رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > سرشار از تخیلات عجیب و غریب | ||
سرشار از تخیلات عجیب و غریببرگردان، ونداد زمانیآقای گریملین از آن دسته از نقاشان است که گویی با قلم نقاشی در دست متولد شدهاند. هنوز ۱۵ ساله نشده بود که به اتفاق دوست نقاشش استودیوی کوچکی را در شهرشان زنکائو، برای خود دست و پا کرده بودند. آنها در استودیوی محقرشان نه تنها نقاشی میکردند و بر روی کار هنرمندان مورد علاقهشان، نظیر فرانز مارک کپی تمرینی میکشیدند؛ بلکه آنجا را تبدیل به یک فضای آزاد کرده بودند. استودیوی آنها هم پاتوق مشروب خواری بود و هم اتاق خلوتی برای زوجهای عاشق. گریملین میگوید: «احساس خوبی بود، در سنین به آن جوانی تونستیم فضای مخصوص خودمون را خلق کنیم و کنده بشیم از زد وبندهای رسمی جامعه»
بعد از گرفتن دیپلم گریملین به سربازی وظیفه رفت که به قول خودش پر بود از از خاطرات تلخ، گریههای مخفیانه و توهین. تنها وسیله شخصی مجاز او در طول خدمت، جعبه کوچک وسایل نقاشیاش بود که هر شب به آن پناه میبرد: «آنجا در اتاقم به نقاشیای که برای دل خودم میکشیدم تکیه میکردم که بتونه من رو از واقعیتی که باهاش روبرو بودم فراری بده.» بلافاصله بعد از خدمت اجباری در ارتش مردمی آلمان شرقی، در بهترین دانشگاه هنری کشور در شهر لایپزیک پذیرفته شد و در بین همکلاسیهایش به آرتیست پر کار و بیتفاوت به قوانین معروف گشت.
گریملین بعد از پشت سر گذاشتن مقطع لیسانس، به همراه پنج دانشجوی نقاش دیگر برای ادامه آموزش، شانس شرکت در کلاس مخصوص نقاش سرشناس کشورش، ولفگانگ ماتئوئر با عنوان «هنر آزاد» را پیدا کرد. در پایان دوره، مسئولین دانشکده هنر به گریملین امکان فارغالتحصیلی ندادند، چون آثار او را سرشار از «تخیلات عجیب و غریب» یافتند که نشانگر حضور «انحطاط امپریالیستی» بود. گریملین که در خطر اخراج از دانشکده بود برای گرفتن مدرک فارغالتحصیلی پذیرفت که یک نقاشی سفارشی از دو معدنچی در تابلویی تحت عنوان «کارگران قهرمان» بکشد و بلافاصله نه تنها با معدل «عالی» درسش را به پایان رساند؛ بلکه پیشنهاد کار در انجمن هنرمندان را نصیبش ساخت. کاری که به او امکان پرداختن به یک زندگی هنرمندانه را میداد. همزمان با کار اداری که به او محول شده بود، در حال شکل دادن به دیدگاههای هنریاش هم بود.
گریملین دست به کارهای تجربی زد. به عنوان نمونه با به تصویر درآوردن پرندگانی که بال ندارند و یا بدنشان در هم پیچیده و تنیده شده، حد و مرزهای موجود در عرصه نقاشی را محک زد. سانسور دولتی به کارهای او حساس شد و دستور توقیف یکی از گالریهایش را یک روز قبل از افتتاح صادر کرد. گریملین به یاد میآورد که: «از طرفی حس میکردیم که به ما توهین شده و از طرف دیگر احساس خوشایندی داشتیم از اینکه توانستیم به تعریف متفاوتی از خود در مقابل آنها! دست یابیم.» یکسال گذشت و بار دیگر پروژه دیگری از او اجازه نمایش نیافت. او و سایر دوستان نقاشش تسلیم نشدند و در جستجوی راه جدیدی برای نمایش آثارشان افتادند. گریملین و همکار دیگرش گونتر هونیات، از موقعیت عضویتشان در انجمن هنرمندان استفاده کردند و تحت عنوان اعضای انجمن دولتی، محلی را برای یک نمایشگاه نقاشی کرایه کردند. ماموران اطلاعاتی به نیت آنها قبل از افتتاح نمایشگاه پی بردند، ولی از ترس جار و جنجال به آنها اجازه دادند که نمایشگاه را بر پا کنند، به این شرط که در هر لحظه بیشتر از شش نفر در گالری مشغول تماشای آثار نباشند.
به این ترتیب بود که اولین نمایشگاه مستقل نقاشی در آلمان شرقی در سال ۱۹۸۴ شکل گرفت و در طی چهار هفته هزار نفر از نمایشگاه بازدید کردند. گریملین به همرای همسر و دخترش در سال ۱۹۸۶ به برلین غربی رفت. چند سالی طول کشید تا اینکه کار آموزش نقاشی در سال ۱۹۸۸ به او در برلین پیشنهاد شد و در سال ۲۰۰۱ نیز تدریس در دانشکده هنر برلین را به عهده گرفت. |
نظرهای خوانندگان
استبداد مذهبی چپ دست کمی با استبداد مذهبی مستقر در ایران ندارد. به نظرمیرسد مبارزه با استبداد هم باهم مشابهت دارند.
-- بدون نام ، Nov 9, 2009 در ساعت 04:20 PMهنر برتر از گوهر آمد پدید
-- علی ، Nov 9, 2009 در ساعت 04:20 PM