رادیو زمانه > خارج از سیاست > ایرانیان خارج از کشور > اینجا آمستردام است، رادیو زمانه | ||
اینجا آمستردام است، رادیو زمانهنوشته فولکس کرانت مرا بسیار هشیار کرد. نزدیک بود به دام رادیو زمانه بیفتم. از امروز یادم باشد که وقتی از آمستردام عبور میکنم، به ساختمان موزه بردهداری هلند که حالا محل ساختمان رادیو زمانه است، نزدیک نشوم. میدانید، من اصلاً این چیزهایی را که شما در شماره سهشنبه 9 اکتبر 2007 روزنامهتان نوشتید، نمیدانستم. تا به حال فکر میکردم زمانه یک رادیوی مستقل برای انعکاس صدای مخالفان دولت ایران است. البته شاید به این دلیل چنین فکری میکردم که قبلاً نویسندگان روزنامه فولکس کرانت به من هشدار نداده بودند؛ وگرنه قطعا با این رادیو همکاری نمیکردم. شاید بهتر باشد توضیح بیشتری بدهم. من یکی از طنزنویسان رادیو زمانه هستم. در این رادیو برنامهای پرشنونده دارم و من در برنامهام به محمود احمدینژاد، آقای پرزیدنت یا آقای احمدینژاد نمیگویم. چون فکر میکنم ممکن است احمدینژاد نفهمد که منظور من چه کسی است. من به او میگویم «محمود نفتی» البته فکر میکنم با گفتن این عبارت او میفهمد منظور من کیست. چون مردم ایران هم او را جدی نمیگیرند و اگر چپهای اروپایی فکر نکنند این دیکتاتور برای نجات آنها از دست آمریکا آمده است، خودش هم میفهمد که رییسجمهور ایران نیست. البته من به احمدینژاد نمیگویم «هیتلر ایران» چون ممکن است مردم متوجه نشوند منظور من کدام یک از هیتلرهای ایران است. البته من فکر میکنم در این شش ماهی که برنامه هفتگی من پخش میشود، مهدی جامی، برنامه من را گوش نداده باشد؛ چون با توصیفاتی که «فولکس کرانت» کرده بود، حتماً برنامه من را تعطیل میکرد و من را تحویل سفارت ایران میداد تا مجبور شوم پاسپورت ایرانی بگیرم و مثل ایرانیانی که با فولکس کرانت مصاحبه میکنند، ولی دوست ندارند اسمشان را بگویند، به ایران بروم و در آن صورت من دیگر نمیتوانم طنز بنویسم. اختلافات من و مهدی جامی یکی دو تا نیست. مثلاً وقتی به قول فولکس کرانت «در بارهی فرازهای سخنرانی احمدینژاد، مانند این گفته که ایران همجنسباز ندارد، رادیو زمانه گزارشی پخش نکرد.» من اصلاً در جریان نبودم. چون وقتی آزاده، همکارم در رادیو گفت میخواهیم با چند همجنسگرا در تهران مصاحبه کنیم، من با دوست همجنسگرای خودم در تهران تلفنی حرف زدم و به او گفتم که قرار است رادیو زمانه با تو مصاحبه کند و تو بگویی که تعداد زیادی همجنسگرا در ایران زندگی میکنند. او موافقت کرد؛ اما گفت: «آیا من میتوانم بدون گفتن نام خودم این کار را بکنم؟» من میخواستم بگویم که «نه، تو باید نام خودت را بگویی و عکس خودت را هم بفرستی تا ما در سایت اینترنتی بگذاریم، تا روزنامه فولکس کرانت مطمئن شود که ما در برنامههایمان یک ساعت در مورد همجنسگرایان حرف زدیم.» اما او میترسید نامش را بگوید. میترسید او را بگیرند و بکشند، اما من باید برای او توضیح میدادم که مرگ او در مقابل جلب رضایت نیروهای اپوزیسیون ایرانی و روزنامه فولکس کرانت ارزش زیادی ندارد. اما چون آن دوست همجنسگرا را دوست دارم، ترجیح دادم زنده بماند و به مدت نیمساعت همراه با یک همجنسگرای دیگر در برنامهای که یک روز پس از سخنرانی احمدینژاد (محمود نفتی) در کلمبیا تولید و پخش شد، حاضر شد و برنامه او پخش شد. البته امیدوارم آقای مهدی جامی این برنامه و یکی دو برنامه دیگر در مورد همجنسگرایان را که از رادیو زمانه پخش شده است، نشنیده باشد. یک نفر باید به من توضیح بدهد. آیا همه نشریات در هلند میتوانند بدون دلیل دروغ بگویند یا فقط بعضی نشریات این کار را میکنند؟ میدانید، در کشور من تقریباً همه نشریاتی که میخواهند باقی بمانند مجبورند برای باقی ماندن دروغ بگویند. به همین دلیل من در مدت 15 سال روزنامهنگاری در ایران، در 18 نشریه کار کردم که در حال حاضر فقط یکی از آنها توقیف نشده است. کسانی که از رادیو زمانه رفتند البته من حدس میزنم که این نوشته درست باشد و مطمئن هستم که در میان اپوزیسیون ایرانی، تعداد زیادی هستند که رادیو زمانه را به دقت گوش میدهند و آن را دوست ندارند. اما من هم در مقابل 30 نفر را میشناسم که در داخل و بیرون ایران زندگی میکنند، برای آزادی و دموکراسی مبارزه میکنند و زندان میروند، حاضرند نام شان را هم بگویند و معتقدند رادیو زمانه رادیوی مفید و خوبی است که به پیشرفت حقوق بشر در ایران کمک میکند. احتمالاً شما نام شیرین عبادی را باید شنیده باشید. البته بسیاری از ایرانیان اپوزیسیون معتقدند که او جاسوس دولت ایران است و به همین دلیل از رادیو زمانه حمایت میکند. البته از تگاه بسیاری از نیروهای اپوزیسیون ایرانی هر ایرانیای که در ایران زنده است، جاسوس حکومت است. مثلاً آقای شجریان، شهرام ناظری، سیما بینا، عباس کیارستمی، محسن مخملباف، جعفر پناهی و هر کسی که در ایران زندگی میکند، همه جاسوس وزارت اطلاعات هستند. آنها به کسی مانند اکبر گنجی که مقالاتش در رادیو زمانه منتشر میشود و شش سال در زندان بود، میگویند جاسوس جمهوری اسلامی و فکر میکنند تمام هفت سالی که اکبر گنجی به زندان رفت و در زندان نزدیک بود به علت اعتصاب غذا بمیرد، نقشهای بود که وزارت اطلاعات کشید تا پس از همه این سالها، گنجی را به آمستردام بفرستد و جاسوسی اپوزیسیونی را بکند که سالهاست میخواهند با جمهوری اسلامی بجنگند؛ اما رادیو زمانه مانع آنها میشود. البته من هم بارها از طرف اپوزیسیون متهم به جاسوسی برای حکومت شدهام. وقتی من در انتخابات سال 1383 از هاشمی رفسنجانی در مقابل احمدینژاد