رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > تکگویی واژنها | ||
تکگویی واژنهالوا زند"شرط میبندم نگرانی. من هم نگرانم. اصلاً به خاطر همین شروع به نوشتن این قطعه کردم. من نگران این بودم که راجع به واژن چه فکر میکنیم. از آن بیشتر نگران که به آن فکر نمیکنیم. من نگران واژن خودم بودم. در حقیقت به مفهوم واژنهایمان - به یک اجتماع، یک فرهنگ از واژنها- فکر میکردم. رمز و راز و سیاهی آنها را دربر گرفته. مثل مثلث برمودا. هیچکس هیچوقت از آنجا برنگشته و به ما گزارشی نداده." نمایشنامه "تک گوییهای واژن" نوشته "ایو انسلر" - که برای اولین بار در سال ۱۹۹۶ روی پرده نمایش رفت - با این جملات شروع میشوند. وی ادامه میدهد: "اولش حتی پیدا کردن جای واژن هم راحت نیست. زنان هفتهها، ماهها، و حتی سالها را بدون دیدن واژنهایشان سر میکنند. من با یک زن تاجر که به من گفت سرش برای دیدن واژنش خیلی شلوغ است مصاحبه کردم. به گفته او پیدا کردن واژن و دیدنش کار یک روز کامل است که در زندگی او وقتی برایش نبود. برای نوشتن نمایشنامهاش که به تک گوییهای واژن معروف شد انسلر با بیش از دویست زن مصاحبه کرد، پیر، جوان، مجرد، متاهل، لزبین، دانشجو، کارگر جنسی، مکزیکی، آسیایی، یهودی و... زنان در ابتدا خجالت میکشیدند، اما وقتی شروع کردند دیگر نمیشد جلویشان را گرفت. زنان عاشق این بودند که از واژنشان حرف بزنند. شاید به خاطر اینکه هیچوقت هیچکس در مورد واژنشان چیزی نپرسیده بود. نمایشنامه را انسلر در سال ۱۹۹۶ به روی پرده برد که خیلی زود راهش را به برادوی باز کرد و تنها دوسال از نمایشش گذشته بود که شبکه تلوزیونی HBO نسخه تلوزیونی اش را به نمایش گذاشت و در همین سال بود که انسلر قدم بعدیاش را برای زنان با تاسیس سازمان غیردولتی V-Day برداشت. سازمان وی توانست ۵۰ میلیون دلار از طریق نمایش تک گوییهای واژن برای کمک به گروههای محلیای که برعلیه خشونت خانگی علیه زنان فعالیت میکردند، جمع کند. نمایشنامه از چند بخش تشکیل شده. بخشهایی که درآن زنان از واژنشان و قصههای مرتبط به آن میگویند. از رابطهشان با این بخش ممنوعه بدن، ازاینکه چطور واژنشان را شناختند و چطور یاد گرفتند از آن متنفر شوند، فراموشش کنند، یا دوستش داشته باشند. در نسخه اولیه خود ایو انسلر تمام بخشها را میخواند و اجرا میکرد اما در نسخههای جدیدتر هر قصه از زبان زنی و با بازی جدای بازیگران اجرا میشود. مطلبی که قرار است یادآوری شود این است که واژن تنها بخشی از اعضای بدن یک انسان، یک زن است. مانند دست، مانند سر، و چرا باید در تمام فرهنگها صحبت از واژن به عنوان زنانهترین بخش بدن یک زن، صحبت از امر ممنوع باشد و چرا ما هنوز نمیتوانیم آنطور که دست و پایمان را با اسم خطاب میکنیم اسم این عضو بدن را بگوییم. برخی از تک خوانیهای این نمایشنامه شامل این بخشهاست: من دوازده ساله بودم که مادرم مرا دعوا کرد (بخشی که در آن گروه زنها باهم از تجربه اولین قاعدگیشان می گویند.)
هر سال یک تکخوانی تازه با توجه به وضعیت زنان در اطراف و اکناف جهان به این نمایشنامه اضافه میشود. برای مثال بخش "برقع" که به وضعیت زنان افغان در زمان طالبان میپردازد به تازگی به این نمایش اضافه شده است. این نمایشنامه معمولاً در فوریه و مارچ روی صحنه میرود و معمولاً برگزار کنندگان این نمایش با توجه به همخوانی روز ولنتاین در چهاردهم فوریه با کلمه وی در ابتدای کلمه واژن (Vagina) سعی دارند که افکار عمومی را نسبت به افزایش خشونت خانگی علیه زنان جلب کنند. نمایشنامه را در سالن تاتر شهر دیدم با همراهی که ایرانی بود و زن نبود. هردویمان بزرگ شده سالهای بعد از انقلاب ایران بودیم. بزرگ شده در یک فضا و یک زمان . گیرم که در دو منطقه جغرافیایی متفاوت. چراغها که خاموش شد، بازیگران از بین تماشاچیان بلند شدند. برخلاف معمول از پشت پرده روی صحنه نرفتند. مثل ما، بقیه زنان، بودند و از جنس خودمان از بین خودمان و آشنا با دردهای ما. زنی از واژنش که هرگز وقت نداشت که ببیندش حرف زد، از زن موفقی در بازار که هرگز ارگاسم نشده و نمیخواهد بداند که زنان ساده دور و برش از چه حرف میزنند. زن هفتاد سالهای از قصه شرمساری روزگار جوانیاش گفت و از کشتن هوسش در تمام این سالها. از اینکه چرا مردی در یک شب به او خندید و او را برای همیشه از مردان راند. زنی از دامن کوتاهش گفت. اینکه همه خیابان را قلمرو خودش میداند و کسی حق ندارد دامن کوتاه او را دعوتنامهای برای هماغوشی بخواند. گفت که از دیدن پاهای برهنهاش زیر نور آفتاب لذت میبرد. از اینکه میداند واژنش آن زیر، مالک همه دنیاست، غرق در شادی میشود. زنی بوسنیایی از دهکدهاش گفت قبل و بعد از تعرض صربها و از واژنش گفت، قبل و بعد از تجاوز توسط هشت مرد غریبه. از اینکه او میخواست دهکدهاش را حفظ کند اما نتوانست. اشک ریخت و تماشاچیان هم با او اشک ریختند.
