رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۰ آبان ۱۳۸۹
گفت‌وگو با سهیل پارسا نامزد جایزه سیمونویچ برای بهترین کارگردان سال کانادا

هرگز با هستی وارد معامله نشدم

عارف محمدی
arefcinema@yahoo.com

طی بیست سال گذشته اغلب علاقمندان جدی تئاتر از طریق رسانه‌های مختلف با نام و آثار سهیل پارسا آشنا شده‌اند. سهیل پارسا، دانش‌آموخته‌ی تئاتر از دانشگاه تهران، در سال ۱۹۸۴همراه با همسرش به کانادا مهاجرت کرد، پس از مدتی کوتاه وارد دانشگاه یورک در تورنتو شد و در رشته‌ی تئاتر ادامه‌ی تحصیل داد و در این رشته فارغ‌التحصیل شد.

در سال ۱۹۸۹ با تلاش فراوان موفق شد شرکتی را با نام «مدرن تایمز» تاسیس کند و طی ۲۱ سال گذشته نمایشنامه‌های متعددی را توسط این شرکت، به زبان انگلیسی روی صحنه ببرد. آثار سهیل پارسا مورد اقبال تماشاگران و منتقدان قرار گرفته و به‌تازگی نامزد جایزه سیمونویچ برای بهترین کارگردان سال کانادا شده است. به این مناسبت گفت و گویی با او انجام داده‌ام که می‌خوانید:


سهیل پارسا

آقای پارسا شما طی سه سال گذشته، برای دومین بار کاندید یکی از مهم‌ترین جوایز تئاتر کانادا به نام سیمونویچ شده‌اید. اگر ممکن است، درباره‌ی نام این جایزه توضیح بدهید.

جایزه سیمونویچ معتبرترین جایزه‌ی تئاتری کاناداست که به‌وسیله‌ی لویی سیمونویچ، دانشمند فقید و سرشناس کانادایی و همسرش النور سیمونویچ، که هر دو شیفته‌ی هنر تئاتر بودند بنیان گذاشته شده. این خانواده بخشی از ثروت خود را هر سال برای اعتلای هنر تئاتر به جامعه‌ی تئاتری کانادا تقدیم می‌کنند، که این جایزه یکی از هدایای سیمونویچ ها به‌ جامعه‌ی هنری محسوب می‌شود.

به‌غیر از خانواده‌ی سیمونویچ، ده‌ها خانواد‌ه‌ی دیگر کانادایی هستند که بخشی از ثروت‌شان را برای حمایت از فرهنگ و هنر، هر سال به جامعه‌ی فرهنگی و هنری کانادا اختصاص می‌دهند؛ کاری که در فرهنگ ما هنوز بسیار غریب است.

کارگردان برتر را چگونه انتخاب می‌کنند؟

این جایزه سالی یک‌ بار به یکی از بهترین کارگردان‌ها، طراحان، و نمایش‌نویسان کانادایی تعلق می‌گیرد. امسال سال انتخاب بهترین کارگردان بود؛ و من این افتخار را داشتم که در لیست نهایی، جزو شش کارگردان برتر کانادایی قرار گیرم. من یک بار دیگر هم در سال ۲۰۰۲ در لیست نهایی که شامل چهار نفر بود، قرار گرفتم. از میان لیست نهایی تنها یک نفر این جایزه‌ی نقدی را که بالغ بر صد هزار دلار است دریافت می‌کند.

روند انتخاب کارگردان برتر به‌این شکل است که هیئت داوران که همگی از پیشکسوتان و هنرمندان معتبر تئاتری کانادا هستند از میان نامزدان که گاهی تعدادشان به بالای ۴۰ نفر می‌رسد، لیست نهایی از بهترین‌ها را انتخاب و نهایتاً یکی را برای این جایزه تعیین می‌کنند.

بر چه مبنایی هیأت داوران کارگردان برتر را از میان این ۴۰ نفر برمی‌گزیند؟

ویژگی‌های عمده برای انتخاب از این قرار است: کارگردان‌های حرفه‌ای که با نوآوری‌هاشان تأثیر عمده‌ای بر فرهنگ تئاتری کانادا گذاشته‌اند و همچنین توانسته‌اند بر نسل جوان هنرمندان تئاتر این کشور تاثیر بگذارند و به نوعی راهنما و راهگشای آنها باشند. به همین دلیل کارگردان منتخب باید به انتخاب خودش، کارگردان جوانی را برگزیند و برای تشویق و حمایت از او ۲۵ هزار دلار از مبلغ جایزه را به او اهدا کند.

