رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > دکتر الهام و فیلمسازی در ژوهانسبورگ | ||
دکتر الهام و فیلمسازی در ژوهانسبورگپانتهآ بهرامیpantea.bahrami@yahoo.com«من الهام میلانی هستم و این اولینبار است که پامو از ایران بیرون میگذارم. از طریق دوبی آمدم ژوهانسبورگ.
آنچه خواندید بخشی از قسمت نخست مجموعهی تلویزیونی «دکتر الهام» است. این مجموعهی تلویزیونی ۹ قسمتی به تازگی در اینترنت منتشر شده و هر قسمت آن تنها پنچ دقیقه است. در همان لحظات آغازین، شخصیت اصلی این مجموعهی تلویزیونی، «الهام» میگوید: «میخواهین بدونین چه جوری سر از آفریقای جنوبی درآوردم، داستان درازی است که خلاصهاش این است: بالاخره با معدل عالی دیپلم گرفتم و وارد موسسهی علمی آزاد که یک دانشگاه خودگردان بهایی بود شدم. چون درهای دانشگاه تهران بر روی بهاییها بسته بود. متاسفانه رشته پزشکی نداشتند و من داروسازی خواندم. یکی از دوستان قدیمی پدرم به من اجازه داد که توی مطبش دستیارش شوم. یک روز اتفاقی افتاد که شبیه معجزه بود. دانشگاه آفریقای جنوبی در تهران یک شعبه زد. همه میتوانستند وارد این دانشگاه شوند. شرط مذهب و ستون دین و از اینجور چیزها نداشت. حالا وقت امتحانات نهایی بود و برای دادن امتحانات به ژوهانسبورگ آمدم.»
مجموعهی تلویزیونی «دکتر الهام»، از ساختار روایی خوبی برخوردار است و هم فیلمبرداری و تدوین به نسبت حرفهای دارد. «لیلا» و «رایان حیدریان» سازندگان فیلم هستند. لیلا نقش «الهام» را نیز بازی میکند. او درمورد انگیزهی ساخت این کار میگوید: «من و همسرم هردو ایرانی، بهایی و فیلمساز هستیم. فکر کردیم چطور میشود که از طریق رسانه تعصبهای مردم را نسبت به بهاییهای ایران از بین ببریم و یا حداقل کم کنیم. بنابراین به این نتیجه رسیدیم یک مجموعهی تلویزیونی که مقداری هم جذاب و هیجانانگیر باشد، شاید بهترین راه برای آشنایی ایرانیان با مسائل بهاییها باشد. قصدمان این بود که نشان دهیم بهاییها هم مثل بقیهی ایرانیها هستند؛ مثل من و تو هستند و ایران را دوست دارند. کامل نیستند ولی منظور بدی هم ندارند. یک دانشگاه آفریقایی چند سال پیش در ایران شعبه زد. البته در واقعیت به خاطر تحریمهای سیاسی دو سال است که این دانشگاه تعطیل شده، ولی ما داستان را ادامه دادیم که شخصیت فیلم بتواند به ژوهانسبورگ بیاید و فرصتی فراهم شود تا داستان را به این ترتیب تعریف کنیم. در واقعیت هم رشتهی طب نداشت و ما پزشکی را به آن اضافه کردیم تا داستان جذابتر شود.» مهاجرت و فیلمسازی میزان مهاجرت در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، در هیچ دورهای از تاریخ ایران معاصر سابقه نداشته است. به این ترتیب چند میلیون ایرانی به گوشه و کنار این جهان خاکی پرتاب شدند. این مهاجرت ناخواسته، نسل دومی از ایرانیان را در سراسر گیتی پخش کرده که برخی از آنها به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی این کشور هرگز به ایران بازنگشتهاند، ولی پیوند عمیق و فرهنگی خویش را با سرزمین مادریشان حفظ کردهاند. لیلا حیدریان جزو این دسته است.