زنی از کار دومش گفت. از وقتی لباسهای یک وکیل موفق را از تن بیرون میکند و درخانه به زنان دیگر خدمات جنسی میدهد، از اینکه چطور این زنان باعث شدند که واژن خودش را دوست داشته باشد. زنی دیگر از این گلایه کرد که چرا ما نمیتوانیم اسم اندام بدن خود را بگویم؟ چه فرقی است بین دست من و چشم من با واژنم؟ چرا میتوانم یکی را بلند بگویم اما برای نامیدن دیگری، هزار بیراه بروم یا نامی بیمعنی را پیدا کنم یا فقط بگویم "آن"؟ زنان حرف میزدند، میخواندند، گریه میکردند و کل شادی میکشیدند اما این خنده و گریه و صحبت برای من همان نبود که برای همراهم بود. آنی نبود که برای همکار و همکلاسم بود. من در تک تک این سخنان در تک تک این تکخوانیها، خودم را میدیدم. خودم را میدیدم که هنوز یکی از اعضای بدنم بیاسم است. هنوز حتی وقتی با مادرم راجع به بدنم حرف میزنم میگویم آنجایم! خودم را میدیدم و زنان سرزمینم را که کوچکترین رنگ در لباسشان، تعیبر به دعوت از غریبهها میشود. پوشیدن دامن کوتاه و خیابان را قلمرو واژنم خواندن که اصلاً در هیچ جای این دنیا نمیتوان گنجاند. دامن که خوب است، کفش من هم دعوتنامهای است برای مردان غریبه. خودم را میدیدم. زنان سرزمینم را میدیدم که تا زمان مرگ، معنی لذت جنسی را نمیفهمند. واژنشان را هرگز ندیدهاند و از خودشان در زمان تنهایی هم خجالت میکشند. دیدن بدنشان را هم گناه میدانند، چه برسد به لمس آن و شناختش. صدای زن بازیگر، وقتی عکسالعملهای زنان مشتریاش را هنگام هماغوشی شرح میداد در یک گوشم بود و زنی که در هنگام درد و لذت بنا به خواست همسرش، اجازه نداشت صدایی از خود بروز دهد، در گوش دیگرم. همسر زن، باور داشت زنان هرزهاند که لذت میبرند و دنیا را در لذتشان شریک میکنند. هماغوشی بزرگترین عذاب این زن بود. همراهم از من پرسید که بغضم برای چیست و چرا اشک میریزم؟ گفتم تو که با من آنجا بزرگ شدی. تو دیگر چرا. بعد یادم آمد که ما متعلق به یک جامعه بودیم و نبودیم. یادم آمد مردانگی او اگر در رابطه با زنان بود و شناخت بدنهاشان، زنانگی من در نشناختن بود. در ندانستن بود. در بینامی بود. در بیصدایی بود. بی صدا به این فکر میکردم که اگر زنان سرزمین من بخواهند این نمایشنامه را بنویسند آن را چطور خواهند نوشت؟ چطور باید تجربیات و بیتجربگی همه این سالها را روی کاغذ آورد و برای بقیه ثبتشان کرد. زنان سرزمین من هم هنوز واژنشان بینام است و هنوز نمیدانند که چطور باید بدنشان را بشناسند و مهمتر از آن واژنشان را دوست داشته باشند. باید نوشت. باید خاطرهها را ثبت کرد. باید اجازه دهیم واژنهایمان سخن بگویند. باید بشناسیمشان و آنها را به بقیه هم بشناسانیم. راهی به جز نوشتن نیست. به جز حرف زدن و ثبت کردن. اگر قرار باشد واژن دختر من، دختر تو اسم داشته باشد اگر قرار باشد دختر من، دختر تو نترسد از اولین قاعدگیاش، اگر قرار باشد دختر من، دختر تو از زن بودنش لذت ببرد، من و تو باید شروع کنیم. باید ثبت کنیم و باید بنویسم. متن نمایشنامه تک گوییهای واژن |
نظرهای خوانندگان
فوق العاده ار خوندن این متن لذت بردم، به نظر من هم سانسور روح و ذهن آدم رو از بین می بره.
-- Mahsima ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMمقاله بی نظیری بود و در عین حال بغضی گلویم را فشرد. زنهای کشورم، خودم، دخترانمان... باید شروع به تغییر کرد. آری ما باید شروع کننده باشیم.
-- سارا ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMفهم زن و مرد از بدن خود و رها شدن از تابوی بدن که میراث فرهنگی بدویت است تحولی ضروری در رسیدن فردی و جمعی به آزادی اندیشه است. ما باید در انتظار روزی باشیم که بتوانیم این یادداشت زیبا و مفید را بی آن که دچار انگ و تهمت بشویم - راستی می دانید که خود کلمه انگ میراث نشانه ای بدنی برای اسارت است؟- در ایران منتشر کنیم. آن گاه گامی مهم در راه آزادی برداشته ایم. گامی مهم نر از شرکت کردن در انتخابات نا عادلانه و ساختگی که اپوزیسیون آن هنوز پز داعیه داری خمینی را می دهد.
