رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > سنگهایی که به رودخانهها برمیگردند | ||
سنگهایی که به رودخانهها برمیگردندساغر رفیعیاغلب کارهای احمد نادعلیان به صورت محیطی و در طبیعت کشورهای مختلف جهان اجرا شدهاند. او آثار بسیاری را به صورت حجاری بر روی سنگها و صخرههای کنار و داخل رودخانهها و سواحل دریاها اجرا کرده و در موقعیت طبیعیشان رها کرده، همچنین مفاهیمی را به صورت چیدمان سنگها، چیدمان ویدئویی و اجرای نمایشهای آیینی ارائه داده است. کارهای او ملهم از اساطیر باستان، نشانههای صور فلکی و مضامین عرفانی هستند که با تفسیر و شیوه جدیدی ارائه شدهاند. علاوه بر این حجاریها نادعلیان ضمن سفر به کشورهای بسیاری حجاریهای کوچکش را تحت عنوان گنجهای پنهان در طبیعت دفن کرده است و یا اینکه دوستانش حامل این حجاریها بودهاند و آنها را در گوشه و کنار زمین به خاک سپردهاند. این کشورها شامل ژاپن، هند، برزیل، شیلی، مراکش، چاد، بورکینافاسو، مصر، آفریقای جنوبی، استرالیا، ایرلند... هستند. نادعلیان زندگی در طبیعت و با طبیعت را دوست دارد. او اغلب در یک منطقه کوهستانی (در روستای پلور در کیلومتر 65 تهران به آمل) و در کنار کوه دماوند زندگی میکند و آثار هنریاش را با استفاده از عناصر طبیعی خلق میکند. برای او شکل سنگها معنی دارند. نقشهای حجاریهای نادعلیان در رودخانهها و سواحل دریاها شامل انسان، دستها، پاها، پرنده، بز، خرچنگ، مار و ماهی هستند. نقوش نمادین و مجرد صور فلکی و یا نمادهای خورشیدی و ماه که در کنار این نقشها وجود دارند، یادآور این نکته هستند که این نقشها فقط بازنمایی طبیعت نیستند، بلکه متضمن مفاهیمی نمادین هستند. بیشترین حجاریهای نادعلیان در رودخانهها و سواحل دریاها شامل نقش ماهیهاست که در کشورهای مختلف جهان پراکندهاند. آثار احمد نادعلیان اغلب نمادگرا هستند. کارهای او همواره در رابطه با تکریم موجودات زنده و محیط طبیعی است. برای دسترسی به این امر، در کنار زندگی در طبیعت، او حجاریهایش را در محیط صلحآمیزی در طبیعت اطراف قرار میدهد. شیوه حجاری نادعلیان میتواند ملهم از هنر بدوی و باستانی باشد. او به مفاهیم و شیوههای کهن در حال فراموش شدن توجه دارد. انتخاب سنگ و کار بر روی آن شیوهای سازگار با مفاهیم کهن و اسطورهای است. اما سعی او این نیست که آثار او بدوی جلوه دهد. گذشت زمان و تجربههای متنوع منجر به پیدایش شیوهای متمایز از گذشته شده است. او آثارش را در لندن، چالفرد (گلدن ولی)، رودخانه استرود، مرکز هنری اسویاس، کانال بریستول و دانشگاه وست انگلند، سواحل راماتوئل در خلیج سنت تروپه فرانسه (صخره پریها)، جزیره مایورکای اسپانیا، چین، امریکا، رودخانه راک کریک ریور، کانال مرکزی شهر ونیز، رودخانه فلورانس در ایتالیا، رودخانه سن در پاریس، دریاچه سونارگنج در کنار شهر قدیمی پانام در بنگلادش، رودخانه راین در آلمان، اسکاتلند، هلند، سوئد، فنلاند، سوئیس، دانمارک، یونان، روسیه، ازبکستان، ترکیه، ازبکستان، تاجیکستان، لبنان، امارات متحده عربی، کویت، قطر، سوریه، آذربایجان، صربستان، ایران و بسیاری از رودخانهها و سرزمینهایی که ماهیهای نادعلیان را درآبهای خود جای دادهاند و یا گنجهای پنهانش را در دل خاک خود پذیرفتهاند، وجود دارد.1 نادعلیان این روزها، پس از هفت سال نمایشگاهی از سنگهای حجاری شدهاش را در نگارخانه ماه مهر برپا داشته است. نمایشگاهی که هر روز بازدیدکنندههای بسیاری را به خود میپذیرد که تعداد زیادیشان کودکان هستند. او در دعوتنامه نمایشگاه خود تاکید بسیاری بر حضور کودکان کرده و هر روز دو ساعتی را در حیاط نگارخانه به کار با کودکان میگذراند. آنها طراحی میکنند و او طرحهایشان را حجاری میکند. نمایشگاه اخیر وی بهانهای برای گفتوگو با او شد.