دفاع میکردم، اپوزیسیون میگفت من جاسوس جمهوری اسلامی هستم. آنها میگفتند باید انتخابات را تحریم کنیم تا فشار داخلی و جهانی بر ایران افزایش یابد و آمریکا و اروپا به ایران حمله کنند و حکومت را نابود کنند. اما من معتقد بودم ما باید به رییسجمهوری میانهرو رای بدهیم تا رییسجمهوری تندرو حکومت را در دست نگیرد. اما نیروهای اپوزیسیون «معتقد بودند که ما نباید به رفسنجانی رأی بدهیم، اما احمدینژاد هم نباید رییسجمهور شود.» شاید شما بتوانید این موضوع را به راحتی متوجه شوید که در انتخاباتی که دو نفر در آن حضور دارند، اگر شما به یکی رأی ندهید، طرف مقابل شانس بیشتری پیدا میکند. باور میکنید که هنوز، بعد از سه سال که احمدینژاد کشور ما، خاورمیانه و دنیا را به هم ریخته است، من هنوز نمیتوانم به این نیروهای اپوزیسیون ثابت کنم که اگر احمدینژاد انتخاب نمیشد، بهتر بود. آنها به من میگویند هاشمی رفسنجانی دزد است. من میگویم در هر حال یک دزد از یک تروریست بهتر است. اما هنوز نتوانستهام این موضوع را به هموطنانم بفهمانم. رادیوی بیخطر البته من وقتی این نوشته را میخوانم حق را به فولکس کرانت میدهم. چون واقعاً از نظر یک هلندی (من بسیاری از ایرانیان مقیم هلند را که سالها از ایران دور بودند، هلندی به شمار میآورم) موضوعاتی مثل «زبان، موسیقی، ادبیات و لوازم آرایشی» موضوعات بیخطر فرهنگی است. ولی متأسفانه ما نمیتوانیم این موضوع را به دولت احمدینژاد اثبات کنیم. او نمیداند این موضوعات بیخطر هستند. او فکر میکند خطر اصلی همین جاست. به همین دلیل است که پلیس دولت احمدینژاد در یک سال به بیش از 1.5 میلیون زن ایرانی که آرایش کرده بودند، اخطار داد و تعدادی از پسران و دختران را فقط به خاطر این که آرایش کرده بودند، دستگیر کرد و 80 هزار زن و مرد را به همین دلیل به بازداشتهای کوتاه تنبیهی فرستاد. طبیعی است که برای شما و نیروهای اپوزیسیون ایرانی که نمیتوانند این موضوع را هضم کنند، این کار فرهنگی بیخطری است. اما ما هر چه در برنامههایمان به دولت ایران میگوییم آرایش کردن زنان بیخطر است، آنها متوجه این موضوع نمیشوند. به همین دلیل است که تعداد کسانی که به دلیل آرایش در سال گذشته گرفتار پلیس شدند، 1500 برابر کسانی هستند که به خاطر حقوق بشر و دموکراسی گرفتار پلیس شدند. یا مثلاً در مورد ادبیات، در سال گذشته و در دوران احمدینژاد فقط 2000 کتاب جدید در ایران اجازه چاپ گرفت؛ در حالی که در سالهای قبل تعداد کتابهای جدید در هر سال بیش از 25000 عنوان بود. در ایران نویسنده و وبلاگنویس فقط به خاطر نوشتهاش زندانی میشود. در سال گذشته یک گروه موسیقی رپ که اتفاقاً توسط رادیو زمانه هم شناخته شده است، دستگیر شدند؛ تعدادی از خوانندگان و نوازندگان و موسیقیدانان کشور مجبور به ترک ایران شدند. من مطمئنم که از نظر شما «موسیقی و آرایش و ادبیات» موضوعات بیخطر فرهنگی است؛ اما دولت ایران که مثل هلندیها فکر نمیکند. ما هم برای ایرانیانی برنامه میسازیم که به ادبیات و موسیقی و آرایش علاقه دارند. البته این برنامهها فقط بخش کوچکی از برنامههای ماست. متأسفانه ما نتوانستیم پارلمان هلند را قانع کنیم که رادیوی ما فقط در مورد ادبیات و لوازم آرایش که خطرناکترین موضوعات از نظر پلیس ایران هستند، برنامه بسازیم، به همین دلیل مجبور شدیم بیش از 50 درصد برنامههایمان را به موضوعات سیاسی و حقوق بشر و دموکراسی اختصاص بدهیم. مهدی جامی در نوشتهاش فهرستی طولانی از این برنامهها را نوشته است. رادیوی هلندی، رادیوی آمریکایی، رادیوی ایرانی پس از بیرون آمدن از زندان و تا یک ماه پس از خروج از ایران در سال 2003 در نشریات ایران مقاله مینوشتم. تا دو سال پس از خروج از ایران، سه کتاب جدید در ایران چاپ کردم. در اروپا به زبان فارسی سه کتاب و به فرانسه یک کتاب منتشر کردم. در سال 2000 برنده جایزه دفاع از آزادی بیان هلمن همت شدم و در سال 2005 یکی از برندگان جایزه پرنس کلاوس بودم. در طول چهار سالی که بیرون از ایران زندگی میکنم، تا امروز بیش از 1500 مقاله نوشتهام، 100 استندآپ کمدی در سراسر جهان اجرا کردهام، یک سال با تلویزیون صدای آمریکا، یک سال با رادیو دویچه وله، حدود دو سال با رادیو بیبیسی کار کردم و در حال حاضر یک برنامه طنز نیمساعته هفتگی به نام «از این ستون به آن ستون» دارم. وقتی به مهدی جامی گفتم میخواهم با رادیوی تو کار کنم، گفت: «بیا، هفتهای نیم ساعت، هر کاری خواستی بکن.» البته من علاقهای به لوازم آرایش ندارم؛ ولی در برنامه من موسیقی و شعر میتوانید بشنوید. البته برنامه من یک برنامه طنز سیاسی است. همه را مسخره میکنم، هیچ خط قرمزی ندارم و نظرات خودم را پیش میبرم. حتماً از من میپرسید: «برای چه این همه در مورد خودت توضیح دادی؟» اما همه چیز به خاطر جملهای است که شما در فولکس کرانت نوشتید که «در حال حاضر فرستندههای «بیطرف» کم نیستند: بیبیسی یک بخش زبان فارسی دارد. همچنین رادیو فردا، بخشی از رادیوی اروپای آزاد که در پراگ مستقر است- به نظر بسیاری یک رادیوی بیطرف است. مسئولین ایران، رادیو فردا را رادیوی اپوزیسیون میدانند. چون که با کمکهای مالی آمریکاییان که خواهان تعویض رژیم هستند، اداره میشود.» من هم در یک تلویزیون آمریکایی، هم در بیبیسی و هم در دویچهوله کار کردهام. در هر سه جا، نوشتهها و برنامههای من سانسور شد. رادیوی آلمان نمیخواست رابطه دولتش با ایران خراب شود. به همین دلیل کار من پس از مدتی سانسور پایان یافت و بیبیسی هم چون نمیخواست رابطه دولت انگلیس با ایران تیره شود، از من