رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > «بعد از ۱۱ سپتامبر، در هلند سانسور شدم» | ||
«بعد از ۱۱ سپتامبر، در هلند سانسور شدم»نیکآهنگ کوثروقتی کاریکاتوریست جوانی هستی و چشم به کار بزرگترها داری، حتماً اسم بقیه کسانی را که در خارج از ایران فعال بودهاند هم میشنوی و به هر طریقی کارهای چاپ شدهشان را جستجو میکنی. اسم فرهاد فروتنیان را نخستین بار در سال ۷۲ شنیدم. قبل از انقلاب، یکی از کارتونیستهای جوانی بود که کنار بزرگترها در نمایشگاهها شرکت میکرد و آرام آرام حرفهای شده بود، به هلند رفته بود و با نشریات مختلف هلندی کار میکرد. فرهاد را نخستین بار در سال ۸۰ در تهران دیدم. بعد از سالها آمده بود ایران تا ببیند در آن فضا چگونه میشود کار کرد و نفس کشید. اینبار اما، فرهاد را در روتردام دیدم. با هم چند ساعتی گپ زدیم. گفت و گوی زیر حاصل آن گپ است.
فرهاد فروتنیان، چند سال است که آمدی هلند؟ حدود ۲۲ سال است که در هلند هستم. در این سالها چکار کردی؟ در این سالها کار تاتر کردم در هلند، کار طراحی کردم، کار تصویرسازی کردم برای نشریات و البته ۸ سال هم در ایتالیا بودم که به همین کارها مشغول بودم.
در ایران چه سالی طراحی را شروع کردی؟ سال ۱۳۵۶ یعنی احتمالاً یک سال خردهای قبل از انقلاب. بله، یک سال خردهای قبل از انقلاب. اگر اشتباه نکنم تو قبل از انقلاب نمایشگاه داشتی در تهران، درست است؟ شاید یکی از جالبترین نمایشگاههایی بود که داشتم، انجمن سابق ایران و آمریکا بود. نمایشگاهی که افتخار داشتم به عنوان جوانترین کاریکاتوریست آن موقع ایران در کنار هنرمندان خیلی بزرگ کارم را نمایش دادم که آقای سخاور بودند، آقای درمبخش، آقای محصص، آقای مهرابی و دوستان خیلی زیادی بودند و من جوانترین و کمتجربهترین آنها بودم.
آن وقت بعد از انقلاب چند وقت در ایران کار کردی؟ بعد از انقلاب، حدود ۵ سال در ایران کار کردم. با نشریات کار میکردی یا بهصورت آزاد؟ با نشریات مختلفی کار میکردم. با کیهان در سال اول انقلاب کار کردم، با آیندگان و نشریات مختلف، هم کار کردم ولی بیشتر با تلویزیون کار کردم و کار شرکتهای تبلیغاتی را انجام میدادم.
آن سالهایی که من در ایران بودم، تو را از طریق بعضی از کارهایت در مجلههای خارجی میشناختم و بهخاطر ارتباطی که با تعدادی از کارتونیستها داشتیم، مثل توکا نیستانی، با کارهایت بیشتر آشنا شدیم تا زمانی که خودت آمدی ایران. چه سالی بود؟ من اولین بار که به ایران توانستم برگردم، شش سال پیش بود. سال ۲۰۰۱ توانستم برگردم. اولین سفرم بود و خوشبختانه نمایشگاه کوچکی هم داشتم و موفق شدم دوستان زیادی را ببینم. چه احساسی داشتی وقتی بعد از این همه سال، با یک گروه جوان کاریکاتوریست در خانهی کاریکاتور روبهرو میشدی؟ برای من باور کردنی نبود. خیال میکردم همهی آنها را در آنجا جمع کردهاند که من بروم ببینمشان. اینطوری فکر میکردم. چون نمیتوانستم باور کنم که یک خانه برای کاریکاتور هست و این همه آدمی که دارند جدی این کار را انجام میدهند. چون روزی که من از ایران رفتم، شاید واقعاً کارتونیستهای انگشتشماری بودند و کارتونیستهای بزرگی هم که درگذشته بودند، آن زمان در ایران نبودند. این بود که دیدن این همه آدم که این همه با علاقه میآیند کارتون نگاه میکنند و سالن خودشان را دارند و وورک شاپ دارند، برای من تقریباً باور کردنی نبود.
