نقد اخلاق نوجوانان در سینمای جدید لهستان
«دختران بوتیکی» اخلاق ندارند
رافائل کیوپوزوسک ترجمهی ونداد زمانی
فیلم «خوکچهها» اثر کارگردان مطرح سینمای لهستان رابرت گلینسکی، به روی پردهی سینماهای کشورش خواهد رفت، داستان این فیلم دربارهی نوجوانان لهستانی است که در اطراف مرز کشورشان مشغول خودفروشی هستند.
همزمان با آن، فیلم دیگری با عنوان «دختران بوتیک» به کارگردانی کاترازینا روزلونیک، دربارهی دختران نوجوانی است که حاضرند تن به هر کاری دهند تا دستشان برای خریدن لباسها و وسایل مد روز باز باشد.
دو فیلم مذکور بهمثابهی جرقههای بودند که شعلهبخش بحثهای داغی گشته است که در رسانهها و محیطهای فرهنگی جامعهی لهستان دامن زده شد، بحثهای که توجهی اصلی خود را معطوف ارزشهای اخلاقی جدیدی کردهاند که گریبان نسلهای خیلی جوانتر لهستان را گرفته است.
«دختران بوتیک» به کارگردانی کاترازینا روزلونیک
در صحنههای مقدماتی «خوکچهها»، یک پسر خجالتی شانزدهساله به نام تامک، توسط یک دلال محبت به یک رانندهی همجنسگرای آلمانی معرفی میشود که برای خرید سکس وارد لهستان شدهبود. دلال لهستانی با زبانی صریح و بیتعارف به تامک توضیح میدهد که معامله بر سر چهچیزی است و درآمد آن چهقدر خواهد بود.
تامک بعد از موافقت دربارهی قیمت، سوار ماشین مشتری آلمانی میشود. تلخی ماجرا در این نهفته است که تامک از سر فقر و بیچارهگی نیست که تن به خودفروشی میدهد، او حتی یک نوجوان همجنسگرا هم نیست که از سر لجاجت و دهنکجی به سیستم تن به این کار داده باشد.
تامک نوجوانی است معمولی که به نظر میآید در خانوادهای معمولی زندگی میکند، به مدرسه میرود و حتی دوست دختر هم دارد. تنها فرق او با بقیهی همسنوسالاناش دراین است که او انواع و اقسام وسایل پر زرق و برق الکترونیکی دارد که خیلیهای دیگر ندارند.
«دختران بوتیک» به کارگردانی کاترازینا روزلونیک
کارگردان فیلم آقای گلینسکی اعتراف میکند که مدتهای مدیدی است که در فکر ساختن فیلمی است که بتواند به این پرسش اصلی پاسخ دهد که آیا نوجوانان امروزهی لهستان، در زندگیشان چیزی بهعنوان اخلاق وجود دارد یا نه؟
آقای گلینسکی میافزاید: «نزدیک به بیستسال پیش ما به قضیهی سوسیالیزم دولتی پشت پا زدیم و وارد دنیای کاپیتالیستی شدیم. از آن به بعد، اخلاق و ارزشهای جامعهی لهستان بهویژه در نسل جوان، دستخوش تغییرات وسیع در تمام سطوح شده است.
به عقیدهی کارگردان، فیلم «خوکچهها» دربارهی دنیای بدون مرز است. او میگوید: «نهتنها مرزی بین کشورهای اروپایی نمانده است بل مرزی که نگهدارنده و کنترلکنندهی رفتارهای اخلاقی باشد نیز با آن از بین رفته است».
فیلم «دختران بوتیک» ساختهی خانم روزلونیک در درون مجموعهی سرپوشیدهی فروشگاههای لوکس و مدرن در مرکز لهستان فیلمبرداری شده است و فضا چنان شیک است که گویی بهاندازهی یک سال نوری با زندگی پسران خودفروش در کنار مرز لهستان و آلمان فاصله دارد.
«دختران بوتیک» به کارگردانی کاترازینا روزلونیک
ولی در حقیقت، هر دو فیلم به شکل فاحشی از خط داستانی مشابهای برخوردارند. در فیلم خانم روزلونیک، چهار دختر نوجوان با کلکهایی که در درون توالت فروشگاههای سرپوشیده میزنند قادر میگردند تا به اعتیاد غیر قابل کنترل خویش که همانا تمنای تمامنشدنی خرید از بوتیکهاست جامهی عمل بپوشانند.