میخواست که بسیاری از نوشتههایم را تغییر بدهم. صدای آمریکا هم چند برنامه مرا که با سیاستهایشان مخالف بود، حذف کرد. از من هیچ کاری ساخته نبود. دولتها وقتی اداره یک رادیو را در دست دارند، طبیعی است که مدیرانشان میتوانند از شما بخواهند کمی آرامتر باشید یا اصلا نباشید. به همین دلیل وقتی شنیدم مدیریت رادیو زمانه دست ایرانیهاست، تصمیم گرفتم تا زمانی که دوستانم در این رادیو مرا سانسور نکردهاند، با آنها به کار ادامه دهند. خوشبختانه مدیر رادیو زمانه چون برنامه مرا گوش نمیکند، تا به حال مرا سانسور نکرده است. اما مطمئنم که اگر دولت هلند هم با وجود این که میتوانم بگویم با تمام وجود از آزادی بیان و دموکراسی و حقوق بشر حمایت میکند، اگر مدیریت رادیو زمانه را در دست داشت، حتماً تحت فشارهای دیپلماتیک ایران، برای این که بتواند با دیوانگانی که با هموطنان خودشان نمیتوانند حرف بزند، دیالوگ کند، جلوی مرا میگرفت. بگذارید بدبینانه بگویم که من تا امروز سانسور نشدهام. قطعاً اگر فردا سانسور شدم، من هم مثل دیگران به دفتر روزنامه شما میآیم و از رادیو زمانه شکایت میکنم. مشکل ما ایرانیان این است که میدانیم اپوزیسیون خارج از ایران که سالهاست با زبان و ادبیات و موضوعات زندگی ایرانی فاصله گرفته، نمیتواند برای ایرانیان داخل ایران حرف بزند. بسیاری از آنها دوست دارند در رادیو فحاشی کنند و شعارهای تند سیاسی بدهند. رادیو و تلویزیونهای سیاسی لسآنجلس که بسیار زیادند، همین کار را میکنند. تلویزیون مجاهدین خلق که یک گروه تروریستی است، با سرمایهای بسیار فراوان ساعتها برنامه میسازد. اما کسی به برنامههای آنها در ایران گوش نمیدهد. آنها حتی بلد نیستند به زبان امروز مردم ایران حرف بزنند. ما مجبوریم با زبان مردم ایران حرف بزنیم، ما باید کسانی را داشته باشیم که از ایران برای ما خبر بفرستند، ما نمیتوانیم جان همکارانمان را در ایران به خطر بیندازیم. حتماً این را میدانید که اروپاییها هم دوست ندارند خبرهای ایران را از زبان کسانی بشنوند که سالهاست در ایران نیستند. به همین دلیل است که وبسایتهای ایرانیانی که سالهاست در خارج از ایران زندگی میکنند، در ایران طرفداری ندارد. آن چه در ایران مورد نیاز است، کسانی نیستند که بلد باشند بیانیه سیاسی بدهند. در ایران مردم دائماً در حال اعتراض به حکومت هستند. ما میخواهیم صدای آنها را منعکس کنیم. مسلمانان پیشین و پوشش رسانهای آنها حتماً میدانید که هلندیهای عزیز یک قربانی به خاطر همین مسلمانان پیشین دادهاند و مطمئنم که هیچ دولت و هیچ مردم عاقلی خودشان را با مسلمانان دیوانهای که به خاطر رفتن به بهشت ممکن است یک فیلمساز را بکشند، مواجه نمیکنند. البته میدانم که قاتل فان خوخ به بهشت نرفت و به زندان رفت. اما شما فکر میکنید مسلمانانی که تازه راه بهشت را پیدا کردهاند، حاضرند از مجازات مسلمانانی که از بهشت فرار میکنند، دست بردارند؟ یا مثلاً فولکس کرانت نوشته است که رادیو زمانه بنا به گفته منوچهر «هیچ چیز راجع به مدیر سندیکای رانندگان شرکت اتوبوسرانی که در زندان است، منتشر نمیکند.» این گفته هم دروغ است. رادیو زمانه بارها خبرهایی در مورد اسانلو، مدیر سندیکای رانندگان منتشر کرده و حتی آن را خبر اول خودش کرده است. مجاهدین، سلطنتطلبان و دیگران البته در میان ایرانیان این اتهام چیز بسیار بدی نیست. اگر این موضوع واقعیت داشت، حتماً تعداد شنوندگان رادیو دهها برابر چیزی که الآن هست میشد، ولی چنین چیزی واقعیت ندارد. حتماً اگر واقعیت داشت، آقای پرهام یک نشانه برای اثبات نظر خودشان میگفتند. اما من فرض میکنم که آقای پرهام راست بگویند. آیا هلندیها ترجیح نمیدهند که به جای احمدینژاد دیوانه، رییسجمهوری مثل خاتمی در ایران سر کار بود تا ما نویسندگان ایرانی هم به جای این که در آمستردام پول مالیاتدهندگان هلندی را برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر تلف کنیم، در تهران به روزنامهنگاری میپرداختیم؟ آیا اگر فکر کنیم دنیای اسلام نابود نمیشود و اسلامگرایی به این آسانی از بین نمیرود و اسلام و تمدنهای دیگر در مرزی بلند از خاورمیانه تا اروپا، باید کنار هم زندگی کنند، شما ترجیح میدهید سخنگوی مسلمانان کسانی مانند اردوغان در ترکیه و خاتمی در ایران باشند، یا بنلادن و احمدینژاد و القاعده؟ البته، یکی از مشکلات دوستان ایرانی ما این است که وقتی به اروپا میآیند یادشان میرود که در ایران و در خاورمیانه بیش از یک میلیارد مسلمان زندگی میکنند که در سالهای اخیر روز به روز بیشتر میشوند. ممکن است نتیجه بگیرید که علاوه بر رادیو زمانه، من هم طرفدار خاتمی هستم. اما برای توضیح شما میگویم که رادیو زمانه موضع جانبدارانه در مورد خاتمی ندارد. من هم معمولاً سعی میکنم موضع جانبدارانهام در مورد خاتمی را پنهان کنم؛ اگر چه در دوران هشت ساله خاتمی دو بار توسط رقبای خاتمی در قوه قضاییه زندانی شدهام. اما عجیبترین کشف مقاله فولکس کرانت کشف آقای حسن داعیالسلام است. او کشف کرده است که در سایت رادیو زمانه یک لوگوی مشکوک وجود دارد که متعلق به سازمانی به نام نیاک (NIAC) است که میان رژیم و ایالات متحده واسطهگری میکند. داعیالسلام گفته است که «به کمک دو مطبوعاتی مستقل در ایران در بارهی این سازمان تحقیق کرده است. ارتباط نیاک ـ زمانه نشان میدهد که این رسانه به این رژیم بسیار نزدیک است.» بگذارید در این مورد کمی بیشتر فکر کنیم و به چند سؤال جواب بدهیم: اول این که حسن داعیالسلام یکی از اعضای رسمی گروه مجاهدین خلق است که در اکثر کشورهای جهان به عنوان یک گروه تروریست شناخته شده است. دوم این که مجاهدین خلق در حال حاضر کاملاً زیر نظر آمریکا نگهداری میشوند. سوم این که آقای داعیالسلام چگونه میتواند از طریق یک آرم مشابه دریابد که زمانه و نیاک با هم رابطه دارند؟ اگر زمانه این رابطه فرضی را پنهان میکند، برای چه آرمی را که میتواند این موضوع مخفی را کاملاً علنی کند، استفاده میکند؟ و چهارم این که به فرض این که چنین آرمی وجود داشته باشد و نشانه گروهی باشد که قصد نزدیکی ایران و آمریکا را دارند، این موضوع چه اشکالی دارد؟ به نظر شما بهتر است آمریکا و ایران بجنگند یا صلح کنند؟ من نمیدانم چطور آقای داعیالسلام به عنوان یک عضو گروه تروریست مجاهدین خلق به خودشان حق میدهند که زیر نظر آمریکا اداره شوند و حتی برای جنگ با ایران از سوی آمریکا اعلام آمادگی کنند و در حال حاضر در آمریکا زندگی کنند؛ اما به رادیو زمانه حق نمیدهد که برای آشتی میان ایران و آمریکا تلاش کند؟ واقعاً یک خواننده هلندی چنین چیزهایی را میتواند جدی بگیرد؟ البته من نمیدانستم که رادیو زمانه دارای چنان قدرتی است که میتواند رابطه ایران و آمریکا را آشتی بدهد. اگر این موضوع را میدانستم زودتر همکاری خودم را با زمانه آغاز میکردم. باور کنید برای من به عنوان یک ایرانی هیچ چیز تلختر از این نیست که شاهد جنگ ایران و آمریکا و نابودی کشورم باشم. تندروها خطرناکترند یا میانهروها؟ اگر هواپیمایی دزدیدید و نمیدانستید کجا بروید، فرودگاه تهران را برای پیاده شدن انتخاب کنید. موضوع این است که وقتی تندروها خطرناکند که مثل اکثر جاهای دنیا، میانهروها و لیبرالها قدرت را در دست داشته باشند. اما در تهران تندروترین حکومت فعلی جهان، حکومت میکند. در تهران کسانی به زندان میروند که مینویسند، انجیاوی طرفدار حقوق زنان و حقوق بشر دارند، لیبرال هستند، استاد دانشگاه هستند، روزنامهنگار هستند و یا مخالف دولت فکر میکنند. در شش ماه گذشته صدها مخالف حکومت به طور مخفی یا علنی به تهران رفتهاند. اما دولت کسانی را دستگیر کرده است که در میان اپوزیسیون تندرو به عنوان ضدجنگ، میانهرو و معتدل شناخته میشوند. علت این است که مردم ایران، تندترین شعارهای سیاسی را هر روز از رهبران حکومت و احمدینژاد میشنوند و به همین دلیل از کسانی که مثل او شعار میدهند، بدشان میآید. مجاهدین خلق، سلطنتطلبان تندرو، طرفداران جنگ آمریکا علیه ایران رسانههایی دارند که مردم ایران به آنها گوش نمیکنند و به آنها نگاه نمیکنند. مردم ایران به رسانههایی توجه میکنند که خبرهای روز را به آنها برساند و شعارهای سیاسی ندهد. و به همین دلیل روزآنلاین، یک سایت اینرنتی که با کمک یک انجیاوی هلندی اداره میشود و رادیو زمانه، که بیش از بقیه پروژههایی که پارلمان هلند از آن حمایت میکند، از نظر خبررسانی حرفهایتر و از نظر سیاسی معتدلترند، از نظر دولت ایران خطرناکترین رسانههای خارج از کشور هستند. در شش ماه گذشته، پنج همکار روزآنلاین در ایران دستگیر و زندانی شدند. و فرشاد ابراهیمی او امروز، من و دوستانم را متهم میکند که با حکومت سازش میکنیم. هشت سال قبل ما هر دو در تهران بودیم. در آن روزها فرشاد ابراهیمی جزو گروهی از تندروها بود که همیشه با ما برخورد میکرد و ما را به عنوان کسانی که تند میروند و میخواهند با حکومت برخورد کنند، محکوم میکرد و از زندانی بودن ما لذت میبرد. امروز ما همان حرفهای گذشته را میزنیم. او به آلمان آمده است، دیگر تندروی نمیکند؛ اما باز هم ما را محکوم میکند و میگوید چرا با حکومت تند برخورد نمیکنید؟ ما از دست فرشاد ابراهیمی به کجا باید برویم؟ مرتبط: |
نظرهای خوانندگان
این همه مزه پرانی را به زبان هلندی نوشتی یا زبان مادری...؟!
-- علی ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMآقای نبوی
-- منوچهر هنرمند ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMمن به شما حق می دهم از خودتان دفاع کنید ولی به شما حق نمی دهم که تریبون رسانه ای چون رادیو زمانه - که پولش را همین هلندیها می دهند - رااسباب آن کنید که در پرده شرح کشاف سوابق مشعشع خود ، از روش مهدی جامی در اداره رادیو دفاع کنید زیرا شما صلاحیت این کار را ندارید . چرا ؟ چون شما بیش از چند ساعتی در ماه برای راست و ریست کردن برنامه خود در این رادیو حضور ندارید و بنابراین در موضعی نیستید که از همه چیز مطلع باشید . علاوه بر آن این نیز بخشی از ناندانی شما است و هیچ دیوانه ای (غیر از من و عده ای دیوانه دیگر) نان خود را برای آرمانش هزینه نمی کند . شما مرا متهم به دروغگوئی در باره عدم انتشار خبرهای مربوط به منصور اسانلو در رادیو زمانه کرده اید . شما که روزنامه نگار هستید می دانید پی گیری وضع موجود "سوژه" از نقل پراکنده خبری که در یک آن روی صفحه خبر منتشر و لحظه ای دیگر از ذهن محو می شد ، بسیار مهم تر است . غرض من نیز در آن مصاحبه این بوده که رادیو زمانه خبرهای مربوط آقای اسانلو از جمله سفر نماینده اندونزیائی فدراسیون بین المللی حمل و نقل به تهران برای رهائی او را که از اهمیت بین المللی برخواردار بود و در رسانه های داخلی نیز به آن به درستی پرداخته نشد مورد توجه قرار نداده است . این که شما مدعی هستید خبر ربودن ایشان تیتر اول شده است نیز بی ارزش و بی اعتبار است . مهدی جامی بهتر می داند چگونه می توان برای خالی نبودن عریضه خبر و یا گزارشی را برای چند دقیقه نگهداشت و بعد آن را بدون دنبال گیری ناپدید کرد . نتیجه ؟ هر گاه پای حساب و کتاب به میان آمد بتوان به سابقه بی ارزش آن استناد کرد .