به اعتقاد من کاندیدا شدن در چنین جایزه‌ای به اندازه‌ی خود جایزه نقدی دارای اهمیت است. از دید شما بردن و نبردن این جایزه چه تأثیری در کار حرفه‌ای شما به‌وجود خواهد آورد؟ منظورم از هر دو جنبه است. من تنها مهاجر و یا تنها کارگردان غیر سفیدپوست این لیست هستم و این برای من اهمیت ویژه‌ای دارد. تصور می‌کنم این یک موفقیت صرفاً فردی نیست، بلکه موفقیتی است برای جامعه‌ی مهاجر و مخصوصاً جامعه‌ی مهاجر ایرانی در کانادا. حضور یک ایرانی در لیست برترین‌های تئاتری این کشور شاید بتواند تأثیری در تغییر تصویر لطمه خورده‌ی ما ایرانی‌ها در حد خودش به‌وجود بیاورد؛ تصویری که هنوز به علت رفتار سیاستمداران وطنی ما بسیار کریه جلوه می‌کند.

طبیعتاً به‌عنوان هنرمندی که هیچوقت اهداف تجاری در کارهایم نداشته‌ام، این جایزه‌‌ی نقدی می‌تواند هدیه‌ی خوبی برای من باشد. اما به هیچ‌وجه از عدم دریافتش دچار بی‌خوابی، تلخی و یا یأس نخواهم شد. در وهله‌ی اول به این دلیل که من کارهایم را برای دریافت جایزه انجام نمی‌دهم. من عاشق هنر تئاترم و کارگردانی برای من یک ضرورت فردی، فرهنگی و اجتماعی‌ست. دیگر اینکه، من هرگز با هستی وارد معامله نشده‌ام؛ به این معنا که انتظار ندارم برای کاری که می‌کنم حتماً پاداشی بگیرم.

اما با هستی قردادی دارم که هر چه به من تقدیم کند، چه خوب و چه بد، با آغوش باز بپذیرم و سعی می‌کنم که مدام به هستی چیزی تقدیم کنم. من تا به حال بسیاری از جوایز مهم تئاتری کانادا را دریافت کرده‌ام و از قرار گرفتن در لیست نهایی این جایزه، حتی بدون دریافت آن نیز بی‌نهایت سپاسگزارم. پنج کارگردان دیگر در این لیست از همکاران و دوستان خوب من هستند که عمیقاً به کارهایشان احترام می‌گذارم، و این جایزه نصیب هر کدام از آنها شود شاد می‌شوم و موفقیتش را با او جشن می‌گیرم.

به عنوان یک هنرمند مهاجر چه مسائلی در ابتدای راه برای شما مهم و دشوار بود و برای رسیدن به نقطه‌ای که در حال حاضر هستید چه مسیری را طی کرد‌ه‌اید و چه کارهایی انجام داده‌اید؟

۲۲ سال قبل وقتی که به کانادا آمدم شرایط اجتماعی و فضای هنری کاملاً با امروز متفاوت بود. حضور یک ایرانی در آن سال‌ها در دانشده‌ی تئاتری و جامعه‌ی هنری کانادا پدیده‌ای بسیار غریب بود. بر خلاف امروز که در بسیاری از دانشکده‌های تئاتری و سینمایی کانادا دانشجویان نسل دوم ایرانی را می‌بینیم، من شاید اولین دانشجوی ایرانی در رشته‌ی تاتر در این کشور بودم. یادم می‌آید که نگاه‌ها به من پر از شک و تردید بود؛ با قضاوت‌هایی سنگین از این دست که «ایرانی را چه به تئاتر و هنر در این کشور؟» ما مردمی بنیادگرا و خشونت‌طلب تلقی می‌شدیم.

سال‌های سختی بود و من هم راه سختی را انتخاب کرده بودم: کار حرفه‌ای تئاتر در جامعه‌ی میزبان. به هر حال، در سال ۱۹۹۱ با همکار کانادایی‌ام، پیتر فاربریدج Peter Farbridge یک کمپانی تئاتری تأسیس کردیم به نام: «مدرن تایمز استیج کمپانی» Modern Times Stage Company و اینطور بود که به‌تدریج، در طول سال‌ها با کارهای موفق و متفاوت تثبیت شدیم و حالا جزو یکی از شناخته شده‌ترین کمپانی های تئاتری مستقل کانادا محسوب می‌شویم. حاصل کار کمپانی ما در طول ۲۱ سال گذشته بیش از ۳۰ تولید در سطح داخلی و بین‌المللی بوده.

ما جدا از تولید آثار غربی، هشت نمایشنامه از آثار نمایشنامه‌نویسان معتبر ایرانی را ترجمه، تولید و به مخاطبان کانادایی معرفی کرده‌ایم: آثاری از بهرام بیضایی، غلامحسین ساعدی، عباس نعلبندیان و محمد رحمانیان. نمایشنامه آرش اثر استادم، بهرام بیضایی به سه زبان انگلیسی، اسپانیایی، و بوسنیایی (صربستان و کرواسی) ترجمه و در کشورهای کانادا، کوبا، کلمبیا و بوسنی با تولید کمپانی ما و حمایت کنسول‌های هنری کانادا به صحنه رفته‌اند.

