رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > «شعر عقاب» و ویژگی زبان شعر از دید خانلری | ||
«شعر عقاب» و ویژگی زبان شعر از دید خانلریرسول پدرامیکم شهریور مصادف بود با سالمرگ دکتر پرویز ناتل خانلری. یعنی روزی که سرایندهی «شعر عقاب» و مدیر مجلهی «سخن»، برای همیشه لب از سخن فروبست. امسال درست بیست سال از مرگ مردی میگذرد که با انتشار «سخن» در سال ١٣٢٢، صدها قلمبهدست تازهکار و نوپا را به نویسندگانی چیرهدست و شاعرانی پایدار در گسترهی سخن فارسی مبدل ساخت. برخی گمان میکنند که خانلری «شعر عقاب» را خطاب به صادق هدایت سروده است، حالآنکه چنین نیست. او «شعر عقاب» را یک سال پیش از انتشار «سخن» سرود و آن را به هدایت تقدیم کرد، نه اینکه خطاب به او سروده شده باشد. خانلری در «شعر عقاب» به کسانی اشاره دارد که جمالزاده در کتاب «دارالمجانین»، از آنها چنین یاد میکند: «در طی تجربیات زندگی به این مطلب بر خورده ام که چه ورطهی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد. من هنوز به این دنیایی که در ان زندگی میکنم انس نگرفتهام و حس میکنم که دنیا برای من نیست، بلکه برای یک دسته آدمهای بیحیا، پر رو، گدامنش، معلوماتفروش، چهارپادار و چشم و دل گرسنه است ... که مثل سگ گرسنه جلو دکان قَصّابی برای یک تکه لثه دُم میجنبانند و گدایی میکنند و تَمَلُّق میگویند.»
به خاطر سابقهی دوستی میان آن دو، خانلری شعر عقاب را پس از سرودن و یک سال پیش از آغاز انتشار سخن به هدایت تقدیم کرد. زبان گفتار و زبان شعر هرچند خانلری با نیما یوشیج نسبت خانوادگی داشت، در عوض میانهی چندان خوبی با شعر نیمائی نداشت، بلکه شعر به شیوهی کلاسیک و سنتی را بیشتر ارج مینهاد. ولی سلیقهی شخصی خانلری در شعر، نمیتوانست دلیلی باشد تا او از چاپ و انتشار آثار شاعران نوپرداز در مجلهی سخن خودداری کند. خود او دربارهی زبان شعر و ویژگیهای آن عقیده داشت که: «زبان گفتار، ابزاری است برای ایجاد رابطه میان افراد یک جامعه. به وسیلهی کلمه و جمله است که یک فرد میتواند اندیشهها و معانی گوناگونی را که در ذهن دارد به ذهن دیگری منتقل کند. زبان نوشتن نیز، با همهی اختلافاتی که با زبان گفتار دارد، جز ثبت همین زبان گفتار، یا به عبارت دیگر، تبدیل نشانههای شنیدنی به نشانههای دیدنی، چیزی نیست. اما زبان یک مورد استعمال دیگری نیز دارد و آن در مقام مادّهی یکی از انواع هنر، یعنی شاعری است. در هنر شاعری کلمات همان وظیفه را دارند که اصوات در موسیقی، خطّ و رنگ در نقاشی، و جسم در پیکرسازی و معماری.» و در جای دیگر میافزاید: «زبان گفتار، زبان عقل و منطق است، وسیلهی رفع احتیاج اجتماعی است، ابزار کار است برای فایدهآنی معیّن. خود ابزار در این جا شأنی ندارد، جز اینکه غرض و فایدهی منظور را بهتر حاصل کند. اما شعر هنر است. غرض رفع احتیاجهای نخستین و آنی نیست؛ بلکه اینجا حاجات ثانوی، حاجات عالیتر و لطیفتر در کار است. انسان، به بیان عواطف، یعنی حالات نفسانی خود، نیز حاجت دارد. و همچنین حاجت دارد که این عواطف را با دیگران نیز در میان بگذارد، و ایشان را در این حالات با خود شریک کند. اصل و منشاء همهی انواع هنر همین حاجت است. شاعری نیز دارای چنین غرضی است. پس زبان شعر تنها وسیله و ابزار انتقال معانی نیست، بلکه وسیلهی القای حالات نفسانی است و هنر شاعری عبارت از آن است که از همهی خواص کلمه، چه لفظی و چه معنوی، برانگیختن خیال، یعنی ایجاد حالتی نفسانی در ذهن شنونده استفاده شود. نخستین نکتهای که در مقایسه ی زبان گفتار یا زبان نثر، با زبان شعر از ذهن ما میگذرد، قید و تکلّفی است که در زبان شعر میبینیم. همه جا شاعر در مرحلهی اوّل گرفتار این قیدهاست: تساوی مصراعها، نظم معیّن هجاهای کوتاه و بلند، یا شدید و خفیف، قافیه با مشکلات متعدد آن، مراعات روابط صوتی الفاظ، و انواع دقایقی که در ادبیّات ما به آنها عنوان "صنایع بدیعی" دادهاند و خود این اصطلاح از قید و تَکَلُّف و تصنع حکایت میکند. حتی آنچه شعر آزاد خوانده میشود، تابع قواعد و قیودی بسیار بیش از نثر است.» آنگاه خانلری به سخنی از تی.اس.