ببخشید که این مقال بیش از اندازه اظهار نظر دراز شده . ناگفته های دیگری در دست نوشتن دارم که امیدوارم همانطور که به شما به بهای چند ساعت حضور اجازه استفاده از این تریبون داده شده به بنده نیز به پاس یکسال زحمت طاقت فرسا در این رسانه ارزانی شود .یکروز کسی به من گفت بهترین راه خراب کردن سید را مهدی جامی انتخاب کرد و با بکار گماری او در رادیو زمانه کار را به پایان برد . همین !
--------------------------
زمانه: آقای هنرمند عزیز اگر نام اسانلو را در بی بی سی فارسی و زمانه جستجو کنید خواهید دید که بی بی سی 16 آیتم و زمانه 38 آیتم نشان خواهد داد که نشانه ای از توجه خاص زمانه به مساله است. پیگیری خبر از اصول کار زمانه است. در باره ادعای شما از نظر مطلع بودن از شیوه پوشش خبری در زمانه هم یادآور می شویم که شما عمدتا به صورت پاره وقت در دفتر زمانه به کارهای اداری مشغول بوده اید. در عین حال زمانه از نقد شما استقبال می کند
آقاي نبوي ، ما مردم داخل ايران قدر شما و ديگراني را كه بدون هيچ عقده و عصبيت و بدون سهم خواهي كار مي كنند و فقط به فكر آگاهي مردم هستند نه هدايت آنها، ميدانيم و به شما نياز داريم. موفق باشيد
-- مريم ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMآقاي نبوي ، ما مردم داخل ايران قدر شما و ديگراني را كه بدون هيچ عقده و عصبيت و بدون سهم خواهي كار مي كنند و فقط به فكر آگاهي مردم هستند نه هدايت آنها، ميدانيم و به شما نياز داريم. موفق باشيد
-- مريم ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMبرخی از اين اشخاصی که خود را نماينده اپوزيسيون ايران جا زده اند و با روزنامه فولکس گفتگو کرده اند بايد اول بخاطر جرائمی که به اعتراف خودشان مرتکب شده اند محامه شوند و البته بايد از اينکه به دروغ خود را نماينده اپوزيسيون ناميده اند و حتی مدارک پناهندگی خود را با دروغ گفتن دريافت کرده اند از اپوزيسيون ايران، مردم داخل ايران و دولتهای اروپايی معذرت بخواهند.
-- کمال ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMپاسخ حسن داعی الاسلام به ابراهیم نبوی،
-- حسن داعی الاسلام ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMچندی پیش خبرنگاری از هلند برای من ایمیل فرستاد و نظرم را در مورد رادیو زمانه جویا شد. در این ایمیل، ایشان گفته بود که چون آرم انجمن نایاک را در سایت رادیو مشاهده کرده است و شنیده که من دراینمورد تحقیقی کرده ام نظر مرا جویا شد.
پاسخ من که در صورت درخواست منتشر میشود، کلمه ای در مورد رادیو زمانه نیست و اگرچه من مجموعه ای از کارهای پژمان اکبرزاده در حمایت از نایاک را برای تحقیقات خود نگه داشته بودم ولی یک کلام نیز به خبرنگار هلندی نگفتم. تنها باین اکتفا کردم که تحقیق در مورد رادیو زمانه بسیار جالب است. خبرنگار مزبور نیز با مراجعه به سایت من، مطالبی را نوشته که بنده مسئول آن نیستم.
امادر باره ابراهیم نبوی،
داستان زوج دوقلوی نبوی-مسعود بهنود همان مثلی است که بر طبق آن "آب که سر بالا میرود قورباقه ابوعطا میخواند."
اگر دنیا حساب و کتاب داشت و دنبال این نبود که بهرترتیب از سقوط این رژیم جلوگیری کند، طبیعتا در این حالت، بدنبال حلوا حلوا کردن آدمهای وابسته به جناحهای حکومتی نبود و آدمهائی مثل این دونقر و بخصوص نبوی بخاطر جنایاتی که در کمک به رژیم کرده اند بایستی بجای مزه پرانی در رادیوهای خارجی، به ملت ایران حساب پس میدادند.
یادم میآید که اوایل پیروزی اصلاح طلبان حکومتی در مجلس، دسته دسته از این دوم خردادیهای سابق به خارجه آمده و سوگلی همین رادیو و روزنامه ها بودند.
یادم میآید که در یکی از این جلسات، نماینده اصلاح طلب که لباس پوشیدن، بوی بدن و نحوه حرف زدنش بیشتر به تیغ کشان رباط کریم میماند، چگونه مورد تملق میزبانان بود و برای مزخرفات او دست میزدند.
داستان نبوی نیز همین است. اگر احتیاج برخی از کمپانی های ایران پرست نبود، ایشان و بهنود نیز فرصتی برای دادن نمره وطن پرستی و صلح طلبی به من و دیگران پیدا نمی کردند.
ایشان نیز مانند دهها سایت وزارت اطلاعات از روزیکه من اولین گزارشم در مورد تریتا پارسی شروع شد، مرا جنگ طلب، عضو مجاهدین، تروریست و مزدور خوانده است.
قضاوت دراینمورد را به آینده موکول میکنم.
ابراهیم نبوی نیز مانند تریتا پارسی وظیفه ای بجز نگاهبانی از کلیت رژیم حاکم بر کشورمان ندارد. در مورد صلح طلبی نبوی و شرکای او در نشریه اینترنتی روز نیز قضاوت را بر عهده کسانی میگذارم که از هفته آینده گزارش دوم من در باره شبکه لابی رژیم ایران و صلح طلبان قلابی را مطالعه خواهند کرد.
با سپاس از رادیو زمانه
حسن داعی الاسلام
آقای نبوی عزیز
مسئله به نظر من اشتباه مطرح شده است . اپزسیون خارج نشین چه از چپ از حزب توده و اکثریتی و اقلیتی و راه توده ای و کشتگر تا راست راست و تا سلطنت طلبش هیچ گونه ارتباطی با نسل جدید ایرانی ندارد . چون به روز نشده ، چون در ایران نبوده ، چون از ایران چیزی نمی فهمد . همین امروز در تهران اگر قدم بزنید در اقشار پایین که هیچ در قشر موسط فرهیخته نیز کمتر شناختی نسبت به اپزسیون هست ، اما جبهه مشارکت را خوب می شناسند ، حتی روزنامه نگاران چپی یا راستی را بیشتر از نمایندگان و رهبران خارج نشینشان می شناسند . درباره زمانه مسئله مهم ارتباط با نسل جوان ایرانی است . آقای نبوی بیش از هفتاد درصد جمعیت ایران را جوانان زیر سی سال تشکیل می دهد ، پس این ارتباط قابل توجه است . مسئله دیگر سطح بالای برنامه تخصصی است ، اعتباری که پرویز جاهد ، محمدرضا نیکفر ، داریوش آشوری ، عباس معروفی و ... بسیار بالاتر از دیگر رسانه هاست . نگاه زمانه نگاه نسبتا عمیقی به تحولات اجتماعی - فرهنگی و سیاسی است و اصلا چه اصراری دارد که مسائل تند سیاسی را مطرح کرد ؟
با سپاس
-- انوشیروان مسعودی ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMآقای نبوی عزیز
بعید می دانم که در این بیداد قصد شما دفاع از خود و یا رادیو زمانه باشد.