در یکی از صحنههای فیلم، یکی از دخترها به دختری تازهکار توضیح میدهد چگونه شخصی را پیدا کند که بتواند برایاش از بوتیکها جنس خریداری کند. او میگوید: «دیگر خبری از عشق نیست، این مهم است که بعد از یک همخوابگی چهچیزی به چنگ میآوری».
یکی از بازیگران نوجوان که نقش یکی از دختران بوتیکی به نام آنیژکا را در فیلم بازی میکند، اقرار میکند که در بین دوستاناش خیلیها هستند که اینطوری زندگی میکنند. او میافزاید:
«این، داستانی سینمایی نیست که فیلمنامهنویس در ذهناش خلق کرده باشد، این واقعهای است که هر روز اتفاق میافتد. این فیلمی است دربارهی بخشی از دختران لهستانی و ارزشهای اخلاقی که با آن زندگی میکنند».
خانم کارگردان به این نکته اشاره میکند: «جدا سعی کردیم که زبان و نحوهی گفتوگوهای فیلم تا حد امکان به زبان کوچه و بازار دخترهای آنچنانی نزدیک باشد. من میبایست هر طوری شده به درون کلهی آن نوع دختران راه پیدا کنم و بفهمم که چهطور میبینند و فکر میکنند؟»
هر دو فیلم خوکچهها و دختران بوتیک به فستیوالهای مطرح بینالمللی راه پیدا کردند و جوایزی را نیز نصیب خود ساختند. منتقد سینمایی کریستف فوردونسکی میگوید که عدم وجود اخلاق در بین نسل جوان اروپای شرقی توجهی خارجیها را به خود جلب کرده است.
تماشاگران لهستانی نیز با وجود نگاه تلخ و سیاه فیلمهای فوق، از تماشای آنها لذت بردند چون به نظرشان رسید که آنها در مقایسه با تولیدات بیشمار فیلمهای هالیوودیوار لهستانی، تجربهی جدیدی بودهاند.
Rafal KiepuszewskiNew, Polish films spark debate over youth culture, Deutsche Welle, 12.01.2010
|
نظرهای خوانندگان
همین الان خواندمش به یاد یکی از دوستانم در تهران افتادم که دو دختر و یک پسر دارد. دوتا شون هنوز نوجوان هستند اونهم چه نوجوانی. یکی باید از بچه های این دوره در ایران فیلم بسازد.
-- محسن ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:10 PMاین هم از سرمایه داری و آزادی که قرار است بشر را نجات دهد!!!
-- بدون نام ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:10 PMمقاله فوق هم مرا ترساند و هم امیدوارم کرد. ازطرفی مثالی بد از آزادی به افرا ط کشیده را نشان داد و از طرف دیگر آزادی انتقاد و نشان دادن مشکلات را تاکیدکرد. امیدوارم نسل بعد لهستان از از شتاب بی رویه خسته شود.
-- یک سبز ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:10 PMاوضاع بسیاری از کشورهای اروپای شرقی همچون بلغارستان در دوران کمونیستی هم چیزی بهتر از این نبود منتهی این وضعیت پس از فروپاشی شوروی و آزاد شدن کشورهای اروپای شرقی همگانی تر و آشکارتر و جهانی تر شده است.
تایلند و فیلیپین و تایوان و ژاپن و خیلی کشورهای دیگر (حتی کشورهای مسلمان همچون مالزی و سنگاپور) در شرق دور نیز وضعی مشابه دارند اما نه به این شدت (فعلاً!) اروپای غربی و آمریکا هم که پیشتاز چنین حالتی هستند منتهی کمتر به طور مستقیم روی آن تبلیغ می شود. می دانیم که بیشترین "ترافیک انسانی" یا صدور قاچاقی دختران نوجوان برای فحشاء از همه جای دنیا بخصوص از اروپای شرقی ابتدا به آمریکا صورت می گیرد و بعد به کشورهای دیگر. در این میان البته خود آمریکا را نمی توان به عنوان وارد کننده اصلی خیلی مقصر دانست، دست کم بطور مستقیم، اما تبلیغات کلاسیک آمریکایی که آن کشور را از دیر باز به صورت بهشتی آرمانی برای رفاه و خوشی و خوشبختی به جهانیان شناسانده بیشترین تأثیر در گول خوردن این دختران نوجوان را به توسط دلالان محبت بین المللی دارد که به امید ازدواج و شوهریابی یا حتی شهرت و موفقیت در هالیوود یا مراکز هنری نمایشی مشابه و دسترسی آسان به مواد مخدر بسیار گران قیمت همچون کوکائین به آمریکا می کشاند.
