رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ مرداد ۱۳۸۹
مراسم بزرگداشت شجاع‌‏الدین شفا، ادیب، پژوهشگر و مترجم ایرانی در پاریس

«روشنگری، روشنگری و بازهم روشنگری»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

مراسم بزرگداشت شجاع‏الدین شفا، ادیب، پژوهشگر و مترجم سرشناس ایرانی با حضور وزیر فرهنگ فرانسه، فردریک میتران، فرح پهلوی و گروهی از چهره‏های فرانسوی و ایرانی، در تالار وزارت فرهنگ فرانسه برگزار شد.

Download it Here!

شجاع‌الدین شفا شامگاه روز جمعه، ۲۷ فروردین‌ماه سال ۱۳۸۹، در سن ۹۲سالگی در پاریس درگذشت.

او در خانواده‏ای فرهیخته در قم متولد شده و تحصیلات عالی‌اش را تا دریافت درجه‏ی دکترا، در تهران، بیروت و پاریس ادامه داده بود.

وی مترجم کتاب‏هایی چون «کمدی الهی» دانته و آثاری از گوته، آندره ژید، لامارتین و شاتوبریان به زبان فارسی بود.


شجاع‏الدین شفا پیش از انقلاب سمت‏های فرهنگی گوناگون، ازجمله ریاست کتابخانه‏‌ی ملی پهلوی را برعهده داشت.

پس از انقلاب نیز به‏ویژه در عرصه‏ی فرهنگ و ادب، با جمهوری اسلامی به مبارزه پرداخت و چندین کتاب در جدال و روشنگری موازین اعتقادی تشیع و جمهوری اسلامی نوشت؛ از جمله «تولدی دیگر»، «توضیح‏المسائل از کُلینی تا خمینی»، «در پیکار اهریمن»، «جنایت و مکافات» و «حقوق بشر، قانون بیضه و بمب اتمی».

در مراسم بزرگداشت شجاع‏الدین شفا که عصر روز سه‌شنبه، بیستم ماه جولای برگزار شد، فردریک میتران، این نویسنده و پژوهشگر ایرانی را سفیر فرهنگ ایران لقب داد و گفت: «احترام و علاقه‏ی بزرگان فرانسه به فرهنگ ایران، موجب شده تا این عرصه همواره در دانشگاه‏های ما پی‌گیری شود. شجاع‏‌الدین شفا را نیز باید از شمار کسانی دانست که به فراترها تعلق داشت. او غرب و شرق، به‏ویژه فرهنگ فرانسه و ایران را با زبان ادبیات به هم نزدیک کرد.»

سخنران بعدی، فرح پهلوی، شه‌بانوی پیشین ایران بود. در پایان مراسم، فرح پهلوی درباره‏ی جایگاه شجاع‏الدین شفا در ادب و فرهنگ ایران به زمانه گفت:

همان‏طور که گفتم، واقعاً احترام زیادی برای آقای شفا داشتم. هم‏چنین اعلی‌حضرت فقید خیلی به ایشان اعتماد داشتند و همان‏طور که خانم‏ها و آقایان گفتند، خدمات زیادی به فرهنگ و تاریخ ایران کردند.


فرح پهلوی، همسر شاه سابق ایران

ایشان یک میهن‏پرست واقعی بودند و هم‏چنان که همسرشان نیز گفتند، با تمام مشکلات در تبعید و خارج از ایران، هیچ‏وقت از پا ننشستند و در راه مبارزه برای آزادی ایران و بزرگداشت فرهنگ ایران زحمت کشیدند. واقعاً باعث تأسف است که دیگر در میان ما نیستند، اما مطمئن هستم که جوانان ایرانی زیادی هستند که راه ایشان را دنبال خواهند کرد و در راه بزرگداشت فرهنگ و تمدن ایران قدم خواهند گذاشت.

