رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > «نقاشی، رضایت عارفانه برای نقاش دارد» | ||
«نقاشی، رضایت عارفانه برای نقاش دارد»سمیه مؤمنینمایشگاه نقاشیها و نگارههای یحیی فیوضی، نقاش و معمار ایرانی که اواخر اردیبهشتماه امسال در فرهنگسرای نیاوران افتتاح شد، تا دهم خرداد ماه در این محل برپاست. فیوضی سالهاست که اعداد و رمز و راز میان آنها را وارد دنیای نقاشیهایش کرده، اما این برای اولین بار است که نمایشگاهی از این نقاشیها را در ایران برگزار میکند؛ در حالی که در تمام این سالها، او دهها نمایشگاه نقاشی در کشورهای اروپایی و آمریکا برگزار کرده است. «فراتر از اعداد، مربعات خیال و نقاشیها و نگارهها» نام این نمایشگاه است که در آن یکصد نقاشی و نگاره بر دیوار نگارخانه اصلی فرهنگسرای نیاوران آویخته خواهد بود. بسیاری از این تابلوها در روزهای آغازین نمایشگاه به فروش رفتند و او برای نمایشگاههایی که قرار است طی دو سال آینده در چند کشور اروپایی و آمریکا برگزار کند دست به خلق آثار جدیدی خواهد زد. این آثار در فاصلهی سالهای ١٣٦٠ تا ١٣٦٨ خلق شدهاند. فیوضی فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای تهران است. او پروژههای معماری بسیاری را در ایران و خارج از ایران اجرا کرده است. ساختمان اجلاس سران کشورهای اسلامی و نمایشگاه بینالمللی گل و گیاه از جمله آثار معماری او در ایران است. در میان پروژههای او در خارج از کشور میتوان به «گالری کارولینلی» در هیوستن تگزاس در ایالات متحده امریکا و پروژهی بزرگ «صفا سیتی» در همان کشور اشاره کرد. در مراسم افتتاحیه این نمایشگاه ایران درودی، پرویز تناولی، رخشان بنیاعتماد، حسین خسروجردی، سید کاظم بجنوردی، کامران عدل، بهرام دبیری و بسیاری از علاقهمندان به آثار او شرکت داشتند. پرويز تناولی سالهاست که فیوضی را میشناسد، در روز افتتاح این نمایشگاه گفت: سالهاست کارهای فیوضی را در زمینه تلفیق علم اعداد و هنرهای تجسمی را پیگیری میکنم و خوشحالم که امروز این اتفاق مهم رخ داده است. این آثار از نظر هنرهای تجسمی در جنبه های رنگگذاری بر اعداد، هارمونی رنگها و ترکیببندی، هیچ از هنر معاصر کم ندارد و در زمینه چاپ و ارائه اثر در مرکزی تهیه شدهاند که هنرمندان بزرگ دنیا آثارشان را در آنجا چاپ میکنند. تکنیک ارائه این آثار یکی از پیشرفتهترین راههای عرضهی هنرهای تجسمی است.
در کار یک نقاش، وجوه هنری خیلی بارزتر است تا یک معمار. معماری میتواند یک حرفه باشد به معنای شغلی که کسب میکند؛ اما درباره نقاشی لزوماً این طور نیست. یعنی در معماری علاوه بر جنبه های هنریاش، وجود سفارشدهنده و محدودیتهایی از این دست، کار را خیلی از نقاشی متفاوت میکند. با این وجود شما خودتان را یک معمار میدانید یا نقاش؟ من هم خودم را نقاش میدانم، هم معمار. مدت طولانی است که کار عکاسی هم میکنم. نمیگویم که در همه اینها درجه یک هستم. اما تمام کوشش خودم را میکنم و صادقانه بگویم که هیچوقت جر نمیزنم؛ آنچه را که حداکثر من است، از خودم بیرون بکشم. اگر بتوانیم این مسأله حداکثر توانمندی را که در انسان با ظرفیتها و تجربه هایش هست، بیرون بیاوریم، دیگر جر نمیزنیم. مثلاً شما به کنسرت آقای شجریان میروید. او میخواند و شما بعضی وقتها میگویید او بهتر میتوانست بخواند. یا مثلاً یک پیانیست قطعهای از شوپن را مینوازد که شما پیش از این، همین قطعه را از هنرمندان دیگر هم شنیدهاید؛ اما میگویید این پیانیست «بهترین» خودش را در نیاورده است. این مسأله حداکثر ِ خود را بیرون کشیدن، خودش اثری را به وجود میآورد که به خاطر چیزی نیست؛ به خاطر بازار نیست؛ این خیلی مهم است. یعنی از نقاشی رضایت بیشتری دارید؟ بله؛ وقتی نقاشی میکنم، آن چنان رضایت خاطری به من دست میدهد که اصلاً برایم مهم نیست که اینها به فروش برود یا نه. ولی یک ایده هست؛ اگر بخواهم میتوانم بوماش را عوض کنم؛ رنگ و مدیایش را عوض کنم؛ همه چیز دست خودم است. هر طور که کار با من گفتوگو کند، با او کنار میآیم. در این پروسه خیلی خصوصی هستی و مثل این است که با عشقات که محرم است، عشقبازی میکنی. البته به محض اینکه اثر به وجود میآید، دیگر مسئولیت نداری. اگر این آزادی را که در نقاشی هست، در معماری هم داشتم، خیلی خوب بود. اینکه مداخلههای بیمعنای کارفرما به کار نیاید. اما درباره اینکه چه قدر نقاش هستم و چه قدر معمار، باید تأکید کنم هر دوی اینها هستم و خیلی هم در ادامه دادنشان مُصر هستم. در معماری بلندپروازی دارم؛ اما در نقاشی نوعی ارضا و رضایت عارفانهای میبینم که در معماری نمیبینم.
