رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۳ آذر ۱۳۸۸
ماریانا گاپونو از سرودن شعر به زبان آلمانی می‌گوید:

حتی راحت‌تر از زبان مادری!

برگردان؛ ونداد زمانی
v.zamaani@gmail.com

ماريانا گاپوننکو، سال ۱۹۸۱ ميلادی در اودسا، يکی از شهرهای اوکراين، چشم به جهان گشود. ماريانا ۱۵ساله بود که شروع به آموختن زبان آلمانی کرد. وی بعد از گذراندن تحصيلات دانشگاهی‌اش در رشته زبان آلمانی برای مدتی در ايرلند و لهستان رحل اقامت گزيد. ماريانا در حال حاضر ساکن شهر فرانکفورت است.

اشعار آلمانی اين شاعر جوان درفصلنامه‌های ادبی اقصا نقاط جهان چاپ شده است. جديدترين کتاب شعر ماريانا با عنوان «پرواز شبانه» امسال منتشر شده‌است.

راديو دويچه ووله مصاحبه‌ای با خانم ماريانا گاپوننکو درباره فرايند نوشتن به زبان آلمانی داشته و از او خواسته است تا احساسش را در باره سرودن شعر به زبان غير مادری ابراز کند.


ماریانا گاپوننکو می‌گوید که حرف زدن با زبانی غير از زبان مادری برايش دوست‌داشتنی‌تر است

زبان مادری‌ات روسی است، چطور شد که به آلمانی علاقه‌مند شدید؟

در دبيرستان برای اولين بار با اين زبان آشنا شدم و در اولين برخورد به نظرم رسيد که زبان خيلی بدی است. احساس می‌کردم طنيين خشنی دارد. کلماتی چون مسئوليت و وظيفه با قدرت تمام به من احساس سرزنش‌آمیزی را منتقل می‌کردند.

بعد از آن واکنش اوليه چه اتفاقی افتاد که باعث شد اکنون به طور حرفه‌ای با اين زبان کار کنید!؟

در همان اواسط دوره دبيرستان بود که احساس کردم حوصله‌ام از همه جیز سر رفته، و تمايلی برای گفت‌و‌گو با دوستان و اطرافيانم ندارم، مسائل آن‌ها برايم نه تنهاجذاب نبود بل‌که افسرده‌ام می‌کرد.

برای همين يِک روز به مادرم گفتم: «برای تولدم يک لغت‌نامه روسی به آلمانی بخر، من می‌خواهم آلمانی ياد بگيرم تا بتوانم يک جاسوس شوم».

هنوز، بعد از سال‌ها، اين احساس را با خودم حمل می‌کنم که من، به مجرد آن‌که قادر به گفت‌وگو با يک زبان دیگر باشم می‌توانم تبديل به شخص ديگری شوم.

آيا از اين زبان جديد و شخصیت جديد ناشی از آن لذت می‌برید؟

بله، حرف زدن با زبانی غير از زبان مادری برايم دوست‌داشتنی است، از همه جالب‌تر وقتی است که می‌دانم چاره‌ای ندارم جز آن‌که، در حين حرف زدن با زبان جديد، فکر و انديشه‌ام هم با آن درگیر شود. و اين به خاطر اين است که می‌دانم از موهبت طبيعی و خودجوش زبان مادری، برای انتقال افکارم برخوردار نيستم.


ماريانا گاپوننکو، جاسوسی میان زبان‌ها

آيا چيزهايی هست که بتوانید آن‌ها را راحت‌تر به آلمانی مطرح کنید؟ حتی راحت‌تر از زبان مادری خودتان؟

در آلمانی کلماتی هستند که مفاهيمی را با خود حمل می‌کنند که در ساير زبان‌ها نيست، بگذاريد جوابی مشخص‌تر بدهم، من به همان حالت به يک زبان می‌نگرم که يک نجار به يک قطعه چوب؛ اگر نجار قابل و علاقه‌مند به کارش باشد چيز خوبی با آن چوب خلق خواهد کرد.

به‌عنوان شاعر، خوشحالم که با زبان دوم شعر ميگوِم جون الزامی نمی‌بينم که کامل‌ترين و بهترِين شعر آلمانی را بسراِيم، اصلاً به فکر کامل‌ترين شعر بودن، احتياج به حساب و کتاب دارد و شخصيتی سرد مذاج... و صد البته در آن صورت لذتی هم در کار شاعری نخواهد ماند.

مفهوم جهانی داشتن، خصوصيتی است که در اکثر شعرهايتان حضور دارد، به نظر می‌رسد آن‌ها را می‌توان به هر نقطه‌ای در جهان نسبت داد. آيا منظوری از اين کار دارید؟

من خودآگاهانه و شايد در حال حاضر آگاهانه، از نشانه‌ها و عناصری که بخواهد اشعار مرا به زمانه خاصی پيوند بزند پرهيز می‌کنم. قصدم اين نيست که شعر کلاسک بسرايم، در حقيقت آرزو دارم که اشعارم هزاران سال بعد از اين هم خواندنی و جذاب بافی بمانند، به همين خاطر اشاره‌هایی به عصر تکنولوژی و دنیای معاصر در کارهايم نیست.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

قصد اين مقاله چِست؟ می خواهيد بگوِييِد که ما خارج کشوری ها دست از سر فارسی نويسی برداريم و شروع کنيم به زبان کشور ميزبان نوشتن؟

-- يک نويسنده مهاجر ، Dec 13, 2009 در ساعت 05:25 PM

شاعر‌ها برای لذت شعر نمیگویند. آن طور شعر گفتن یک نوع تفریح است. البته اشکالی‌ ندارد ولیکن وقتی‌ احساس و گیاه در وجود سهراب گره می‌خورد، و بلیک از تبلور دهشتناک رنگ ببر را در تاریکی‌ جنگل به وجد میاید، مجبورند بسرایند و در آن حال فکر به اینکه آیا این شعر میماند یا نه، در سر نمی‌گنجد.

-- coral ، Dec 14, 2009 در ساعت 05:25 PM

نباید ترسی و شرمی در نوشتن به زبانهای دیگر داشت. مهاجرت بخش بزرگی از تمدن بشر رابه پیش برده است و حرکت تمدنها همواره زمینه ساز زبانهای کاملتر نیز بوده است.

-- مرادی ، Dec 14, 2009 در ساعت 05:25 PM