در مقایسه با حمایت افراد جوامع دیگر مهاجر، تجربه‌‌ی شما از حمایت جامعه‌ی ایرانی، چه مادی و چه معنوی چیست؟ این حمایت ها آیا رضایت بخش بوده؟

کمپانی ما مثل سایر کمپانی‌های حرفه‌ای در کانادا از حمایت‌های دولتی (کنسول‌های هنری کانادا) برخوردار است. اما برخلاف کمپانی‌های حرفه‌ای دیگر از حمایت‌های خصوصی آن‌طور که باید برخوردار نبوده‌ایم. در کانادا، همچون بسیاری از کشورهای دیگر، کمپانی‌های هنری، مثل احزاب سیاسی، بیمارستان‌ها و مراکز آموزشی، به‌غیر از حمایت‌های دولتی باید بخشی از بودجه‌ی سالیانه‌شان را از منابع خصوصی به شکل «اسپانسرشیپ» تأمین کنند. چون حمایت‌های دولتی به‌علت کثرت کمپانی‌های هنری محدود است.

به عنوان مثال تعداد کمپانی های حرفه یی تئاتری در کانادا به بیش از ۲۵۰ کمپانی می‌رسد. تأمین نیازهای کامل این کمپانی‌ها از طریق دولتی غیرممکن است. به همین دلیل بسیاری از گروه‌های هنری با ارتباطی که با حلقه‌ی مخاطبان خاص‌شان دارند، بخش قابل توجهی از بودجه‌ی سالیانه‌شان را از طریق حمایت خصوصی از آن حلقه‌ها تأمین می‌کنند. به عنوان مثال گروه‌هایی هستند که مدیران‌شان ایتالیایی، هندی و یا ژاپنی هستند.

این گروه‌ها از حمایت بازرگانان و بیزنس‌های کشورهای نامبرده برخوردار هستند. خوشبختانه در طی دو - سه سال گذشته بعضی از بازرگانان فرهیخته و اهل فرهنگ ایرانی به اهمیت اهداف هنری و فرهنگی کمپانی ما پی برده‌اند و اسپانسر تولیدها و فعالیت های فرهنگی ما شده‌اند. امیدواریم که بتوانیم در آینده این حمایت‌های خصوصی را گسترش دهیم.

تا آنجا که می‌دانم پس از نمایش حلاج بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی به آموزش در این زمینه توسط برگزاری کارگاه‌های آموزشی از طرف شما علاقه فراوانی نشان دادند. با توجه به این رده‌ی سنی پایین علت این علاقه و گرایش آن‌هم با تماشای نمایشی نه چندان قابل فهم برای این گروه سنی چیست؟ آیا در این زمینه کلاس‌هایی برگزار کرده و یا خواهید کرد؟

کمپانی ما سال‌هاست که جدا از تولیدات حرفه‌ای، برای جوانان کلاس‌های آموزش تئاتر ایجاد کرده است. آموزش و انتقال تجربه‌ها و آموخته‌ها به نسل جوان یکی از اهداف مهم کمپانی ما محسوب می‌شود. این کلاس‌ها به روی جوانان از همه‌ی ملیت‌ها باز است. با این حال میزان شرکت جوانان ایرانی در این کلاس‌ها مدام در حال افزایش بوده. چندین تن از جوانان ایرانی که تئاتر را از کلاس‌های من شروع کرده‌اند، در حال هزار دانشجوی دانشکده‌ها و کالج های تئاتری کانادا هستند. من به حضور فعال جوانان ایرانی در صحنه‌های فرهنگ و هنر کانادا در آینده بسیار امیدوارم.

آیا شهریه هم می‌گیرید؟

کلاس‌های تئاتر کمپانی ما اکثرا به‌صورت رایگان در اختیار دانش‌آموزان قرار می‌گیرد. این به این معنا نیست که ما از نظر مالی بی‌نیاز هستیم. اما در فرهنگ من و سایر اعضای کمپانی همه چیز بر اساس دلار بنا نشده. بسیاری از جوانان بااستعداد ما به علت عدم قدرت مالی خانواده‌هایشان نمی‌توانند به کلاس‌های آموزش تاتر بروند. چون کلاس‌های آموزش تاتر و بازیگری در اینجا به طرز سرسام‌آوری گران است.

دور بعدی کلاس‌هاتان کی شروع می‌شود؟

دور بعدی کلاس‌های ما از ماه نوامبر آغاز می‌شود. کلاس‌های امسال ما با همکاری سازمان مهمی به نام مرکز حمایت از جوانان ایرانی-کانادایی Iranian -Canadaian Youth Support Group برگزار می‌شود. متن نمایشی تعیین‌شده برای این کلاس‌ها بر اساس منطق‌الطیر عطار است. شاید این‌کار، قدم کوچکی باشد برای آشنایی جوانان ما با گنجینه‌ای از ادبیات عرفانی کشورمان.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

واقعا به شما افتخار ميكنيم سهيل جان

-- سارا ، Oct 31, 2010 در ساعت 12:53 PM

chetor mishe ba aghaye Parsa tamas gereft dar morede classhashoon?

-- ava ، Nov 1, 2010 در ساعت 12:53 PM