-- علی اصغر رمضانپور ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMمن این نمایش را ندیدهام، اما شاید خوب باشد که بدانیم چه نقدهایی بر این نمایش میشود. متن زیر را از صفحهی ویکیپدیای همین نمایش نقل میکنم. اینها نقدهایی است که فمینیستها بر این نمایش دارند.
Feminist criticism
The Vagina Monologues has been criticized by a number of
people in the pro-sex feminist, gender egalitarian, and individualist feminist movements. Pro-sex feminist Betty Dodson, author of several books about female sexuality, saw the play as having a negative and restrictive view of sexuality and an anti-male bias.[4] She called the play a blast of hatred at men and heterosexuality. Individualist feminist Wendy McElroy shared many of Dodson's views.[5][6]
Elements of the play critics find contentious include:
the amount of attention given to brutal sexual encounters compared with consensual or harmonious sexual encounters;
negative portrayal of male-female sexual relationships (virtually all of the male-female sexual relationships are depicted as negative and destructive to women, whereas all female-female sexual relationships, even one including statutory rape, are depicted as positive and nurturing);
In "The Little Coochie Snorcher that Could", a thirteen-year-old girl recounts being fed alcohol and then having sex with an adult woman; the incident is recalled fondly by the grown girl, who closes the monologue with the line, "If it was rape, it was good rape." After Eve Ensler linked The Vagina Monologues with "V-Day" (a proposed day of remembrance for victims of female sexual abuse, to replace Valentine's Day), the "good rape" line was excised from the script, the girl's age was changed to sixteen, and warnings were issued to individuals putting on the play that using older scripts containing the line constituted a copyright violation and was grounds for legal action.
لوا: سولوژن جان. هر مکتب فکری مخالفین و موافقین خودش را دارد و فمینیسم هم از این قاعده مستثنی نیست. اتفاقا برای این نقدها به این نمایشنامه هم متون دیگری نوشته شده است. در هر حال از دقت و توجه ات به این مطلب سپاسگذارم.
-- سولوژن ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMبا تشکر از اين مقالهء خوب (اما ديرهنگام با توجه به تاريخ کار خانم ايو انزلر)، من کنجکاوم بدانم اين کلمهء «واژن» از کجا می آيد و از چه زمانی در زبان فارسی رايج شده است؟ در ضمن، در عنوان اثر خانم انزلر، کلمهء مانولوگ است که جمع بسته شده نه کلمهء وجاينا، يعنی اين «واژن» ها نيستند که دست به تک گويی زده اند، بلکه تک گويی را زنان انجام می دهند و در ترکيب اضافی، وجاينا جای صفت را می گيرد: يک تک گويی وجاينايی، دو تک گويی وجاينايی، چندين تک گويی يا «تک گويی هايی وجاينايی». تا نظر خانم لوا زند چه باشد. /// عبدی کلانتری
لوا:
1. ممنون از دقت نظر شما در امر ترجمه. در مورد کلمه واژن به جای کلمات رایج در زبان فارسی که اجازه انتشار آن ها در زمانه داده شده بود (از قبیل شرمگاه با تیتر شرمگاه زنان سخن میگوید) ترجیح داده شد از ترجمه کلمه وجینا در زیستشناسی فارسی استفاده شود. چون تمام اصل نمایشنامه بر این است که زنان نباید از اعضای بدنشان شرم داشته باشند و شرمگاه نقض غرض بود. واژن اصطلاحی است که در ایران پزشکان زن برای وجیانا بهکار میبرند. درست است که با شنیدنش اولین کلمه ای که به ذهن من میآید عفونت است اما با توجه به نیاز به انتشار این مطلب، این بهترین ترجمه ممکن بود.
2. نظر شما در مورد ترجمه وجیانا مونولوگز کاملا صحیح است. غیر از تیتر که ضرب آهنگ بهتری داشت در متن تصحیح شد.
-- عبدی کلانتری ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMعالی بود .
-- پریسا ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMمطمئن باش که ساعتها به این متن فکر خواهم کرد و برای نجات وازن های خواهران و دخترانم چاره ای خواهم اندیشید
این آن چیزی ست که ما به آن محتاجیم:گفتن از هزار درد مسکوت...قلمرو امر بی نام...قلمرو پنهان جنسیت یعنی محرومیت از حقوق زیستی و محکومیت به مسکوت گذاشتن ظلمی که درمانش واژه ای ست کوچک..کارتان ارزشمند و تاثیر گذار است- هم رسانه و هم خبرنگار. ادامه دهید...با درود.
-- ک.الف ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMخیلی ممنون از این تابوشکنی
-- ارشیا ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMبرداشته از متن:
"چرا ما هنوز نمیتوانیم آنطور که دست و پایمان را با اسم خطاب میکنیم اسم این عضو بدن را بگوییم" ...
"...چرا میتوانم یکی را بلند بگویم اما برای نامیدن دیگری، هزار بیراه بروم یا نامی بیمعنی را پیدا کنم یا فقط بگویم "آن"؟
اون کسی که اینا رو نوشته چرا هنوز خودش جرات نمیکنه بجای "واژن" بگه و بنویسه:"کس".
من خودم برای اینکه متن رو خوب بفهمم هرجا که کلمه واژن بود مجبور شدم خودم بخونمش "کس". چه ایرادی داره؟
لوا: آرش جان. من هم راستش با نامیدن اعضای بندم مشکل ندارم و دلم نمیخواست اسم متداول فارسی واژن را تغییر دهم اما زمانه سیاستهای نوشتاری خودش را دارد که من موظف به رعایت آنها بودم. در هر حال واژن بهترین واژهای بود که من برای اجازه یافتن انتشار این مطلب در زمانه یافتم.
