رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۱ آذر ۱۳۸۹

جوایزی که به خودی‌ها داده می‌شود!

سیاوش میلانی

روزگاری بود که در این دیار، جماعت چشمشان به‌دنبال یک جایزه‌ی ادبی درست و درمانی بود که هم مستقل باشد و هم معتبر و ایضاً متداوم و دست آخر اگر مبلغی هم دست برگزیده را گرفت که به زخمی از زخم‌های زندگی خود بزند که چه بهتر.

ایام گذشت و گذشت تا بدین جا رسید که که از برکت رونق نسبی بازار ادبیات داستانی و همچنین فرهنگی شدن دول داخله (!) از قسم اصلاح‌طلب به‎خصوص اصولگرا، صاحب جوایز ادبی ریز و درشتی در حوزه‌ی ادبیات داستانی شدیم که خدا را شکر تعدادشان هم کم نیست. اما در طول ایامی که ذکرش رفت، اگرچه جوایز مختلف ادبی داخلی (در حوزه‌ی ادبیات داستانی، دولتی و غیر دولتی)، با رشد کمی (و نه کیفی) روبرو بوده، اما اگر نگاهی واقع‌بینانه به آنها داشته باشیم، حکایت آفتابه لگن هفت دست و شام و نهار هیچی‎ست.

ظاهراً همان‌طور که همه چیز ایرانی‌جماعت، با همه چیز دیگران فرق می‎کند، جوایز ادبی ما نیز باید با دیگران فرق داشته باشد. اگر چه در بسیاری از کشورها نیز همچون کشورما جوایز گوناگونی در حوزه‌ی داستان، با تعاریف و اساسنامه‎های مختلف وجود دارد، اما لااقل در میان آنها یکی از بقیه اعتبارش بیشتر بوده و سرش به تنش چنان می‎ارزد که نفر برگزیده هم دنیا را داشته باشد و هم آخرت را، در واقع اگر کسی توفیق کسب آن را پیدا کرد، هم به لحاظ اعتبار هنری و حرفه‎ای، از جایگاهی در خور برخوردار می‌شود و همین که به لحاظ مالی چیزی دستش را می‌گیرد تا بتواند مدتی را لااقل بی‌دغدغه به کار ادبیات بپردازد.

در سال‌های اخیر فضای ادبی کشور ما، شاهد برگزاری جوایز گوناگونی بوده، انبوهی از جوایز دولتی و غیر دولتی که اغلب به یک شیوه و در یک سطح برگزار می‎شوند، موضوع، سوژه و اهداف جوایز گاه با هم متفاوت است اما با این وصف اگر به عمق ماجرا نگاه کنیم، تفاوت چندانی در کم و کیف این جوایز نمی‎توان دید، هیچیک نه به لحاظ حرفه‎ای و هنری اعتباری فراتر از بقیه ندارد و نهایتاً حتی به لحاظ مالی نیز مبلغ این جوایز در یک حدود قرار دارد و در حدی نیست که حتی شرایطی را مهیا کند که لااقل نویسنده‌ی برگزیده، برای مدتی کوتاه غم نان را فراموش کند. مبلغ این جوایز که در اکثریت قریب به اتفاق موارد (در بهترین حالت چیزی کمتر از یک میلیون تومان است)، برای نمونه فرض کنید، فلان جایزه دولتی که اسم و رسمی هم دارد و در یکی از شهرستان‎های بزرگ برگزار می‌شود، برای نفر اول هفتصد، نفر دوم ششصد و نفر سوم پانصد هزار تومان است، وضع جوایز خصوصی هم بدتر از این نباشد، بهتر نیست!

این جوایز چنان با یکدیگر هم‌قد هستند که بی‌اغماض هیچ‌یک به تنهایی حتی از چنان اعتباری برخوردار نیستند که لااقل نویسنده را چنان سر شوق آوردند و به او اعتماد به نفس بدهد که به خود بگوید: خب امسال اثر من به‌دلیل بردن فلان جایزه، بهترین اثر منتشر شده در ایران بوده‎ است. و جالب این است که گاهی اثری در یک جایزه به‌عنوان برگزیده مفتخرشده، در جایزه‌ی مشابه دیگری حتی در میان لیست کتاب‌هایی که به مرحله اول وارد شده‌اند، دیده نمی‎شود!

درست است که تنوع سلیقه‎ها در ادبیات می‎تواند مبنای تنوع جوایز و همچنین برگزیدگان آنها باشد، اما چطورمی‎توان این اندازه اختلاف سلیقه را منطقی فرض کرد؟ این اختلاف نتیجه‎ها بیش از آنکه نمایانگر تنوع منطقی سلیقه‎ها باشند، نشانگر آن هستند که رابطه‎ها جای ضابطه‎های هنری و ادبی را گرفته است، چنان‌که حتی می‎توان گفت در بیشتر این جوایز، اگر داوران نام خود را پیش از اعلام نتایج عنوان کنند، با ضریب خطای اندکی می‎توان نام برگزیدگان این جوایز را پیشاپیش تعیین کرد.

متأسفانه حتی برخی از این جوایز به‌دلیل حمایت از برخی جریان‎‎ها و همچنین حضور چهره‎هایی ثابت- به عنوان نفراتی که نقشی تعیین‌کننده در جوایز دارند- همواره برگزیدگان خود را از میان نفرات و البته ناشرانی خاص انتخاب می‎کنند. ناشرانی که گاه به‌عنوان اسپانسر این جوایز و یا تأمین کننده بخش مالی جایزه (همان مبلغ ناچیزی که اغلب زیر یک میلیون تومن است!) و یا حتی به‌عنوان در اختیار قراردهنده‌ی محل برگزاری مراسم، به هر حال سهمی از جوایز را (اگر طلب نکنند) خود متولیان برگزاری جایزه به آنها اختصاص می‎دهند.


