رادیو زمانه > خارج از سیاست > روی تاریک ماه > شوخی | ||
شوخیسید ابراهیم نبویnabavi@radiozamaneh.comنمیدانم چه کسی شوخی را آغاز کرد؟ آیا فکر کرده بود که ما در این جهان بیسروته باید چه بکنیم؟ گفتهاند جهان بازی است و ما آمدهایم تا بازی کنیم.
شاید کانت و دکارت و نیچه با شنیدن این اظهارنظر کودکانه، ابرو در هم بکشند و جهانی پر از اندیشمندان بزرگ را به عنوان مصداقی برای اشتباه گفتههای ما توی چشممان فرو کنند. شاید موریس مترلینگ با همه حشرات جورواجورش به اثبات نظم بیانتهای هستی برآید. البته ما هم میتوانیم انگشت به لانه زنبورهای موریس مترلینگ بکنیم و تمام نظمشان را به هم بریزیم. شاید روح مارکس که گفته بود «سرانجام سرمایهداری زیر گامهای آهنین پرولتاریا خرد خواهد شد.» با دیدن لکه روی پیشانی میخائیل گورباچف، به شوخی تلخی به نام پوتین و کاسترو فکر کند و این بار تکرار تراژدی سوسیالیسم را در کمدی ببیند. شاید اگر با جهان شوخی کنیم سارتر و کانت و دکارت در گورشان بلرزند، اما بگذار سید بارت جوان ما با اسباب بازیهایش زیر شیروانی بازی کند و جهان را به شوخی بگیرد. ما شوخی را آغاز می کنیم.
«سید بارت» وقتی با آن اسباب بازیهای زیر شیروانی و آن داستانهای مالیخولیاییاش موسیقی راک را به هم ریخت، هنوز چندان فاصلهای از کودکی نگرفته بود. هنوز شوخی را میفهمید و میتوانست ترانهها و بازی های کودکیاش را به موسیقی تبدیل کند. سید بارت در لوسیفر سام که در آلبوم «نی زن در آستانه سپیدهام» آمده است، میگوید: حنا، حنا خانوم، تو جادوگری نگاه وارونه به زندگی، شاید یکی از زیباییهای موسیقی پاپ و راک است. شوخیهایی که گاه در محتوای ترانه نفوذ میکند و گاه موضوع ترانه میشود. هنوز نمیدانم منظور بیتلز از جنگل نروژی چیست. احتمالاً باید جنگل نروژی چیز جالبی باشد، اگر چنین نبود احتمالاً بیتلز اینقدر برای خوب نشان دادنش اصرار نمیکرد. این هم یک نوع از زندگی است.
یه وقت یه یاری داشتم خواست که بمونم و جایی بشینم روی قالیچه نشستم وقتی که بیدار شدم پس یه آتیش روشن کردم
شوخی و نگاه وارونه به جهان گاه به متن و محتوای شعر میآید و ما را در دنیایی وارونه و عوضی رها میکند و گاه موضوع زندگی میشود. آنجایی که «بیجیز» یکی از محبوبترین گروههای موسیقی دهه هفتاد، زیباترین ترانهشان را آغاز میکنند. من شوخی را آغاز کردم. شوخیای که میتواند همه را به گریه بیندازد یا همه را بخنداند. شاید گریه ما نیز دیگران را به خنده بیندازد. مگر بسیاری به گریههای ما نمیخندند؟ بیجیز ترانهای دارد به نام «من شوخی را آغاز کردم. در این ترانه چنین میآید...» من شوخی را آغاز کردم، شوخیام همه را به گریه انداخت. من گریستن را آغاز کردم، گریهام همه را خنداند.
من به آسمان نگاه کردم، و با دستم چشمانم را مالیدم. تا اینکه بالاخره مردم، با مرگ من همه شروع به زندگی کردند من به آسمان نگاه کردم، وبا دستم چشمانم را مالیدم. تا اینکه بالاخره مردم، با مرگ من همه شروع به زندگی کردند |
نظرهای خوانندگان
مرسی آقای نبوی
-- کوروش ، Sep 14, 2008 در ساعت 02:24 PMبارت،بی جیز،بیتلز.....خیلی عالی هستند.
بحث جالبی رو مطرح کردین.کاش کمی مفصل می نوشتین.
حسته نباشید.
مرسی آقای نبوی
-- کوروش ، Sep 14, 2008 در ساعت 02:24 PMبارت،بی جیز،بیتلز.....خیلی عالی هستند.
بحث جالبی رو مطرح کردین.کاش کمی مفصل می نوشتین.
خسته نباشید.
اگر زندگی شوخی باشد مرگ حتما واقعیت است ولی باید دید که با مرگ به چه چیزی میرسیم
-- حسن ، Sep 15, 2008 در ساعت 02:24 PM"Norwegian Wood" refers to the cheap pinewood that often finished the interiors of working class British flats. The last verse states that the singer lights a fire, the implication being that the singer in fact sets fire to the girl's flat, presumably as revenge for not sleeping with the singer.
-- ماریار ، Jan 24, 2009 در ساعت 02:24 PMولی من هر چی سعی می کنم چیزی از این سر در نمیارم
حنا، حنا خانوم، تو جادوگری
تو دست چپ نشستی
و گربه هه دست راست
وای! نه
این گربه یه جوری یه که نمیتونم وصفش کنم.
اونقدر هم که فکر می کنی عقب مونده نیستم ولی واقعا کجاش جهانو وارونه نشون می ده؟؟؟
-- مهدی ، Jan 25, 2009 در ساعت 02:24 PMسلام مهدي جان؛
اين ترانه از پينك فلويد است. ترانه هاي پينك فلويد را بايد كامل خواند و شنيد تا درك شوند. اين مقاله آقاي نبوي خيلي تخصصي بود. تنها كساني ميفهمند كه با اين گروه ها بزرگ شده باشند و جنبه عمومي نداره. البته در مورد تفسير قسمتي از ترانه ها، آقاي نبوي فقط احساس و برداشت خودشون رو بيان كردند و اون چيزي كه گفتند لزوما از ديدگاه هر فردي نميتونه واقعيت داشته باشه. مثلا شايد كسي از ترانه هاي "سيد بارت" دقيقا "دنياي واقعي" برايش ترسيم شود نه دنياي وارونه! يعني دقيقا برعكس ديد آقاي نبوي.
اصولا موسيقي و شعر مثل زياضي نيست كه يك جواب داشته باشه. هنر هست و هركس ميتواند برداشت خود را داشته باشد. مانند اشعار حافظ كه هركسي ميخواند ميگويد اين سرنوشت و فال من است.
-- برديا ، Jul 22, 2009 در ساعت 02:24 PM