رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > «هنرمند، آزادترین انسانها است» | ||
«هنرمند، آزادترین انسانها است»پانتهآ بهرامیهنرهای تجسمی ایران نه تنها در سالهای اخیر به نوعی رشد کمی رسیده که نشانهی آن گسترش گالریهای نقاشی در تهران است، بلکه به نوعی رشد کیفی نیز دست یافته که از راهیابی این آثار به نمایشگاهها و گالریهای جهانی، به عنوان یکی از نمادهای گستردهی این حرکت، میتوان نام برد.
جایزهی «جادوی ایران»، جایزهای نوپا است که هنرمندان جوان ایرانی را کشف و به دنیای جهانی هنر معرفی میکند. اواخر شهریور ماه سال جاری اسامی شش هنرمند راهیافته به جایزهی نوپای جادوی ایران اعلام شد. شش هنرمندی که میتوان آنها را در زمرهی هنرمندان نسل جوان هنر معاصر ایران دانست که با راه یافتن به مرحلهی نهایی این مسابقه از میان ۱۲۰ هنرمند، آثارشان به تمامی دنیا شناسانده میشود. این جایزه توسط مؤسسهی «جادوی ایران» در سال ۲۰۰۴ در لندن که مؤسسهای غیرانتفاعی است، راهاندازی شده است. یکی از این هنرمندان، وحید چمانی، نقاش ۲۵ سالهی مقیم ایران و فارغالتحصیل رشتهی نقاشی از دانشگاه «سوره»ی تهران است: «جادوی ایران مسابقهای است که در آن هنرمندان معروف داخل و خارج کشور، یک سری هنرمندان جوانتر را معرفی میکنند. در مرحلهی اول در میان ۱۰۰ یا ۲۰۰ هنرمندی که معرفی شده بودند، ۳۵ نفر انتخاب شدند که نمایشگاهی گروهی از این ۳۵ نفر در دبی برگزار شد. از میان ۳۵ نفر، در مرحلهی دوم شش نفر انتخاب شدند و نمایشگاهی در رویال کالج لندن برایشان برگزار شد. من نیز جزو این شش نفر بودم. رشته های کارهای هنری این شش نفر کاملاً متفاوت بود. مثلاً ویدئوی هنری و مجسمه در این مجموعه داشتیم و تنها نقاش گروه من بودم. در این نمایشگاه من پنج تا کار داشتم که اسم همهی آنها «اسید آمینه» بود. اصولاً اسم هر کاری که تولید یا خلق کردهام، «اسید آمینه» بوده است.»
چرا؟ رابطهی کارهای شما با اسید آمینه چیست؟ «همهی موجودات زنده در دنیا از اسید آمینه به وجود میآیند و من هم دوست داشتم، اسم کارهایی را که خلق میکنم، اسید آمینه بگذارم.» اما آثار وحید چمانی به همراه ۲۲ هنرمند دیگر ایرانی در نمایشگاه جمعی دیگری، به نام «هزار و یک رنگ»، به همت نینا صیرفی در نوامبر امسال در نیویورک به نمایش گذاشته شد. همهی هنرمندان این مجموعه، از نقاشان و عکاسان مقیم ایران هستند؛ از جمله پویا آریانپور، صادق تیرافکن، صبا معصومیان، پروین کلانتری و حسین خسروجردی. در کشور ما سنت خریدن تابلوهای هنری وجود نداشته و در دهههای اخیر است که این سنت در ایران رو به گسترش مییابد. ثریا جواهری، بانی «گالری نار» در تهران که معرف بسیاری از آثار نمایشگاه هزار و یک رنگ نیز هست، هدف این نمایشگاه را معرفی نسل هنرمندان جوان ایران به گالریهای جهانی میداند و معتقد است: «هنر تجسمی در مملکت ما خیلی جا افتاده نبوده است. از قدیمالایام اگر در خانوادهها پول اضافهای بوده، همه ترجیح میدادند یک فرش اضافه، به عنوان سرمایهگذاری مجدد، در خانه بگذارند. در سالهای اخیر خوشبختانه این مسأله جا افتاده که از یک تابلو استفادهی بصری برده شود و در عین حال سرمایهگذاریای هم باشد. در فرانسه از ۲۰۰ سال پیش گالری وجود داشته و حتی در معماری خانهها راهروهای بلندی وجود دارد که اتاق خوابها در دو طرف آن قرار گرفته است. اسم این قسمتها را گالری گذاشته بودند که نمونهی آن را در ورسای میتوان دید. اسم گالری اصلا از اینجا آمده است و فرانسویها با فروش آثار هنری از خیلی پیش آشنا بودند، ولی در میان ما، در سالهای اخیر مقداری زیاد شده است.» پویا آریانپور، «رنگ» را به دو رنگ محدود میکند؛ دوران قرمز آثار او، بنیان شروع رنگ سفید است. سفید رنگی روان، سیال، متحرک، خنثی است و در مورد آن داوری نمیتوان کرد. وی بر این باور است که الگوهایش از منبع واحدی تغذیه میکند و در حالی که آثارش به جزییات تصویری ریز زندگی توجهی ندارد، اما به جای آن، تفسیرهای فیلسوفانه را به جای داستانگویی به نمایش میگذارد. دوران کار با رنگ سیاه وی، آمیخته با خط نقاشی گل و گیاه است. پویا آریانپور هر اثر نقاشی را با یک صدا شروع میکند و این صدا میتواند ترنم افتادن یک برگ باشد. هر کار منطق خود را دارد و باید ویژه باشد. او میگوید: «میدانم وقتی یک اثر کامل است که زندگی مستقل خود را شروع کند. در آن نقطه، ترجیح میدهم قصدم را پنهان کنم تا تماشاگر نتیجهگیری خاص خود را بیابد. تمایل دارم که پایان روند این تأثیر، با یک صدا همراه باشد؛ صدای پرسشهای بیشتر.»