دست کم برای من و مایی که در این خاک ماتم زده ی تعزیه سرا، نفس می کشیم تا نوبت مرثیه بعدی فرا رسد، جای هیچ تردید نیست که برای " ابراهیم" ها ، هیچ آتشی گلستان نشده از هر قماشی هم که باشند الخصوص از نوع "نبوی"...
گلستان نشد برادر جان و سوختی...، از خیل شاهدانت هنوز چند تنی زنده اند. ما یادمان نرفته که تازیانه ها با نان و قلمت چه کرد.
حالا بگذار این جماعت چرتی که چادر سیاست و سیاست بازی هایشان از قرار معلوم بر سر ما مردم حیرت زده نیز سایه افکنده، آنقدر در شیپور آزادی و تقسیم و تلکه ی حق و حقوق و کشف خطیر دشمن شناسی! بدمند تا گوش فلک هم کر شود چه برسد به گوش اسرافیل...
درست که حافظه ی تاریخی ما به گهگیجه افتاده اما هنوز آنقدر خرفت نشده ایم که فرق دوغ و دوشاب را تشخیص ندهیم و صد البته ترجیح می دهم تا به جای درگیر شدن در این بازار مکاره، بنویسی و باز بنویسی، که در این جان کندن تدریجی کلماتت می تواند، لبخند تلخی هم اگر شده بر این دهان دوخته بنشاند.
دمت گرم و سرت خوش باد...
محمد رضا لطفی - تهران
-- محمد رضا لطفی ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMابراهیم عزیز اصلا دلم نمی خواست خودت را در این بازی کثیف وارد کنی ولی ظاهرا نمد رادیو زمانه بد جوری کلاه بر سر تو هم گذاشته است . گناه تو همین است که امروز هم که در بروکسل داری زندگی می کنی طبق گفته خودت هنوز داری همان حرفهای دوران اصلاح طلبی ات را میزنی ! بالام جان اصلاحات تمام شد و مرد ، فاتحه! اما توهمچنان داری بر طبل اصلاحات می کوبی ، راستی گفته ای که من همیشه با تو برخورد می کردم ، مراسم افطاری سال 1377 در وزارت ارشاد را یادت هست وقتی که عبدالمجید موسوی من را به تو معرفی کرد و گفت در شلمچه می نویسم و تو با چه اصراری از من می خواستی که بیشتر درباره ات بنویسم و سوتی های خود و دوستانت را برایم یاد آوری می کردی تا درباره شان بنویسم ! من البته نکردم اینکار را چرا که ما را با طنز های تو کاری نبود اما امروز نالیدنت واقعا که ... اما اینکه گفتی از زندانی بودن ما لذت می برد سید عزیز ظاهرا آلزایمر گرفتی چون وقتی تو برای مدت دو هفته با ناز و نعمت به بند دو عمومی اوین آمدی حتما یادت هست که من یکسالی بود در زندان بودم تو دو هفته آمدی و همان روزها ما کتک می خوردیم در بند سه که نمی خواهیم لباس زندان بپوشیم آنوقت تو در دفاعیه جانانه ات گفتی نه من می پوشم حتی یک دست هم بدهیم می برم خانه "سپاس ولایت " را در دفاعیه ات گفتی و رفتی و بعد من دو سال دیگر هم ماندم در زندان حالا چطور است که از زندان رفتن تو خوشحال می شدم ؟ این ننه من غریبم بازیه چیه که در میاری ؟ چرا دوست دارید خودت را زندانی و سیاسی و ... نشان بدهی ؟ پسر تو نامت را الکی خرج تمامیت رادیو زمانه نکن ! ببینم اصلا تو به آن دو هفته میگوئی زندان ؟ کاش هم تو و هم برادر جامی عزیز فقط یکروز از آن هیجده ماه انفرادی بند 209 ویا توحید را تجربه میکردید تا می فهمید زندان را با کدام ز می نویسند ! اونوقت بازم میگفتید اخبار سیاسی و زندانیان سیاسی خط قرمز ما هستند !.
-- امیر فرشاد ابراهیمی ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMبه هر حال من همچنان که مهدی جامی نیز عنوان کرده اند علاقه دارم این بحث را در همان محافل و مطبوعات هلندی ادامه بدهم تا معلوم شود که بودجه پارلمان هلندی در محلش خرج شده یا خیر .؟
(جوابیه کامل را میتوانی در بلاگم بخوانی همچنین در روزنامه فولکس )
Nabavi joon dastet dard nakone, mese hamishe aali bood, aghaye manoochehr ke shoma ra nemishnasam vali inghadr begooyam ke fekr nemikonam be shoma marboot bashad ke kasi az che tribooni che estefadei mikonad, mage radio zamaneh male abavai gerami e man o shomast ke behesh ehsase hagh mikonim , mardi boro az sedao sima e iran ke dare har mah poolesho az man o to migire enteghad kon ke chera az oon tribun baraye mollaha estefade mikone , baba dast marizad, bedrood
-- همایون ، Oct 18, 2007 در ساعت 01:48 PMمتاسفانه آقای هنرمند به نظر میرسه نقد شما رنگ و لعاب خصومت شخصی با آقای جامی دارد که فکر نمی کنم درست باشه .
-- احسان ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMسلا م بر سید نبوی عزیز که من یکی عاشق خوانش طنزهای خلاق اویم.راستی این رادیو زمانه را چه می شود نکند بجای تولیدات رادیویی می خواهد به تولید چگوارا بپردازد تو طنز نویس بزرگی هستی خب طنزت را بنویس چکار داری که به زندانت پز می دهی نمی دانم چرا هرکه در رادیو زمانه حرف می زند ناگهان لیدر سیاسی می شود کار بجایی رسیده که علی عبدالرضایی دون ژوان معروف که از دست دخترها فرار کرده خود را در رادیو زمانه یکی سیاستمدار بزرگ معرفی می کند حالا هم حکایت توست تو یکی از رندی های بزرگت این است که وقتی زندانی شدی با رندی غلط کردمی گفتی و از شرشان خلاص شدی همین را به جماعت یاد بده تا بیهوده شکنجه نشوند استاد! به علی عبدالرضایی هم سلام ما را برسان و بگو حیف شعرهایت نیست که آلوده اسانس سیاست می کنی به هر صورت تو یکی سید خیلی جوش رادیو زمانه را نزن برای تو در جهنم هم تریبونی که پول بالا بدهد فراهم است پس بی خیال درویش!