تو در طول ۲۲ سال گذشته، در هلند و ایتالیا زندگی کردی. فضای اروپا را برای کار کردن هنرمندان ایرانی چطور دید؟ فضای خوبی است. بستگی به این دارد که تو به عنوان یک هنرمند چکار میخواهی بکنی. اگر میتوانی با دنیای بزرگتر از ایران که عشق و علاقهات هست؛ با این دنیا کار بکنی و با آدمها ارتباط برقرار بکنی، فضای خیلی خوبی است. به لحاظ اقتصادی من خیلی از هنرمندان ایرانی را دیدم که در خارج از کشور مجبور بودند هزار و یک کار دیگر بکنند. این سختیها، برای همهی کسانی که میآیند اینجا مشترک است یا میتواند استثنا هم داشته باشد؟ اگر ارث بزرگی از پدر داشته باشی، نه. در غیر این صورت، همه مشترکاً همین سختیها را باید تحمل کنند.
خودت از این نظر چه تجربهای اینجا داشتی؛ کارهایی کردی که غیرکاریکاتوری بودند تا بتوانی زندگیات را بگذرانی؟ من متاسفانه ارث پدری نداشتم. ولی شانس این را داشتم که مجبور نشدم کارهای غیرهنری زیاد انجام بدهم. به خاطر تجربهای که در زمینه تبلیغات و ساخت دکور برای تاتر و تلویزیون داشتم و در کنار کار طراحیام که علاقهی اصلی من بود،توانستم از این طریق هم کار بکنم. این بود که از نظر مالی میتوانم بگویم نه حالا یک زندگی خیلی فوقالعاده مالی، ولی زندگیای داشتم که مجبور نباشم به کاری که غیر از کار هنری باشد بپردازم. این شانسی بوده که من داشتم. تجربهی کار تو با روزنامه هنری چطور بود، چون آنطور که برای من گفتی، سالها رابطهی خیلی خوبی با سردبیر آن داشتی تا زمانی که به هر حال اصلاً سیستم روزنامه تغییر کرد؟ درست است. من در روزنامه روتردام داخ بلات کار میکردم. تجربهام با این روزنامه خیلی خوب بود. کاملاً آزاد بودم در انتخاب موضوع. خودم موضوع را انتخاب میکردم و اجرا میکردم و بدون هیچ نوع کنترلی، طرح من چاپ میشد. تقریباً شاید غیر از ۲ یا ۳ مورد، تمام سالهایی که کار کردم، موردی که بخواهد سردبیری با من بحث بکند یا نسبت به یک طرحی واکنشی نشان بدهد، وجود نداشت.
فقط یک مورد طرحی بود که روز ۱۳ سپتامبر، یعنی ۲ روز بعد از اتفاق ۱۱ سپتامبر نیویورک کشیدم که یک عده از بینندهها به این طرح اعتراض کرده بودند که سردبیر درباره آن با من صحبت کرد و درواقع من به آن اعتراض، اعتراض کردم و گفتم اگر میخواهند حاضرم یک جوابیه بهصورت نوشتنی در روزنامه چاپ بکنم و در مورد سوءتفاهمی که بهوجود آمده توضیح بدهم. یکی این بود و یکی دو مورد کوچک دیگر. ولی در کل تجربهی بدی ندارم با نشریات هلندی. تو بعد از ۱۱ سپتامبر چقدر الان راحتی که بخواهی هر طرح سیاسی را که بخواهی در مطبوعات هلند چاپ بکنی؟ اصلاً راحت نیستم. چرا؟ به خاطر اینکه به خصوص بعد از ۱۱ سپتامبر، یک جوی بهوجود آمد که از آمریکا شروع میشد که عملاً علیه کشورهای خاورمیانه، علیه کشورهای اسلامی یا مردم مسلمان بود و من آدمی بودم که از یک چنین کشوری میآمدم و در اینجا داشتم کار میکردم.
