رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و ادبیات > کتابخانهی شخصی شما را خریداریم | ||
کتابخانهی شخصی شما را خریداریممهتاب سعیدیسال ۱۳۸۴ بود. دنبال «شب هول» میگشتم. تازه «شب یک، شب دو» فرسی را خوانده بودم. عاشق زیبایی سادهی زن روی طرح جلد «شب یک، شب دو» شده بودم و نوری که از پشت سرش میتابید، من را به یاد زنهای فیلمهای برگمان میانداخت. یکی از همان روزها در یکی از کافههای خیابان انقلاب با یکی از دوستان قرار داشتم. دوستم با یک جلد «شب هول» آمد سر قرار. با اشتیاق کتاب را ورق میزدم. با ترس. اصلاً به خودم فرصت نمیدادم که در آرامش یک پاراگراف بخوانم. همین جور کتاب را ورق میزدم و نگاهم روی کلمههای سیاه نسخهی افست «شب هول» میچرخید. دوستم که اشتیاق مرا دید، همان شب من را به خانهی مرد جوانی برد که در دو اتاق تو در تو، در طبقه دوم خانهای قدیمی با مادر پیرش زندگی میکرد و کارش فروختن فیلم و کتابهای نایاب بود. این روزها که «شب هول» در رادیو زمانه نشر اینترنتیمیشود، به یاد ماجرای خریدن این کتاب افتادم. به یاد تشنگیها، دویدنها، گشتنها و این که اصلاً دیگر قیمت مهم نبود؛ یک نسخه از «شب هول» را میخواستیم. این که چند نفر مثل من به دنبال این کتاب بودهاند و به چه شیوهای به آن رسیدهاند، خود روایتیاست. اما طبیعیاست که اولین جایی که همه ما به سراغش میرویم، بازار کتابفروشهای دست دوم است. کتاب فروشیهایی که اغلب در گوشهای از ویترین آنها، این جمله به چشم میخورد: «کتابخانهی شخصی شما را خریداریم.» بازار سیاه کتاب اما فقط به دلیل فروش کتابهای دست دوم یا نایاب میتوانیم این گروه از فروشندگان کتاب را در جرگهی بازار سیاه بگنجانیم. با این حال آیا اصلاً اصطلاح «بازار سیاه» در حوزه کتاب معنا دارد؟ یکی از فروشندگان کتابهای کمیاب و نایاب میگوید: «به نظر من غلط است اصلاً. چون از نظر فرهنگی، چیزی به نام بازار سیاه کتاب وجود ندارد. ما کتاب نایاب و کمیاب داریم. کتابهایی که پیش از این در بازار چاپ شدهاند و الان خیلی کم هستند و پیدا کردنشان کمی مشکل است. یک سری از کتابها هم که اصطلاحاً به آنها نایاب میگوییم اصلاً نیستند؛ باید به خیلی جاها سرزد تا شاید بشود به آنها دسترسی پیدا کرد. یک سری از کتابها هم هستند که نظام فعلی ما به آنها اجازه چاپ نمیدهد. این کتاب ها به صورت افست منتشر میشوند. کتابی مثل دیوان «ایرج میرزا» بعد از انقلاب دیگر چاپ نشد؛ حالا به خاطر محتوای هزلیات و... این کتاب بارها و بارها چاپهای افست غیرقانونی شد. در بازار هم فراوان است. کنار خیابان هم راحت میفروشند. گاهی با آنها برخورد میشود و گاهی هم برخورد نمیشود. اما یک سری هم هستند که به دنبال اصل کتاب میگردند. ولی اصل کتاب قیمت سرسامآوری دارد. افستش با قیمت ۴ یا ۵ هزار تومان در بازار هست.» نکتهی قابل توجه این است که در میان خود کتاب فروشان هم عدهای به گران فروشی مشهورند. اصلاً این کتابفروشان به همین دلیل به پاساژ ایران، واقع در ابتدای خیابان آزادی، عنوان «درهی قاسملو» دادهاند. خودشان دلیل این نامگذاری را به سالهای اول انقلاب نسبت میدهند و درگیریهای کردها که در درهای به همین نام، مردم را لخت میکردند. میگویند: «کتاب فروشهای پاساژ ایران هم گران فروشند. مردم را لخت