رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ بهمن ۱۳۸۸
بخش نخست

تکرار موسیقی «تام زی» در محسن نامجو

ونداد زمانی

تام زی و محسن نامجو از مجموعه‌ی رو به رشدی در سلیقه موسیقی هستند که از آن به عنوان «ورلد میوزیک» یاد می‌کنند. از مشخصات اصلی موسیقی جهانی فوق، تلفیقی بودن آن‌ها است که به شکل فراگیری، توسط هنرمندان سراسر جهان به کار گرفته می شود.

Download it Here!

به عبارتی، ترانه‌سرایان و آهنگ‌سازان این سبک هنری، با نیتی از پیش تعیین شده، موسیقی بومی زادگاه خود را با موسیقی سایر ملیت‌ها و به‌خصوص موزیک مدرن شهری، نظیر جاز، راک و بلوز ، در هم می‌آمیزند.

تام زی را در غرب با فرانک زاپا مقایسه می‌کنند و اگر بخواهیم به دنبال رد پایی ایرانی از او باشیم می‌بایست نگاهی داشته باشیم به آثار محسن نامجو، و از آن طریق شاید بتوان، آثار نامجو را هم‌سنخ با موسیقی تجربی تام زی، در عرصه‌ی موسیقی جهان دانست.

حضور قدرتمند طنز و تناقظ در کنار عنصر تلفیقی بودن موسیقی، از همنوایی‌های اساسی است که می‌توان در آثار دو هنرمند مورد نظر جستجو کرد.


تام زی ذاتا یک شخصیت عصیان‌گر است ولی او توانست انرژی و افکار اجتماعی رادیکالش را در سبک و سیاق موسیقی‌اش جلوه‌گر سازد

چندین عامل مشترک غیر موسیقیایی نیز این دو هنرمند را شبیه به هم می‌سازد. نامجو و تام زی هر دو از شمال شرقی کشورشان ( که از فرهنگ بومی غنی برخوردارند) ، به بزرگترین شهر مملکت خویش مهاجرت کردند.

ورود تام زی و محسن نامجو به میدان حرفه‌ای موسیقی، در اوج جاه‌طلبی‌های دیکتاتوری نوع جهان سومی، همسانی مهم دیگری است که از قضا انگیزه‌بخش هر دو هنرمند نیز بوده است.

برای این‌که قادر باشیم برای ادعای مطرح شده در باره‌ی هم‌سنخی تام زی و محسن نامجو پشتواته‌ی مستدل داشته باشیم ابتدا مروری خواهیم داشت برآثار هنرمند برزیلی، که در تجربی‌ترین حالت ممکن، دست به خلق و اجرای موسیقی زده است.

ترانه‌سرا و آهنگ‌ساز برزیلی تام زی، ٧٤ ساله شده است ولی لحظه‌ای در طول نیم قرن فعالیت هنری‌اش، دست از سنت‌شکنی برنداشته است. او فعالیت‌های حرفه‌ای‌اش را در دهه‌ی ٦٠، با پیوستن به «تروپاکالیستها» که جنبش موسیقی سیاسی دانشجویان برزیلی بود شروع کرد و بلافاصله به دلیل نوآوری‌های تلفیقی در موسیقی برزیل، بر سر زبان‌ها افتاد.

تام زی که در مناطق روستایی و فقیر برزیل بزرگ شده است، بیشترین تاثیر تکنیکی‌اش را، از موسیقی بومی زادگاهش، در شمال شرقی کشور گرفته است؛ او می‌گوید:

«من مثل همه‌ی مردم شمال شرق کشورم که از سر فقر و ناچاری، زندگی ریاضت کشنده‌ای دارند، عاشق ریتم هستم. در رمان مورد علاقه‌ام «کوه جادویی» اثر توماس مان، قهرمان داستان به گفت‌وگوی چند تبعه‌ی روسیه گوش می‌دهد و احساسش از زبان روسی این است که گویی این زبان اسکلتی ندارد، ولی چیز غریبی آن‌ها را به هم می‌تند. برای مردم من این وسیله‌ی اتصال و حتی بقا، ریتم است».

موسیقی تام زی در حالی شکل می‌گرفت که کشور برزیل در مسیر تغییرات اجتماعی سریع، سرشار بود از تناقض، از طرفی دنیای مدرن با همه علائمش در شهرهای بزرگ، احساس وجود می‌کرد، و بخشی از مردم ساکن شهرها از کیفیت بهتری از زندگی بر خوردار می‌شدند. تغییرات فوق در دوره‌ای شکل می‌گرفت که، قسمت وسیعی از کشور در فضای فرهنگی اجتماعی روستایی در جا می‌زد.

تام زی ذاتا یک شخصیت عصیان‌گر است ولی او توانست انرژی و افکار اجتماعی رادیکالش را در سبک و سیاق موسیقی‌اش جلوه‌گر سازد. رگه‌هایی از دادایسم و هنر انتزاعی به شکلی آشکار، در اکثر ترانه‌ها و اشعارش دیده شده است. او می‌افزاید:

«به خاطر می‌آورم که در سال ١٩٦٩ در نمایشگاه نقاشی در سائو پولو، یک تابلو که فقط یک چهارچوب شکسته بود نظرم را جلب کرد و جالب آن‌که در همان سال بازی‌کن معروف فوتبال برزیل، گلی استثنایی زد و به جای آن‌که به سمت بازی‌کنان تیم خود برود به طرف هواداران رفت تا در آغوش آن‌ها غرق شود، عملی که در فوتبال کشور سابقه نداشت.

