رادیو زمانه > خارج از سیاست > زنان > آیا بکارت آخرین تابو است | ||
آیا بکارت آخرین تابو استبرگردان: نینا وبابدر جامعهای مثل ایران تابوهای زیادی وجود دارند که یکی از آنها سکس و بکارت است. بهباور بسیاری از ما در کشورهای غربی دیگر مسالهای بهنام بکارت وجود ندارد، ولی میبینیم هنوز هم دخترانی هستند که اصرار بر پاکدامنی دارند. متن زیر ترجمهای آزاد از مقالهای به همین نام در رورنامهی گاردین است.
جنیفرمور ۲۷ ساله، ترانهسرایی باکره از شمال لندن، تاکید میکند که بکارتش باعث شده بین او و دوست پسرش صمیمیتی به وجود آید که هرگز تجربه نکرده بود. «پنج سالی میشه که با ژان بیرون میرم و ذاتاً آدم پاکدامنی هستم، هر دو مسیحی هستیم و شاید ازدواج کنیم، در غیر این صورت نتیجهای نخواهد داشت. من با پسری که عقایدی مثل من نداشته باشه، نخواهم بود.» «چرا باید قبل از ازدواج سکس داشته باشم؟ فکر میکنم فقط در صورتیکه از نظر روحی با کسی جور باشم میتوانم نسبت به او تمایل جنسی داشته باشم.» در جامعهی بیش از حد جنسی و آزاد، احتمالاً باکرهها تنها اقلیت فرهنگی هستند که این توانایی را دارند تا شگفتزدهمان کنند. شما میتوانید همجنسباز یا خرافاتی یا حتی آدم ولنگاری باشید، میتوانید تغییر جنسیت دهید، میتوانید یکی از طرفهای رابطهای باز باشید و ما بهروی خودمان هم نخواهیم آورد. ولی یک باکره؟ جدی میگویید؟ نمیتوانیم بهراحتی با این موضوع کنار بیاییم. مطمئناً انتظار نداریم با مسیحی خوشلباس و جذابی ملاقات کنیم که در پایان ۲۰ سالگی مجرد باقی مانده. ولی اطرافمان هستند و فوایدی پنهانی هم در انتخابشان میبینند. برای مثال: «میخوام بگم ژان و من خیلی به هم نزدیکایم، خیلی صمیمی هستیم و به خودمان هم اطمینان داریم و مثل همهی زوجها راحت هستیم.» جنیفر میگوید: «همدیگر را نوازش میکنیم و میبوسیم ولی نه برای مدتی طولانی چون باعث میشه بیشتر بخواهیم.» میخندد و ادامه میدهد «مسلمه که منم تمایل دارم، ولی اصلاً احساس نمیکنم مجبورم میلم را سرکوب کنم. میدونم که روزی برای عشق واقعیام آزادش میگذارم و چه روز فوقالعادهای خواهد بود.» «این انتخابی کاملاً شخصیه و کسی رو که نمیخواد مجرد بمونه محکوم نمیکنم. این فقط حق منه. بهعنوان یک مسیحی اعتقاد دارم که ازدواج راهیه برای چنین رابطهای ـ همون یکی شدن، با هم بودن و چسبیدن دو روح به هم ـ ولی فکر میکنم اگر کسی خارج از ازدواج سکس داشته باشه ـ حتی با میلیونها نفر ـ به هیچ وجه به این معنی نیست که خدا خواهد پذیرفت یا آنها را کمتر دوست خواهد داشت.» راستش، مادرم هم که مسیحی نیست، میگه: عزیزم خیلی مهمه که شما با هم جورید، فکر میکنم حالا وقتشه تجدیدنظر کنی. خب میبینید که مادرم هم از من میخواد با دوست پسرم بخوابم.» اصرار بر باکرگی براساس اعتقادات مذهبی، در جامعهای که آزادی و بیقیدی در روابط جنسی چیز پیشپا افتادهای است به نیش و کنایههای آشکاری دامن میزند. وقتی دسامبر گذشته جنیفر بهعنوان خواننده در کشتی دریایی سوان هلینک استخدام شد، مجبور بود بهخاطر رفتار همکارانش از آنها کناره بگیرد. شوخیها و کنایههای جنسی زیادی بینشان رد و بدل میشد، وقتی بعد از اجرا در بار مینشستیم و از دهنم میپرید و میگفتم مسیحیام، فوراً ازم میپرسیدند: «با این وجود نمیتونی حالی به دوست پسرت بدهی.» واقعیت این است آنچه میبینیم با تصور کلیشهای رایجی که سالها از دختران مسیحی وجود داشته فرق میکند؛ کلیشه دختری شلخته با هیکلی بیریخت که تفریحش تماشای سریالهای کسلکنندهی تلویزیونی است و اصرار دارد قبل از ازدواج باکره بماند، و بسیاری هم رفتار این دختران را مکانیزمی دفاعی در برابر زشتیشان تلقی میکردند. مطمئناً این کلیشه در مورد چری چادویک ـ دختر ۲۶ سالهای که گزارشگر تلویزیون است صدق نمیکند. او موهای بلندی دارد، کفش پاشنه بلند میپوشد و روی ناخنهایش لاک صورتی میکشد. مسلماً مسیحیها علاقهای ندارند که به این شکل دیده شوند، نه؟ چری بکارتش را در ۱۶ سالگی از دست داد و بعد از آن تصمیم گرفت تا زمان ازدواجش مجرد بماند. دربارهی آخرین رابطهاش با پسری به نام رولی که قصد ازدواج با او دارد میگوید: «یک رابطهی جدیست و ما در مورد ازدواج حرف زدهایم.»