این بود که نگاههای زیادی به طرف طرح من از این نظر میآمد که ببینند و کشف کنند که آیا من دارم از تروریسم دفاع میکنم یا بی تفاوتم نسبت به این موضوع و یا جانبدار کسی هستم. از این نظر روی کار من، فشار زیادی میآمد و گفته نمیشد به خاطر اینکه به هرحال جامعهی دموکرات است و قرار نیست به تو فشار بیاورند. ولی به مرور با چاپ نکردن کارهای من و با حذف کار من در طرحهای سیاسی نشان دادند که ترجیح میدهند من طرح سیاسی چاپ نکنم. از من میخواستند که «حالا میشود یک مقدار طرحهای شفافتر و بانمکتر هم کار بکنی». به هرحال جو خیلی سنگین است و بهتر است که یک مقدار رنگ و روشنایی در طرحها بیاید. درواقع منظور این بود که آن چیزی را که میخواهی بکشی، آن طوری نکش. یعنی به عبارتی، یک سانسور محترمانه دموکراتیک بر تو تحمیل کردند؟ تحمیل کردند و من البته این موضوع را زیاد با صدای بلند نمیگفتم. کسی قبول نمیکرد. کسی نمیخواست بپذیرد که در اینجا هم چنین رفتاری میتواند بشود. اما حدود دو سال پیش برای اولین بار کسانی در هلند، خبرنگارانی بودند که شروع کردند به تحقیق دربارهی اینکه آیا در غرب سانسور جاری هست یا نیست یا فقط ما داریم درباره کشورهای دیگر صحبت میکنیم و نتیجهی بررسیهای آنها در کتابهای مختلفی منتشر شد. از جمله کتابی که در هلند منتشر شد و دربارهی کارهای من هم عنوان یک نمونه که از کارش جلوگیری شده، نوشته بودند. من باز اظهارنظر نکردم چون میدانستم که اگر اظهارنظر کنم شاید باعث ناراحتی بعضیها بشوم و بیشتر از کار من جلوگیری بشود. ولی تفاوتی نمیکرد. با اینکه اظهارنظر نکردم، ولی عملاً طرحهای سیاسی من دیگر در هلند به چاپ نمیرسید. الان بیشتر تصویرسازی و طرحهای غیر سیاسی کار میکنم.
چیز دیگری که در هلند تو را با آن میشناسند ارتباط تو با تاتر هست. چطور اینجا کار تاتر را شروع کردی؟ من درواقع قبل از طراحی اولین چیزی که در ایران یاد گرفتم، تاتر بود. سالها در ایران کار میکردم با دکتر رفیعی در تاتر شهر کار میکردم، در تلویزیون کار میکردم و چون خانمم بازیگر سینما بود در ایران؛ در اینجا گروه تاتر ایران را افتتاح کردیم که یکی دو تا کار خیلی کوچک انجام شد. بلافاصله این گروه گسترش پیدا کرد به اسم گروه تاتر اکت که شاید بشود گفت از اولین گروههای تاتر بینالمللی در روتردام بود که از همکاران هلندی تا روس، آمریکای جنوبی، آمریکایی و ایرانی در این گروه کار میکردند. نمایشهای مختلفی را به روی صحنه بردیم و نهایتاً کار ما تقلیل پیدا کرد و بیشتر رفت از تاتر صحنه به تاتری که با مردم مستقیماً کار میکند. نه تاتر خیابانی، تاتر اینترکتی، کمکم بهصورت یک تخصص برای ما درآمد. به نحوی که از سال ۲۰۰۱ گروه تاتر اکت تغییر نام داد به اینتراکت که درواقع بهطور مشخص و تخصصی روی تاتر اینتر اکتی. از این طریق شش تا محصول دادیم. با آدمهای مختلفی کار میکنیم و پروژههای مختلفی را انجام میدهیم و در ایران هم گروهی هستند که آموزش دادیم و الان به عنوان ایران اینتراکت، در ایران دارند کار میکنند. تو در تهران هم اجرا داشتی. این اجرا برای تو چه نکات جالبی داشت بعد از سالهای سال که میرفتی یک کار هنری را و به آن صورت تجربه میکردی؟ این اجرا پیشنهادی بود از طرف سفارت هلند در تهران، برای اینکه ما به عنوان یک گروه هلندی در جشنواره تاتر دانشجویی یک نمایش را روی صحنه ببریم. ما در صحبتهایی که با اینها میکردیم پیشنهاد کردیم که چون ما با مردم کار میکنیم، یعنی باید در محل با مردم محل کار بکنیم؛ ترجیح میدهیم کاری را از اینجا به ایران آماده نکنیم، بلکه در ایران کار را تولید بکنیم. به تهران رفتیم. گروهی را از دانشجویان علاقمند، دانشجویان هنری تشکیل دادیم. این گروه بیست نفره یک نمایشی را آماده کرد با همین شیوه تاتر ما و در ایران اجرا شد. به روش تاتر نامریی. یعنی تاتری که تماشاگر اطلاع ندارد که این تاتر است، فکر میکند یک واقعه است که دارد اتفاق میافتد و او شاهدش است. |