من از همان سال همه‌ی قرارم را بر این گذاشتم که چهارچوب‌های سنتی را در موسیقی برزیل در هم بشکنم.»

پیچیده کردن و در هم تنیدن ریتم، و تبدیل آن به مهم‌ترین عنصر در موسیقی، کاری است که با ضرافت و گستاخی تمام در ترانه‌های او به چشم می‌خورد تا آن‌جا که حتی گیتار نیز در گروه موسیقی او از وظایف سنتی شده سر باز می‌زند و در خدمت ریتم قرار می‌گیرد.

تام زی با همه دلبستگی‌اش به موسیقی بومی، می‌داند که به دلیل شرایط سخت زندگی، شانس نوآوری در موسیقی سنتی اصلا وجود ندارد. او در یادداشت اولین آلبوم تولید شده در آمریکا از « خدایان خشکیده» برزیل سخن می‌گوید و می‌افزاید:

«موزیکی که من از آن نشات گرفتم خشک و زمخت است، درست مثل محلی که در آن بزرگ شده‌ام، محلی که سرشار از خشکسالی و قحطی بود.»

دوره‌ی هم‌کاری هنری‌اش با «تروپاکالیستها» کوتاه بود، موسیقی او که در اواخر دهه‌ی ٦٠، سرشار از کنایه‌های جهت‌دار اجتماعی و سیاسی بود از دهه‌ی ٧٠ به بعد به بازی موش و گربه‌ای تبدیل شد که تناقض بین مدرنیسم و جاذبه‌های اشراقی موجود در نواحی بومی برزیل را، در ترانه‌هایش فریاد می‌زد.

مشخصات سبک شخصی تام زی را که بعدها به سمبل و تکنیک اصلی او تبدیل شد می‌توان در تکرار حروف و اصواتی دید که بیشتر از هر چیزی، یادآور ریتم‌های قدیمی‌تر بازمانده از فرهنگ سرخ‌پوست‌ها، و مهاجرین آفریقایی ساکن برزیل هستند.

او همزمان موسیقی راک و جاز را با موزیک بسیار قدیمی «سوییت فادو» که به تعبیری، موسیقی مملو از احساس تلخ و شیرین غربت است تلفیق می‌کرد و سپس همه‌ی آن‌ها را با اشعار فوق مدرنی که او و دوستانش می‌سرودند تر کیب می‌نمود. و به این ترتیب معجونی می‌ساخت که با صراحت تمام بازگوکننده‌ی دغدغه‌های فرهنگی - اجتماعی برزیل بود.

تام زی در ادامه‌ی سنت‌شکنی‌های خود، و در اوج حضور دیکتاتوری‌های نظامی برزیل در دهه‌ی ٨٠ و ٩٠ میلادی در دهان‌کجی آشکار، به موسیقی تجربی نزدیک‌تر شد. در آن دوران، صداهای برآمده از حلقوم، صداهای برخاسته از مته و اره برقی، ریزش آب و سایر صداهای ساخته شده در زندگی شهری را در طنزی هنری به هم پیوند می‌داد.

تام زی که به گفته خودش از شهر کوچک «گوتنبرگ ندیده»، راهی سائو پولو شده بود، به مدد غنای بومی که با خود به شهر بزرگ آورد هیچ‌گاه تن به ماجراهای معمولی نداد و تاکنون غیر قابل پیش‌بینی بودنش را حفظ کرده.


منابع:
Anna Maria Bahiana, Europe Jazz Network MUSICIANS

Michael Keefe ,Tom Zé ? An operetta? Really?

Derrick A. Smith, Tome Ze

Share/Save/Bookmark

ویدیوهای مربوط در یوتیوب
ویدئوی اول
ویدئوی دوم
ویدئوی سوم
ویدئوی چهارم

نظرهای خوانندگان

maghaleh khobi bood kush az khod mozic ham estefadeh miahod.

-- h.a ، Jan 21, 2010 در ساعت 06:54 PM

مقایسه جالبی بود. بهتر می شد اگر اهنگ ها بیشر از حرف زدن ها بود. ولی شباهتها بین دو هنرمتد خوب بازگو شده بود.

-- چلال - الف ، Jan 21, 2010 در ساعت 06:54 PM

حتی چهره های این دو حضرت (نامجو و زی) نیز به یکدیگر شباهت خیلی نزدیکی دارد!

:)

-- master muzaki ، Jan 21, 2010 در ساعت 06:54 PM

اگر هر دو را با هم و کنار هم ارزیابی می کردید بهتر بود...
دستتان درد نکند.

-- رضا از استکهلم ، Jan 21, 2010 در ساعت 06:54 PM

این اوعجوبه را از کجا پیدا کردید حقا که حال و هوای نامجو رو می شه تو کاراش دید. آیا در باره ترانه های نامجو هم چیزی می نویسید؟

-- بدون نام ، Jan 22, 2010 در ساعت 06:54 PM

همانطورکه در گزارش گفته شد نامجو بهانه ای نداردکه خود را سانسور کند. من هم بیتابانه منتظر کارهای برامده از دل سودای اش هستم.

-- مریم ، Jan 22, 2010 در ساعت 06:54 PM

نامجو خروش سبزت رادوست دارم

ازعاشقانت

-- بدون نام ، Jan 22, 2010 در ساعت 06:54 PM

چهره ایشان به شدت شبیه به تروتسکی نیز هست! چه بسا از نوادگان ایشان هم باشد؟

-- قیافه شناس ، Jan 22, 2010 در ساعت 06:54 PM