اتفاق دیگری که در سطح جهان افتاد و نسل جوان ایرانی از آن بهره برد، استفاده از اینترنت برای عرضهی آثار خود و نوعی پیوند بین حلقههای ایرانیان پراکنده در سراسر دنیاست. لیلا از پدری اتریشی و مادری ایرانی به دنیا آمده است. او به گونهای فارسی صحبت میکند که تو گویی در ایران بزرگ شده است. هرگز هم به ایران نرفته است. لیلا دربارهی روند یادگیری فارسی میگوید: «فارسیای که بلد هستم را مادربزرگم به من یاد داد. این شانس را داشتم که با پدربزرگ و مادربزرگم در یک خانه در اتریش زندگی کنیم. خواهر و برادر هم نداشتم. در خانه فارسی حرف میزدیم. سخت بود. خیلی کوشش کردم تا خواندن و نوشتن فارسی را یاد بگیرم. پدرم اتریشی و آلمانی زبان بود و مادرم ایرانی و من دور و بر چند زبان، آلمانی، فارسی و فرانسه بزرگ شدم و به مدرسه بینالمللی میرفتم. کوشش مادربزرگم بود که باعث شد فارسیام خوب شود.» فیلمسازی در آفریقای جنوبی هر قسمت از مجموعهی تلویزیونی «دکتر الهام» با وجود اینکه تنها پنج دقیقه است اما کشش و هیجان لازم را در مخاطب خود برای پیگیری قسمتهای بعدی ایجاد میکند. لیلا در مورد سابقهی کار فیلمسازی خود و همسرش در آفریقای جنوبی میگوید: «همسرم کارگردان حرفهای است و در لسآنجلس مجموعههای تلویزیونی میساخت. اینجا در آفریقای جنوبی بیشتر تهیهکننده است. من هم در اتریش خبرنگاری، فیلم و تئاتر خواندم ولی بیشتر در سالهای اخیر روی نویسندگی و هنرپیشگی تمرکز کردهام. در آفریقای جنوبی چند تا سریال بازی کردم. با همسرم فیلمهای مستند هم میسازیم. معمولا با بودجهی مشخصی کار میکنیم. ولی در مورد پروژه دکتر الهام، سرمایهی خاصی نداشتیم. فقط یک دوربین DVCAM داشتیم. هنرپیشهها هم داوطلبانه کار کردند و از دوستانمان بودند که پیش از این تجربهی هنرپیشگی نداشتند.» لیلا و رایان حیدریان در آفریقای جنوبی زندگی پردغدغه و پرکاری را سپری میکنند. رایان مسئول سرمایهگذاری برای پروژههای سینمایی در «مرکز ملی پشتیبانی مالی از فیلمهای سینمایی در آفریقای جنوبی» است. برای مثال رایان سرمایهی ساخت و تولید فیلم سینمایی «هتل رواندا»، برندهی خرس طلایی جشنوارهی برلین ۲۰۰۵ را فراهم کرده است.
رایان در مقایسهی کار فیلمسازیاش در لسآنجلس و آفریقای جنوبی اظهار داشت: «آمدن به ژوهانسبورگ گویی چشمهای ما رابه واقعیتی گشود و به یاد آوردیم که چرا تا این اندازه لیلا و من شیفتهی فیلمسازی هستیم: برای اینکه دگرگونی ایجاد کنیم. لوسآنجلس شهری است که به راحتی میتوان معنای یک زندگی حقیقی را فراموش کرد. چون زمینه برای خودمحوریها و خودبینیها به مراتب آماده است. حس میکنی که در مرکز جهان قرار داری و گاهی فراموش میکنی که در بیرون از این شهر هم دنیایی با چالشهای اساسی وجود دارد...» لیلا معتقد است که در لوسآنجلس تمرکز فرد بیشتر روی لذت و رفاه شخصی است ولی در اینجا میتوان از این حد فراتر رفت. در آفریقا انگیزهی انسان برای کمک و ایجاد دگرگونی در محیط اطراف ملموستر و پررنگتر است. حس میکنی به هر عملی برای بهینهسازی شرایط موجود دست بزنی نتیجهبخش است و این به انسان آرامش میدهد. او در ادامه میافزاید: «هفت، هشت سال پیش در لسآنجلس بودیم. من به عنوان خبرنگار و همسرم به عنوان فیلمساز کار میکرد. یکی از دوستانمان آمد در آفریقای جنوبی و در حال ساختن یک فیلم بود. به ما گفت اگر وقت دارید بیاید اینجا به من کمک کنید و زیبایی این سرزمین را ببیند. اوایل سال بود و کارمان کم بود. یکی دو روز در راه بودیم. وقتی رسیدیم، دیدیم که مردم آفریقای جنوبی چقدر خونگرم هستند و طببعت آن چقدر زیباست. ما هم عاشق اینجا شدیم. میخواستیم بمانیم و نمیدانستیم چگونه. دوستمان گفت هر کاری با کوشش ممکن است. اگر بخواهید میتوانید با تلاش بمانید و کار پیدا کنید. بالاخره من برای یک سازمان انتفاعی کار پیدا کردم و کار اولیهی همسرم به عنوان کارگردان آگهی بود. کمکم به کار فیلمسازیمان ادامه دادیم. از زمان ورود به آفریقای جنوبی نوع کارمان عوض شد و بیشتر مضمون اجتماعی پیدا کرد که برایمان اهمیت بیشتری دارد. در لسآنجلس بیشتر فیلمهای پلیسی میساختیم که خب حالا کسان دیگری این کار را انجام میدهند. ما در اینجا حالا از طریق فیلم، داستانهایی را مطرح میکنیم که واقعاً پر ارزش هستند.» |
نظرهای خوانندگان
قیلم خوش ساخت و جذابی شده. دست مریزاد. قسمت های دیگر را هم خواهم دید.
-- aidin ، Nov 30, 2010 در ساعت 03:55 PMموفق باشید
Excellent film. Very professional. If the first episode is anything to judge by, I believe your objectives will be realized
-- shahram mottahed ، Dec 4, 2010 در ساعت 03:55 PMI look forward to the next episodes.
بهترين راه آگاهي دادن در باره دين بهائي همين راه فيلم و سينما و انيميشن است. مدتها فکر ميکردم مگر در دنيا بهائي درس خوانده در اين رشته ها وجود ندارد و چرا کاري نمي کنند. بالاخره اين بار هم ايرانيهاي بهائي از اولينها هستند.
-- بهزاد ، Dec 7, 2010 در ساعت 03:55 PM