رادیو زمانه > خارج از سیاست > رسانه > وبلاگنویسی، بخشی جدا نشدنی از زندگی آکادمیک | ||
وبلاگنویسی، بخشی جدا نشدنی از زندگی آکادمیکبرگردان: رضا شوقیاکتشاف علمی در آزمایشگاه، هر بار در نهایت با یک آزمایش رخ میدهد اما خود علم بر مبنای مجموعهای از گفت و گوها، از سخنرانی برنده جایزه نوبل در مراسم پذیرش جایزه گرفته تا گپهای دانشکدهای در بارها پیش میرود. اگر این گفت و گوها به صورت یک گرایش غالب جریان پیدا کنند، رشد مردمی آگاه را که ارزش سرمایهگذاری برای تحقیقات را میدانند پر و بال میبخشند. دانشمندان و مراکز آکادمیک به یکسان علاقهمندند که این گفت و گوها را به عرصه عمومی منتقل کنند. وبلاگها با گسترش دایره نفوذ خود بر ۳۹ درصد از کاربران اینترنت (تنها) در آمریکا، که حداقل یکی از ۱۱۲ میلیون وبلاگ موجود در اینترنت را میخوانند، با قدرتی بینظیر شیوه انتشار اطلاعات را به نمایش میگذارند. در این میان، وبلاگهای علمی با تعداد تخمینی بیش از ۱۲۰۰ عدد، جایگاهی کوچک اما تاثیرگذار برای خود دست و پا کردهاند. Pharyngula یکی از محبوبترین وبلاگهای علمی، کار خود را به عنوان ابزاری برای آموزش دروس مدرسهای آغاز کرد والان ماهیانه بیش از یک و نیم میلیون بازدیدکننده و هزاران کامنت جدید را به ثبت میرساند. هدف از طراحی این وبلاگ، ارائه نکات عمومی در مورد روند تکاملی رشد، در فرایندی تعاملی و حمایتطلبانه جهت شناخت این موضوع و گفت و گو در مورد آن بوده و توسط یکی از اساتید رشته زیستشناسی دانشگاه مینسوتای موریس اداره میشود. محبوبیت این وبلاگ نشان میدهد چگونه تعداد خوانندگان یک وبلاگ کوچک میتواند به سرعت سر به فلک بکشد و این تجربه البته باید مشتاقان دانش علمی در آمریکا را دلگرم کند. علاوه بر این، وبلاگها با ایجاد اجتماعات گفت و گو برای بررسیهای علمی از جانب عموم افراد همطراز، میتوانند تاثیر فراوانی بر آکادمیهای سنتی بر جای بگذارند.
به عنوان مثال در سال ۲۰۰۵، رید کارترایت، بلاگر و محقق فوق دکترای عدم موافقت خود با نتیجهگیری یکی از مقالات مجله نیچر را در De Rerum Natura اعلام کرد و استدلال خود را محتملترین تفسیر دادههای موجود در وبلاگش دانست. لوکا کومای، محقق دانشگاه واشینگتن در همان زمان که وبلاگ کارترایت را میخواند درصدد ارسال مطلبی به سردبیری مجله نیچر و دفاع از استدلالی مانند همان فرضیه جایگزین کارترایت بود. در نهایت این دو نفر بلاگر و محقق موضوع مورد نظر خود را در یک مقاله مشترک در پلنت سل منتشر کردند. از آنجا که بسیاری از وبلاگنویسان علمی به لحاظ حرفهای دانشمند یا متخصص رشتههای خود هستند، میتوانند پل آموزشی بینظیری میان آکادمیها و عموم مردم برقرار نموده و یافتههای آزمایشی را به شکلی آسان فهم و به صورتی تعاملی برای عموم فشرده و تلخیص کنند. تا کنون مراکز آکادمیک در مسیر قدردانی از وبلاگها به عنوان یک رسانه ارزشمند برای تسهیل گفت و گوهای علمی، به کندی عمل کردهاند که این امر با توجه به فقدان وبلاگهای سازمانی یا وبلاگهای متعلق به آکادمیهای رسمی میتواند قابل توضیح باشد. البته این نکته درست است که ساز و کار بررسی یا کنترل کیفی اندکی برای کمک به خوانندگان جهت ارزیابی یک وبلاگ، که شهرت خود را نوعاً از صلاحیت بلاگر و بازخورد خوانندگان به دست میآورد، وجود دارد. اکنون هم مراکز آکادمیک و هم وبلاگها قصد دارند مباحثات و دانش عمومی پیش رفته علمی را به کار گرفته و آموزش دهند. با ترکیب اعتبار نهادها (به عنوان دروازهبانی مورد اعتماد برای صحت علمی) و توان ایجاد رابطه مستقیم و زیرساخت شبکهای وبلاگها بهتر میتوان به این هدف مشترک خدمت کرد، کاری که برای هر دو طرف امتیازاتی را در بر دارد. به نظر ما میتوان وبلاگها را به ابزاری آموزشی و نهادینه شده تبدیل کرد. در این مورد نمونههایی از همکارهای موفق وجود دارد که میتواند به عنوان مدلی برای اینگونه تلاشها به کار گرفته شوند.