آقای شفا طی سال‏های گذشته کتاب‏های متعددی نوشتند. به نظر شما کدام کتاب او بیش از دیگر کتاب‌هایش تاثیرگذار بوده است؟

ایشان کتاب‏های مختلفی نوشتند. همان‏طور که در صحبت‏هایم گفتم، فکر می‏کنم که کتاب «جنایت و مکافات» خیلی مهم بود، اما به‏هرصورت صحبت‏ها و مصاحبه‏هایی ایشان همه برای ایرانیان راه‏گشا بوده است.

جنایت و مکافات

دکتر مجیدی، رییس پیشین سازمان برنامه و بودجه، از زمینه‏های دوستی‏اش با شفا این‌چنین می‏گوید:

قبل از انقلاب، علاوه بر دوستی با آقای شفا، در چند زمینه‌ی دیگر با ایشان تماس کاری داشتم. از جمله در مورد جنبه‏های اقتصادی نطق‏هایی که برای اعلیحضرت تهیه می‏شد، با من مشورت می‏کردند.

زمینه‌ی دیگر هم در حوزه‌ی کتابخانه‏ی شاهنشاهی بود. ایشان تمام طرح‏های اولیه را پیش من آورد که من تایید کنم تا ایشان به دنبال اجرای آن برود. حتی مرا با آرشیتکت فرانسوی‏ای که قرار بود کتابخانه را بسازد، آشنا کرد تا راجع به کارهای ساختمانی و پروژه‏ی کتابخانه با او در تماس باشم.

علاوه بر اینها در برنامه‏های مختلفی که داشت، از جمله در سمیناری که در رُم راجع به حافظ برگزار شده بود، از من خواست که سخنرانی افتتاحیه را بر عهده بگیرم. همیشه از این قبیل همکاری‏ها با ایشان پیش می‏آمد.

باید از ایشان به‌عنوان یک مترجم، نویسنده و متفکر نیز بگویم؛ چون من اولین باری که یک متن فارسی قشنگ را خواندم، زمانی بود که مجله‏ی اطلاعات شروع به انتشار کرده بود. این ماجرا به سال‏های ۱۳۲۰ برمی‏گردد. در این مجله بود که من برای اولین‌بار نوشته‏های شجاع‏الدین شفا تحت عنوان «اولین عشق» و «برف‏های کلیمانجارو» را خواندم که به صورت خلاصه در آن‏جا می‏نوشت. فارسی روان و زیبا را من از شجاع‏الدین شفا یاد گرفتم.

فکر می‏کنید کدام کتاب او در این سال‏ها، بیش از همه، تاثیرگذار بوده است؟

«جنابت و مکافات» و هم‏چنین «تولدی دیگر»، به‌نظر من، خیلی مؤثر بودند.

اندیشه‌ی عریان

مهندس عبدالحمید اشراق به ویژگی‏های فکری شجاع‏الدین شفا اشاره دارد:

از ویژگی‌های فردی شجاع‏الدین شفا، یکی این بود که اندوخته‏های فکری‏اش را بدون هیچ‏گونه مسئله‏ای برملا می‏کرد. می‏توان گفت که به آسانی اعتقادات و نهاد شخصی‏اش را عریان می‏کرد و دوست و دشمن را می‏شناخت. به فرهنگ و تمدن ایران معتقد بود و سعی کرد آن را زنده نگه دارد.


یکی از اولین کارهای او این بود که حدود سی‌ودو یا سی‌وسه‌سال پیش، مسائلی را که بر ما گذشته و می‏گذرد، برملا کرد؛ بدون این که توجه کند که این کار مشکلات متعددی را پیش پایش می‌گذارد و ممکن است گرفتارش کند. خود را پنهان نگاه می‏داشت، ولی اعتقادش را برملا می‏کرد.

دانش موسیقیایی

خانم جین لویسون، ایران‏شناسی که سال‏هاست روی موسیقی ایران، به‏ویژه برنامه‏ی «گل‏ها» کار می‏کند، به زمانه گفت:

حدود سی‌سال است در زمینه‏ی ایران‏شناسی کار می‏کنم. در حال حاضر نیز روی طرحی درباره‌ی موسیقی ایرانی مشغول به‏کار هستم و از این طریق با آقای شجاع‏الدین شفا آشنا شدم. البته همیشه دورادور برای ایشان به‌خاطر تاریخ ادبیات و نوشته‏های‏شان، احترام قائل بودم.