میکنند.» اما در این میان، عدهای هم دستفروشاند. سالها پیش مغازههایی از این دست که به فروش کتابهای نایاب بپردازند، کم بوده است. به همین دلیل دستفروشها، اغلب کتابهای دست دوم بازار را میفروختند. اما در چند سال اخیر، بازار افست رواج پیدا کرده. البته این نکته مورد نقد مغازهداران است. آنها معتقدند ارزش واقعی کتاب از بین رفته است. کتابی را که باید در بازار ۶۰، ۷۰ هزار تومان بخرید، با ۳، ۴ هزار تومان افستش را میخرید. البته گاهی نسخهی سانسور شده برخی از این کتابها در بازار کتاب جمهوری اسلامی موجود است. اما اغلب به خرید همان نسخههای قدیمی با قیمتی گران اشتیاق دارند. از آن جمله می توان به «نوشتههای پراکنده» صادق هدایت اشاره کرد که با وجود ارزانتر بودن نسخه چاپ بعد از انقلاب، باز هم هستند کسانی که حاضرند، هشتاد هزار تومان بپردازند، اما نسخهی قدیمی و بدون سانسور را تهیه کنند. تمام کتابهایی که محتواشان در هزلیات و هجویات و سکس میگذرد، و آنهایی که به مذهب حمله میکنند و مغایر با نظام جمهوری اسلامی هستند، یا نایاب هستند یا کمیاب. «شب هول» به خاطر صحنههای اروتیک و این که نویسندهاش به بهایی بودن مشکوک است، دیگر منتشر نمیشود. این کتاب در بازار سیاه موجود است. یا دیوان «ایرج میرزا» یا دیوان «عارف»، چاپ قدیم که امیر کبیر منتشر کرد. به خاطر خاطرات خودنوشت یا به خاطر خرنامهی عارف، این کتابها را افست میزنند. مثل دیوان عشقی یا دیوان سوزنی سمرقندی. از «هزار و یک شب» هم بیست نسخه چاپ شده، اما می گویند آن نسخهای خوب است که گوتنبرگ در دههی ۳۰ یا بیست چاپ کرده است. به خاطر این که یک سری کلمات رکیک را در آن نوشتهاند. چاپ اولش را سانسور نکردهاند و در چاپ بعدی، در همان زمان هم یک سری از کلمات را حذف کردند. نسخهی ویرایش حکمت هم خیلی خوب است، اما مال «موسی فرهنگ» را بهتر میخرند. یا کارهای پلیسی قدیمی اغلب نایابند. اینها که جدیداً منتشر میشوند، با ویراستاری جدیدی درمیآید و یک سری از کلمات را عوض کردهاند. مخاطب کتاب نایاب کیست؟ اما چه کسانی خواهان این کتابها هستند؟ یکی از کتابفروشان می گوید: «یک سری آدمهایی هستند که پول توی جیبشان راحت میچرخد. بعد از انقلاب یک سری دلوابستگیهای خاصی به وجود آمد. یکی کبوترباز شد، یکی پول باز شد و دیگری هم کتابباز شد. یکی کلکسیون تمبر دارد، یکی هم کلکسیون کتاب دارد. بعضیها طبق رنگ دکوراسیون خانهشان، نوع گالینگورها را انتخاب میکنند. یعنی کتاب را میخرند، فقط به خاطر این که پزش را بدهند که ما فلان کتاب را داریم. طرف نمیداند ژان پل سارتر کیه؟ اما کتابهاش را تهیه میکند. نمیداند آلبر کامو چندتا کتاب نوشته و کجایی هست؟ یا فکر میکنند سیمون دوبوار مرد است. اما کتابش را می خرند.» همان کتابفروش که نمیخواهد نامش ذکر شود، گفت : «یک سری هم دلال کتاب هستند. یعنی به عمرش یک کتاب هم نخوانده است. فقط به خاطر سود کتاب، کتابهای نایاب را میخرد، احتکار میکند. بعد از این مغازه به آن مغازه معامله میکند. از من میخرد ۱۰ هزار تومان و به مغازه دیگری میفروشد ۱۵ هزار تومان. یک کتاب را چند روز پیش کسی ۵۰ هزار تومان خرید. به من داد ۱۰۰ هزار تومان و من هم به دیگری ۱۵۰ هزار تومن فروختم. به همین راحتی کتابی که صبح ۵۰ هزارتومان فروخته