در کنار پروژههای طولانی مدتتان، یعنی گنجهای پنهان و ماهیها که تا زمانی که آب و خاک وجود دارد امکان توسعهشان هم فراهم است، آیا برنامه جدید دیگری هم دارید؟ معمول اینطور است که هنرمند بعد از مدتی به تجربههای جدیدتر دست میزند. این احساس نیاز در شما ایجاد نشده است؟ برنامههایی که انجام میدهم اینطوری نیست که با یک استدلال عقلانی از پیش تصمیم بگیرم و بعد آن را تحقق بدهم. این نوع تصمیمگیری در هنرهایی مثل مجسمهسازی یا نقاشی است که پیش میآید. اما زمانی که من دچار شرایطی میشوم، یا در محیط یا فضای خاص قرار میگیرم جرقهای زده میشود. یک کار شروع میشود و بعد ادامه پیدا میکند. برای مثال در سال گذشته که به صربستان رفتم، در آنجا مجموعه آثاری شکل گرفتند که اصلا در برنامهام نبود. فکر انجام این پروژه در آنجا آغاز شد، اما من قطعا آن را ادامه خواهم داد. کار مربوط به مرزها است. درست در همان روز و در اطراف همان دانشگاهی که قرار بود من سخنرانی داشته باشم، تجمع، تظاهرات، آتش زدن سفارت و جنجالی که مربوط به استقلال کزوو رخ داد و فضا را ملتهب کرده بود. من نقشه یوگسلاوی سابق استفاده کردم و آن را بر روی چهرههای افراد منعکس کردم؛ بر چهره افرادی که در زمان به دنیا آمدنشان، یوگسلاوی هنوز یک کشور بوده و در حال حاضر به کشورهای مختلفی تقسیم شده است. در آن شرایط موضوع مرزها برایم معنا پیدا کرد. آن هم به شکل ویدئویی و رسانهای که آن را به عکس تبدیل کنم.
آیا این کار در ادامه همان دغدغههای همیشگیتان، طبیعت، است؟ این کار در عین حال که با کارهای قبلی من بیارتباط بود، ارتباط نیز داشت. با مجموعه عکسهایم که من از پنجره هواپیما از کشورهای مختلف میگیرم. به نوعی دغدغهام در اینجا هم به تعبیر اروپاییها همان لند یا زمین است. اما در اینجا به جای رویکرد زیست محیطی، با رویکردی سیاسی و اجتماعی به جغرافیای زمین نگاه کردم. این اثر در یک چشمانداز یا موقعیت طبیعی ارائه نشده است. اما در این کار به زمین، تقسیماتاش و یا مرزهای فرهنگی و سیاسیاش اندیشیده شده است و در شبکه اینترنت ارائه شده و روزی به شکل مجموعه عکسهای چاپ شده در نمایشگاه ارائه میشود. در نظر دارم در آینده، در تمام کشورهایی که این مخاطره وجود دارد، که به نوعی مرز بندی شود و یا دو مرز مبهم شود، این مرز را در این چهرهها منعکس کنم و عکاسی کنم. برای مثال مردم افغانستان و ایران حالا مرز سیاسی دارند. اما روزگاری این مرز وجود نداشته و در حال حاضر ما زبان و فرهنگ مشترک داریم. در هر کشور دیگری که این تردید وجود دارد که این جدایی سیاسی صورت بگیرد، این کار را ادامه خواهم داد. توسعه نقاشی با خاکهای رنگی، کاری بوده که از قبل وجود نداشته، ولی این کار را ادامه میدهم. کارهای دیگری هم در ذهن دارم که چون در زمان ارائهشان، بداهه نقش زیادی را بازی میکند، ترجیح میدهم آن کار صورت بگیرد تا بعد دربارهاش صحبت کنم. برای گنجهای پنهان و ماهیها که پروژههای طولانی مدتتان هستند، آیا هدف نهایی دارید؟ مثلا اینکه در همه آبهای جهان ماهیهایتان را رها کنید و یا در همه دنیا گنجهای پنهاتان را در دل خاک بگذارید؟ هدف من توسعه است. اینطور نیست که خود من تصمیم بگیرم کجاها بروم. خیلی از اوقات شرایطی که فراهم میشود، ایجاب میکند که کار را چطور ادامه بدهم. کسانی که با آنها برخورد میکنم یا سایت مرا میبینند، معمولا پیشنهاد دهنده این هستند که کجا روی سنگ یا صخرهای کار کنم. یا پیش میآید که آثاری را به آنها بسپرم تا آن را برایم به جایی منتقل کنند. بسته به اینکه به کجا سفر کنم، یا اینکه مهمان خارجی داشته باشم، یا فردی از کشوری را ملاقات کنم که در آن کشور اثری نداشته باشم، ترجیح میدهم که کار را به او بسپرم. پروژههایی محیطی که داشتهام را تا عمر دارم، ادامه میدهم. این تداوم شامل ماهیهایی که در رودخانهها رها میکنم، کارهایی که به شکل حجاری روی صخرهها انجام میدهم و نیز پروژه گنجهای پنهان و البته مهرهای استوانهای که به نسبت کارهای پیشینام از قدمت کمتری برخوردارند، خواهد بود. برای مجموعه آثاری که آغاز میکنم، نمیتوانم پایانی متصور شوم. در ذات اینها نوعی توسعه وجود دارد. پرتاب کردن سنگ در آب در عین ارتباطی که با دفن کردن حجاریهایم در دل خاک دارد، اما در دو محیط اقلیمی متفاوت انجام میشوند.