آیا پاکدامنی، بکارت و مسیحیت میتواند چیز شیرین و دلچسبی باشد؟ روی هم رفته اینگونه بهنظر میرسد که ما انتظار داریم مسیحیهای جوان، افرادی متعصب و باکرههایی درونگرا باشند که با خود عهد بستهاند سرتاسر زندگی جلوی خود را بگیرند، بدون آنکه واقعاً بدانند چه میخواهند. چری، آنیسا و دوستانش شماری از نسل جدید زنان بیست و چندسالهای هستند که امیدوارند تصویر همیشگی از مسیحیت را تغییر دهند. این دختران با ظاهری مدرن در جامعه ظاهر میشوند و در شغلشان هم موفقند. بیشترشان تا کسی چیزی از آنها نپرسد حرفی از مذهب خود نمیزنند. دبز گاردنر، مستندساز ۲۹ سالهای است که دو سالی میشود ازدواج کرده، او زمانی را بهخاطر میآورد که دانشجوی دورهی لیسانس در دانشگاه کمبریج بود و بهخاطر اینکه والدینش، انجیل را به کشورهای کمونیستی قاچاق کرده بودند از طرف پروفسور انگلیسیاش مورد اعتراض قرار گرفت: «او به من گفت آدمهایی که ادبیات سکولار را به بلوک شرق قاچاق کردند باید تحسین شوند، ولی والدینم را بهخاطر چنین کاری محکوم کرد و آنان را آدمهای ریاکاری خواند.» او میگوید: «فقط به این فکر میکنم که چطوری میتوانی آنجا بمانی و اینقدر متعصب باشی؟» دبز هیچوقت با پاکدامنی مشکلی نداشته و تا ازدواج باکره ماند. «در مدرسه، فقط من و دوستم در سن ۱۲ سالگی هنوز باکره بودیم. والدینم من و خواهرم را طوری بار آورده بودند که فکر میکردیم آدمهای کاملاً خاصی هستیم؛ خب چرا باید چیزی مثل آن را ببخشم؟ البته که این مساله باعث شده بود در روابط گذشتهام مشکلاتی داشته باشم... اما برایم منطقی بود. هیچوقت احساس نکردم چیز عجیبی است.» زنهای زیادی هستند که عقاید مذهبی مشخصی ندارند و از روابط جنسی زیادی قبل از ازدواج لذت بردهاند بدون اینکه احساس کنند چیزی از ارزششان کم شده. بالاخره اصرار بر «محافظت از خود» تا حدودی قدیمی و واپسگرا نیست؟ آناگوتر ۲۶ ساله کاملاً قبول دارد که تجرد با جامعهی مدرن سازگار نیست ـ مخصوصاً که دختر جوانی باشی و از توان جنسیات آگاهی داشته باشی. غیر قابل درک است که بیشتر این زنان از مجسم کردن خودشان بهعنوان پوستر دختران مجرد ابا دارند. آنها تاکید میکنند که اعتقاداتشان چیزی بیشتر از تجرد است و مدام درگیر این مسالهاند که نکتهی مثبتی در پرهیزکاری بیابند. پروتستانهای آمریکایی در سال ۲۰۰۴، حرکتی را با نام «The silver Ring Thing» در بریتانیا آغاز کردند و تاکنون بالغ بر ۲۰۰۰۰ نوجوان تعهد کردهاند، قبل از ازدواج، رابطهی جنسی نداشته باشند. بهعقیدهی بنیانگذاران این حرکت، این اتفاق فقط نوجوانان را متقاعد میکند تا با پاکدامنی از خطر بیماریهای مقاربتی در امان باشند. رویکرد این سازمان باعث شده تا مردم این فعالیت را با اجتماع مسیحیان یکی بدانند. آنا میگوید: «من احساس خوبی نسبت به «The silver Ring Thing» ندارم منظورم این است که چه اتفاقی خواهد افتاد اگر زیر قولم بزنم؟ بهنظر چیزی که آنها میگویند فقط براساس یکسری قوانین و مقررات است، مسالهای قضاییست. ولی منظور من از باکرگی چیز دیگریست.» تفاوت این دو گروه در این است که این زنان خودشان سراغ این اعتقاد رفتهاند. آنها قبول دارند از فواید اولیهی تجرد و بکارت، کاهش ضربههای روحی است که زنان دیگر از آن رنج میکشند. آنا میگوید: «تصمیم گرفتم باکره بمونم چون میخوام در رابطهای کاملاً متعهد سکس داشته باشم. دوستان زیادی داشتهام که بهخاطر روابط جنسیشان کاملاً به هم ریختند. فکر میکنم اگر صبر کنیم تا در شرایط امن ازدواج رابطهای داشته باشیم میتونیم آسیبها و دردهای زیادی را از خودمون دور کنیم.» «هیچ چیز در زندگی ساده نیست ولی مثل بقیهی