رادیو زمانه > خارج از سیاست > موسیقی متفاوت > جشنواره موسیقی صدای ممنوع زن | ||
جشنواره موسیقی صدای ممنوع زن
گروه ریزر بلید کیسس در سال 2000 در ساتهمپتون انگلستان تشکیل شد. این گروه 5 نفره، دوتا خواننده اصلی ایرانی دارد که خواهر هستند. به نامهای لیلا گوردون و آزاده براون. سبک این گروه راک با گرایش گوتیک است. گفتگوی شعله با لیلا، یکی از اعضای این گروه را بشنوید!
ـ در زبان انگلیسی بوسههای خون آشامها را ریزر بلد کیسس میگویند به بوسه خون آشامی که قربانی خود را میبوسد و خونی که میمکد، میگویند بوسههایی که مثل یغ است. این اسم را که شوهرم انتخاب کرده در ایران به بوسههای تیغ دار ترجمه شده. فکر میکنم به فانتزیهای گوتیک ربط دارد. هم حالت رمانتیک دارد به خاطر بوسه، و هم اینکه دارک است به خاطرتیغ. در ابتدا خواننده گروه فقط من بودم. قبل از اینکه بیایم انگلیس، من و خواهرم در ایران موسیقی کار میکردیم. من پیانو و خواهرم گیتار میزد. و همین شد که با سبک کلاسیک آشنا شدیم. همان موقعی که با موزیک کار میکردیم، خوانندگی را هم پیش استاد تمرین میکردیم. بعد این شد که استاد وقتی صدای ما را با همدیگر شنید، خیلی خوشش آمد و قرار بود ما را به اتریش بفرستد برای تمرین اپرا که من آمدم انگلیس. خواهرم هم چند سال بعد آمد و بعد تصمیم گرفتیم با همدیگر بخوانیم. چون هر دوی ما یک سبک موزیک را دوست داشتیم. صدای ما هم خیلی شبیه ما بود. تا حالا شما کار فارسی هم کردید. من فقط یک آهنگ از شما شنیدم به اسم «پروانه» که وسط آن یک دکلمه از فروغ فرخزاد بود. ـ بله یک آهنگی بود که ما قبلا میخواندیم (Parthian Chant ) و البته الان هم پخش میکنیم. به آن آلبوم اصلی ما برمیگردد به نام «پروانه» که راجع به نسل پارتها در ایران قدیم بودند، بود.
به فکر کار کردن یک آلبوم یا آهنگهای دیگری هستید که به زبان فارسی باشد، کاملا اصلا به زبان فارسی باشد؟ ـ یک آهنگ دیگر هم هست که در آلبوم ما قرار است منتشر شود. اسم آن پریا است که تمام شعر آن فارسی و قصههای دخترهای ننه دریا است. این شعر از شاملو است و تمام آهنگ کلا به زبان فارسی است. در آن آهنگ «پروانه» چرا فروغ را انتخاب کردید؟ چه شد که اصلا... ـ آن زمان که میخواستم شعر آن را بنویسم، یک لحظه احساس کردم که انگار یک روح از بغل من رد شد. بعد نمیدانم چه شد که سعی کردم راجع به روح بنویسم. بعد که نوشتم یک لحظه این شعر از فروغ فرخزاد در ذهنم آمد. نمیدانم هم چرا ولی خودم احساس میکنم که یک ربطی داشت به آن شب که من میخواستم آن شعر را بنویسم. بعدا که راجع به آن خواندم دیدم که پارسیان قدیمی اعتقاد داشتند که پروانه، روح مردهها را با خودش میبرد. یعنی روحهایی که از بدن جدا میشوند، اول به صورت پروانه درمیآیند. این موضوع خیلی جالب بود. آیا اینکه یک دختر هستید اصلا رلی بازی میکند در آهنگ نویسی شما؟ ـ چیزی که ما تا حالا متوجه نشدیم ولی دیگران خیلی راجع به آن گفتند. یعنی به خاطر همین شعر «پروانه». من خودم خیلی به «پروانه» علاقه دارم. او تنها زنی بود که به این آزادی میتوانست شعر بنویسد. البته اینجا خیلی محیط بازتر است ولی فکر میکنم زنها همیشه در یک حالتی قرار داشتند که نمیتوانستند خودشان را به آزادی مردها، بیان کنند. ما سعی میکنیم شعرهای خودمان را بنویسیم. درست حالت فمینیسم دارد. ولی حس میکنم همین که داریم به شجاعت، کلماتی که دلمان میخواهد میگوییم. این باعث میشود که ثابت کنیم زن هستیم، و به شجاعت مردها، آن چیزهایی را که دلمان میخواهد میگوییم. در بعضی مجلهها هم که با ما مصاحبه کردند، خیلی گفتند که ما فمینیسم هستیم ولی من فکر میکنم کار انترناسیونالیستی انجام میدهیم. با اینکه زن هستیم ولی دلمان میخواهد که یک چیز دیگر باشیم. شما بزرگ شده ایران هستید، میشود گفت. با اینکه فضای ایران اینقدر سخت بود برای کار کردن دختران در رشته موسیقی و به خصوص آواز؛ چطور شد که باز تصمیم گرفتید که این کار را بکنید و آن موقع شرایط شما چگونه بود و چه عکسالعملهایی وجود داشت؟ ـ زمانی که ما در ایران بودیم، موسیقی زیرزمینی هم حتی وجود نداشت. یعنی همه چیز فقط موسیقی کلاسیک بود که آزاد بود. البته آن سبک خواندنی که ما انجام میدادیم، اپرا بود. و فکر کنم تنها علتی که توانستیم فعالیتهایمان را ادامه بدهیم همین بود که بصورت خصوصی بود. یعنی هیچ موقع فکر نمیکردیم که یک زمانی بتوانیم در جایی برویم که این را اجرا کنیم. فقط حالت تفریح برای ما داشت. یک چیز جدی نبود. فکر میکنم در ایران حمایت برای موسیقی کلاسیک خیلی زیاد است. و فقط وقتی وارد موسیقی راک و حالتهای دیگر میشوید، ممنوعیت ایجاد میشود. فکر میکنم برای موسیقی کلاسیک، حمایتی که در ایران است، اتفاقا خیلی بیشتر از اینجا است. ولی هیچ موقع فکر نمیکردم زمانی بشود که آهنگها را برای عموم هم اجرا بکنیم.