اثر بدون عنوان وی، شامل سه رنگ است که سیاه زمینهی اصلی آن و بر روی آن قرمزی که یادآور خط نقاشیهایی است که در زمینهی سیاه تنیده شده و روی سطح، سپیدی که میتوان آن را به دود سپید رؤیاها و یا خط نقاشی تعبیر کرد. ثریا جواهری، بانی گالری نار میگوید: «زیاد در نقاشیها دنبال این که چیزی را به چیزی وصل کنیم، نباید باشیم. نباید فکر کنیم که باید از این تو، حتماً چیزی پیدا کنیم.» یعنی هدف، لذت بصری است. «بله، یک تابلوی مدرنیسم با ترکیب رنگ که در آن ترکیب به شما یک چشمنوازی میدهد.» «در ارتباط با تأویلپذیری کار، در شعر داریم که کار هرچه قویتر باشد، تأویلپذیرتر است. یعنی میشود معانی مختلف را در آن دید و بیرون کشید. حتی ممکن است خود شاعر این منظور را نداشته بوده است، ذهنیت دیگری داشته و یا اصلاً هیچ ذهنیتی نداشته باشد. خیلی سفید آمده باشد روی کار و بعد ایدهها طی کار بیایند. نقاشی هم به نظر من، جدا از این روند نیست. همهی هنرها به این شکل هستند. این تابلو بسیار زیباست، مرا بسیار گرفته است. رنگهایش فوقالعاده است. ولی چه اشکالی دارد که چشم من اینگونه نوازش شود که این را بیشتر سیگار ببینم، خطوط درهم آمیخته رؤیاهای من باشند، خوابهای من باشند. من تابلو را اینگونه ببینم و لذت ببرم. فکر میکنم خود نقاش نیز رضایت بدهد.»
اسید آمینههای دیگری از آثار وحید چمانی در نمایشگاه هزار و یک رنگ در نیویورک، به نمایش درآمد. دغدغهی اصلی وحید چمانی، شکاف میان سنت و مدرنیته است که از ۱۰۰ سال پیش ویژگی و چالش اصلی جامعهی ایران شده است. او معتقد است، با توجه به این که سرعت تحولات ما با دنیای غرب برای رسیدن به مدرنیسم یکسان نیست و شناخت درستی از آن نداریم، پس هیچ ضرورتی برای پیوستن ما به این جریان وجود ندارد. از این رو، وی بر این باور است که باید با مراجعه به سنتهای اصیل ایرانی و نه آنچه خوشآمد دولتهای سیاسی و مذهبی بوده، این سنتها را با دقت موشکافی و ابعاد پنهان پیدایش آنها را کشف و مورد کنکاش قرار دهیم و با گذاری هوشمندانه از این سنتها، به مرحلهی تازهای از هویت و فرهنگ ایرانی دست یابیم که ناشی از احساسات و خرد ایرانی، همراه با تحولات داخلی و خارجی است که این امر در دوران جدید ما نه مدرنیسم بلکه نوعی «پساسنتگرایی» نام دارد. تابلویی از وحید چمانی در نمایشگاه هزار و یک رنگ: دو زن، چهرههایی که بخشی از آن ما را به یاد زنان قاجار میاندازد، اما در عین حال زنان مدرن را با پوشش و جواهرات به یاد میآورد. چالش میان سنت و مدرنیته، نه تنها در محتوای آثار چمانی رخنمایی میکند، بلکه حتی او در فرم و کاربرد مواد مورد استفاده، این چالش را بهرخ میکشد. او جوهر را که مادهای سنتی است، با رنگ روغن که در نقاشی مدرن مورد استفاده قرار میگیرد، همراه نموده است. رنگهای قهوهای و یکنواخت که نماد سنت است، با نورپردازی که نشانی از زندگی مدرن دارد، همراه شده است. او بر این باور است که آثارش اسید آمینههایی هستند که در محتوی یکی است، ولی در فرم، همواره در حال دگرگونی است. وحید چمانی، میگوید: «وقتی زمینه و مرکب کارم آماده میشود، با انتخاب یک موسیقی که متناسب با حال و هوای آن روزم باشد، شاید ساعتها روبروی یک بوم سفید مینشینم و به آن نگاه میکنم و خیلی ناخودآگاه سوژه سراغم میآید. سعی میکنم که خود بوم به من بگوید: حالا چکار باید بکنی. یا موسیقیای که همراه با سفیدی بوم دارم هضماش میکنم، به من بگوید که باید چکار کنم.» من احساس میکنم که در این کار نورپردازی شده. مثل این که از سمت چپ نور تابیده شده است. «مطمئنا به خاطر علاقهی من به دورهی باروک است. چون در دورهی باروک نورپردازی خاصیت خیلی ویژهای به کار میدهد. گرچه در دورهی باروک منبع نور مشخص است، اما در کار من منبع نور نامعلوم است. چون در صورت این خانم نور از سمت چپ تابیده، ولی در دستاش، نور از سمت راست تابیده است.» اثر صبا معصومیان، اولین بار است که خارج از مرزهای ایران به نمایش درمیآید. دو تابلو که وجهی از اتاق عمل را نشان میدهد و میتوانی سالها روبروی آن بایستی و عناصر تازه را در آن کشف کنی.