-- فیض ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMممنونم آقای ابراهیم نبوی. یکبار در جایی از شما خواستم دیگر جدی ننویسید. نظر خود را پس میگیرم! اگر نوشته های جدی شما قرار است به این شکل باشد همیشه جدی بنویسید. واقعا لذت بردم.
-- ققنوس ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMاز آقای نبوی بخاطر نگارش بخش بزرگی از واقعیتها در مورد ایران، مردم ایران و اپوزیسیون خارج از کشور، بدون هیچ گونه تعارف صمیمانه تشکر می کنم.
-- شاه ولی ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMبه نظرم این نوشته، یکی از بهترین مقالاتی بود که دقیقا فضای ایران را ترسیم می کرد
واقعا لذت بردم داورخان.
-- عابد ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMاما در مورد این داستان پیشنهادی دارم که تمام دعوا را تمام می کند. از این ماه ماهی 1000 یورو به آقای منوچهر و 1000 یورو هم به امیر فرشاد بدهید. مطمئن باشید که سر ماه نشده شروع به تعریف از برنامه های زمانه می کنند. سهم آقایان را نداده اید. گاز می گیرند.
داش ما پشت سر زمانه ایستادیم ! مث شییییر
:)
-- اینا ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMوصلت فرخنده و میمون برادران سلطنت طلب، انصار حزب الله و مجاهدین به اصطلاح خلق را از صمیم قلب تبریک می گم
-- فریمان ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMآقای نبوی عزیز، به شما غبطه می خورم که رادیو زمانه گفته هایتان را سانسور نمی کند، چرا که تا کنون بیش از نیمی از پیامهای بسیار مودبانه و بی خطر بنده را در مورد موضوعات مختلف نادیده گرفتند و منتشر نکردند. کاش من هم یک نبوی بودم.
-- رضا ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMشغال بيشه ي مازندران را، نگيرد جُز سگِ مازندراني
َاين بحث هاي بيهوده رو ادامه بدين٠ ز هر طرف كه شود كُشته سود اسلام است٠
-- خسرو كرمي - تهران ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMفرشاد ابراهیمی: حالا چطور است که از زندان رفتن تو خوشحال می شدم ؟ این ننه من غریبم بازیه چیه که در میاری ؟ چرا دوست دارید خودت را زندانی و سیاسی و ... نشان بدهی ؟....
-- شاه ولی ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PM.
.
. فرشاد جان، منظور نبوی شخص شما نیست، منظور نبوی تفکر شماست.
تفکری که در آن موقع حضرتعالی و بسیاری دیگر از ارتجاعیون داشته اید...
خلط مبحث نکن برادر من
آقای نبوی جواب بسیار بجایی دادید میگویند نمیدانم این پس ماندگان حزب ا.. چرا هنوز اعتماد به نفس دوران چماق داری رو یدک می کشند آن هم بدون حیا:
-- رضار ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMمراسم افطاری سال 1377 در وزارت ارشاد را یادت هست وقتی که عبدالمجید موسوی من را به تو معرفی کرد و گفت در شلمچه می نویسم و تو با چه اصراری از من می خواستی که بیشتر درباره ات بنویسم
شرم آور هست. آقای جامی و نبوی شما شیوه ای جز مارک زدن بی سند و مدرک بلد نیستید؟ به چه دلیل وقتی آقای داعی حتی در مناظره مستقیم صدای آمریکا و با هوشنگ امیر احمدی نشان داد که ادعای عضویت بی پایه هست شما به خودتان اجازه میدهید بر این موضوع پافشاری کنید. حتی وقتی این را وی در نهایت احترام هم به شما گوشزد کرده. هیچ میدانید که این رویه شما نه فقط ضد اخلاق ژورنالیستی است بلکه شایسته پیگیری قضائی است. بس کنید آقا خجالت هم خوب چیزی است. کسانی که ظرفیت دوتا نقد را ندارند و به جای جواب بنای خودشان را روی تخریب شخصیت و ویرانه های دیگران میسازند اسم خودشان را ژورنالیست هم میگذارند. ذکی
-- ana ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMcheh khabar shodeh??? dareed to sare ham digeh mizaneed.atash bas. ra elam mikonam.
-- Bahram ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMبا تشکر صمیمانه از سید خودمان ! اما خدا در میان یک نگاهی به اپوزیسیونهای دیگر رژیمها و یک نگاه هم به اپوزیسیونهای خودمان در خارج از وطن بیندازید و انان را با هم مقایسه کنید !! که ایا انان نیز همچون ما قبل از اینکه مخالف و در صدد براندزی رژیم حاکم در کشورهایشان باشند !! مخالف هم و در صدد براندازی یکدیگرند ؟!؟!. و این ادعا که زمانه اگر بصلاحش نباشد ! خیلی از کامنتها را ، هر چند هم مودبانه و مناسب با موازین مورد نظر ان نوشته شده باشند ! اما انانرا سانسور میکند هم تائید میکنم !!! .
-- داوید ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMداوید.
"البته از تگاه بسیاری از نیروهای اپوزیسیون ایرانی هر ایرانیای که در ایران زنده است، جاسوس حکومت است. مثلاً آقای شجریان، شهرام ناظری، سیما بینا، عباس کیارستمی، محسن مخملباف، جعفر پناهی و هر کسی که در ایران زندگی میکند، همه جاسوس وزارت اطلاعات هستند."
بابا جان بالاخره تکلیف مارو روشن کنین...اینا جاسوس کدوم وریان؟....شما میگین اونا میگن اینورین....کیهان میگه اونورین....
انقد اینور اونور نکنین...
نبوی خدا قوت.
-- astm1834 ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMبا سلام به شما. حرفهای اقای نبوی کاملا درست است. چندی پیش مصاحبه حسن داعی السلام با صدای امریکا دیدم واقعا شرم اور است که امثال این فرد را ایرانی بدانیم. به امید موفقیت بیشتر رادیو زمانه.
-- dara ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMآقای نبوی کار را شما همان وقتی خراب کردید که با موجود بی کلاس و مشکوکی مثل فرشاد ابراهیمی مصاحبه کردید. در شأن شما نبود.
-- مهری ، Oct 19, 2007 در ساعت 01:48 PMمن هم به عنوان یک ایرانی مصاحبهی آقای داعی را با صدای آمریکا دیدم و لذت بردم. شنوندگانی که برنامه مزبور را گوش میکردند زنگ زدند و نظرشان را که حمایت از آقای داعی بود از تریبون صدای آمریکا اعلام کردند. همینجا هم تهمتهای ناجوانمردانهی امثال نبوی را خواندم و پاسخ متین و محکم آقای داعی را هم خواندم. آینده قضاوت خواهد کرد حق با کیست.
