رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ بهمن ۱۳۸۸

سرنوشت عشق در زمانه‌ی ما

ماریا مارکویتز
برگردان: ونداد زمانی

خانم کریستینا نهرینگ در کتاب «حمایت از عشق»1 از طرفی عرضه‌کننده‌ی نگاهی است تاریخی به پدیده‌ی عشق در جوامع انسانی و از سوی دیگر در با احساسی دل‌گیرانه به دلایلی اشاره می‌کند که به افول قدرت عشق در جوامع مدرن منجر شده است.

عشق چیست؟ آیا امکان تعریف جهان‌شمولی درباره‌ی آن هست؟ آیا هجوم انرژی غیر قابل کنترل احساسات را از اجداد خیلی دورمان به ارث بریم؟ یا این‌که همه‌ی ماجرای عشق یک جنون آنی است؟


کتاب «حمایت از عشق: بازسازی عشق برای سده‌ی بیست و یک»، نوشته‌ی کریستینا نهرینگ

به نظر کریستینا نهرینگ، ادبیات مهم‌ترین سند اجتماعی و فرهنگی‌ای است که روایت‌کننده‌ی این تجربه‌ی قدیمی بشر می‌باشد. معروف‌ترین شاعران فرهنگ‌های مختلف انسانی، شهرت خویش را مدیون غزلیاتی هستند که در طی هزاران سال گذشته در تلاشی بی‌وقفه، در ستایش یا سرزنش عشق سروده‌اند.

تنوع تعریفی که کلمه‌ی عشق در ذهن انسان معاصر خلق می‌کند به وسعت برداشت‌هایی است که اقوام مختلف انسانی، بنا به ضرورت‌های مذهبی و تجربه‌های اجتماعی خویش بدان دست یافته‌اند.

کتاب خانم نهرینگ از میان انواع تعریف نظیر آن‌که عشق موهبتی الهی است، عشق پدیده‌ای ذاتی است، عشق یک قرارداد اقتصادی است عبور می‌کند و به عشق به‌عنوان جنونی با اصالت یاد می‌کند که مملو از خلاقیت و هیجان است.

بی‌دلیل نیست که خانم نهرینگ اسم کتاب‌اش را از نوشته‌ی «مری وولستون کرافت» اقتباس کرده است. به نظر نویسنده، قدرت عاشقانه‌ی شخصیت «وولستون کرافت»، هم به خودکشی دو معشوق در زندگی خصوصی‌اش منجر گرداند و هم در نوشتن کتاب سراسر انرژی و خلاقانه‌ی «حمایت از زنان» در اواخر قرن ١٨ میلادی در انگلیس منتهی گشت.


مری وولستون کرافت (۱۷۵۹ - ۱۷۹۷)، فیلسوف و فمینیست انگلیسی، که مهم‌ترین کتاب‌اش «در حمایت از حقوق زنان» (۱۷۹۲) نام دارد و خانم نهرینگ عنوان کتاب‌اش را از این کتاب اقتباس کرده است

پرستش و جنون عشق به‌گفته‌ی خانم نهرینگ در قرن بیستم دست‌خوش ضربات بزرگی شد که فمینیسم و فروید و سکس بدون تعهد بر آن وارد کرد. به‌عقیده‌ی او فمینیسم از لطافت رمانتیک عشق کاست و با برگزیدن موضع تهاجمی در برابر مردان، آن‌ها را به واکنشی تدافعی سوق داد. واکنشی که به‌طور غریزی به کنترل احساسات و کاهش مجنونیت مردان دامن زد.

فروید نیز با بیمار خواندن عشق و نسبت خودستایی دادن به آن، آب سردی بر آتش عشق پاشید. از نظر فروید مردها عاشق زنان می‌شوند تا تکرار دوباره‌ای را تجربه کنند از بازسازی عشقی که مادر در مرحله‌ی شیرخواره‌گی به آن‌ها ارزانی کرده بود. عشقی نامحدود که در مرحله‌ی بعدی از مرد گرفته شده بود. مردان برای بازسازی عشق اولیه‌ی خود عاشق زنان می‌گردند.

فروید به زنان نیز رحم نکرد و عشق را به نارسیسسم [خودشیفتگی] زنان ربط داد. فروید معتقد است که زنان در دوران بلوغ با دیدن بدن به‌تازگی زن‌شده‌ی خود، محسور زیبایی خود شده و به همین دلیل خودستایانه، در جلب و جستجوی عشق مردانی می‌گردند تا زیبایی آن‌ها را بستایند.

