رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > جوایزی که به خودیها داده میشود! | ||
جوایزی که به خودیها داده میشود!سیاوش میلانیروزگاری بود که در این دیار، جماعت چشمشان بهدنبال یک جایزهی ادبی درست و درمانی بود که هم مستقل باشد و هم معتبر و ایضاً متداوم و دست آخر اگر مبلغی هم دست برگزیده را گرفت که به زخمی از زخمهای زندگی خود بزند که چه بهتر. ایام گذشت و گذشت تا بدین جا رسید که که از برکت رونق نسبی بازار ادبیات داستانی و همچنین فرهنگی شدن دول داخله (!) از قسم اصلاحطلب بهخصوص اصولگرا، صاحب جوایز ادبی ریز و درشتی در حوزهی ادبیات داستانی شدیم که خدا را شکر تعدادشان هم کم نیست. اما در طول ایامی که ذکرش رفت، اگرچه جوایز مختلف ادبی داخلی (در حوزهی ادبیات داستانی، دولتی و غیر دولتی)، با رشد کمی (و نه کیفی) روبرو بوده، اما اگر نگاهی واقعبینانه به آنها داشته باشیم، حکایت آفتابه لگن هفت دست و شام و نهار هیچیست. ظاهراً همانطور که همه چیز ایرانیجماعت، با همه چیز دیگران فرق میکند، جوایز ادبی ما نیز باید با دیگران فرق داشته باشد. اگر چه در بسیاری از کشورها نیز همچون کشورما جوایز گوناگونی در حوزهی داستان، با تعاریف و اساسنامههای مختلف وجود دارد، اما لااقل در میان آنها یکی از بقیه اعتبارش بیشتر بوده و سرش به تنش چنان میارزد که نفر برگزیده هم دنیا را داشته باشد و هم آخرت را، در واقع اگر کسی توفیق کسب آن را پیدا کرد، هم به لحاظ اعتبار هنری و حرفهای، از جایگاهی در خور برخوردار میشود و همین که به لحاظ مالی چیزی دستش را میگیرد تا بتواند مدتی را لااقل بیدغدغه به کار ادبیات بپردازد. در سالهای اخیر فضای ادبی کشور ما، شاهد برگزاری جوایز گوناگونی بوده، انبوهی از جوایز دولتی و غیر دولتی که اغلب به یک شیوه و در یک سطح برگزار میشوند، موضوع، سوژه و اهداف جوایز گاه با هم متفاوت است اما با این وصف اگر به عمق ماجرا نگاه کنیم، تفاوت چندانی در کم و کیف این جوایز نمیتوان دید، هیچیک نه به لحاظ حرفهای و هنری اعتباری فراتر از بقیه ندارد و نهایتاً حتی به لحاظ مالی نیز مبلغ این جوایز در یک حدود قرار دارد و در حدی نیست که حتی شرایطی را مهیا کند که لااقل نویسندهی برگزیده، برای مدتی کوتاه غم نان را فراموش کند. مبلغ این جوایز که در اکثریت قریب به اتفاق موارد (در بهترین حالت چیزی کمتر از یک میلیون تومان است)، برای نمونه فرض کنید، فلان جایزه دولتی که اسم و رسمی هم دارد و در یکی از شهرستانهای بزرگ برگزار میشود، برای نفر اول هفتصد، نفر دوم ششصد و نفر سوم پانصد هزار تومان است، وضع جوایز خصوصی هم بدتر از این نباشد، بهتر نیست! این جوایز چنان با یکدیگر همقد هستند که بیاغماض هیچیک به تنهایی حتی از چنان اعتباری برخوردار نیستند که لااقل نویسنده را چنان سر شوق آوردند و به او اعتماد به نفس بدهد که به خود بگوید: خب امسال اثر من بهدلیل بردن فلان جایزه، بهترین اثر منتشر شده در ایران بوده است. و جالب این است که گاهی اثری در یک جایزه بهعنوان برگزیده مفتخرشده، در جایزهی مشابه دیگری حتی در میان لیست کتابهایی که به مرحله اول وارد شدهاند، دیده نمیشود! درست است که تنوع سلیقهها در ادبیات میتواند مبنای تنوع جوایز و همچنین برگزیدگان آنها باشد، اما چطورمیتوان این اندازه اختلاف سلیقه را منطقی فرض کرد؟ این اختلاف نتیجهها بیش از آنکه نمایانگر تنوع منطقی سلیقهها باشند، نشانگر آن هستند که رابطهها جای ضابطههای هنری و ادبی را گرفته است، چنانکه حتی میتوان گفت در بیشتر این جوایز، اگر داوران نام خود را پیش از اعلام نتایج عنوان کنند، با ضریب خطای اندکی میتوان نام برگزیدگان این جوایز را پیشاپیش تعیین کرد. متأسفانه حتی برخی از این جوایز بهدلیل حمایت از برخی جریانها و همچنین حضور چهرههایی ثابت- به عنوان نفراتی که نقشی تعیینکننده در جوایز دارند- همواره برگزیدگان خود را از میان نفرات و البته ناشرانی خاص انتخاب میکنند. ناشرانی که گاه بهعنوان اسپانسر این جوایز و یا تأمین کننده بخش مالی جایزه (همان مبلغ ناچیزی که اغلب زیر یک میلیون تومن است!) و یا حتی بهعنوان در اختیار قراردهندهی محل برگزاری مراسم، به هر حال سهمی از جوایز را (اگر طلب نکنند) خود متولیان برگزاری جایزه به آنها اختصاص میدهند.