ثریا جواهری گالریست میگوید: «خانم صبا معصومیان قوهی تخیلی بسیار بالایی دارد. رنگ را خیلی خوب میشناسد و جزو نقاشهایی است که من پرسان پرسان او را پیدا کردم. با این که از شهر بیرون نرفته و جایی را ندیده، مدرن زندگی کرده است. خودش میگوید: «در دانشکده همه به من میگفتند، با چیزهایی که روی بوم یا کاغذ به تصویر میکشی، حتماً مواد مخدر استفاده میکنی. در صورتی که اینطور نبوده.» وحید چمانی، نقاش معتقد است که هنرمند جزو آزادترین مردمان است. در هر حکومت و دورهای که زندگی کند، خود برای خود تکلیف میکند. او در بیانیهی هنری خود مینویسد: «من نیز اگرچه بارها آثارم توقیف و نمایشگاههایم تعطیل شدهاند، اگرچه از ادامهی تحصیل محروم گشتهام، اما فکر میکنم این در نهایت محدودیت گالریها، برگزار کنندههای بینالها و دانشگاههای ایران است که تحمل پذیرش من و آثارم را ندارند. چرا که من همچنان به کارم ادامه میدهم و آثارم را در استودیوی شخصیام خلق میکنم و بر خلاف بسیاری از هنرمندان ایرانی، هیچگاه دچار خودسانسوری نبودهام.» شاید همین برخورد است که باعث میشود نقاشیهای او بسیار طرفدار داشته باشند. ثریا جواهری از یک تجربه میگوید: «وقتی از ایشان اکسپوسیون داشتیم، چهار بعدازظهر شروع کردیم، استقبال خیلی زیادی شد و ساعت پنج بعدازظهر ایشان دیگر تابلویی نداشت که بفروشد.» اما در مورد تعهد هنر و رابطهی هنر و سیاست، وحید چمانی، هنرمندن جوان میگوید: «در کارهای خود من، خیلیها این را از دل کارهایام بیرون میآورند و میگویند این کارها جنبههای سیاسی نیز دارد. نمیگویم ندارد و یا این که حتماً دارد. اما وقتی شما یک سری هنجارهای اجتماعی را به تصویر میکشید و دغدغههای اجتماعی دارید و وقتی من تصویر نگرانیها و ناامیدیها و نوعی به هم ریختگی این آدمها را در کارهایام دارد، شاید بتواند ناخوداگاه جنبههای سیاسی داشته باشد.» |
نظرهای خوانندگان
گزارش تان بسیار عالی بود. هر چند که کار این نقاشان جوان بمراتب استادانه است، اما، حتی با دیدن همین چند نمونه، می توان گفت که فاقد عنصر استتیک است. هنر و اندیشه ایرانی در نتیجه این فقدان همواره در چنگال متافیزیک اسیر بوده است.
-- امیراشکان ، Nov 25, 2009 در ساعت 07:31 PMسلام ..ثبت هر اندیشه ای
-- خسرو ، Nov 25, 2009 در ساعت 07:31 PM،از هستی شگرف ،به هر شکل،قابل ستایش
میباشد.ولی این برتری... و صفث ازاد اندیشترین..را برای هنرمند نمیپسندم...حافظ
برای ما که در خارج هستییم و نمیتوانیم نمایشگاه ببینیم لطفا عکس های زیاد تری از تابلوها بگذارید.
-- om ، Nov 26, 2009 در ساعت 07:31 PM