رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۴ آبان ۱۳۸۸
گزارشی از نمایشگاه آثار سیا ارمجانی با نام «کشتار در تهران» در نیویورک

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

پانته‌آ بهرامی


آن ‏که بر در می‏کوبد شباهنگام،

به کشتن چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.

آنک قصابانند بر گذرگاه‏ها مستقر،

با کنده و ساطوری خون‏آلود

و تبسم را بر لب‏ها جراحی می‏کنند

و ترانه را بر دهان

ابلیس پیروز مست،

سور عزای ما را بر سفره نشسته است.

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.

Download it Here!

این شعر آشنای شاملو که بسیاری را به یاد سال‏های دهه‏ی ۶۰ می‏اندازد، در یکی از چیدمان‏های «سیا ارمجانی»، مجسمه‏ساز بنام ایرانی مقیم نیویورک، نقش بسته است.

این چیدمان که «کشتار پنهان» نام دارد، در نمایشگاهی به نام «کشتار در تهران» در اکتبر امسال در شهر آسمان‏خراش‏ها افتتاح شد و تا ۲۳ دسامبر در گالری «ماکس پرتج» ادامه خواهد یافت.


چیدمان یاد شده به ارتفاع سه متر و پهنای دو متر، کعبه‏ی سیاهی را نشان می‏دهد که بر بالای آن، آدمکی بدون سر در لباس سیاه، دست‏هایش را با خشم به طرف آسمان باز کرده است.

بر روی میانه‏ی این کعبه‏ی سیاه، شعر شاملو نقش بسته است و در پایین کعبه، دست و پاها و پیکرهایی دفن شده‏، دیده می‏شوند که نماد گورهای دسته‏جمعی‏ای است که پس از سرکوب‏های بعد از انتخابات ۸۸ در ایران کشف شدند.

اشعار شاملو به رنگ سبز و برخی از نرده‏های کعبه نیز به رنگ سبز است که به خاطر نماد جنبش سبز به این رنگ درآمده است.

این کعبه‏ی آمال و آرزوهای مردمی بود که در جست‏وجوی تغییر شرایط بودند، اما امروز کعبه‏ی آرزوهای انقلاب، تبدیل به گورستان شده است.

سیا ارمجانی این چیدمان را به شکل مینیاتور می‏بیند:

مثل مینیاتورهای ایرانی، نیمی از آن نوشته است و طرف دیگر آن نیز عکس است. من عین همان کار را انجام داده‏ام. وقتی شما دور مجسمه می‏چرخید، شعر را می‏خوانید. در عین حال شکل کعبه را هم درست کرده‏ام.

ارمجانی در ابتدای دهه‏ی ۶۰ میلادی، در سن ۲۱ سالگی ایران را ترک گفت و به تحصیل در فلسفه و نقاشی پرداخت. وی در مورد کعبه‏ی آرزوها می‏گوید:

هنرمندان گرافیست ایران در دوره‏ی انقلاب، کعبه را با امام خمینی نشان می‏دادند و این که همه چیز بهتر شده است.

خود من نیز از سال ۱۹۶۳ طرف‏دار خمینی بودم، طرف‏دار انقلاب بودم، تمام عمرم. آن زمان خسرو ریگی به من می‏گفت: «این انقلاب را از ما دزدیده‏اند، این انقلاب هیچ ربطی به ما ندارد». اما من نمی‏توانستم این مسأله را بپذیرم و خیلی هم ناراحت شدم.

اما سال‏های ۱۹۸۲ و ۸۳ کم‏کم مجبور شدم این واقعیت را قبول کنم. همان زمان هم در نطقی در موزه‏ی هنر معاصر شیکاگو، این را بیان کردم و گفتم: این انقلاب، آن انقلابی نبود که ما می‏خواستیم.

شهرت سیا ارمجانی اما بیشتر به واسطه‏ی مجسمه‏هایش هست. دغدغه‏ی کاری او زیبایی‏ شناسی و گفت‏وگو در فضاهای عمومی است. در میان کارهای وی، می‏توان به «پل جرج سیمل» در فرانسه در سال ۲۰۰۳ و نقش دیواری در شهر کانزاس در سال ۲۰۰۱ اشاره کرد.

او پس از۴۰ سال، در سال ۱۳۸۳ به دعوت علیرضا سمیعی‏آذر به ایران سفر کرد و در موزه‏ی هنرهای معاصر به سخنرانی پرداخت. وی اعتقاد دارد باید زیبایی را به هنرهای کاربردی بازگرداند و هنر عمومی را این‏گونه تعریف می‏کند:

«هنر عمومی در باره‏ی وجود فرد نیست، در باره‏ی وجود دیگران است. در باره‏ی ذوق و سلیقه‏های شخصی نیست، در باره‏ی احتیاجات دیگران است. در باره‏ی بیم و امید هنرمند نیست، در باره‏ی نشاط و خشنودی دیگران است. در باره‏ی شخصیت افسانه‏ای هنرمند نیست، در باره‏ی جامعه‏سازی هنر است.

بنا نیست که حس کوچکی و بی‏اهمیتی به مردم بدهد، بناست که حس تعالی و شکوهمندی به مردم بدهد. بنا نیست که میان فرهنگ متعالی و عموم مردم فاصله بیاندازد، بناست که هنر را عمومی کند و هنرمند را هم یکی از عموم.