-- آرش ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMمرسی از نوشته شما! مرسی تر از ایو انسلر!
-- lala ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMبسيار زيبا بود. اي كاش زنان ايراني هم مي تونستند حرف هاشون رو درباره واژنشون بگن. مطمئنم حرف هاي زياد و دردالودي براي گفتن دارن. ممنون بابت مقاله زيباتون
-- هديه ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMلوا جان مرسی.
-- بهاره ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMدر کشوری که تنها نام بردن این عضو مساوی است با فحاشی و هتاکی کردن آیا می شود به این زودی ها تک گو یی داشته باشیم ؟
-- بهار ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMفوق العاده بود.
-- مسعود ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMمطمئنم كه احساس و رنج دروني اي يك زنِ به قول شما: "بزرگ شده ي ايران" از خواندن چنين متني خواهد داشت، درك نخواهم كرد. اما موضوع و شيوه ي نگارش، به قدري تاثير گذار بود كه اگر اشك از چشمم جاري نساخت، مو بر تنم راست كرد.
اي كاش مي شد اين نمايش را ديد... نه... ديدنش زياده خواهي است در اين اوضاع. كاش مي شد پيرامونش چيزي نوشت... حرفي زد... حتي در يك ديالوگ دونفره... كـــــاش...
سلام. خانم زند عزیز بسیار تأثیر برانگیز بود. سپاس از زحمت شما.
-- هادی ناصری ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMعالی بود. کولاک کردین!!
-- علی ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMبسیار عالی بود. من لینک این نوشته را برای همه دوستانم فرستادم!
-- لاله ، Mar 9, 2008 در ساعت 06:43 PMمتن واقعا زیبایی بود، لذت بردم و هم چنان آرام آرام گریستم؛ گریه ای تلخ بخاطر عقده های که فرهنگ ناجوانمرد و سنتی سرزمینم بخاطر نام و شناخت یک عضوی بدنم بر من گذاشته است.
-- پامیر ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMمن فکر می کنم در سرزمین های ما ستم بیشتر را از این بابت زنان می کشند ولی مردان هم دستکم تا زمانی که در قیمومیت پدر و مادر قرار دارند و یا به مدرسه و مکتب می روند با این مشکل مواجه اند. به همین خاطر است که وقتی یک مرد و یک زن ازدواج می کنند به دلیل اینکه هیچ گاهی اعضای بدن خود را نشناخته اند نه تنها نمی توانند لذت جنسی را درک کنند، بلکه رابطه جنسی میان آنها به یک مساله دردناک و حتا نامقدس می تواند بدل شود.
آنقدر به زنان ما در طی هزاران سال گذشته ظلم شده و باید برایش کاری کردتا نوبت برسد به استفاده از کلمه نا مأنوس واژن چرا که این درد مشترک فرهنگی ماست و مرد و زن ندارد. من بعنوان یک مرد حتی در مطب یک پزشک از کلمه آلت مردانگی نام میبرم بنابراین مشکل ما زن یودن نیست بلکه عقب ماندگی فرهنگیست. حالا اگر به نظر دوستان از این بابت خانم ها رنجی مضاعف دارند مرا نیز روشن کنید. همگی موفق باشید.رضا
-- بدون نام ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMچه شكر هاست در اين شهر كه قانع شده اند
-- يك غريبه در اين شهر بي در و پيكر ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMشاهبازان طريقت به مقام مگسي- واي بر انسان كه به چه جهالتي افتاده است كه "من" مجرد او كه پرنده آسماني است در چه حضيض حيوانيتي سقوط كرده است. به راستي انسان بودن مگر در زن يا مرد بودن و يا اعضاء زنانه و مردانه آنهاست كه اينچنين داد سخن از يك عضو از اين اعضاء و احقاق حق او ميرود. به جز آهي سرد از اين جاهليت مدرن و حضيض اومانيزم چه مي توان گفت. هيچ جز يك افسوس...
من هم چند کلامی و با دیدی از زاویهای دیگر باره مطلبتان نوشتهام که خوشحال میشوم نگاهی به آن بیاندازید:
تک گویی واژنها یا هذیانگویی در ناکجاآباد؟
-- اسد ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMhttp://pardeh.blogspot.com/2008/03/blog-post_10.html
maghaleye khaiiiiiiiili jalebi bood!!!!!!!!!man ke too iranam kamelan hessesh kardam va behetoon tabrik migam ke toonestin ba zehne milionha khanoome irani ertebat bargharar konid!!!!!!!!
-- kh ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMدر این زمانه با وجود منابع اطلاعاتی قوی مثل اینترنت و ماهواره و... امکان شناخت واژن مثل بقیه اعضای بدن کار دشواری نیست.
-- مریم ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMدر فطرت و وجود همه انسانها چیزی به نام شرم وجود دارد و این از ابتدای ازل که انسانهای نخستین به خود برگ می بستند وجود داشته. من مخالف کسب آگاهی در مورد خویشتن روحی و جسمی نیستم ولی لوث کردن حقوق زن با چنین پشتوانه بی اساسی فقط بیراهه رفتن است. ما باید به کودکانمان بیاموزیم که هم جسم و هم روح خویش را بیابند. ولی پرده دری و اومانیسم راهش نیست.