برای کسانی که در ایران یا خارج ایران هستند، به هر حال دخترهای جوان ایرانی که دوست دارند کار موسیقی را دنبال بکنند یا کار آواز را دنبال بکنند، از تجربه شخصی خودتان، چه توصیهای دارید؟ ـ از هر موقعیتی که دارند باید استفاده کنند تا اینکه آن هنری که در وجودشان وجود دارد را بروز بدهند. یعنی به هر نحوی که شده، اگر فکر میکنند نمیتوانند در بیرون اجرا کنند مثلا برای دوستانشان اجرا کنند یا در خانه انجام بدهند. چون هنری که بگذارند پرورش پیدا کند و رشد کند و بیرون بیاید؛ معمولا به یک جایی میرسد که اوریجینال است. هر چه هنر را در خودشان نگه دارند و نگذارند بروز کند، آن کشته میشود و واقعا هم حیف است. به نظر من هرکسی که فکر میکند یک چیزی دارد که میتواند ارائه بدهد، باید حتما اینکار را بکند. حتی اگر شده از طریق شعر نوشتن. مثلا اگر بصورت عمومی هم اجرا نکند باید این شعرها را میتوانند ضبط کنند و بگذارند در اینترنت تا دیگران به آنها گوش کنند. آلیس چه شد که بوجود آمد؟ ـ آلیس خب یک داستان خیلی معروفی است و بچهها هم خیلی آن را دوست دارند و بعضی از بزرگها هم. آن داستان حالت معصوم و بیگناهی دارد که ما سعی کردیم در آن حالت دارک را به وجود بیارویم. داستان کسی است که در یک دیوانه خانه است و خودش فکر میکند که دیوانه نیست ولی همه فکر میکنند او دیوانه است. آن دختر به همه میگوید که شماها همه دیوانه هستید و من دارم دنیا را بازتر از شما میبینم ولی شما فکر میکنید که من باید در این زندان حبس باشم. کلا او دارد دنیا را نوع دیگری میبیند و به نظرش میآید که همه دارند اشتباه میکنند ولی همه دنیا فکر میکنند که او دارد اشتباه میکند. بعد آلیس خودش در سرزمین عجایب بوده فکر میکند که یک سفری کرده و برگشته ولی فکر او همیشه آنطوری بوده که دنیا را طور دیگری میدیده است. به خاطر همین اسم این داستان را آلیس گذاشتیم. و کلا راجع به این است که یک نفری که فکرش با دیگران فرق دارد، همه دنیا فکر میکنند که او دیوانه است. شاید طرز فکر او نوعی است که دنیا اصلا با او فرق دارد و دنیا دیوانه است نه خود آن شخصیت. شما خودت هم بعضی وقتها این حس را دارید؟ ـ خیلی. خیلی مواقع است که من فکر میکنم هیچکس من را نمیفهمد ولی سعی کردم که خودم را با دیگران وفق بدهم. برای همین است که بعضی وقتها که آهنگ یا شعر مینویسم بتوانم آن چیزهایی که در وجودم است را برای دیگران ابراز کنم از طریق شعرهایم. ولی بیشتر مواقع احساس میکنم که در جایی حبس هستم و نمیتوانم آن چیزی که میخواهم باشم. صفحه گروه ریزر بلید کیسس در مای اسپیس |
نظرهای خوانندگان
cheshme fatemeye zahra roshan =D
-- amir ، Mar 13, 2008 در ساعت 03:11 PMdark ya tarik???? e!e
-- Narges ، Mar 14, 2008 در ساعت 03:11 PMدرود به شرفشون که واسه ایران خوندن
-- آرشیا ، Jun 15, 2008 در ساعت 03:11 PMآفرین،..... ولی نه بخاطر غرور ملی و ناسیونالیستی و از این حرفهای صدتایه غاز....بلکه بیشتر بخاطر کاربرد شعر بسیار زیبای ـ بانوی شعر ایران ـ با ترکیب بسیار زیبای این نوع موسیقی... خوشحالم که با این گروه آشنا شدم...
-- امیر ، Aug 17, 2008 در ساعت 03:11 PMهنگام خوش برایتان آرزو دارم
یک روز پشت نیمکت مدرسه با هم اشنا شدیم و لیلا شد بهترین دوست دبیرستانی من. اون موقع هم از دوستی با دختر قدرتمندی مثل اون خوشحال بودم و اراده اش در کارهایی که می خواست انجام بده و میداد قابل تحسین بود. امروز هم از وجودش به عنوان یک دختر ایرانی و دوستی با اون خوشحالم.
-- خوشمزه.... ، Oct 1, 2008 در ساعت 03:11 PM