الیوت استناد می کند؛ آن جا که این شاعر و منتقد ادبی انگلیسی میگوید: «برای شاعری که میخواهد کار درست و دقیقی انجام بدهد، شعر هرگز آزاد نیست.» «عجب آنکه خود شاعران غالباً این قید و تَکَلُّف را به جان میپذیرند و این محدودیّت آزادی، به جای آنکه موجب زحمت شود، خود مایهی قدرت ایشان است.» از زبان دنیس هالیکارناسی (Dionisio De Halicarnaso) هم – که یک قرن پیش از میلاد مسیح بیان کرده است - نقل میکند: «کلمات شعر تنها برای اشاره به اشیاء و امور به کار نمیروند، بلکه باید حالتها و خیالهایی را به ذهن القاء کنند.» خانلری ادامه میدهد: «تفاوت مهّم دیگر میان شعر با زبان نثر، در ایجاز است. کسانی که ذوق شعر ندارند و هنر شاعری را منکرند، غالباً در عیبجویی از شعر میگویند که ضرورت وزن و قافیه و قالب، شاعر را ناگزیر میکند که کلمات زایدی به کار ببرد. این نکته گاهی درست است. در بعضی از انواع شعر گاهی کلماتی به حکم ضرورت میآید که اگر مقصود به نثر بیان میشد، ذکر آن کلمات و حتی جملهها لازم نبود. ... اما در شعر فصیح، مطلب درست خلاف این است، کمتر میتوان شعر فصیح و زیبایی یافت که اگر بخواهیم عین معنی و مضمون آن را به نثر بیان کنیم، محتاج به افزودن کلمات متعدد نباشیم. علّت آن است که در ادراک شعر میان گوینده و شنونده رابطهی قویتری برقرار میشود. شنونده اینجا دیگر تنها پذیرای پیام نیست، بلکه خود در ساختن پیام شریک است. برای ادراک شعر تنها همزبانی میان گوینده و شنونده کافی نیست، بلکه وجود همدلی میان دو طرف ضرورت دارد. این جا ذهن شنونده باید درست همان عمل را انجام بدهد که ذهن گوینده انجام داده است ...» شعر عقاب شعر «عقاب» نمونهی بارزی است از همان «شعر فصیح» مورد نظر خانلری که برای ادراک آن، همزبانی با سرایندهی آن کافی نیست، بلکه باید با او همدل نیز بود. در سرایش «عقاب» الهامبخش خانلری، حکایت بسیار کوتاهی است (که از یک پاراگراف چندسطری هم تجاوز نمیکند)، در کتاب «دختر سروان» اثر الکساندر پوشکین. خود خانلری آن کتاب را در هیجده سالگی از فرانسوی به فارسی برگردانده که به چاپهای متعدد رسیده است. پوشکین، در کتاب دختر سروان، از زبان بوگاچف مینویسد که آن عقاب پیر، کلاغی مییابد و از او میپرسد: «ای کلاغ، چه سرّی است که عمر تو به سیصد سال میرسد ولی عمر من از سی و سه سال در نمیگذرد؟» کلاغ برای دادن پاسخ به عقاب، او را به مهمانی میخواند. آن دو بر لاشهی گندیدهی اسبی مرده فرود میایند. کلاغ در آن جا به عقاب میگوید: «راز دیر زیستن در مردارخواری است.» عقاب چون آن مردار بدید و آن سخن بشنید، گفت: «عمر سیصدساله ترا ارزانی باد!» شاهپر برگشاد و بر فراز آسمانها شد. رفت و رفت و آنقدر بالاتر رفت تا به نقطهی سیاه مُبدّل گردید و آنگاه در اوج فلک به ابدیت پیوست. خانلری در آغاز «شعر عقاب» نوشته است: «به دوستم صادق هدایت، تهران ٢٤ مرداد ماه ١٣٢١ » یک سال پس از سرودن «عقاب» یعنی در سال ١٣٢٢ دکتر پرویز خانلری مجلّهی «سخن» را بنیان نهاد. صادق هدایت هم از همان آغاز انتشار مجله از جمله کسانی بود که به همکاری با آن پرداخت. از طریق صفحات «سخن» بود که ادبدوستان با بسیاری از آثار اوّلیهی هدایت (اعم از تألیف و ترجمه) برای نخستین بار آشنا شدند. برای دیدن فهرست آن آثار میتوانید اینجا (سایت رسمی صادق هدایت) را کلیک کنید. به خاطر طولانی بودن «شعر عقاب» و وجود محدودیت در اینترنت برای درج مصراع اشعار فارسی، من عمداً متن آن شعر را در این یادداشت قرار ندادهام. علاقهمندان میتوانند متن کامل آن را در فرمت پی دی اف (با اعرابگذاری و توضیح واژههای دشوار) از سایت من در بخش «مرگ بر اوج فلک» دانلود کنند. منابع این گفتار نیز با ذکر شماره صفحه، نام ناشر و سال انتشار در همان متن قید شده است. خانلری روز اوّل شهریور ١٣٦٩ عقابوار به اوج فلک پرکشید و شش ماه بعد نیز همسرش زهرا کیا به او پیوست. و خوشا آنان که عقابوار زیستند و بر اوج فلک مردند ولی بر خوان زاغان و کلاغان فرو ننشستند. عباس اقبال لاهوری هم در بیتی میگوید: «سینهای داری اگر در خورد تیر |
نظرهای خوانندگان
درود
مطلب بسیار فصیح و گویا که حاکی از حیطه ی کامل شما بر آنجه نگاشتید.
ارادتمند
شهاب
ديگر اين خاصيت مردار است
عمر مردار خوران بسيار است
...
يادش آمد که بر آن اوج سپهر
هست پيروزي و زيبايي و مهر
فرّ و آزادي و فتح و ظفرست
نفس خرّم باد سحرست
-- شهاب ، Aug 26, 2010 در ساعت 01:43 PMمطلب عالی و تاثير گذار، درود بر نويسنده
-- بدون نام ، Aug 27, 2010 در ساعت 01:43 PM