در تمام روزهای نمایشگاهتان، یک کارگاه هم برگزار میشود که در طی آن شما طراحیهایی که کودکان همانجا انجام میدهند را بر روی سنگ حجاری میکنید. ضمن اینکه تاکید ویژهای هم بر ضرورت آوردن کودکان به این نمایشگاه داشتید. این تاکید به چه منظور بود؟ تجربهای که از قدیم داشتم و میخواستم آن را در اینجا هم ادامه بدهم این بود که طراحی کودکان همیشه برایم الهام بخش بوده، چون آنها قدرت این را دارند که با سادهترین خطوط خیلی گویا و رسا چیزی را طرح و ترسیم کنند. این طراحی میتوانست برای من که روی سنگ کار میکنم خیلی گویا باشد و از نظر زیباییشناسانه برایم مفید بود. نگاه فطری آنها که مبتنی بر زاویه نگاه خاص و بر پایه یک خرد عقلانی نیست را دوست دارم. نگاهی که به شکلی ناآموخته، اگر بخواهند چیزی را تجسم کنند از آنها استفاده میکنند. در واقع نوعی تعامل بود. در این چند روز تجربههای جالبی داشتهایم با کودکان. اینکه کاری را کودک طراحی کرده و من حجاری کردهام و بعد آن کار را به فروش رساندهایم و پول آن را نصف کردهایم. مقصود این بود که او بداند حتی اگر در این سن هم بتواند صناعت یا هنری را بیاموزد، میتواند برایش ارزش اقتصادی داشته باشد. یاد بگیرد که این هنر فقط و فقط یک نوع تفریح و سرگرمی نیست که فقط در زمان فراغت به آن بپردازد. بلکه اگر آن هنر در یک شرایط و مکان خاص قرار بگیرد، میتواند قابل فروش باشد و برایش ارزش اقتصادی داشته باشد. فروش آثارتان در این نمایشگاه از یک ویژگی برخوردارند که مورد استقبال مخاطبان نمایشگاهتان قرار گرفته است و آن قیمت پایینی است که برای بعضی از آثارتان در نظر گرفتهاید. در این باره توضیح دهید. یکی از بازدیدکنندههای نمایشگاه از این کار توصیفی داشت که بسیار جالب بود و شاید بخواهم به عنوان یک مفهوم در آینده از آن استفاده کنم. گفت اگر چه این کارها را برای فروش در گالری ارائه دادهاید، اما قیمتی که برای آنها تعیین کردهاید یک جوری است که انگار این را در رودخانه انداختهاید. البته من پاسخ دادم که در رودخانه نیانداختهام و آن را در خانهها انداختهام. به اعتقاد من این یک هدیه است و نوعی پرتاب کردن است، چون منفعت اقتصادی زیادی برایم ندارد. یک جور ارائه در محیط است. چون به جای اینکه کار را در رودخانه پرتاب کنم آن را در خانهها پرتاب کردهام. برای خود من مهمترین وجه نمایشگاه، منهای جذابیتهایی که کار با کودکان برایم دارد، این قسمت کار است. برای یک مجموعهدار اینکه کارهایی که جنبه صناعت دارند را بخرد، امری توجیه شده است، اینکه یک الهه یا نقش یک بز یا مار را که اتفاقا روی یک سنگ شکسته حک شده بخرد؛ اما از دید کسی که برایش نهادینه نشده و فکر میکند که اگر این یک کار شکسته شده و ناقص است خریدن اثر خیلی اهمیت دارد. این نقص با یک انتخاب و معنا همراه بوده، از اینکه توانستم این نوع کارها که تعداد زیادیشان هم فروخته شد را در مجموعه علاقهمندیهای مردم وارد کنم، خوشحالم. پانوشت: |
نظرهای خوانندگان
kheili jaleb bood. man be hamchin honarmandane parsi hamishe eftekhar mikonam
-- Arash ، May 24, 2008 در ساعت 05:07 PMسلام ساغر جان، واقعا خسته نباشي چون مصاحبه خوبي بود. زري هم خيلي از مصاحبه تو خوشش ميياد براش بفرست.
-- محسن ، May 25, 2008 در ساعت 05:07 PMمن هم افتخار میکنم به این هنرمندان
-- امیر ، May 25, 2008 در ساعت 05:07 PM