رادیو زمانه > خارج از سیاست > روی تاریک ماه > در گوشههای خیابان | ||
در گوشههای خیاباندر خیابانهای خاکی شرق در گوشه خیابانهای سوریه پیدایشان میکنی. دستهایشان دراز است، پول میخواهند و آنقدر به تو خیره میشوند تا چیزی بدهی و وقتی چیزی دادی، پنج نفر دیگر از جایی که نمیدانی کجاست، پیدا میشوند و چیزی میخواهند. بعد ده نفر دیگر و صد نفر دیگر و هزار نفر دیگر، از زمین و آسمان دستهای باز و بیچیز دراز است و تو دیگر پولی نداری بدهی، شاید کتکی هم بخوری.
پاریس، تگزاس، رم و استکهلم در پاریس، با روسری نشسته است، از کوزوو آمده است، پول میگیرد. آن یکی بچه حاشیه شهر است، بان لیو، از تو سیگار میخواهد. این یکی چرک است و از تو بطری تمامشده آبجوش را طلب میکند، موهایش خاطره همه جوجه تیغیها را زنده میکند. چشمانش به عقاب میماند، چشمان بازبستهاش. در سوئد؛ آنها در خیابان نیستند، فقط در روزهای آخر ماه به شهرداری میروند و پول میگیرند. در بلژیک آنها هم به شهرداری میروند و هم به گوشه خیابان. در رم، آنها دیوانگان تاریخی شهرند، فلینی بدون آنها، داستان هیچ فیلمی را نمیتوانست روایت کند. مات شدههای جامعه مدرن مات شدهها، راندهشدگان جامعه مدرناند. آدمهایی که در خانههای مدرن جانگرفتهاند. باسنهایشان اندازه صندلی سازمانهای اداری جامعه نو نیست، دانشگاههای مدرن پاسخ کافی به سووالات بیپایان آنها ندارد، دوست ندارند روزی هشت ساعت کار کنند، از کار کردن و از دستور شنیدن نفرت دارند، آنها از همه روسا متنفرند، از خانواده بیزارند.
گاهی همسری مرده است یا عشقی رفته است و گاهی یک حادثه سخت مثل سنگی بزرگ توی سرش خورده است. برای اینکه بیخانمان شوی راههای زیادی وجود دارد. بیخانمانها در شهرهای امروز بیداد میکنند. آکوآلانگ از جتروتال «آکوالانگ» شاید اسمش باشد، شاید از آن اسمهای سرخپوستی، شاید اسم یک بازی است. من چه میدانم. جتروتال این اسم را انتخاب کرده است... اسم ترانه آکوآلانگ است... Aqualung... متن ترانه چنین است. روی نیمکت پارک نشسته
آفتاب سرد پخش میشود احساس تنهایی
وقتی یخ روی ریش تو و... روزی دیگر در بهشت شاید داستانی کمابیش شبیه به همین را از فیل کالینز شنیده باشید. در «روزی دیگر در بهشت» Another day in paradise. فیل کالینز چنین میخواند... زن، مرد را در خیابان صدا زد
او به راهش ادامه داد، به پشت سرش نگاه نکرد آه! دوباره فکر کن، آیا این روز دیگری... زن، مرد را در خیابان صدا کرد.
آه! دوباره فکر کن... آه خدایا! آیا کسی نمیتواند کاری کند؟ خطوط چهرهاش همه چیزرا گواهی میدهد آه! دوباره فکر کن. بخشهای پیشین روی تاریک ماه |
نظرهای خوانندگان
ابراهیم نبوی عزیز این نوشته هایت را بیشتر از طنزهایت دوست دارم. شاید چون غمگینم. آن نامه ات به احمد باطبی را نیز. کتاب «دیوار»ت را نیز. می دانم چقدر شعر و موسیقی معترض را دوست داری...خیابان...شهر...صلح...ابراهیم نبوی...
-- کیوان ، Jul 13, 2008 در ساعت 07:53 PMdide aghab mandeh az keshvar,haye modern va moshkelateshan khandeh dar ast , hala hala vaght lazem darin ta behtar bebinid
-- ali ، Jul 13, 2008 در ساعت 07:53 PMGreat! that's about it!
-- Bijan ، Jul 13, 2008 در ساعت 07:53 PMابراهیم جان همه این حرفا رو زدی اما
One Day You Find
Ten years Have Got behind You
No one told when to run
You missed the starting gun
(چون می دونم دوستش داری واست فرستادم)
-- میثم ، Jul 13, 2008 در ساعت 07:53 PMدوست عزیز مات شده های جامعه ی مدرن. امروز در ایران,جوان تر از آن هستند که یاد همسری مرده یا حادثه ای سخت سنگی بر سرشان زده باشد. یائسه گانی که هنوز بالغ نشده اند.
-- زودیاک ، Jul 13, 2008 در ساعت 07:53 PMاما چه کنیم که اینجا نه مدرن است و نه هیچ چیزی دیگر.
اینجا ایران است . اینجا اینجاست .
آقای نبوی عزیز این نوشته هات به دل می شینه، یک جوری بیش از طنزهای اخیرت! شاید.
-- شهرزاد ، Jul 14, 2008 در ساعت 07:53 PMچه خوب وظیفه هنرمندانت رو می بینی، درد انسان هایی که دیده نمی شوند، درد انسانیت.
با نظر زودیاک عزیز موافقم. ایران و دیگر هیچ!
آهنگ Another day in paradise از فيل كالينز يكي از آهنگهاي مورد علاقه من بود كه زماني روزي دهها بار آنرا گوش ميكردم. آهنگي كه از عشق و فقر ميگويد. كليپش هم بسيار زيباست. اين آهنگ يكي از پرفروش ترين آهنگهاي تاريخ موسيقي است. فيل كالينز در سرتاسر جهان طرفداراني زيادي دارد و هنرمند كم نظيري است. او دوست صميمي اعضاي بيتلز، پينك فلويد و موسيقي دانان زيادي ديگري بوده است.
-- برديا ، Jul 22, 2009 در ساعت 07:53 PM