سایر کشورهای دنیا نیز در حال حاضر وضع بهتری ندارند: پدر و مادرهایی که غالباً فرزندان خود را از کودکی با نگاهی سنتی و مذهبی تربیت می کنند اما خود برای به دست آوردن حداقل مخارج زندگی از صبح تا شب مشغول جان کندن هستند و حتی در سیر کردن درست شکم بچه های خود درمانده اند چه رسد که بتوانند از پس نیازهای تجملاتی و پر هزینه آنان برآیند و از نظر عاطفی هم که ارتباط چندانی مابین ایین دسته از والدین بیش از اندازه گرفتار و فرزندان آنان که از کمبود محبت در رنج و عذاب هستند وجود ندارد.
در شرایطی که انقلابهایی با پایه اخلاقی و عاطفی همچون انقلاب اسلامی ایران نه تنها در رسیدن به اهداف روحانی خود شکست خورده اند که عملاً به ضد خود تبدیل شده اند، دیگر از کشورهایی که حتی شعار اخلاقی و عاطفی هم سرلوحه انقلابهایشان نبوده و تنها مادیات را در نظر داشته و دارند چه انتظاری دارید؟
-- آگاه ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:10 PMحالا کی گفته در سیستمهای بسته از این خبرها نیست؟ الزاما هر چیز که ما نمی بینیم دلیل نمی شود نباشد! این جور چیزها همیشه هست فقط نوع کالا عوض می شود و ضمنا در کشورهای آزاد امکان و شهامت فیلم ساختن از ان وجود دارد
-- ممدآقا ، Jan 19, 2010 در ساعت 03:10 PMجالبه که هر سه کامنت بالا از دیدی حق بجانب به دنیا نگاه میکنند!
-- میم ، Jan 20, 2010 در ساعت 03:10 PMمن شخصا از رواج آن چیزی که در اینجا فراموش شدن "ارزشهای اخلاقی" خوانده شده احساس خوب (یا بد)ی ندارم! ولی این را بسیار مضحک میبینم که دوستان و هموطنان من فکر میکنند تمام دنیا باید به "ارزشهای اخلاقی" ایشان پایبند باشند!
در واقع ارزشهای اخلاقی ارزشهایی نسبی اند و آنچه امروز لهستان را آزار میدهد ممکن است در کشور دیگری تبدیل بیک هنجار شده باشد.
مشکل لهستان، ایران و کشورهایی شبیه اینها نیز این است که بدلیل شرایط بسته فرهنگی (یا بی فرهنگی) و تقابل ناگهانی آن (سنت) با دنیای امروز (مدرنیته) دچار دوگانگی های ارزشی میشوند.
درواقع میتوان گفت این روندی معمولی و قابل انتظار است و هرچه جامعه ای خود را از محیط پیرامون خود بیشتر ایزوله نگاه دارد در هنگام رویاروییه ناگزیر با آن بیشتر دچار صدمه خواهد شد.
و این هزینه خودکامگی انسانها در آن جامعه است! یک بار دیگر کامنتهای بالا را بخوانید! ;)
"میم"عزیز،
-- بدون نام ، Jan 20, 2010 در ساعت 03:10 PMدر کجای دنیا تن فروشی هنجار است؟ در همین جامعه غربی که من زندگی میکنم و شما هم شاید زندگی کنی، خیلی از اصول اخلاقی مشابه اصول اخلاقی در کشور ماست. البته با کمی تغییر.
در ثانی اگر آزادی برای هرگونه بیان و رفتاری وجود دارد، باید برای ابراز نظر مخالف هم وجود داشته باشد. خوب دوستان عزیز هم که کامنت های اول را گداشتند به این اصول وفادارند و باید حق ابرازش را داشته باشند. چه احتیاج است که کامنتی در نفی عقاید آنان بنویسیم؟
آقا و خانم کارگردان فیلمهای مزبور اصلا یک بار به ذهن شان خطور کرد که نوجوانان مزبور راضی هستند و شاد به این نوع زندگی و رفتار؟
کسی هست که رفتار و افکار جماعت اخلاق دار را به زیر سوپوال ببرد؟ بشر هزاران سال با اخلاق و ترس از کیفر این دنیایی و آن دنیایی زیست. دستاورد چند ده هزار سال گذشته مگر چیز بیشتری است از جنگ و نفرت و وحشیگری و ضعیف کشی و زن ذلیلی و کودک آزاری؟
-- دختر نبریزی ، Jan 20, 2010 در ساعت 03:10 PMخوب است که از زوایای جدید به بشر جدید و اخلاق! و رفتارش که به نظر ضد اخلاق است نگاه کرد. نکبت چندین هزار ساله را باید در عمل و رفتار ضد قدیم جستجو کرد. شجاعانه بی اخلاق باید بود.
