلطان در جریان اعتراضهای خیابانی در تهران پس از اعلام نتیجه انتخابات، به ضرب گلوله جان باخت و لحظه جان باختن او که به وسیله یک موبایل ضبط شد، در تمام جهان پخش شد. به نوشته تایم لندن، انتشار چهره غرق در خون ندا آقاسلطان، او را به «نماد جهانی مبارزه با استبداد» تبدیل کرده است. این روزنامه امروز پنجم دی ماه(۲۶ دسامبر) در صفحه اول خود نوشته است که «خانم آقاسلطان، بدلیل خشم از به سرقت رفتن آرای انتخابات ریاست جمهوری از سوی رژیم، به سایر معترضان پیوست. او خواهان ایجاد تغییر بود.» به نوشته این روزنامه، «انتشار تصاویر ندا به هنگام مرگ، مشروعیت رژیم را زیر سئوال برد و او را به نماد جهانی مبارزه با استبداد و الهامبخش جنبش سبز تبدیل کرد.» نشریه آمریکایی تایم نیز پیشتر ندا آقاسلطان را به عنوان یکی از قهرمانان برجسته سال ۲۰۰۹ معرفی کرده بود. تایم نوشته بود که لحظه جان باختن ندا «شاید پربینندهترین لحظه مرگ یک انسان در تاریخ بشریت باشد.» دانشگاه آکسفورد بریتانیا هم بورسیهای به نام ندا آقاسلطان یکی از قربانیان حوادث پس از انتخابات ایران تاسیس کرده است. کالج کوئینز دانشگاه آکسفورد در وبسایت خود اعلام کرده که با هدایایی که دو فرد دانشدوست در اختیار این کالج قرار دادهاند، بورسیهای به نام ندا آقاسلطان برای استفاده دانشجویان مقطع فوق لیسانس در رشته فلسفه تاسیس کرده است. کالج کوئیز در خبر خود آورده که این بورسیه، به «یاد ندا آقاسلطان ۲۷ ساله و دانشجوی رشته فلسفه» تاسیس شده است. محمود احمدینژاد پیشتر، قتل ندا آقاسلطان را «مشکوک» قلمداد کرده و احمد خاتمی، یکی از نمایندگان رهبر ایران، در نماز جمعه تهران، «معترضان» را عامل قتل وی معرفی کرده بود. |
نظرهای خوانندگان
ندا راهت ادامه دارد
-- بدون نام ، Dec 26, 2009 در ساعت 11:00 AMاین خیلی خوبه که موضوع جنبش سبز و کشته شدن مظلومانه ندا آقا سلطان تا به این حد جهانی شده و مردم ایران به عنوان ملتی آگاه و حساس و درستکار که اعتبار حقیقی اش داشت کاملاً از بین می رفت به اونها بازگردانده شده ولی اگر حرفم حمل بر گستاخی و اهانت نشود، کمترین چیزی که ایران و ایرانی و جنبش سبز به اون احتیاج داره تبلیغات از این نوعی است که داریم می بینیم یعنی شهید دادن و شهید نمایی که از حربه های خود رژیم آخوندی هم هست.
اشکالی در تلبیغات وجود نداره و من حتی موافق تبلیغات هستم اما اگر آب و رنگ و زرق و برق تبلیغات باعث بشه که مردم و بخصوص مبارزان واقعی ملت دیگه اصل موضوع رو نبینن و بیشتر خودشون رو به عنوان هنرپیشه های معروف و خوش تیپی تصور کنن که تصویرشون تو سینما و تلویزیون پخش میشه و عکسهای قشنگ خودشون یا دوست و اقوامشون یا قهرمانهاشون روی مجلات بین المللی چاپ میشه، اونوقت این خطر هست که جنبش واقعاً از مسیر اصلی و حقیقی خودش خارج بشه.