شده، دو ساعت بعد ۱۵۰ هزارتومان فروخته شد. معیار قیمت کتابها بر اساس کم بودن و چاپ نشدنشان است.» این کتابفروش در ادامه افزود: «یک سری از کتاب بازهای ما مال نسل قدیماند که به مرور از بین رفتهاند. یک سری از جوانان هم هستند که تعدادشان خیلی کم است و به دنبال کتابهای قدییاند و آنها را جمع میکنند. اغلب کسانی که به سراغ ما میآیند به دنبال کتابهایی هستند که استادشان به آنها گفته است. دیگر از آن کتابخوانها و کتاببازهای قدیمی نداریم. برای همین هم گاهی کتابهای نایاب چندماه باد میکند و میماند و کسی به سراغش نمیآید. سابق تا یکی از این کتابها را میآوردیم، سریع روی هوا میزدندش. الان همان «شب هول» یک هفته است پشت ویترین یکی از این مغازه ها هست و کسی هم سراغش را نگرفته است. بعضی ها هم هستند که اصلاً کتاب را نمیفهمند. مثلاً «بازی با مهرههای شیشهای» هرمان هسه را میبرد، اما نمیخواند. عدهای هم هستند که کتابها را میخرند، فقط برای پزش. پسره چهارتا دوست دختر دارد، برای این که پیش آنها پز بدهد، کل نمایشنامههای نایاب را جمع میکند، تا دخترهایی که به دنبالش هستند و گیر نمیآورند، به سراغ او بروند. الان این بازار الکی هم به وجود آمده که یکسری از بچههای پولدار میآیند و کتابهای خاص نایاب را میخرند تا خودشان را به این وسیله معرفی کنند. البته در دخترها هم هستند. اما کمتر. یک کسی برای آزمون فوق لیسانس یک صورت به من داده است از کتابهای بسیار نایاب. حتی ابتداییترین کتابهای داستایفسکی را هم نخوانده است. اما اینها را باید بخواند تا در آزمون فوق لیسانس شرکت کند و در آزمون ادبیات نمایشی نمره بیاورد.» گردش پول در بازار سیاه کتاب اما با وجود نرخ بالای تورم در کشور ما هنوز هم این کتابها خریدار دارند. کتاب فروشی میگفت: «هنوز هم با این شرایط که تورم در جامعه بیداد میکند و مردم از ما کتاب میخرند، جای شکرش باقی است. دیروز چیزی بالای ۴۰۰ هزار تومان فروختم، امروز یک قران هم دشت نکردهام. این نشاندهندهی نوسان بازار است . در یک سال گذشته اغلب کتابفروشان ضرر کردهاند. چون اقتصاد نچرخیده است. اغلب کاسبیها فلج بوده است. من نزدیک ۴،۵ میلیون تومان در موازنهام کسری دارم. کسانی بودهاند که هفتهای دو، سه بار برای خرید کتاب میآمدهاند، الان برخی از آنها ماهی یک بار هم نمیآیند. خیلی از دوستان هم بودهاند که در سال، یکی- دو میلیون تومان کتاب میخریدهاند، الان کتابهاشان را میفروشند. بازار کتابهای دست دوم، فعلا افت کرده است.» اما مگر تعداد آدمهایی که دنبال بازار سیاه کتاب هستند، چقدر است؟ در حالی که تیراژ کتاب در بازار ایران ۲۰۰۰ نسخه است، چند نفر از مخاطبان کتاب به دنبال کارهای نایاب هستند؟ یکی از کتاب فروشها میگوید: «یک سری از کتاب فروشها، کتابباز هستند. خیلی از اینها کتابخوان هستند. علاوه بر این، یک ایران هست و یک تهران؛ تمام کتاب فروشیهای شهرستان که به تهران هجوم میآورند، به امثال پاساژ ایران و صفوی و ... دنبال کتابهای خاص میگردند. سعی میکنند اینجا خودشان را تغذیه کنند و آنجا ارائه دهند. بارها شده که یک کتابفروش از شهرستان به تهران آمده و کل کتاب آن طرف را خریده و به شهرستان برده است . در شهرستانهایی نظیر تبریز، اصفهان، اهواز، مشهد و شیراز این اتفاق میافتد. اما