به نظر من به جای استفاده از عنوان همجنسگرا برای راننده باید از پدوفایل [بچه گرا، بچه باز؟؟] استفاده کنید.
-- پ.ح. ، Jan 20, 2010 در ساعت 03:10 PMنئو لیبرالیسم در عرصه اقتصادی مبتنی بر بازار است و از دهه هشتاد میلادی و بعد از فروپاشی شوروی - به عنوان یک جایگزین - بر فضای اقتصادی جهان مسلط شده است. در داکترین نئولیبرال برای هر محصولی اگر بازاری وجود داشته باشد، این خود بازار است که عرضه و تقاضا برای آن محصول را به هم نزدیک می کند و حق عرضه یک محصول منوط به وجود تقاضا برای آن می شود. از این روست که اگر فضا برای ابراز تقاضا باز باشد شاهد رشد عرضه (که در اینجا تن فروشی می باشد) خواهیم بود. حال اگر بنا به دلایلی برای مدتی از رابطه "سالم" عرضه دهنده و متقاضی جلوگیری شود، در پی تغییر شرایط به ناگهان شاهد آشکار شدن تقاضا خواهیم بود. این سبب میشود تا عرضه - البته با اختلاف زمانی که بسیار هم مهم است - پدیدار شود. به دلیل وجود تقاضای بالا از یک طرف و عوامل اجتماعی مانند فقر مالی و فرهنگی از سوی دیگر، در ابتدا افراد زیادی به سمت تن فروشی کشیده میشوند. افزایش عرضه ادامه پیدا می کند تا جائی که پاسخگوی تقاضا باشداما عاجز از آن خواهد بود که در آن نقطه به ایستد (در علم اقتصاد از این موضوع به عنوان over-production یاد میشود). افزایش عرضه در بازار تهایتا به افت قیمت محصول می گردد. حال قیمت کم محصول به همراه باز شدن درهای کشور به روی سرمایه های جهانی (از اصول اقتصاد باز) زمینه را برای به وجود آمدن تجارت سکس فراهم می کند. به این صورت بسیاری از کشور های اروپای شرقی یا شرق آسیا به مراکز اصلی این صنعت تبدیل شده اند. بار دیگر هجوم تقاضا به این کشور ها باعث پیشی گرفتن تقاضا از عرضه میشود، از این رو دوباره شاهد کشیده شدن افراد جدید به تن فروشی خواهیم بود و در نتیجه صنعت و بازار تن فروشی رشد کرده و البته سرمایه هایی در این راه به کار خواهند افتاد و مبارزه به آن را بیش از پیش سخت خواهد کرد.
البته پاسخ به این تحلیل قطعا طرفداری از نظام های سیاسی که آزادی مردم خود را محدود می کنند نیست. موضوع بر سر این است که سرمایه به دنبال فرصتی برای افزایش سود است، چه می خواهد این سرمایه گذاری در ساختن راه باشد چه در صنعت تن فروشی. و این موضوع پاسخی مستقیم، جامع و کامل ندارد و میتواند از جنبه های مختلف مورد بحث و بررسی فرار بگیرد. من فکر می کنم لازمه رشد و تکامل جوامع خصوصا در عصر جهانی شدن، داشتن فرصت برای بررسی تغییر هاست. با وجود اصرار بر رشد اقتصادی سریع متاسفانه این فرصت از جوامع گرفته می شود تا با تغییر های غیر اقتصادی تعاملی سازنده داشته باشند. از این رو در پی باز شدن درب های سیاسی و اقتصادی کشور های جهان سوم، شاهد خسارات بعضا جبران ناپذیر اجتماعی و زیست محیطی در آن کشور هاهستیم.