من واقعا به شخصه احساس بعضی از هموطنهای همجنس خودم را در فوق العاده و تاثیرگذار بودن این مطلب درک نکردم و حتی برام خیلی عجیب بود که بعضی چرا اینقدر آشنایی با واژن را مسئله ای سخت و دور از دسترس دانسته اند.. آنهم در این دوره و زمانه! و اینکه درسته که لازمه ما این عضو رو هم خوب بشناسیم ولی آیا انصافا ما در مورد دیگر اعضای بدنمون نیاز داشتیم که دست جمعی بشینیم و همدردی کنیم که حالا در این مورد احساس کمبود کرده باشیم؟
-- سمانه ، Mar 10, 2008 در ساعت 06:43 PMمن قبول دارم که هستن زنان زیادی در نقاط محروم که لازمه بیشتر از نظر بیولوژیکی و بهداشتی با واژنشون آشنا بشن تا موقع سکس دچار ناآگاهی و وحشت نشن، اما راه حل این مشکل خیلی ساده تر از اینه که یه تعداد زن شهری و تحصیلکرده که تو اینترنت به این بزرگی دارن گشت میزنن و هر لحظه بخوان میتونن یه عالمه اطلاعات در مورد جناب واژن به دست بیارن، بیان اینجا و از این مسئله به این سادگی به عنوان حقی که از اونا هم سلب شده حرف بزنن و اشک بریزن!
به نظرتون با این نوع نحوه برخورد با مسائل حقوق زن، باعث نمیشیم که خیلی مسائل اصیلتر و واقعی تر از نظر دور بمونه یا حتی به مسخره گرفته بشه؟ تلاشتون محترم.. اما این راه درستی نباید باشه! بازیچه نباشیم..
خودتم وقتی ترجمه کنی گفتی واژن! روت نشده معادل فارسی شو استفاده کنی. پس خودتم گرفتار تابویی.
-- حامد ، Mar 11, 2008 در ساعت 06:43 PMکاشکی دختر نبودم
-- mimi ، Mar 11, 2008 در ساعت 06:43 PMکاشکی واژن نداشتم
کاشکی
کاشکی
کاشکی
کاشکی اینجا نبودم
بغض داره می کشه منو
متنی که نوشته اید بسیار قابل تامل است. باید فکرها و نظرها را با هم در آمیخت و این رسم را شکست. اما آیا فکر می کنید که جامعه بسیار کوچک یا بهتر است بگویم ریز خانم های سنت شکن می تواند از عهده خود زنان متحجرالفکر برآید. مردان به کنار به نظر شما می توانید این کار را انجام دهید
-- محمد ، Mar 11, 2008 در ساعت 06:43 PMاقعا شناختن چیزی به اسم واژن اینقدر کار سختیه که اینهمه آدم به خاطرش بغض میکنندوچه میدونم هزار جور مسخره بازی دیگه.این مقاله مربوط به یه سرس زن های خاص میشه که از این عضو اشتباه استفاده کردن وگرنه چیز غیر قابل کشفی نیست.این خلقت کاملا عاقلانه ی خداست که ما (چه زن چه مرد)باید فقط طرز استفاده ی درست از اون رو یاد بگیریم نه اینکه اونو به عنوان یه سمبل برای یک جنس خاص درنظر بگیریم.شما فقط به جنبه ی حیوانی قضیه نگاه کردید.همین
-- مهسا ، Mar 13, 2008 در ساعت 06:43 PMشما همه چیز رو زیر سوال بردید؟شناختن یه عضو از جسم زن کار سختی نیست که شما اینقدر ÷یچیده اش کردید.اینجوری فقط خلقت حکیمانه اش رو زیر سوال بردید.مشکل اینجاست که ما طرز استفاده از این عضو هارو نمیدونیم وگرنه این مقاله مخاطبش همه ی خانمها نیشستند بلکه کسایی اند که نمیدونند کی و چرا باید از این عضو استفاده کنند.من واقعا تعجب میکنم که این مقاله چه جوری این همه آدمو به گریه انداخته.من فکر میکنم همه دچار سو تفاهم شدند.مسلما ما یه شناخت حداقلی از عضو بدنمون داریم فقط مشکل اینجاست که هیچوقت جراتشو نداشتیم که بفهمیم چه جوری باید ازش استفاده کرد که آُیب روحی نرسه.همین وگرنه موضوع اینقدرهم حاد نیست
-- مهسا ، Mar 13, 2008 در ساعت 06:43 PMخب خیلی واسه نظر دادن دیره اما من این متنو همین حالا دیدم.
-- leily2000@yahoo.com ، Mar 13, 2008 در ساعت 06:43 PMخیلی خوب نوشته شده بود. اما باید واقع بین تر باشیم. چیزی که درمورد زنای ایرانی نوشته بودی در مورد مادرهای ما درسته.اما دو نسل بعدی اصلا اینطور نیستن. از واژنشون شرم ندارن ( حالا نمیگم که خیلی دوسش دارن) و از عشقبازی هم لذت میبرن بدون شرم و ناراحتی. گرچه هنوز هم به وضوح چیزی نمیگن مگر در موارد نادر و به دوستان نزدیک. آره این به وضوح نگفتن رو درست میگی اما پیش خودشون قضیه حل شده. هیچکس هم نمیتونه رودربایستی رو کنار بذاره و بگه. چون اول از همه همین دخترای همسن و سال خودش فکر بد در موردش میکنن. فکر خیلی بد. از ماست که بر ماست.
در مورد اسمش هم راستش "کس" اسم خوشاهنگی نیست. شاید چون همیشه به مسخره یا توهین گفته شده. اما واژن خیلی خوبه و مرسی که اونو یادم انداختی.