-- بدون نام ، Oct 20, 2007 در ساعت 01:48 PMبگذارید این وسط قدری سخن پراکنی کنم و زور بزنم همه ی تان را با هم آشتی بدهم.
باور کنید در این میان به همه می توان حق داد. مشکل اصلی را بچسبید.
نقد فرح کریمی که برخی جاها منتشر می شود دیگر چیست؟ او به نظر من یک ایرانی وفادار به رشد خاستگاه اش است. اگر این بودجه را نمی گرفت که می شد خرج توالت عمومی و حقوق بی کاری معتادان هلند. این ها کشورشان را به لطف جنگ ایران و عراق از زرادخانه های شان آباد کردند. حالا که شعور همه ی دنیا رسیده که دموکراسی و پیشرفت برای همه روا است قدری اش را برای مان پس گرفته اند. هر کس هم روش خودش را برای اعتلای دموکراسی دارد.
اپوزیسیونی که ایران را از دیرباز ترک کرده بدجوری حق دارد از محبوبیت اصلاح طلبان نتراشیده ناراحت باشد. ولی خوب آنها این شانس را داشتند که در ایران باشند و ارتباط شان را در چارچوب اصلاحات با نسل جوان ایرانی حفظ کنند. جای شان هم هنوز محکم است. اصلاحات تمام شده باشد یا نه، این کسی به روش اصلاح طلبی بخواهد همان هدف را دنبال کند محترم است. اگر اپوزیسیون یا بخش هایی اش این بخت را نداشته که از ایران خوانده شود و با ارزش های تحمیلی یا واقعی آن مردم سازگار شود به جای این که زورش بیاید باید درس بگیرد. اگر خودش را شایسته تر از اصلاح طلبان می داند - که به نظر من یکی هست - روش های اش را هم مثل زمانه شایسته تر کند - که اصلن نیست.
فکر می کنم برای خیلی ها لازم است که یک سری به ایران بزنند. پیشنهاد من عملی نیست. ولی خیلی خوب می شد اگر مهدی جامی و نبوی و ابراهیمی و آقای داعی السلام چهارتایی با هم پل تجریش قرار می گذاشتند و ولی عصر (یا پهلوی یا هر اسم دیگری که می خواهید روی اش بگذارید) را پیاده طی می کردند تا میدان منیریه. آن وقت تمام این مشکلات حل می شد.
آقای جامی عزیز، به نظر من که طرفدار زمانه ام. اگر لینک نانا و شبح و حسن آقا و کلنگ را مثل ده نمکی و کلاشینکف دیجیتال در وبلاگ ات بگذاری واقعن راه دوری نمی رود. اینها همه وبلاگ های خلاقی اند. از شما یک نفر من این یک انتظار را دارم.
شاد باشید.
-- نیم ، Oct 20, 2007 در ساعت 01:48 PM-----------------------------
زمانه: شبح و کلنگ از پیش در بلاگ چرخان زمانه بوده اند. در باره دو وبلاگ دیگر هم مشکلی برای اضافه کردن آنها نیست فقط توجه داشته باشید که تعداد وبلاگهای فارسی از هر نوع خود بسیار بیشتر از آن است که در زمانه بیاید. زمانه می کوشد تنوع وبلاگها را نشان دهد تا اینکه لینک همه آنها را داشته باشد.
همان اول امدن سيد نبوي به زمانه را كمكي به رشدتان ندانستم چرا كه ايشان خود در حال رشد و يابهتر گفته شود ريزش به سوى سكولآر بوده و هستند و كواهش نوشته هايش حال اينكه روزي ار مخا لفتش با دولت و روزي ديگر با كل حكومت نشان از نوسانات تحول به پسو پيش دارد اقا اين سا يت روز برايتان كافي نيست؟
-- ali ، Oct 20, 2007 در ساعت 01:48 PMسید ابراهیم نبوی دو خصیصه ی جالب داره که داشتن هر دوتاش باهم در آن واحد او را ممتاز می کنه : اولیش اینه که بسیار واقع بینه دومیش اینه که در کار طنز بسیار خوش ذوقه. از شنیدن کارهاش واقعا لذت می برم اگرچه رژیم جمهوری اسلامی را در یک چشم به هم زدن دود نمی کنه بفرسته هوا (مثل او ده نفری که به فولکس کرانت مشورت دادن) و از این بابت که رادیو زمانه این فرصت را برای من فراهم کرده بسیار سپاس گزارم.
-- دیوانه ای هنوز در قفس ، Oct 21, 2007 در ساعت 01:48 PMآقای نبوی سلام
-- m.j ، Oct 21, 2007 در ساعت 01:48 PMخسته نباشید
امیدوارم هرچه زودتر به میهنتون برگردین.
با سلام
-- fahimeh ، Oct 23, 2007 در ساعت 01:48 PMهمه شعار اتحاد میدهند اما مدام با هم درگیری شخصی دارند و بازار تهمت شدیدا رونق دارد.. اقای نبوی شما که ازاولین کسانی بودی که که خاتمی را مسخره میکردی بعد پشیمان شدی ممکن است باردیگر هم از اینکه اخیرا به همه گیرمیدی پشیمان بشی تا کی فرصت طلبی و نان به نرخ روز خوردن.
جناب آقای نبوی از شما ممنونیم که برای بسط دموکراسی در ایران تلاش میکنید اما چند سوال: به نظر شما اگر هاشمی رییس جمهور شود دموکراسی در ایران بسط پیدا میکند؟؟ دوران سازندگی و داستان روشنفکران را فراموش کرده اید؟ اصلا به نظر شما روسای جمهور ایران نقشی هم در بسط دموکراسی در ایران داشته اند؟ شما در زمان ریاست جمهوری کدام رییس جمهور مجبور به ترک ایران شدید؟؟؟
-- محمد صبا ، Nov 1, 2007 در ساعت 01:48 PMشما معتقدید که احمدی نژاد داره جنگ راه میندازه و اگه هاشمی رییس جمهور میشد اوضاع جور دیگه ای بود. جدا شما معتقدید که رییس جمهور ایران این سیاستهای هسته ای رو تعیین میکنه؟ غنی سازی رو کی رفت کلید زد؟؟ خاتمی نبود؟
راستی شما که طرفدار اصلاح طلبان ایرانی هستید و خود رو اصلاح طلب میدونید بفرمایید که "چه چیزهایی" رو میخواهید اصلاح کنید و "چه جوری"؟؟
شما و تمام دوستان اصلاح طلبتان اگه بتونید به این دو سوال جواب بدید کمک بزرگی به اصلاحات کرده اید!
ضمنا برای معصوم جلوه دادن رادیو زمانه باید به هر دستاویزی دست می انداختید؟
لازم بود که اینگونه رندانه بدون اینکه به تغییر و تحول فرشاد ابراهیمی بپردازید فرشاد ابراهیمی دوران گذشته را مطرح کنید؟