یک سری از شهرستانها هم هستند که کتابفروشی خاصی ندارند و به جز معدود کتابهای مذهبی، کتاب خوبی در آنجا دیده نمیشود.» گلشیری را بهتر از «شب هول» میخرند در تهیهی این گزارش، من به نوعی به دنبال نمونههای آماری و واقعی از اقبال کتابهای خاص هم بودم. به خصوص که تعدادی از نویسندگان نسل من، که اغلب شامل کتاب اولیها میشوند، به نوعی داعیهی گلشیریستیزی و ... دارند و یکی از شاهدانی که برای مدعاشان میآورند این است که کتابهای گلشیری دیگر فروش نمیرود و تازه گلشیری بود که با توطئهی سکوت، «شب هول» را نادیده گذاشت و در محاق سکوت برد و... حالا سالها گذشته است. نسل من از شاگردان گلشیری نیست. گلشیری متأسفانه درگذشته است. شهدادی ۳۰ سال است که مهاجرت کرده و حتی در سایتی با نام خودش هم به زبان انگلیسی مینویسد و نه فارسی! حالا چه؟ حالا چه اتفاقی برای کتابهای این دو میافتد؟ نسل نوآمده، کدام یک را بیشتر میخرد؟ کتابفروش را سوگند میدهم که راست بگوید. میگوید: «کارهای گلشیری را بهتر میخرند. چون کلاس نویسندگی داشت، یک سری شاگرد داشت و حالا شاگردانش در کلاسهاشان دربارهی کارهای گلشیری حرف میزنند. به همین خاطر هم بیشتر به دنبال کارهای گلشیری میآیند. فروش ۶ نسخه از شب هول، ۶ ماه طول میکشد. آثار گلشیری اگر ۲۰ تا هم باشد، دو ماهه تمام میشود. مخاطب آثار گلشیری اغلب دانشجوها هستند. این روزها خیلی به دنبال «آینههای دردار» می آیند.» بدو که حراجش کردم! اما بسیاری از کتابهای موجود در بازار رسمی کتاب هم در این مغازهها دیده میشود. فروشندهها از اقبال این کتابها میگویند: «ما زیر قیمت بازار میدهیم. کسی که پول ندارد کتاب نو بخرد، دست دومش را میخرد. گاهی اوقات هم کتابی که ۵ سال پیش با قیمت، ۵۰۰۰ تومان منتشر شده ،الان با قیمت ۱۵۰۰۰ تومان منتشر میشود. مثلا کتاب «کارت پستالهای صادق هدایت» که چشمه سال ۸۰ با قیمت ۳ یا ۴ هزار تومان منتشر کرد را الان قیمت گذاشتهایم ۱۵۰۰۰ تومان. تجدید چاپ هم نشد. این کتابها سریع نایاب میشوند. یا شناختنامهی هدایت که دهباشی کار کرده، آن زمان که چاپ شد، ۵۷۰۰ تومان قیمت داشت، اما الان بالای ده هزار تومان است. ما با توجه به حجم کتاب و ارزش کتاب و قیمت بازار، قیمت گذاری میکنیم.» کارهای کلاسیک هم همیشه مخاطب خاص خودش را دارد. یک سری خاصی هستند که همیشه به دنبال آنها هستند. مرتب هم چاپ میشوند. به آنها کسی ایرادی نمیگیرد، مرتب هم چاپ میشوند و مردم هم مرتب میخرند. «جنایت و مکافات» یا «ابله» سالهاست که چاپ میشود. اما کتاب «ژان پل سارتر» که فلسفهی اگزیستانسیالیسم را تبلیغ میکند در ایران نایاب است. در ایران، هنوز بچهها با ولع خاصی کتابهای او را میخواهند. ما توی الف اگزیستانسیالیسم گیر کردهایم. این نوع فرهنگ و خوانش چون توی دانشکدههای ما مجوز ندارد، جوانها مجبورند خودشان بخوانند وبه همین خاطر هم باید هزینه بیشتری بپردازند. یک «هستی و نیستی» سارتر در بازار قیمت پیدا میکند سی هزار تومان. در حالی که ترجمه خیلی خوبی هم ندارد. یا «زناشویی و اخلاق» برتراند راسل را ۱۵ هزار تومان میخرند. یا کتاب «تاریخ فلسفه غرب» را تا ۶۰، ۷۰ هزار تومان معامله میکنند. برای این که چاپ جدیدش سانسور شده است. یا «تاریخ تمدن» ویل دورانت که چاپ جدیدش ۱۷۰ یا ۱۶۰ هزار تومان است. اما چاپ قدیمش را ۶۵۰ هزار تومان میفروشیم. این کتاب قبل از انقلاب ۲۷ جلد بوده و بعد از انقلاب در ۱۴ مجلد منتشر شده است. عدهای هم مجله باز هستند. مجلههای قبل از انقلاب بازار کاذب دارد. ادبیها که قیمت سرسامآور دارد؛ مثلاً «بررسیهای تاریخی» که ارتش شاه درمیآورد، یک چیزی حدود ۳، ۴ میلیون تومان قیمت دارد. یا مجله «هنر و مردم» یا مجله «سخن» که ناتل خانلری درمیآورد؛ اینها قیمتهای خیلی بالایی دارند. مجله «یغما»... یک سری مجلات دیگر هم هست مثل «اطلاعات هفتگی»، «جوانان»، «زن روز» و «بانوان» و... یک سری از جوانان الان به خاطر داستانهای پاورقی عامه پسندی که اینها داشته اند، هزینه میکنند و ۴ یا ۵ هزار تومان میدهند و یک مجله جوانان میخرند. مخاطب اینها ، اغلب مخاطبان آثار فهیمه رحیمی و ر. اعتمادی و مؤدبپور هستند. یک سری هم مجله بازند و کل مجلههای ایران را میگیرند. آنها هم باید جا داشته باشد و هم پول. چون حجم زیادی میبرد و جای بزرگی میخواهد. فیلمنامههای موجود در بازار سیاه هم اغلب شامل نسخههای قدیمی پیش از انقلاب میشود؛ مثل کارهای آنتونیونی، فلینی، بونوئل، برگمن هنوز طرفدار دارد. از چاپ جدید اینها استقبال نمیشود. در چاپهای جدید عکس کتابها را درآوردهاند. عکس جلوه خاصی به کتاب میدهد. وقتی عکس را از کتاب حذف میکنید، مشتری از کتاب بیزار میشود. بعد هم وقتی کتاب را میخواند و میبیند، دو تا کلمه قبلاً بوده و حالا نیست، به دوستانشان میگویند و آنها هم کتاب را نمیخرند. بیشتر دنبال همان فیلمنامهها یا نمایشنامههای قدیم هستند. به همین دلیل هم با وجود این که مجموعه آثار خلج منتشر شده، باز هم همه به دنبال کارهای قدیمی خلج میآیند. چون جدیدها سانسور میشود و اغلب هم، چاپ قدیمی «پاتوق» را میخرند که «کارگاه نمایش» منتشر کرد.
چرا «شب یک، شب دو» هیچ وقت افست نشد؟ در ابتدای این گزارش از دلبستگیام به تصویر زن روی جلد «شب یک، شب دو» گفتم. همهی ما همان نسخهی قدیمی این کتاب را خواندهایم، به همان کاغذهای کاهی دست کشیدهایم، به همان کلمات با فونت درشت زل زدهایم. هیچ وقت نسخهی افست رمان محبوب من در بازار کتاب ایران منتشر نشد. چرا؟ یکی از کتاب فروشها این طور به سئوالم پاسخ داد: «سالها پیش، یک بابایی کل انبار «شب یک، شب دو» را میخرد. کل تیراژش را. او این کتاب را داشت و هر از چند گاهی بچههایی که این کتاب را میخواستند، میرفتند چند تایی ازش میخریدند. تا این که دو سال پیش کسی آمد و از همان مغازه، هر چه که مانده بود را خرید. بعد او به تدریج، کتاب را به بازارعرضه کرد. به همین خاطر هم این کتاب در انبار مانده بود و تازه به بازار آمده است. کتابی را که یک زمانی ما میخریدیم، ۲۰۰ تومان، الان به ۸ تا ۱۰ هزار تومان می فروشند. الان «زیر دندان سگ» فرسی را ۲۰ هزار تومان هم نمیدهند. البته به خاطر این که همه کارهای فرسی کم است. |
نظرهای خوانندگان
بسيار جالب بود من هم خيلي دنبال اين كتابها گشتم لطفا اگر بصورت كتاب الكترونيك نشر ميشوند آدرس را براي من بفستيد
-- siamak ، Jul 17, 2010 در ساعت 03:17 PMبا تشكر
سيامك
گزارش بسیار خوبی بود، ممنون خانم سعیدی.در ضمن عکس روی جلد «شب یک، شب دو» عکس همسر بهمن فرسی است.
-- ali ، Jul 18, 2010 در ساعت 03:17 PM