برخلاف نظر نویسنده انگار حالا برعکس شده یعنی استفاده از واژه ک...ر در رسانه ها تابو است نه واژن:
هفته گذشته برنامه زنده شبکه ان بی سی با شرکت جین فوندا به دلیل نام بردن فوندا از آلت مردانه در حین برنامه با سروصدای فراوانی در رسانه های آمریکایی روبرو شد، این در حالی بود که در سراسر این برنامه مدعوین در حال نام بردن از آلت زنانه بودند.
از زمانه چند هفته پیش: رخدادهای رسانهها و ارتباطات در جهان (٣)
-- یک شاعر حسود ، Mar 14, 2008 در ساعت 06:43 PMدرباره penis ham matlab benevisid
-- فرجاد ، Mar 14, 2008 در ساعت 06:43 PMجدا زيبا و دردناك بود.
-- ممدرضا ، Mar 16, 2008 در ساعت 06:43 PMمسئله مهم اينه كه صورت مسئله رو پاك كرديم. عملاًٍ يك قسمت مهم از بدن كه اتفاقا تاثير زيادي روي فكر و زنگي مون داره را گذاشتيم كنار. چقدر كمند جوانهايي كه نه تنها آشنايي كه حتي از صحبت درباره مشكلات واژن يا حتي پنيسشون عاجزند. اونوفت اسمش رو هم ميذاريم شرم و حيا و كلي بهش ارزش ميديم. نتيجه اش هم سرخوردگي يا تجاوز و قتل. همه از غذا و لباس و پوست و بدن خوش فرم مون لذت مي بريم به همه هم فخر مي فروشيم .
كاشكي انقدر فكرمون باز بشه كه لذت صحبت واژن رو خودمون حداقل براي خودمون تعريف كنيم
مرسي از مقاله زيبا
مطالب خیلی خوب وجالب دست اوله کاکو
-- رضا ، Mar 16, 2008 در ساعت 06:43 PMزن بودن و داشتن نشانه های زنانگی نعمتی بزرگ است چرا که بسیار بوده اند مردان به ظاهر مستبدی که در برابر کرنشی سرخم نموده اند اما انچه مهم است نگاه یک زن نسبت به زنانگی خویش است ایا ان را چون نعمتی پنداشته ایم یا از زن بودن خویش شرمساریم هیچ کس به اندازه خودمان نمیتواند موجودیتمان را اثبات کرده معنا بخشد
-- مانا ، Mar 18, 2008 در ساعت 06:43 PMسلام.این مسئله پنهانکاری در مورد زنان همجنسگرای ایرانی هم صادق است.
-- ج ، Mar 19, 2008 در ساعت 06:43 PMدلم می خواهد برای دور و بری هایم لینک مطلب را بفرستم . ولی دارم به این فکر می کنم آنهایی که رشد فکری شان به حد این مطلب است حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسند .
-- مارال ، Mar 19, 2008 در ساعت 06:43 PMفكر نمي كنم مردها انقدر آزاد بوده باشند كه در خصوص آلت خودشون اينجوري حرف بزنند. كاري به شلوغ بازيها و اداها ندارم و در خصوص مردهاي معمولي صحبت مي كنم. شايد براي مردها هم لازم باشه همچين نمايشنامهاي درست بشه!
-- پرهام ، Mar 21, 2008 در ساعت 06:43 PMبه هر حال جالب و عجيب بود :)
مطلب فوق العاده ای بود. به عنوان یک زن ایرانی که خوشبختانه هرگز از نامگذاری و صحبت کردن و مطالعه در مورد واژن یا کس و هر مساله ای که مربوط به جنس زن می شود ابایی نداشتم از شما سپاسگزارم و امیدوارم در این فرهنگ سازی پیروز و سر بلند باشید. به امید ازاده زیستن زنان جهان.
-- منیژه ، Mar 24, 2008 در ساعت 06:43 PMبا تشکر باید بگم همه چیز خوب بود هم ترجمه هم نظر دوستان این متن به من هم یادآور شد که هیچ وقت نه کسم رو دیدم نه خیلی راجع بهش حرف زدم در حقیقت آنطور که باید نشناختمش البته سایر اعضای بدنم هم همین وضع رادارند. البته اون چیزی که از کس مهمتره و اینجا (منظورم توی این دنیا) هیچکس براش ارزش قایل نیست روح واحساس صاحب کسه وتقریبا همه یه جورایی دوست دارن سرکوبش کنند (از طریق همون کس) و ما نباید اجازه بدیم این اتفاق بیافتد و من نکته زیبا ی این نمایش رو در همین میدونم البته هر شخصی با خوندن این نمایشنامه یه برداشتی می کنه ولی متاسفانه اون برداشتی که باید بکنه نمیکنه وخیلی ها فکر می کنند از کس حرف زدن رسیدن به آزادی یا راهی برای آزادی زنان است شاید هم باشه ولی آزادی جسمی .و این تازه شروع یه ماجرای دیگه است ... به این متن یه قدر ی متفاوت تر ،تازه تر ،بی شیله پیله تر ،نگاه کنیم و حقیقی تر فکر کنیم
-- زیبا ، Mar 27, 2008 در ساعت 06:43 PMانسان آزاد آفريده شده و حوا مي تونست به راحتي و با صداي بلند واژنشو فرياد بزنه با اينكه هنوز هيچ حرفي رو بلد نبود واقعا اين آدم رو به فكر وا مي داره كه چرا چرا با گذشت زمان انسان خودشو محدود و محدودتر كرد به جاي بالا بردن روحش خودشو سركوب كرد و به نظر من توي اين نمايشنامه بايد يك مرد هم بايد بياد از واژه واژن بگه و نظر واقعي يك مرد به اين لغت و...