لغت هنر در عبارات هنر عمومی، به حضور کارهای عظیم‏الجثه‏ی هنری در میدان‏های وسیع شهری اشاره نمی‏کند و البته آن نیست که قاب می‏شود و به دیوار آویزان می‏گردد؛ هنر عمومی آن است که از طرف عموم تجربه می‏شود.

هنر عمومی، هنر عموم هم نیست، آن‏ چنان که مثلا هنر نازی‏های هیتلری و کمونیست‏های استالینی هنر عموم بود. هنر عمومی تعبیری نردبانی از تاریخ نیست، تعبیری افقی از تاریخ است».

در طراحی مشعل المپیک آتالنتا، بر خلاف دوره‏های قبلی، ارمجانی مشعل را از استادیوم خارج کرده و در فضای عمومی قرار داد. او معتقد بود:

«در مقابل چیزهای زیادی که از مردم گرفته‏ایم تا المپیک را در این‏جا برگزار کنیم، حداقل می‏توانیم مشعل را به آن‏ها هدیه دهیم».

دوباره به نیویورک برمی‏گردیم و به نمایشگاه «کشتار در تهران»؛ نمایشگاه در اتاقی که است که دور و بر آن پر است از طرح‏هایی که تحت تاثیر فرانسیسکو گویا، نقاش و هنرمند اسپانیایی شکل گرفته است. رنگ‏ها تماما سیاه و سفید و گاهی سبزاند؛ بدن‏هایی که در قبر گذاشته می‏شوند و خشونت آدم‏هایی که در حال ضرب و شتم هستند.

نظر چند تماشاگر در باره‏ی نمایشگاه:

«فکر می‏کنم، نقاشی‏ها خیلی از کارهای گویا الهام گرفته است. فیگورهایی که یا دارند آدمی را می‏کشند و یا کشته می‏شوند، خیلی ما را یاد نقاشی‏های گویا می‏اندازد. تفاوتی که دارد، خط‏های افقی خیلی قوی و سیاهی است که باری را با خود حمل می‏کند. به نظر من این بار می‏تواند خط زمانی‏ باشد و این که خشونت از آن زمان تا این زمان دارد ادامه پیدا می‏کند.»


«کارهای گویا می‏توان گفت به صورت اکسپرسیونیستی است و حالت‏های انسانی در آن دیده می‏شود؛ مردی که دارد ترور می‏شود یا مردی که دارد اعدام می‏شود. من در کارهای گویا حالت‏ها و عواطف انسانی را بیشتر می‏بینم. ولی این‏جا بار خشونت را می‏بینم.»

«خیلی اثرگذار است و آدم خشونت را حس می‏کند. وقتی وارد می‏شویم، چیدمان در مرکز قرار دارد. انگار که به ما نگاه می‏کند. نقاشی‏ها خیلی تاریک و خاکستری هستند. چیدمان در مرکز و اجساد در پایین کعبه و نقاشی‏ها در دوروبر آن. انگار روح آدم سرگردان می‏شود. آدم‏ها زنده‏اند ولی در حال زنده به گور کردن.»

صاحب گالری، جرسی براون، در مورد آثار ارمجانی معتقد است:

احساس صداقت قوی در این آثار هست. تاثیرگذاری و قوی بودنش به صداقتی که در کارهایش هست، برمی‏گردد. آثار هنرهای معاصر و آغشته به مساله‏ی زنان. آثارش مستقیما روی احساس آدم تاثیر می‏گذارد. به این دلیل که او در ایران زندگی می‏کرده و به یک نوع ریسک با ارائه‏ی این آثار دست زده و بیننده را هم وادار به درگیر شدن می‏کند.

این تصمیم او بود که این اثر را بسازد. وقتی سن و سالی از آدم می‏گذرد، برای تغییر زندگی و شرایط ریسک می‏کند.


گفتمان جالب این نمایشگاه، نظر برخی از هنرمندان جوان ایرانی بود که تنها چند سالی است از ایران خارج شده‏اند. اما به خاطر جایگاهی که آثار ارمجانی در سطح جهان دارد، حاضر به طرح این گفتمان انتقادی به طور مستقیم نشدند.

ولی بُن‏مایه‏ی گفتمانشان آن بود که آثار وی با مخاطبان غربی می‏تواند به خوبی ارتباط برقرار کند؛ ولی عاجز از رابطه‏ی متقابل با تماشاگر ایرانی است. آنان معتقد بودند که کار از نظر تکنیک قوی است ولی شاید به دلیل سال‏ها دوری هنرمند از منشائی که می‏تواند از آن تغذیه کند، آثار تبدیل به کارهایی شده که از دور دستی بر آتش دارد.

اما این که این چالش تا چه اندازه درست است را باید در طول زمان کنکاش کرد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سایت زمانه اخلاق خبر گذاری ندارد. من دو نظر دادم و اشتباه نگارش شعر شاملو را گفتم. شما از راهنمای من استفاده کردید و شعر را تصحیح کردید ولی نظر من را درج نکردید. بی اخلاق ها همواره رسوا میشوند. شعر را تصحیح کردید اما با خواندن غلط شعر در فایل صوتی چه میکنید ؟ این آخرین باری خواهد بود كه در زمانه نظر میدهم.

-- بهنام ، Nov 15, 2009 در ساعت 02:11 PM