رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ آبان ۱۳۸۹

بی‌طرفی در روزنامه‌نگاری

محمدرضا نسب عبداللهی

«بی‌طرفی در روزنامه‌نگاری» مدتی است که مورد مناقشه قرار گرفته و برخی آن را «ناممکن و شیک» می‌خوانند. آیا روزنامه‌نگار بی‌طرف وجود دارد؟ آیا می‌توان در روزنامه‌نگاری، اصل بی‌طرفی را رعایت کرد؟ بر اساس لغتنامه‌ها، بی‌طرفی یعنی نداشتن دخالت مستقیم یا هرگونه نفع در جریانی خاص، بی‌غرض و منصف ماندن و تبعیض قائل نشدن علیه یک طرف یا گروه مشخص. بی‌طرفی در روزنامه‌نگاری به این معنا نیست که روزنامه‌نگار یک «چوب خشک و بی احساس» است که گویی اهل این دنیا نیست. روزنامه‌نگار هم مانند همه‌ی انسان‌ها، احساسات، علایق و سلیقه‌های خاص خود را دارد.


محمدرضا نسب عبداللهی

بی‌طرفی؛ ممکن یا ناممکن؟

یک روزنامه‌نگار هنگامی که وارد اتاق خبر می‌شود باید همه‌ی علایق و سلیقه‌ها و تمایلات سیاسی‌اش را برای خودش نگه دارد و آن را به هیچ روی در «خبر» دخالت ندهد. اساساً خبر جایی برای «داوری» خبرنگار درباره‌ی موضوع خبر نیست. بی‌طرفی در خبر به این معنا است که نویسنده‌ی خبر، آن‌چه را که رخ داده گزارش کند و نظرات طرف‌های درگیر در ماجرا را پوشش دهد.

به‌عنوان نمونه در خبری اگر تظاهرات سبزها در ایران پوشش داده شده، منصافانه نیست که گفته نشود نظر طرف دیگر ماجرا یعنی دولت و حکومت ایران درباره‌ی تظاهرات مخالفان چه بوده است. ندیدن یک سوی ماجرا، هم بی‌انصافی است و هم نقض‌کننده‌ی بی‌طرفی. نویسنده‌ی خبر نمی‌تواند بر پایه‌ی قدرت طرف‌های خبر، به پوشش ماجرا بپردازد. اینکه حکومت ایران دارای قدرت است و همه‌ی رسانه‌های داخلی را در اختیار دارد، دلیلی نمی‌شود که نظراتش در خبر گنجانده نشود و یا اینکه سبزها در قدرت نیستند، دلیلی نمی‌شود که حجم کمتری از خبر به آنها اختصاص داده شود. اصلأ این تقسیم‌بندی‌ها در نوشتن خبر، معیار نیست.

خبرنگار، هنگامی که خبری را تولید می‌کند، هیچ‌گاه به این معنا نیست که درباره‌ی موضوعی که پوشش داده، «بی‌تفاوت» است یا نسبت به آن «احساسی» ندارد، مگر سنگ و دیوار است که احساس نداشته باشد؟ اما اگر خبرنگاری بخواهد، استانداردهای روزنامه‌نگاری را رعایت کند، احساس و داوری‌اش را برای خودش نگه می‌دارد و آن را در خبر دخالت نمی‌دهد، اگر هم نخواهد استانداردهای روزنامه‌نگاری را رعایت کند، نتیجه‌‌ی آن می‌شود «نوع خبرنویسی» روزنامه‌ی کیهان چاپ تهران که خبرهای سیاسی صفحه‌ی دوی آن سرشار است از «احساسات و داوری» نویسنده‌ی خبر نسبت به موضوع خبر. نام این خبرنویسی، دیگر روزنامه‌نگاری نیست.

کاری که حسین شریعتمداری، مدیر کیهان چه بپسندد و چه نپسندد، در روزنامه‌‌ی کیهان انجام می‌دهد، بولتن‌نویسی و پروپاگاندا است نه روزنامه‌نگاری. همان‌گونه که در خبر، بی‌طرفی شدنی است در تحلیل‌های یک روزنامه‌نگار نیز بی‌طرفی، ممکن است. روزنامه‌نگار اگر قرار باشد که در نقش «پروپاگاندا و تبلیغات‌چی» یک حزب سیاسی عمل کند، دیگر چه تفاوتی با اکتیویست سیاسی دارد؟

روزنامه‌نگار بی‌طرف کسی است که تحلیل همه جانبه‌ای از رویدادها ارائه می‌دهد بی‌آنکه بخواهد در نقش پروپاگاندا عمل کند. به عنوان نمونه داوری یک فعال سیاسی مخالف دولت، درباره ماجرای وقف دانشگاه آزاد ایران این است که دولت می‌خواهد این دانشگاه را به تملک خود در آورد و مخالفان «نباید» اجازه‌ی چنین اقدامی را بدهند. اما یک روزنامه‌نگار بی‌طرف، به تحلیل «درگیری» طرف‌های ماجرای دانشگاه آزاد می‌پردازد و در نهایت هم می‌تواند داوری‌ خود را درباره‌ی نتیجه‌ی این درگیری ارائه کند.