چندین‌بار تلفنی با هم صحبت کردیم. ایشان می‏خواست به تحقیق من پیرامون موسیقی کمک کند. چون مقدار زیادی آرشیو صوتی در اختیار داشت. قرار بود که بیایم و در حضور خود ایشان، آرشیو را ببینم. قرار بود من روز شنبه بیایم که چهارشنبه‏ی پیش از آن، همسرش زنگ زد و گفت: دیر شد!

شما روی جمع‏آوری و آرشیو برنامه‏ی «گل‏ها» دارید کار می‏کنید. آقای شفا از چه نظر می‏توانستند به شما کمک کنند؟

من از ایشان نه فقط درباره‌ی برنامه‏ی «گل‏ها»، بلکه درباره‌ی موسیقی به‏طور کلی کمک می‌خواستم. چون ایشان زمانی که ایران بود، مقدار زیادی موسیقی جمع کرده بود و آرشیو خوبی داشت.

هدف ما نه فقط آرشیو برنامه‏ی «گل‏ها»، بلکه تمام موسیقی ایران در قرن بیستم است و این که این موسیقی آرشیو شود و به‏صورت آکادمیک در اختیار دانشگاه‏ها و دانشجویان قرار بگیرد. با آقای شفا نیز قرار بود در این زمینه همکاری داشته باشیم.

آرشیو «گل‏ها» به کجا کشیده است؟

الان با همکاری تکنیسین‏ها داریم برنامه‏ای آماده می‏کنیم که آرشیو «گل‏ها» روی اینترنت و در اختیار مردم قرار بگیرد. این آرشیو را با هیجده واژه‏ی مختلف می‏توان جست‏وجو کرد. از جمله نویسنده، شاعر، ترانه‏سرا، آهنگساز، ساز، خواننده، گوشه، دستگاه و ...

در این آرشیو، هم نت‏ها و هم شعرها را می‏توان یافت. تمام شعرها را همراه با بیوگرافی، شاعران و اجراکنندگان که ۵۶۱ شاعر و ۲۴۷ نفر هستند، تایپ کرده‏ایم و به‌زودی در اختیار عموم قرار می‏گیرد.

مسئولیت فرهنگی

سیروس آموزگار، نویسنده و روزنامه‏نگار، در سخنان خود شخصیت شجاع‏الدین شفا را با ژان گایون که در قرن شانزدهم در سوییس زندگی می‌کرد مقایسه می‌کند؛ شخصیتی که در برابر سیاهی‏های زمانه‌ی خود می‌ایستد. آقای آموزگار در گفت‏وگو با رادیو زمانه گفت:

البته در این که شفا یکی از ارادتمندان شدید فرهنگ فرانسه بود، هیچ تردیدی نیست. چون اولین کارهایش هم از زبان فرانسه ترجمه شده بودند. اگر وزارت فرهنگ و هنر فرانسه مراسمی در بزرگداشت شفا برگزار کرد، در واقع کمی‏ هم ادای دین بود. برای این‏که شفا یکی از کسانی است که به‏خصوص ادبیات مدرن فرانسه را به ایرانی‏ها معرفی کرد.

اولین کتابی که شفا نوشت، کتابی تحقیقی در باره‏ی نغمه‏های شاعرانه‏ی لامارتین بود و به‌طور تصادفی آخرین کتابی را هم که نوشت، کتابی بود که در یک بیمارستان فرانسوی نوشت و آخرین صفحه‏ی آن را هم نتوانست تمام کند.

اسم این کتاب چیست؟

«معمای ادیان» که امروز معرفی شد. هنوز منتشر نشده است، اما فکر می‏کنم تا دو یا سه روز دیگر منتشر شود. البته من کتاب را قبل از این که پخش شود، دیده‏ام. مانند دیگر کتاب‏هایش، بسیار خواندنی است. اهمیت اصلی آن این است که مطلقاً اظهار نظر نمی‏کند. فقط تکه‏های مختلفی از کتاب‏های مقدس را همراه با اظهار نظرهای شخصیت‏های مربوط به قبل مانند ولتر، لیبرو و ... آورده است.