اصل ماجرای ندا آقا سلطان و قاتلش رو هم میشه به این ترتیب حدس زد: فرد قاتل، که از بسیج و از نیروهای مسلح بوده قبلاً ندا رو از نزدیک می شناخته منتهی این به اون معنی نیست که ندا هم حتماً از "نزدیک" با اون آشنایی داشته بلکه چه بسا از دخترهایی بوده که چند باری به عنوان مسافر سوار خودروی فرد قاتل شده بوده. از اونجایی که خیلی از بسیجی ها و ماموران دولتی سالها است به عنوان راننده تاکسی یا آژانس کرایه خودرو و مسافرکش در سطح شهرها و جاده های کشور کار می کنن، این بابا هم بعید نیست که ندا رو چند باری سوار کرده و به مقصدی که او می خواسته رسونده. احتمالاً دوستی و سلام و علیکی هم در حد مسافر و راننده بین اونها وجود داشته و حتی شاید ندا اسم و قیافه این شخص رو هم خوب می شناخته. (ببخشین منو برای این حرفها ولی بسیاری از خانم ها و دخترهای ایران، بخصوص در تهران خوب می دونن که در باره چی دارم حرف می زنم.) اگر حدس های من در این مورد درست باشه، از آنجا که ندا دختری زیبا و جذاب و حتی از نظر هوش و کیفیات انسانی، فردی تقریباً استثنایی بوده، اینکه اون آقای بسیجی عاشق و شیدای ندا شده باشه هیچ جای تعجبی نداره. و این هم که ندا این رابطه رو در حد یک آشنایی ساده نگه داشته باشه هم هیچ موضوع غیر عادی نیست همونطور که همه ما، بخصوص خانمها خوب می دونن من دارم راجع به چی صحبت می کنم. حالا در اون روز خاص در تظاهرات هم این آقای "محترم" که یا ندا رو تعقیب می کرده یا بطور اتفاقی بهش برخورد می کنه، از دیدن اون در تظاهرات و همراه بودنش با یکی دو مرد دیگه، هم فیلش یاد هندستون میکنه و هم بیشتر از سابق از "بی اعتنایی و بی وفایی معشوقه!" کفری میشه و اسلحه اش رو در میاره و "حق این زن خودسر (و چه و چه!) را کف دستش میزاره و او را به سزای اعمالش میرسونه" و باقی ماجرا ...
احتمالاً مشابه همین موضوع هم بلایی است که بر سر ترانه موسوی مظلوم اومد و دختر بیچاره، تنها به جرم زیبایی و ملاحت و چشمهای خوش رنگی که داشته، از طرف یه عده نامرد بسیجی به قول قدیمی ترها "از قبل نشون شده بوده تا به موقعش خدمتش برسن" و هم "انتقام شخصی" شون رو از اون بگیرن و هم اینکه از این اعمال وحشیانه بهره برداری تبلیغاتی برای ارعاب مردم بکنن.
باز هم منو به خاطر اینهمه رک گویی ببخشین چون باور کنین من هم مثل شما برای این دخترها و پسرهای مظلوم و معصوم دلم میسوزه و اصلاً هم از "شهید بازی" به هر شکلش خوشم نمیاد ولی ما توی مملکتی زندگی می کنیم که اگر نه هر روز ولی هر از چند گاهی می بینیم یه مرد یا پسر جوون از میون مردم عادی (و نه الزاماً از میون بسیجی و سپاهی) به خاطر حسادت یا بی اعتنایی از طرف دختر دلخواه یا حتی همسرش میره در کمال راحتی به صورتش اسید میپاشه تا از ریخت و قیافه بندازتش چون "حالا که مال خودم نیس پس بذار مال هیچکس دیگه هم نباشه!"
به امید روزی که فرهنگ عمومی ایران و ایرانی ها به اون درجه از درستی و بزرگی که لیاقتش رو دارن برسه و بخصوص مردان ایرانی به نوعی از بینش و دانش برسن که زنها رو بهتر درک کنن و دست از این بلاهتهایی که حتی بچگانه هم نیست بردارن.
مخلص شما بدبین ولی امیدوار!
-- بدبین! ، Dec 28, 2009 در ساعت 11:00 AM