-- نیما ، Jan 20, 2010 در ساعت 03:10 PMپ-ح محترم
-- ونداد زمانی ، Jan 20, 2010 در ساعت 03:10 PMدر متن اصلی مقاله از مشتری آلمانی به عنوان همجنس گرا یاد شده است
میم عزیز، خیلی جالب است، ظاهراً آنکه درست "کامنتهای بالا" را نخوانده، بخصوص کامنت مرا، شما هستید.
توصیه می کنم اگر وقت دارید دوباره آن را بخوانید تا متوجه شوید که من همان حرفهای شما را می خواستم بیان کرده باشم منتهی به "گویشی" دیگر.
حتماً می پذیرید که میان "آزادی" و "هرج و مرج" تفاوت حتی بیش از زمین تا آسمان است اگرچه بیشتر مردم این دو پدیده را با هم اشتباهی می گیرند به ویژه در هنگام انقلابات اجتماعی و سیاسی!
به همان نسبت، نمی توان sexual freedom را با free sex یکی دانست و هیچکدام هم اصلاً سنخیتی با prostitution ندارند و این را به عنوان یک مانیفست اخلاقی یا سیاسی نیست که می گویم بلکه یک اصل کاملاً بدیهی و روشن است که نیازی به اثبات هم ندارد چون در خود عبارت بندی آن و از نظر دستور زبان کاملاً مشهود است.
من شخصاً حتی در اینکه دختران یا پسران جوان (کلاً آدمها) دوست دارند لباسهای قشنگ و قیمتی بپوشند، در خودروهای گرانبها سواری و خودنمایی کنند، به راحتی پول خرج تفریحات و تجملات کنند، حتی روابط جنسی بی بند و بار داشته باشند و آزادانه از مواد مخدر نیز استفاده کنند اشکالی که نمی بینم هیچ، حتی اعتقاد دارم باید آن را تا حدی "معقول" و به عنوان تجربه و شناخت و رشد آگاهی از انسان و زندگی ترویج هم کرد ...
منتهی این را نیز می دانم که بین use و abuse هم تفاوتهای زیادی وجود دارد، همانطور که - به نقل دوباره از خود شما: "درواقع میتوان گفت این روندی معمولی و قابل انتظار است و هرچه جامعه ای خود را از محیط پیرامون خود بیشتر ایزوله نگاه دارد در هنگام رویاروییه ناگزیر با آن بیشتر دچار صدمه خواهد شد." یا همانطور که خود من گفتم: "پدر و مادرهایی که غالباً فرزندان خود را از کودکی با نگاهی سنتی و مذهبی تربیت می کنند اما خود برای به دست آوردن حداقل مخارج زندگی از صبح تا شب مشغول جان کندن هستند و حتی در سیر کردن درست شکم بچه های خود درمانده اند چه رسد که بتوانند از پس نیازهای تجملاتی و پر هزینه آنان برآیند و از نظر عاطفی هم که ارتباط چندانی مابین این دسته از والدین بیش از اندازه گرفتار و فرزندان آنان که از کمبود محبت در رنج و عذاب هستند وجود ندارد."
و بیفزایید به آن "آزادی های ظاهری وارداتی" را که در مورد کشورهایی مانند ایران خودمان، حتی "وارد" هم نمی شوند بلکه از طریق رسانه ها (و فروشگاهها) و به طور مصنوعی یا مجازی و بیشتر تخیلی تا واقعی و عملی "مصرف" می شوند.
خود کشورهای غربی، به ویژه آمریکا، به شدت بر جوانان و نوجوانان و حتی بزرگسالان خود محدودیتهای مختلفی را اعمال می کنند، حتی گاهی تا سر حد تفریط و زورگویی و وسواس؛ اما تصویری که اغلب به نادرست از طریق بعضی از فیلمهای تبلیغاتی و ویدیو-کلیپهای فانتزی و بازیهای کامپیوتری و غیره به جهان و حتی به خود غربی های اهل مصرف این گونه محصولات ارائه می شود معمولاً مغایر با واقعیت روز و جاری در آن جوامع است. و متاسفانه بیشتر نوجوانان و حتی جوانان و گاهی بزرگسالان کشورهایی با حکومتهای دیکتاتوری و "فرهنگ بسته" که تنها از دور و از طریق همین محصولات رسانه ای با فرهنگ "دنیای آزاد" در تماس هستند، تصویری کاملاً متفاوت و غیر واقعی از کشورهای غربی / آزاد دارند. به همین دلیل هم هست که این افراد پس از سفر یا مهاجرت به آن کشورها و به هنگام ورود و مواجهه با اصل موضوع، به نوعی از انواع cultural shock دچار می شوند که اگر آمادگی آن را از پیش نداشته باشند، به شدت از ترک کشور و فرهنگ اصلی (اما نه الزاماً اصیل) خود احساس سرخوردگی کرده دچار مشکلات روحی و روانی و عاطفی بزرگی می شوند ... (عواقب گوناگون چنان "ضربه روحی" هم که بماند که در هر کسی به شکلی تقریباً متفاوت بروز می کند!)