-- حامد ، Mar 28, 2008 در ساعت 06:43 PMاگه از من دعوت كنن مي آيم و امضاي معتبري بر نمايشنامه مي گذارم تا بماند صحبتها و بماند افكاري كه با سادگي و رواني اين موضوع پيچيده رو باز كند و بشناساياند دختران را با روح فرشتگون و خدايي خود و بدانند كه چه مقدار مي تواننداز زنده بودن و خانم بودن خود لذت ببرند و افتخار كنندو بدانند فراتر از يك موجود خاكي ان و ....
زنده باد زنانگی و همه ی واژن های دنیا
-- سبال م ، Mar 28, 2008 در ساعت 06:43 PM" تک گویی واژن ها " به عقیده ی من یاداوری نگاه جنسیتی جامعه به زن است و از آن سو با دیالوگ های صریح ، زن را انسان طبیعی می خواند ...
-- آذر ، Mar 28, 2008 در ساعت 06:43 PMعالي و لذت بخش و تازه بود متشكرم . پريوش
-- بدون نام ، Apr 6, 2008 در ساعت 06:43 PMفوق العاده بود این تابو شکنی. من هم با نویسنده گریه کردم به خاطر تمام زنان هموطنم که دست و پا میزنیم تا ذره ای از آنچه حقمان است را بدست آوریم
-- raha ، Apr 7, 2008 در ساعت 06:43 PMهمیشه از واژنم متنفر بودم.
-- سحر ، Apr 9, 2008 در ساعت 06:43 PMهمیشه فکر می کردم واژن یا چیزی است برای ادرار یا گاییده شدن
اما با خواندن این مقاله دوست دارم که به همه بگویم سحر یک واژن دارد.
حتی دوست دارم واژه کس هر روز در اخبار گفته شود و لطیفترین گلها را بسان کس تشبیه کنند به جای آنکه در کوچه و بازار یا دست خوش سرگرمی مردان باشد و یا کلام دایمی فحاشان.
...
-- م.ح ، Apr 16, 2008 در ساعت 06:43 PMاحساس می کنم این نسل جدید از دختران و یا پسران زیاد مشکلی با سکس و مسائل جنسی ندارند. سکس می کنند و از "کس" براحتی صحبت می کنند و همچنین مردان این نسل. قبول دارم برای خانم های نسل قبل که بین این نسل و نسل اول مومن قرار گرفته اند موضوع سکس اغلب بغرنج است. اما برای این دخترانی که من می بینم مساله حل شده است. واقعا هم ربطی به ایران یا امریکا و اروپا ندارد. از حیطه ی فردی و اخلاقی و هنجارهایی که هر فرد برای خودش قائل است نگاه می کنم و گرنه بله با این نظام "کس" مسئله یی بغرنج در جامعه می شود. اما من از این کلمه واقعا بدم می آید و ترجیح می دهم بگویم آلت زنانه .چون دهان گاله ی آدمهای بی شرف یا لکاته های زنما بیشتر این کلمه را بکار می برد.
بهرحال متن جالبی بود و این طور که معلوم است زنان ایرانی قصد دارند هنجارهای مسخره را بشکنند و دوباره بسازند.
راستی حرف زدن از این چیزها واقعا چه ربطی به روشنفکری دارد.؟؟! خواهرم شایدم برادرام از انگ ها و چرندیات بکاه و راحت آنچه را که می خواهی بگو.
همین.
خانم زند جوری گریه و زاری می کرد که من خیال کردم عزیزش مرده است؟؟! بیچاره انسان و بیچاره به این مدل روشنفکران.!!
-- مستانه ، Apr 22, 2008 در ساعت 06:43 PMشجاعت همیشه قابل تحسینه!
-- maryam ، Apr 22, 2008 در ساعت 06:43 PMجسور باشید!
مرسی..!
من می خواهم بدانم که اگر واژن خانم در خیابان و در یک مهمانی رسمی خارش کند به همان راحتی که سرشان را در خیابان می خارانند در خیابان دستشان را روی واژنشان قرار داده و شروع به خاراندن می کنند ؟!! یا اگر واژن ایشان گر گرفتگی داشته باشد و پدر شوهر ایشان در کنارشان و یا پسرشان در کنارشان باشد از ایشان بپرسند که آیا نارحتی دارید ؟؟ در جواب می گویید : ک.س سوزش دارد یا ک..س م می خارد . امیدوارم زمانه ای ها سئوال من را سانسور نکنند. فقط یک سوئال هست و الان در این صفحه بارها از ک..س ذکر خیر شده دیگه حذف سئوال من فقط نشانه سانسور و یکجانبه نگری است .
-- سیروس ، Apr 23, 2008 در ساعت 06:43 PMمتن قشنگی بود .امید وارم روزی برسد که تمام تابو ها از فرهنگ مردم ایران و بخصوص مرد های این سر زمین حذف شود.
-- اورست ، Apr 26, 2008 در ساعت 06:43 PMاین مطلب رو، شاید کمی دیر خوندم و سوالهای زیادی برام پیش اومد. آیا واقعا مشکل زنان ما محدودیت در نام بردن از "واژن" شون هست؟ من در تهران بزرگ شدم، و الان در مهد آزادی!! نشستم و تا این لحظه واقعا فکر نکردم این موضوع محدودیتی رو برای من به وجود آورده. اگه از این به عنوان تابو نام برده میشه خب فکر می کنم به همون اندازه در مورد آقایون هم صادقه.