دربارهی «حداکثر توان را بیرون کشیدن» بیشتر حرف بزنیم. به نظرم این یک جور اعتراف است که تقریباً اغلب هنرمندان به آن اشاره نمیکنند. آنها نمیگویند این نهایت کاری است که میتوانستم بکنم. حتی اگر خلافش هم گفته نشود؛ اما معمولاً این جمله از زبان هیچ هنرمندی شنیده نمیشود. ببینید؛ من نمیگویم که کاری که کردهام و میکنم، برای همیشه بهترین است. بعضی وقتها که بر میگردم و به یکی از آثارم نگاه میکنم، با وجود اینکه در نهایت تلاشام، حداکثرم را بیرون آوردهام؛ اما با خودم میگویم مفهوم میتوانست بهتر از این هم باشد. این تحلیلها حاصل یک ذهن جستجوگر و کافکایی است. ذهنی است که آدم را آرام نمیگذارد. روی بعضی تابلو های من نوشته شده 1982، بعد نوشته شده 2007. میدانید چرا؟ برای اینکه احساس کردهام که با تکنولوژی امروز من میتوام ایدهای را که 20 سال پیش کار کردهام، با بیانی شفافتر و قدرتمندتر انجام دهم. چیزی که آن زمان امکاناش نبود. من اورژینال کار را دارم. الان با استقبال خوبی که از این نمایشگاه شده، من یک گرگ گرسنه شدهام و با خودم فکر میکنم باید بروم 200 نقاشی دیگر هم بسازم. یکی از اثرات این نمایشگاه برای من این بود. من 28 سال پیش یک نمایشگاه دیدم؛ زمانی که در پاریس بودم و این نقاشیها را میکشیدم. نمایشگاهی از پیکاسو بود که توسط شرکت «فیلیپس» برگزار شده بود. این شرکت میتواند لایههای مختلف رنگ را در یک اثر شناسایی کند. این نمایشگاه را با کمک آلمانها برقرار کرده بودند. در این نمایشگاه تابلوهایی را که او کشیده بود، تجزیه و تحلیل کرده بودند. مثلاً این طور بود که پیکاسو اول یک زن را روی صندلی کشیده و در ادامه دائماً فرم را عوض کرده و بعضی وقتها خسته شده و رفته یک نقاشی دیگر را شروع کرده بود؛ بعد وسط کار برگشته و شروع میکرد به گره نقاشی زیرین را که هنوز برایش باقی مانده و حل نشده بود، باز کردن. نکتهای که میخواهم بگویم این است که بعضی وقتها در همین جستجوی حداکثر، اثر بیزمان میشود که هنرمند را به سمتی میکشاند که به او دیکته میکند که من باید بیزمان باشم.
پس انتخابی بین معماری و نقاشی ندارید؟ به هر حال معماری حرفه شماست و نقاشی رضایت خاطرتان را فراهم میکند. درباره کار معماریام باید بگویم من بعضی وقتها از دست این کارفرماها آن قدر حرص میخورم که میخواهم آن پروژه را روی سرشان خراب کنم. خیال میکنند آرشیتکت برده آنهاست. گاهی نظرهایی میدهند که با مبانی طراحی اصلاً هماهنگ نیست. من از لغت کارفرما متنفرم. این لغت در فرنگ کلاینت، یعنی مشتری است. کارفرما یک لغت فئودال و مربوط به سیستم ارباب - رعیتی است. اینجاها من جوش میآورم. وقتی سفارشی میگیری، باید منویات این مشتری را که در ایران ما به او «کارفرما» میگوییم، رعایت کنیم. اما در نقاشی نه؛ من در نقاشی آزادم و اسیر خود مفهوم نقاشی هستم. آیا این نمایشگاه انگیزهتان را بیشتر نکرده است که وقت بیشتری را برای نقاشی کردن صرف کنید؟ اتفاقاً این کار را کرده است. همانطور که در نمایشگاه قدم میزنم و کارها را میبینم، با خودم میگویم این تابلو را باید سه برابرش را بسازم. این دفعه با رنگ روغن کار میکنم. بعد کلاژ میکنم. یعنی ایدههای جدیدتر در ذهنم ایجاد میشود. این برای من یکی از بزرگترین پاداشها بود. چون مدتها بود در کار سخت معماری بودم که غیر از فضولیهای کارفرما، خود به خود جان آدم را به لب میآورد. حالا میخواهم فرصت بیشتری را به نقاشی بدهم. |