ساخت یک بنیاد از پایین به بالا یک نهاد آکادمیک جهت آزمایش وبلاگها میتواند وبلاگهای موجود را که توسط دانشکدهها، دانشجویان یا فارغالتحصیلان نوشته میشوند، عرضه کند. یک موسسه برای شروع میتواند حضور خود در عرصه وب را به گونهای تغییر دهد که مرکزی برای وبلاگهای نهادی داخلی موسسه شده و یا لینک وبلاگهای دارای موضوعات همخوان را جمعآوری نماید. به عنوان مثال، راهنمای وبلاگهای سایت دانشگاه استنفورد بیش از ۱۵۰ لینک وبلاگ که شامل وبلاگهای خارجی و داخلی مربوط به دانشکدهها، کارکنان، دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاه استنفورد را که با کلید واژه انتخاب بلاگر و نوع وابستگی بلاگر به دانشگاه فهرستبندی شده، لیست کرده است. این نظام تعاملی هم به سود نهادها است و هم به سود وبلاگنویسان. نهادها به وسیله کارهای محققان به راحتی کسب شهرت میکنند و و بلاگنویسان دانشگاهی نیز خوانندگان همیشگی را که مستقیماً از سایت نهاد به سوی آنها هدایت شده است، به دست میآورند. وبلاگ آزمایشگاه تحقیقات محیط زیست و انرژی برکلی، وبلاگ مشترک وزارت انرژی آمریکا و آزمایشگاه برکلی در دانشگاه کالیفرنیا نیز مدلی از همکاری میان یک آژانس دولتی و یک موسسه آموزش عالی را ارائه و ساز و کاری جهت پل زدن میان وظایف مشترک یعنی خبررسانی و گزارشدهی از تحقیقات در مورد تغییرات اقلیمی، مسایل مربوط به انرژی و تاثیرات آن بر سیاستگذاری ایجاد نموده است. بعضی از وبلاگنویسان، نوشتن در وبلاگ مربوط به نهادها را راهی برای ارتقاء وظایف آکادمیک نهادها میدانند. راجر پیلک که در وبلاگ Prometheus وابسته به مرکز پژوهش خط مشی علمی و تکنولوژیکی دانشگاه کلورادو مطلب مینویسد، میگوید: «از بسیاری جهات وبلاگنویسی واقعاً به بخشی جدا نشدنی از زندگی آکادمیک تبدیل شده است». پیلک میگوید من از طریق وبلاگ، همکاران فراوانی یافته و مقالات متعددی با هم نوشتهایم. از جمله دو مقاله پر اثر اخیر که امسال چاپ شد، مستقیماً تحت تاثیر گفت و گوهایی که در وبلاگ صورت گرفته بود، شکل گرفتند. جالب است بدانیم این وبلاگ ماهیانه حدود ۲۵۰۰۰ مراجعه دارد. مجلات آکادمیک به لحاظ مسایل نظری برای اکثر مردم آسان فهم نیستند و اغلب پشت مانع قیمتهای گران قرار دارند. وبلاگهای علمی اما بر عکس به رایگان در دسترس هستند، رابطهای متقابل را ایجاب میکنند و عموماً برای مخاطبان غیر حرفهای نوشته شدهاند. گرچه شاید تنها میزان کمی از ۳۸ درصد وبلاگخوانهای ۱۲ تا ۱۷ ساله، وبلاگهای علمی را بخوانند. اما با این حال وبلاگها به وضوح از پتانسیل دسترسی به یک گروه سنی در زمانی که هیجان انتخاب آینده شغلی در زمینههای کار علمی در آنان قابل اشتعال است، برخوردارند. باید گفت ارتباط ایدهآل میان وبلاگها و نهادهای علمی زمانی رخ میدهد که وبلاگها به عنوان کارگاههای پرورش ایدهها و اجتماعاتی برای گفت و گو در مورد اطلاعات علمیِ صحیح، جالب و روز آمد مورد استفاده قرار گرفته و نهادها میان وبلاگها ارتباط ایجاد کرده و به آنها اقتدار ببخشند. منبع: • Bridging the Gap between Blogs and the Academy |