و بله، همانطور که شما نیز فرموده اید، این داستان تازه ای نیست و سابقه اش به درازای عمر تمدن بشری است: "فحشاء قدیمی ترین شغل شناخته شده است به ویژه در مشرق زمین!" (و لهستان هم با اجازه همگی، در مشرق اروپا قرار دارد هر چند اروپای غربی نیز خود مرکزی است برای انواع فساد و فحشاء! آمریکای امروزی را هم که به قولی دزدان دریایی و راهزنان و قاتلان تبعیدی و روسپیان مهاجر از اروپا ساختند ...)
شاید به همین دلیل در قدیم بودند درویشانی که پوشیدن "خرقه زبر و زمخت پشمینه" ساخت وطن را به "ابریشم لطیف و نازک وارداتی" ترجیح می دادند و این کار را «آگاهانه» انجام می دادند؟
-- آگاه ، Jan 21, 2010 در ساعت 03:10 PMبا مهر و سپاس
به دختر تبریزی عزیز (که عنوان امضایش در اینجا مرا به یاد دختر خانم نازنینی می اندازد که بسیار دوستش می داشتم و هنوز هم دارم!) - دوست خوب من، کامنت دوم مرا در پاسخ به "میم" حتماً بخوانید!
اما بطور خلاصه:
خیلی فرق هست بین وقتی که یک نوجوان (به ویژه دختر) آزادانه و از روی میل و رضای خاطر و به خاطر شاد بودن و لذت بردن از زندگی روابط دوستی و جنسی را تجربه می کند تا هنگامی که برای پرداخت مخارج اصلی یا اضافی زندگی (لباس و عطر و کیف و کفش و زیورآلات فانتزی و گران قیمت) و از همه بدتر، به خاطر پرداختن بهای خیلی بالای مواد مخدر و به خاطر اعتیاد به آن مواد نه به خاطر خوش آمدن، تن به خود فروشی و کسب درآمد می کند.
حرکت اول، یعنی آزادی جنسی واقعی، حرکتی است -از نظر من- سازنده و حتی "واجب" برای هر کس که به آن مایل است. (و لطفاً توجه بفرمایید: برای کسی که واقعاً دلش می خواهد آزادی جنسی داشته باشد نه الزاماً برای تمامی جامعه) در حالی که حالت دوم، نوعی تخریب فیزیکی و روانی افراد و نهایتاً نابودی اخلاقی آنان از هر نظر است. (توجه: اخلاقیات در اینجا به معنای اخلاقیات مذهبی و محدود شده یا "بسته" نیست بلکه حتی بی بند و باری نیز دست آخر "اخلاقیات" خاص خود را دارد و از "قواعد"ی پیروی می کند.)
اینک بیایید موضوع "بوتیک" را از دیدی دیگر در نظر بگیریم:
اگر قرار بود بهای این اجناس تجملاتی اینقدر گران نباشد، یا درآمد مالی خانواده ها و مردم با نرخ بالای تورم هماهنگی و همخوانی می داشت، آیا باز هم ما با چنین پدیده های "بی اخلاقی" روبرو می بودیم؟
در ادامه، اروپای شرقی از نظر آزادی جنسی و روابط باز فرهنگی و پیشتازی در نو جویی و نوآوری، سابقه ای بس دیرینه تر از اروپای غربی و آمریکا داشته و هنوز هم از این نظر بسیار "پیشرفته تر" از خیلی جاهایی است که سالها است ادعای آزادی و انقلاب اجتماعی و جنسی و سیاسی می کنند. ایران خودمان در گذشته های خیلی دور از فرهنگ جنسی بسیار باز و حتی پیشرفته ای برخوردار بوده اما بعدها (خیلی پیش از اسلام و حتی زرتشی گرایی) به مسیر دیگری رفته است که متاسفانه به خاطر افراط و تفریط، کارش دست آخر به مذهب و معبد و محدودیتهایی رسیده که امروز هم شاهد یکی از آشفته ترین اشکال آن هستیم. کشورها و فرهنگهای دیگر هم گذشته ای مشابه و اشتباهاتی به همان نسبت داشته یا دارند.