نه تنها اولین کتاب شفا مربوط به فرانسه است، بلکه او بود که بسیاری از نویسندگان فرانسه را به ایرانی‏ها معرفی کرد؛ برای نمونه آندره ژید. مثلاً سمفونی «پاستورال» ژید را او در مجله‏ی اطلاعات بانوان ترجمه کرد.

شفا یکی از شخصیت‏های مهم ایران بود. من ایشان را ۵۲ سال است که از نزدیک می‏شناسم. پیش از آن هم با آثار او آشنا بودم. شخصیتش طوری بود که تظاهر نمی‏کرد و آن‏‏‏چه را در جمع می‏گفت، گوشه‏ای از باور و یقینش بود.

به مملکتش علاقه‏مند بود. در ایران که بود می‏دانست مسئولیتش این است که جامعه‏ی ایرانی را با فرهنگ غرب آشنا کند؛ که کرد. دانته را معرفی کرد. کتاب‏های معروف بسیار زیادی از جمله «افسانه‏ی خدایان» را ترجمه و منتشر کرد.

وقتی هم به فرانسه آمد، احساس کرد مسئولیتش چیزی دیگری است. مسئولیتش این است که به جامعه‏ی غافل ایرانی نشان بدهد که این دکانداران دین چه می‏کنند و چقدر از باور صادقانه و صمیمی مردم سوءاستفاده می‏کنند. این کار را هم با نهایت صداقت و نهایت مهارت انجام داد. ارزش شفا در همین بود.

آخرین پرسشم درباره‏ی حضور وزیر فرهنگ فرانسه در این مراسم و نکته‏هایی است که ایشان مطرح کردند.

بسیار نکات جالبی مطرح کردند و همان‌طوری بود که می‏شد از ایشان انتظار داشت. به‏خصوص که تنها روی شفا تکیه نکرد و اشاره کرد که جامعه‏ی ایران از آغاز، از زمان کوروش و حافظ و سعدی، جامعه‏ی باروری بوده است تا این‏که به زمان ما رسیده است.

این به‏هرحال ارزشمند است. به‏ویژه این که اینها سخنان وزیر فرهنگ و هنر فرانسه است. اگر سخنان وزیری عادی، مانند وزیر امور خارجه بود، اهمیت نداشت. اهمیت آن در این است که مسئول فرهنگی مملکت بزرگی مانند فرانسه، با چنین تحسینی در‌باره‏ی فرهنگ ایران صحبت می‌کند.

ادای احترام

هادی خرسندی، طنزنویس از دیگر سخنران‌های مراسم بزرگداشت شجاع‌الدین شفا بود و البته لبخند بر لب‏ها آورد.

او درباره‌ی سخنان خود در مراسم بزرگداشت شجاع‌الدین شفا گفت:

من فقط به نوعی به ایشان ادای احترام کردم و این ادای احترام را به صورت چکیده و در قالب سه بیت خواندم و گفتم اگر آقای شفا هم در این مجلس بودند، تایید می‏کردند و مرا مانند همیشه تشویق می‏کردند:


هادی خرسندی، طنزنویس

های که من مرتکب خبط دگر نمی‏شوم
باز در این مبارزه خاک به‏سر نمی‏شوم
شعار مرگ و زندگی برای کس نمی‏دهم
اسیر مرده زنده‏ی یک‏ دو نفر نمی‏شوم
سبز اگر که گشته‏ام، بگو به مدعی که من
رنگ علف شدم، ولی خوراک خر نمی‏شوم

آیا می‌توانید یکی از خاطرات خود از برخوردها و دیدارهایی که با آقای شفا داشتید برای ما بیان کنید؟

برخوردهای من با آقای شفا بیش‌تر کتبی، نامه‏ای و کتابی بود. یکی ‏دوبار هم همدیگر را دیدیم و ماچ و بوسه کرده‏ایم. نکته‏ی خاصی از برخوردها در حال حاضر به یاد ندارم؛ جز این‏که برای اولین بار خودم را در برابر یکی از دولتمردان زمان شاه می‏دیدم که در آن روزگار، خیلی با آنها احساس فاصله می‏کردم. حال می‏دیدم که خیلی‌وقت‏ها آن فاصله‏ها، مثلاً در رابطه با آقای شفا بی‌خود بوده است.