بنابراین نه مخاطب آشنا با ادبیات و نه حتی خود نویسنده، نمیتواند اعتبار ادبی و حرفهای چندانی یرای این جایزهها قائل باشد، مگر ابعاد تبلیغاتی اندک آنها که بیشتر در فضای مطبوعاتی و اغلب هم از نوع مجازیاش، دیده میشود که در بهترین حالت شاید اندکی بر شهرت نویسنده و اثر افزوده و فروش آن را بیشتر میکند. بهنظر چنین جوایزی تنها بهدرد آن میخورند که فروشندگان با استفاده از عناوین جذاب این جایزهها مخاطبی را که کمتر با فضای ادبی آشناست، نسبت به خریدشان راغب کنند. اما در این میان تنها جایزهای که مبلغ آن رقم قابل توجهی به حساب میآید (جایزه جلال آل احمد با ۱۱۰سکه طلا)، با معضل جالب توجه و خاص خود روبروست. گردانندگان جایزه اگرچه روی تعداد سکههای تعیین شده مانور تبلیغاتی بسیاری میکنند، اما زمانش که میرسد، دلشان نمی آید ۱۱۰ سکهی بیزبان را به یک داستاننویس بدهند، غیرخودیها که اصلاً در رقابت شرکت داده نمیشوند ( یا کارشان پیشاپیش ضعیف فرض میشود) که مبادا یکوقت پول بیت المال را صرف آنها کنند، خودیها هم ( و یا آنها که نه خودی بودند و نه غیرخودی) تاکنون جز دو - سه مورد، آن هم نه بهعنوان برگزیده که بهعنوان تقدیرشده تنها ۲۵ سکه گرفتهاند. بههر حال در طول سه دوره برگزاری جایزهی جلال در رشتهی ادبیات داستانی تنها چند نویسنده شایستهی تقدیر شناخته شده و با این تمهید گردانندگان جایزه توانستهاند هم اعتبار ۱۱۰ تایی خود را کماکان حفظ کنند و هم اینکه از زیر دادن این ۱۱۰ سکه فرار کرده و سر و ته ماجرا را با ۲۵ سکه هم بیاورند! از قدیم گفتهاند که سنگ بزرگ نشانهی نزدن است. اما اگر جوایز بخش خصوصی بهدلیل ظاهر مستقل خود، صورت موجهای داشته باشند، جوایز دولتی به دلیل انتساب وابستگی به بخش دولتی فاقد همان اعتبارند. جوایز دولتی البته به لحاظ سقف مالی جایزه وضعیتی اندک بهتر داشته و به همین خاطر نیز مشتریان خاص خود را دارند؛ مشتریانی که اغلب یا در طیف نویسندگان خودی قرار میگیرند که از قضا خود اینها نیز در جوایز بخش خصوصی (که طیف نویسندگان غیرخودی دولت را نمایندگی میکنند) جایی نداشته و حتی اگر کار خوبی هم نوشته باشند، نادیده گرفته میشوند. البته گاه برخی چهرههایی که نه خودی محسوب میشوند و نه غیرخودی مورد عنایت قرار میگیرند. چهرههایی که اغلب به دلیل مسائل مالی جذب جوایز دولتی میشوند و یا بهدلیل امتیازاتی که وزارت ارشاد برای اینگونه آثار قائل شده و تعدادی از آنها را خریداری میکند و در واقع کمک می کند، از شر کت در جایزه امتناع نمیکنند. در چنین میدانی، اگر جوایز بخش خصوصی، نویسندگان منتسب به دولت (حکومت) را بهدلیل دلخوری سه دهه نادیده گرفتن نویسندگان منتسب به جریان روشنفکری، انواع و اقسام سنگ انداختن جلوی پای آنها و نداشتن حتی یک تریبون فراگیر برای خود و... با بیتوجهی بدرقه میکند، بخش دولتی هم با همان سیاست خودی و غیر خودی، آشکارا عنوان میکند اگر قرار است از نویسندهای حمایت شود، این نویسنده باید در راه اهداف نظام در حرکت باشد. بنابراین بهترین داستانها را اگر بهلحاظ مضمونی در خلاف جهت اهداف خود ارزیابی کند، نادیده گرفته و ترجیح میدهد، فاقد اعتبار هنری باشد، اما وجوه مالیاش در جیب نویسندگان غیرخودی نرود. به نظر تا زمانی که چنین مرزبندیهایی در جوایز ادبی داخلی دیده میشود، انتظار داشتن یک جایزهی فراگیر و با اعتبار و البته برخوردار از مبلغی که ته جیب نویسنده را پر کند، بعید بهنظر میرسد و ما هم بسته به اینکه جزو خودیها هستیم یا غیرخودیها، باید عجالتاً به همین جوایز نصف و نیمهی موجود در طیف خودمان قانع باشیم. |