-- بدون نام ، Apr 30, 2008 در ساعت 06:43 PMاصلا و ابدا منکر عدم آموزش صجیح و سرخوردگی دختران و زنانمون نیستم، ولی دوست دارم بدونم اگه این امکان رو داشته باشید که به راحتی از این اندام صحبت کنید چه رنجی از دوش زنان سرزمینمون بر میدارید؟ از دوش دخترانی که برای حقوق برابر نه به این معنا؛ که برای برابری ارزش جان افراد، حق تحصیل بنا به علاقه و استعداد، حق حضانت فرزندانشون و استقلال در زندگی به زندان میفتن.. شاید اونچه که شما رو متاثر کرده، نه آزادی به کار بردن شکستن این تابوها، بلکه مرور رنجهایی هست که زنان ما از بیان آزادانه اونها ناتوانند.
متاسفم که میگم ناراحتی من از خوندن مطالبی که به قول خودشون تابوشکنی می کنن اگر نه بیشتر، که به اندازه انزجارم از بحثهای ازدواج موقت بود.. هر دو به نحوی حرمت من زن رو زیر سوال میبرن. یکی از دید آزادی، یکی به نام مذهب.
سلام، من دیروز براتون کامنت گذاشتم (اگه رادیو زمانه منتشرش کنه) و الان می خواستم یه چیز دیگه اضافه کنم. این ویدئو رو ببینین، مونولوگ نویسنده اصلی این نمایشنامه ست: http://www.ted.com/index.php/talks/view/id/64
-- مستانه ، Apr 30, 2008 در ساعت 06:43 PMاحساس من اینه که کار این خانوم و کمکش برای نجات قربانیان خشونت کاملا قابل تحسینه (و شاید خیلی هم مرتبط به جنبشهای زنان ما)، ولی ربط دادن اون به شکستن تابوهایی که چند وقته کار رایجی در وبلاگها شده، واقعا لوث کردن این مسئله هست و شاید دست کم گرفتن هدف اصلی اون فعالیت ها. شاید نازیلا همین نظر من رو بهتر بیان کرده.
موفق باشید :)
وذکر فی الکتاب مریم اذا نتبذت من اهلها مکانا شرقیا-فاتخذت من دونهم حجابا فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشر سویا-قالت انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا
-- .... ، Aug 12, 2008 در ساعت 06:43 PM( بخوان کتاب وجود مریم را که چون در عالم اشراق قرار گرفت واز جامعه آلوده به خدا پناه برد پس برای او فرستادم روح وجانم رااو روح جان من را دید(بجای مجالست با آلودگان من با او قرین شدم روح وجانم را فداش کردم) وقرق در ارامش ورحمتش کردم در این حالت مریم به خدا پناه برد خدا برد .... وروح الله در او تجلی پیدا کرد
اگر از نظر چند روانشناس هم استفاده میشد خوب بود . حقیقتا برای حل این مشکل بزرگ از کجا شروع کنیم ؟ از سوالات بی جواب دخترم؟ از تفکر مادرم؟ از سنگینی نگاه مرد همسایه؟ این باورهای نادرست توسط خودمون باید شکسته شه. راه کار بیشنهاد کنید
-- pani ، Aug 19, 2008 در ساعت 06:43 PMواقعا براتون متاسفم. بیچاره اون کسایی که متاثر شدن و به قول خودشون اشک ریختن. یعنی انسان بودن و زنانگی به این چیزا خلاصه میشه ؟وقتی که نذاریم فکرمون ارتقا پیدا کنه خوب معلومه از اون ارزشهای متعالی باز میمونیم و این جور مسایلی که طرح کردنش خیلی خنده داره میشه مساله ی خیلی حیاتی. آره این مساله ی خیلی خنده داره. همه ما زنها اطلاعات اجتماعی مورد نیاز در موردواژن رو میدونیم. شما هم اگه خیلی میخواین برای زنان همجنس خودتون گامی برداشته باشید سطح علمی-پزشکیشونو بالا ببرید نه اینکه وقتشونو با این مطالب مزخرف بگیرین. برای خودم واقعا متاسفم که 15دقیقه نشستم متن رو خوندم اما وقتی که نظرات بعضی از خواننده ها رو دیدم متاثر شدم ازاینکه چرا بعضی از زنای ما حالا فرق نمیکنه ساکن ایران باشند یا مقیم آمریکا بالاخره اصلا دوست ندارم ببینم که اونها دچار عقده هایی شدن که اونا رو از مسایل انسانی باز داشته.میدونین؟کسانی که طرح کردن کلماتی مثل واژن و...رو مسیری در راه پیش بردن به یک جامعه ی مدرن میدونن اونا دچار نوعی خود کم بینی شدن که میخئان اینطوری متفاوت از بقیه باشن .خیلی خیلی خیلی خیلی براشون متاسفم خدا شفاشون بده.
-- یه زن از جنس شما ، Nov 5, 2008 در ساعت 06:43 PMهر چند گفته من برای شما انتقاد زننده ای هست اما دوست دارم نظرم رو منتشر کنین اگه واقعا انتقاد پذیرید
من نمی فهمم منع اخلاقی بکار بردن اسم الت تناسلی چه ربطی به سرکوب زنان داره!!در هیچ کجای دنیا مردها هم این کار رو نمیکنن!(البته مردهای با ادب)این خیانت به زنان است که مشکلاتشان را (که البته بجا در این نوشتار به آنها اشاره شده بود)با مسایلی از این دست پیوند یزنیم.
-- میلاد ، Mar 26, 2009 در ساعت 06:43 PM