بنیاد شجاع‌الدین شفا

سرانجام داریوش شفا، ضمن معرفی پدرش می‏گوید که او به فرهنگ ایران تعلق دارد:

خیلی خوشحالم که ارزش فعالیت‏ها و کارهای پدرم درحدی بود که دولت فرانسه، تا آنجایی که می‌دانم برای اولین‌بار است که از یک شخصیت خارجی به این صورت تجلیل می‌کند. این برای من و فکر می‏کنم برای تمام ایرانیان آزاده می‌تواند باعث خوشحالی باشد.


داریوش شفا، پسر شجاع‌الدین شفا

هرجا که صحبت فرهنگ به میان می‌آید، از پدر من جدا نیست و از او نیز یاد می‌شود. هرجا از پدر من تجلیل می‌شود، درواقع تجلیل از فرهنگ ایران است. فکر می‏کنم مراسم امروز برای فرهنگ ایران بود؛ فرهنگی که امروز سخت در خطر است و سخت زیر مهمیز است؛ ولی همان‏طور که پدرم می‏گفت، هیچ‏وقت این فرهنگ از پا نمی‏افتد. هروقت که گیر کند، در آخرین لحظه، فرشته‏ی فرهنگ ایران شیپورش را به‏صدا درمی‏آورد و از همه می‏خواهد که بپاخیزند و فرهنگ‏‏شان را نجات دهند.

شما به چاپ آخرین کتاب آقای شفا و هم‏چنین بنیادی که قرار است به‏نام او برپا شود، اشاره کردید. ممکن است در این باره توضیحی بدهید؟

نگارش آخرین کتاب پدر من، روز جمعه ساعت هشت شب به پایان رسید. ساعت چهار صبح همان روز، پدرم از دنیا رفت. ما آن را به همان صورتی که بود، چاپ کردیم.


کتاب به‏پایان رسیده بود؟

کتاب به‏پایان رسید؛ منهای هفت یا هشت خط که ایشان دیگر نتوانست صحبت کند، ولی می‏خواست این کتاب تمام شود. می‏گفت برای نجات ایران فقط یک راه وجود دارد: «روشنگری، روشنگری و بازهم روشنگری.» می‏گفت: وقتی جوان‏ها روشن بشوند، خودشان ترتیب این رژیم واپس‏گرا را خواهند داد.

درباره‏ی نام کتاب و محتوای آن هم اگر ممکن است توضیحی بدهید؟

اسم کتاب «معمای ادیان» است. توضیح زیر آن هم «سیری تحقیقی در ادیان توحیدی و در منشاء الهی قرآن» است.

در این کتاب، پدرم به همان ترتیبی که طبیعت و عادتش بود، اشاره‏ای تحقیقی و بسیار مستدل به سه دین توحیدی می‏کند و این که چقدر از این ادیان دنیوی است و چه مقدار الهی است. نتیجه را هم برعهده‏ی خوانندگان می‏گذارند. هرچند اغلب آنها با شناختی که از پدر من دارند، حدس می‏زنند که آخرش به‏کجا می‏رسد. این کتاب به شکلی ادامه و مکمل «تولدی دیگر» است.


مراسم بزرگداشت شجاع‏الدین شفا، ادیب، پژوهشگر و مترجم ایرانی / عکس‌ها از ایرج ادیب‌زاده

آخرین پرسشم درباره‏ی بنیاد آقای شجاع‏الدین شفا است ...