سیاوش میلانی: اگر قرار است از نویسنده‎ای حمایت شود، این نویسنده باید در راه اهداف نظام در حرکت باشد

بنابراین نه مخاطب آشنا با ادبیات و نه حتی خود نویسنده، نمی‎تواند اعتبار ادبی و حرفه‎ای چندانی یرای این جایزه‎ها قائل باشد، مگر ابعاد تبلیغاتی اندک آن‌ها که بیشتر در فضای مطبوعاتی و اغلب هم از نوع مجازی‎اش، دیده می‌شود که در بهترین حالت شاید اندکی بر شهرت نویسنده و اثر افزوده و فروش آن را بیشتر می‌کند. به‌نظر چنین جوایزی تنها به‎درد آن می‎خورند که فروشندگان با استفاده از عناوین جذاب این جایزه‎ها مخاطبی را که کمتر با فضای ادبی آشناست، نسبت به خریدشان راغب کنند.

اما در این میان تنها جایزه‎ای که مبلغ آن رقم قابل توجهی به حساب می‎آید (جایزه جلال آل احمد با ۱۱۰سکه طلا)، با معضل جالب توجه و خاص خود روبروست. گردانندگان جایزه اگرچه روی تعداد سکه‎های تعیین شده مانور تبلیغاتی بسیاری می‌کنند، اما زمانش که می‌رسد، دلشان نمی آید ۱۱۰ سکه‌ی بی‌زبان را به یک داستان‌نویس بدهند، غیرخودی‌ها که اصلاً در رقابت شرکت داده نمی‎شوند ( یا کارشان پیشاپیش ضعیف فرض می‎شود) که مبادا یک‌وقت پول بیت المال را صرف آنها کنند، خودی‎ها هم ( و یا آنها که نه خودی بودند و نه غیرخودی) تاکنون جز دو - سه مورد، آن هم نه به‌عنوان برگزیده که به‌عنوان تقدیرشده تنها ۲۵ سکه گرفته‎اند.

به‌هر حال در طول سه دوره برگزاری جایزه‌ی جلال در رشته‌ی ادبیات داستانی تنها چند نویسنده شایسته‌ی تقدیر شناخته شده و با این تمهید گردانندگان جایزه توانسته‎اند هم اعتبار ۱۱۰ تایی خود را کماکان حفظ کنند و هم اینکه از زیر دادن این ۱۱۰ سکه فرار کرده و سر و ته ماجرا را با ۲۵ سکه هم بیاورند! از قدیم گفته‎اند که سنگ بزرگ نشانه‌ی نزدن است.

اما اگر جوایز بخش خصوصی به‌دلیل ظاهر مستقل خود، صورت موجه‌ای داشته باشند، جوایز دولتی به دلیل انتساب وابستگی به بخش دولتی فاقد همان اعتبارند. جوایز دولتی البته به لحاظ سقف مالی جایزه وضعیتی اندک بهتر داشته و به همین خاطر نیز مشتریان خاص خود را دارند؛ مشتریانی که اغلب یا در طیف نویسندگان خودی قرار می‌گیرند که از قضا خود اینها نیز در جوایز بخش خصوصی (که طیف نویسندگان غیرخودی دولت را نمایندگی می‎کنند) جایی نداشته و حتی اگر کار خوبی هم نوشته باشند، نادیده گرفته می‎شوند. البته گاه برخی چهره‎هایی که نه خودی محسوب می‎شوند و نه غیرخودی مورد عنایت قرار می‎گیرند. چهره‎هایی که اغلب به دلیل مسائل مالی جذب جوایز دولتی می‎شوند و یا به‌دلیل امتیازاتی که وزارت ارشاد برای این‌گونه آثار قائل شده و تعدادی از آنها را خریداری می‌کند و در واقع کمک می کند، از شر کت در جایزه امتناع نمی‎کنند.

در چنین میدانی، اگر جوایز بخش خصوصی، نویسندگان منتسب به دولت (حکومت) را به‌دلیل دلخوری سه دهه نادیده گرفتن نویسندگان منتسب به جریان روشنفکری، انواع و اقسام سنگ انداختن جلوی پای آنها و نداشتن حتی یک تریبون فراگیر برای خود و... با بی‎توجهی بدرقه می‎کند، بخش دولتی هم با همان سیاست خودی و غیر خودی، آشکارا عنوان می‎کند اگر قرار است از نویسنده‎ای حمایت شود، این نویسنده باید در راه اهداف نظام در حرکت باشد. بنابراین بهترین داستان‌ها را اگر به‌لحاظ مضمونی در خلاف جهت اهداف خود ارزیابی کند، نادیده گرفته و ترجیح می‎دهد، فاقد اعتبار هنری باشد، اما وجوه مالی‌اش در جیب نویسندگان غیرخودی نرود.

به نظر تا زمانی که چنین مرزبندی‎هایی در جوایز ادبی داخلی دیده می‌شود، انتظار داشتن یک جایزه‌ی فراگیر و با اعتبار و البته برخوردار از مبلغی که ته جیب نویسنده را پر کند، بعید به‌نظر می‎رسد و ما هم بسته به اینکه جزو خودی‌ها هستیم یا غیرخودی‌ها، باید عجالتاً به همین جوایز نصف و نیمه‌ی موجود در طیف خودمان قانع باشیم.

Share/Save/Bookmark