این داوری بر پایه‌ی اطلاعاتی است که در دست روزنامه‌نگار است و نه «علایق و احساسات و تمایلات سیاسی‌اش.» این داوری روزنامه‌نگار بی‌طرف، مانند قضاوت یک قاضی است که حکمش به سود یک سوی دعوا، به معنای جانبداری و یا طرفداری قاضی از او نیست. بلکه حکم قاضی بر پایه‌ی اسنادی است که در اختیار دارد و چه بسا اگر بعدها، اسناد جدیدی کشف شود، حکم به سود «محکوم» تغییر کند. روشن است که اسناد و اطلاعات هستند که داوری قاضی و یا روزنامه‌نگار را شکل می‌دهند و نه تمایلات شخصی آنها.

انتخاب، نقض بی‌طرفی؟

روزنامه‌نگار ناچار است در میان خبرها دست به انتخاب بزند و برخی را برای پوشش برگزیند. آیا این انتخاب به معنای نقض بی‌طرفی است؟ پاسخ این پرسش منفی است، چرا؟ اگر در یک روز به رسانه‌های مختلف، نگاهی بیاندازیم، می‌بینیم که سوژه‌های خبری مشترکی برگزیده‌اند و آنها را پوشش داده‌اند. آیا این رسانه‌ها «زنجیره‌ای» هستند و احتمالاً در یک محفل شبانه تصمیم گرفته‌اند که سوژه‌های مشترکی برگزینند؟

شاید این نوع نگاه «امنیتی‌ها» باشد اما در واقع، مشترک بودن سوژه‌های خبری، به دلیل «تمایلات مشترک» دروازه‌بانان خبر نیست، بلکه به دلیل «ارزش‌های خبری» است که خود را به دروازه‌بانان خبر تحمیل می‌کنند. روزنامه‌نگاران چند رسانه‌ی مختلف که در ایران کار می‌کنند، اگر قرار باشد بین تیتر کردن «افزایش قیمت بنزین و انتخاب دیلما روسف به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن در برزیل» تنها یکی را انتخاب کنند، بی‌تردید اولی را انتخاب می‌کنند.

این انتخاب به معنای جانبدارانه برخورد کردن روزنامه‌نگار نیست. در این مثال، روزنامه‌نگار بر پایه‌ی «تمایل» خود، دست به انتخاب نزده که بی‌طرفی‌اش نقض شده باشد، بلکه دو ارزش خبری عمده‌ی این خبر یعنی «تازگی» (افزایش قیمت بنزین دارای اطلاعات تازه درباره‌ی قیمت جدید است) و «دربرگیری» (تأثیر قیمت بنزین بر یک جمع گسترده) روزنامه‌نگار را وادار به این انتخاب می‌کند.

فضای سیاسی ایران و روزنامه‌نگاری

یکی دیگر از اشکالاتی که بر «بی‌طرفی در روزنامه‌نگاری فارسی» وارد می‌شود، فضای کنونی ایران است. منتقدان می‌گویند که به دلیل درگیر بودن جنبش دموکراسی‌خواهی با حکومت و «سرکوب»هایی که پس از انتخابات رخ داده، الان هنگام مناسبی برای «بی‌طرف» بودن نیست. پای‌بندی به اصول روزنامه‌نگاری استاندارد و حرفه‌ای، در فضای عادی و گل و بلبل که دشوار نیست. همه در فضای گل و بلبل می‌خواهند حرفه‌ای‌ترین باشند. دشواری آن‌جاست که در شرایط غیرعادی هم بتوان به اصول حرفه‌ای پایبندی نشان داد.

فوتبال ایران و اروپا تفاوت‌های عمده‌ای از نظر حرفه‌ای‌گری دارند. «در ایران باشگاه‌های توانمند و خصوصی که در فوتبال سرمایه‌گذاری مداوم بکنند، وجود ندارد، در ایران، دولت با روش‌های مختلف در فوتبال دخالت می‌کند، در ایران روسای برخی از باشگاه‌ها، نظامیان هستند، در ایران حق پخش تلویزیونی به تیم‌های فوتبال پرداخت نمی‌شود، در ایران زمین‌های مناسب، استادیوم‌های استاندارد و امکانات لازم برای توسعه فوتبال وجود ندارد»، اما با وجود همه‌ی این مسائل و مشکلات، بازیکنان فوتبال ایران دغدغه‌ی حرفه‌ای شدن دارند و هیچ‌گاه نمی‌گویند که چون این مشکلات وجود دارد، پس فعلاً تلاش برای حرفه‌ای شدن را تعطیل می‌کنیم.

هر حرفه و شغلی، اصول ویژه‌ی خود را دارد که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. یک تیم فوتبال ایرانی در میدان‌های بین‌المللی نمی‌تواند بگوید ما چون امکانات در اختیار نداشته‌ایم، پس فقط یک نیمه، بازی می‌کنیم و یا به «سبک و روش ایرانی» فوتبال بازی می‌کنیم. روزنامه‌نگاری هم اصولی دارد که روزنامه‌نگار باید تلاش کند تا خود را به استانداردهای آن نزدیک کند نه آنکه با فهرست‌کردن هزار و یک دلیل، هم دور شدن خود را از اصول این حرفه توجیه کند وهم بر پایه‌ی این «توجیه»، روز‌به‌روز فاصله‌اش را با استانداردها و اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری بیشتر کند.

اگر یک روزنامه‌نگار، فضای سیاسی کنونی ایران را «توجیهی» برای نقض پی‌درپی اصول حرفه‌ا‌ی خود قرار داده و به آن «افتخار» می‌کند و عملش را سبب «محبوب‌ ماندنش» می‌داند، بهتر است با شهامت بپذیرد که لباس «روزنامه‌نگاری» را به کناری نهاده و لباس «تبلیغات‌چی بودن» را بر تن کرده است.

Share/Save/Bookmark