واقعاً نمی توان با دقت کافی تعیین کرد که چه چیز درست است و چه چیز نادرست مگر به سلیقه شخصی اما یک چیز کاملاً روشن است: "تحمیل" کاری است صد در صد خطا!
تحمیل شدن هر چیزی، حتی آزادی، کاری است نادرست با عواقبی ناگوار در دراز مدت یا حتی کوتاه مدت، به ویژه برای نیرویی که تحمیل گر است!
نمونه آن را می توان در عمل غلط رضاشاه که حجاب را به زور از سر زنان برداشت مشاهده کرد آنهم در جامعه ای و در زمانی که این کار باید خیلی به کندی، با احتیاط، بدون اعمال زور و پس از طی مراحل خاص انجام می شد. (و دقت بفرمایید که جمهوری اسلامی، با تمام زورگویی و بلاهتهای خاص خود، اما درست بر خلاف رضاشاه "مترقی"، حجاب اجباری را در یک روز بر سر زنان ایران نکرد بلکه طی روندی یکی دو ساله این کار را "به نرمی" و خیلی "مخلمین!" انجام داد. نهایتاً هم که به فاصله ای نه چندان زیاد، حجابها شل و ول شد و موضوع بیشتر تبدیل شده به نوعی کاسبی برای نهادهای خاصی از دولت که مداماً خانمها را به خاطر بدحجابی جربمه نقدی کنند!)
در عین حال، موضوع "فرهنگ بوتیکی" تنها به دختران و بانوان اختصاص نداشته و بسیاری از پسران و آقایان را نیز در بر می گیرد.
-- آگاه ، Jan 21, 2010 در ساعت 03:10 PMبا سپاس
این فیلم که نمایانگر بخشی زا جامعه ی لهستان است، نمایانگر آینده ی ایران پس از آزادی از چنگال آخوندها هم هست. نه به این معنی که حالا ایران اینطور نیست، برعکس همین الان ایران نوجوانان اینطوری زیاد دارد، فقط در آینده ساختن آثار هنری همچون فیلم و نوشتن کتاب و نقاشی ها در این زمینه ها در فضای باز ممکن خواهد بود و هنرمندان هر رشته این آسیب های اجتماعی در جامعه ی ایرانی را به تصویر خواهند کشید و در معرض دید و شنود مخاطبان قرار می دهند.
-- بدون نام ، Jan 21, 2010 در ساعت 03:10 PMاین مرحله ی گزاریست برای تمامی جوامع بشری.
این فیلم که نمایانگر بخشی زا جامعه ی لهستان است، نمایانگر آینده ی ایران پس از آزادی از چنگال آخوندها هم هست. نه به این معنی که حالا ایران اینطور نیست، برعکس همین الان ایران نوجوانان اینطوری زیاد دارد، فقط در آینده ساختن آثار هنری همچون فیلم, نوشتن کتاب, نقاشی ها, عکاسی و ..در این زمینه ها در فضای باز ممکن خواهد بود و هنرمندان هر رشته این آسیب های اجتماعی در جامعه ی ایرانی را به تصویر خواهند کشید و در معرض دید و شنود مخاطبان قرار می دهند.
-- شهرزاد ، Jan 21, 2010 در ساعت 03:10 PMاین مرحله ی گزاریست برای تمامی جوامع بشری.
ممنون از این گزارش
نامجو تقریبا ار ٦-٧ سال پیش اینجا توی ایران در بین هنر مند جماعت و جوانان اهل فرهنگ طرفداراهای سفت و سخت یپداکرده بود. امیدوارم حالا که به اجبار از ریشه اش دورشده از تک و تا نیفتد. احساس بدی دارم ازینکه در هوای ما نفس نمی کشد. جایش اینجا کاملا خالی است و خداکند بلای که برسرخیلی ها اونور مرز توی غربت امده (ادمهای خلاقی چون امیر نادری) درانتظار این عزیز نباشد.
-- امیرحسین-تهرانی ، Jan 22, 2010 در ساعت 03:10 PMگزارشات صوتی تان د ارد بهتر می شود.