خانم نهرینگ به‌تلخی تمام از عشق آزاد! نیز یاد می‌کند که در شروع خود در اواخر قرن بیستم، از آن به‌عنوان جنونی زیبا و بدون زدوبند و سمبل عشق مدرن یاد می‌شد ولی همین عشق در فاصله‌ای کوتاه به رابطه‌ی جنسی بدون تعهدی تبدیل گشت که اولین دست‌برد عاطفی آن، از بین رفتن احساسات آتشین و پاک عشقی بود.


کریستینا نهرینگ، نویسنده‌ی کتاب «حمایت از عشق: بازسازی عشق برای سده‌ی بیست و یک»

باز هم بی‌دلیل نیست که نویسنده‌ی کتاب «حمایت از عشق» از غیبت نقش عشق در شعر مدرن جهان شکوه می‌کند. شعر، در طول تاریخ طولانی ادبیات بشر، قدیمی‌ترین و کامل‌ترین ابزار ادبی است که به وصف عشق همت گماشته است. اما به‌گفته‌ی خانم نهرینگ در زمانه‌ی ما تنها می‌توان در نوجوانان هنوز جرات سرودن اشعار عاشقانه را سراغ گرفت.

خانم نهرینگ کتاب‌اش را در حمایت از عشقی نوشته است که به‌نظر می‌رسد در قرن ٢١ در حال محوگشتن است. وی کتاب را با یک دغدغه و یک سووال بنیانی به پایان می‌برد؛ آگر جوشش اصلی هنر برای عشق بوده است و اگر بپذیریم که هنر و عشق همیشه مکمل یک‌دیگر هستند، پس آیا با مرگ عشق در دنیای معاصر، دیر یا زود ما شاهد مرگ هنر نیز خواهیم بود؟

پانوشت:

۱. Cristina Nehring, A Vindication of Love: Reclaiming Romance for the Twenty-first Century

Share/Save/Bookmark

منبع: Miriam Markowitz , A Fine Romance: On Cristina Nearing, The Nation, January 21, 2010

نظرهای خوانندگان

bichareh eshgh

-- Ahmad ، Feb 15, 2010 در ساعت 04:03 PM

ما هیچ خیری از عشق ندیدیم . عشق کلک مردانه ای است که مردها درست کردند که ما را به رختخواب بکشانند.

-- زری ، Feb 15, 2010 در ساعت 04:03 PM

عشق به معنای انرژی بی‌ انتهایی که همچون طوفانی وجود انسان را برمی انگیزد خارج از کنترل انسان است. یک محبت طبیعیست که اگر در را بر رویش بگشایی لبریزت می‌کند. و اگر در زندگی‌ گیج بزنی‌ از کنارش میگذری و هیچ نمیفهمی.آنها که عشق را مطالعه میکنند از مرگ آن دم میزند. آنها که میخواهند رامش کنند, از بیخیریش ناله میکنند. ولی‌ آنها که بر امواجش سوار شده و پرواز میکنند و می‌دانند که مرگ عشق تنها افکاری‌ واهی است

-- coral ، Feb 15, 2010 در ساعت 04:03 PM

به زری خانم
راهی دیگه هست ؟
یا خشونت یا عشق. شما بگین چی کار کنیم؟

-- بدون نام ، Feb 15, 2010 در ساعت 04:03 PM

این خانم دیواری کوتاه تر ار فمینیزم کوتاه تر پیدا نکرده است. فمینیسم ضد مرد نیست ونبوده است بلکه فقط خواهان رابطه و حقوق برابر برای همه بشر است.

-- بدون نام ، Feb 16, 2010 در ساعت 04:03 PM

عشق در سرشت آدمی است و از بین نمی رود .
در جامعه غربی تبدیل به آتش خفیفی شده است که همواره می سوزد و گرمای اندک اما ضروری اش را می پراکند .
در ایران به علت تربیت عاطفی و محرومیت های نو سالی شعله های سر کشی دارد . ایرانی دیوانه وار
عاشق می شود . دیوانه وار و ایثارگونه عشق می ورزد و به همان سرعت هم از آن فارغ می شود .
پی بردن زن به ارزش کالائی تن و اندامش بزرگترین ضربه را به عشق می زند . و پس از آن پی بردن مرد به ضعف زنان و آگاهی بر این نکته که می تواند با ادامه ی اجرای نقش عاشق از تن زن بدون هزینه یا با کمترین هزینه لذت ببرد . از این مرحله به بعدش داد و ستدی است مانند تمام داد و ستد های دیگر و برنده همواره زرنگ ترین است

-- gom naam ، Feb 17, 2010 در ساعت 04:03 PM