در فکر هستم که بنیادی به نام «بنیاد فرهنگی شجاع‏الدین شفا»، برای حمایت و گسترش فرهنگ ایران درست کنم. برای این‏که فرهنگ ایران در خطر است. به‏خصوص الان نوشته‏های استاد شفا مانند معدنی است که از درون آن می‏توان چیز‌های مختلفی استخراج و باید از آن استفاده کرد. با ماست که چقدر استفاده کنیم و چقدر از این معدن استخراج کنیم.

من از همه‏ی ایرانی‏ها، ایرانی‏های آزاده، دعوت می‏کنم که با من همکاری کنند برای این‏که بتوانیم این کار را پیش ببریم. چرا که کاری در سطح جهانی و در تقابل با کاری که در ایران علیه فرهنگ ایران انجام می‏شود، نیاز به همکاری همه دارد.

امیدوارم همه به من کمک کنند تا بتوانیم وضعی پیش بیاوریم که این شرایط عوض شود. هزارسال پیش فردوسی گفت: عجم زنده کردم بدین پارسی. کاری کنیم که این پارسی عجم نشود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آثار ايشان را به لطف اينترنت و فيلترشکن دانلود کرده و خوانده ام وبه ديگران هم داده ام که بخوانند .
اما ميگويند انتخاب لقب آريامهر(=خورشيدآريا)
وتغيير سال از هجري شمسي وجشن هاي 2500ساله هم از ابتکارات ايشان بود .
آيا نبايد ايشان را در دامن زدن وبه نوعي تئوريزه کردن توهم خودبزرگبيني و ديکتاتوري شاه دخيل دانست ؟
کاري که امروز امثال جوادلاريجاني ها و اکبر ولايتي ها براي ولي فقيه ميکنند؟
آيا ايشان در سالهاي تبعيد هيچ نقدي به گذشته خود داشت ؟

-- kave ، Jul 24, 2010 در ساعت 03:11 PM

مردی بزرگ بود و در ایراندوستی پایدار ، حیف و افسوس که از نزدیکی اش به پادشاه برای بازگشت دمکراسی استفاده نکرد و یا نتوانست؟ شاید انتشار خاطراتش به این پرسش پاسخ دهد. ولی در عشق و علاقه او به ایران تردیدی ندارم.

-- homayoun ، Jul 24, 2010 در ساعت 03:11 PM

يکی از آثار ترجمه ايشان را که من در نوجوانی خواندم و بسيار لذت بردم و باعث شد به ادبيات داستانی امريکا علاقمند شوم ً افسانه های راز و خيال ً ادگار الن پو بود . اگرچه بعدها که آنرا به زبان اصلی خواندم دريافتم که ترجمه آن خلاصه متن اصلی بوده است، اما بهرحال هيچ وقت لذتی را که از خواندن ترجمه شجاع الدين شفا بردم از ياد نمی برم . روحش شاد باد !ا

-- بدون نام ، Jul 24, 2010 در ساعت 03:11 PM

شجاع الدین شفا که تمام شجاعتشان بر علیه ادیان توحیدی بود. نمی توانند بنیاد دین را براندازند. بزرگتر از ایشان هم نتوانستند. تمام آنهایی که شفا در تولدی دیگر از آن ها کد داده است. بر عکس جهان به معنویت و دین بیشتر گرویده است. بروید کشورهای عضو شوروی سابق را ببینید. دین ستیزی تنها بهانه ای است که به دست رزیم ایران برای سرکوب بیشتر داده می شود. خانم فرح وقتی ایران بودند که می گفتند از خانواده ساداتند و چادر به سر می کردند و زیارت امام رضا می رفتند...

-- احسان ، Jul 25, 2010 در ساعت 03:11 PM

سلام
خانم فرح یادتون نره که این روزها مصادف هم بود با سالگرد وداع ابدی شاملو عزیز !!؟؟

-- محمود ، Jul 25, 2010 در ساعت 03:11 PM

ravash shad khili az eishan dars gereftam
sam

-- sam ، Jul 25, 2010 در ساعت 03:11 PM