تصمیمها، مثلاً در مورد نوشیدن، یا مواد مخدر یا خوردن، چیزی را انتخاب میکنیم و به همان میچسبیم.» چری میگوید: «من چهار سال رابطهای نداشتم، گاهی وقتها خودارضایی میکردم. میخواستم ببینم چه اتفاقی خواهد افتاد و این بود که احساس اعتماد به نفس بیشتری کردم چون از اینکه از کسی بخواهم تا اطمینان جسمی را به من بدهد دست کشیده بودم.» «فکر میکنم، آدمها، خوب از احساساتشان حفاظت نمیکنند. اگر ضربهای روحی بخوری، ظاهراً هیچ جراحتی وجود ندارد و مردم هم فقط روحیه میدهند بدون اینکه آن را حل کنند. من دختران زیادی را میشناسم، شامل خودم هم میشود، که بهخاطر مِنمِن کردن خاطرات تلخی برایشان به جامانده، چون درک نکردند که حق انتخاب دارند و میتوانند «نه» بگویند، یا شاید نیازمند این هستند که جذابیتشان تایید شود. چری میگوید: «لندن میتواند جای غریبی شود. جایی که احساس میکنی در شلوغی گم شدهای، کلیسا فضای دوستانهای دارد و کمک میکند تا بر این حصار غلبه کنیم. همچنین بعضی از ما، شبهای سهشنبه با هم صحبت میکنیم، هدفمان این است که چیزی معنوی بخوانیم و دعا کنیم ولی در حقیقت بیشتر اوقات دور هم جمع میشویم و جوک میگوییم.» آنا اضافه میکند: «مجبورم فقط دوستان مسیحی داشته باشم. من با آدمهایی با عقاید مختلف در دانشگاه و محل کارم دوست هستم. آنها ارزشهای تقریباً یکسانی دارند ولی سرآخر، کمابیش ترجیح میدهند بهعنوان یک انسان با من باشند تا مشخصاً یک مسیحی.» منبع: رورنامهی گاردین |
نظرهای خوانندگان
این که بکارت واقعن میراث تعهد است یا نه یا وامداری چیزی است که نمی توانم واقعن اظهار نظر قطعی ای بکنم. اما قطعن در محیط آزاد انتخاب ها را بیشتر می توان جدی گرفت. اما در محیط های بسته شاید مثل ایران به نظر من این موضوعات کاملن به تابوهایی احمقانه تبدیل شده است. دخترانی که حاضرند با بوی نامطبوع واژن بسازند چون مادر دکتر گفته است که ممکن است اگر محل را بشویی بکارتت آسیب ببیند. یا از صورتی دیگر این بکارت کاسبی مطمئنی برای پیدا کردن مردان پولدارتر شده. و حاصلش دخترانی است که تمام آرمان زندگی و افتخار چندین سالشان حفظ باکرگی است. و از آن جهت که متاسفانه فقط با شرایط محیطی اتنخاب شده, حماقتی است که جریان دارد.
-- احسان ، Feb 28, 2008 در ساعت 02:25 PMنوشته اید: «ولی میبینیم هنوز هم دخترانی هستند که اصرار بر پاکدامنی دارند»؟ مگر هرکس بکارتش را از دست داده باشد از پاکدامنی خارج شده است؟ اين چه حرفی است که می زنید و می نویسید؟ پس این همه زن شوهردار یا مطلقه دیگر پاکدامن نیستند؟ یا زنانی که صیغه می شوند؟ چرا از دست دادن بکارت خودخواسته را با با بی عفتی و ناپاکدامنی برابر می گذارید؟ باید روشن کنید منظور از از دست دادن بکارت چیست؟ اگر کسی آغوشش به روی همه گشوده است، چه برای پول و چه برای هر چیز دیگر، آیا این را باید با کسی با محبوب خود می خوابد و با همسر آینده خود هم رو راست است و از گذشته جنسی خود صادقانه سخن می گوید برابر گذاشت؟
-- سعید ، Feb 28, 2008 در ساعت 02:25 PMتابو بکارت؟ به نظر من تابو خواندن این واقعیت که به خاطر فهم و داشتن اعتقاد به یه سری ارزش که می تونه مثل تمام چیزای دیگه از قائده نسبیت پیروی کنه و مورد قبول همه نباشه به خودی خود درست و منصفانه نیست چه برسه حالا به اینکه این مورد رو بخوایم از لحاظ تاثیرات منفی احتمالی در جامعه به اصطلاح مدرن شده که سرشار از تضادها و اختلالات اخلاقی شایع و البته ناهنجار برای زندگی شخصی فرد و در کل ،روابط افراد جامعست برسی کنیم .(که خود این بیش از هر چیز دیگه ای نیاز به بررسی داره )
-- سکوت شبانه ، Feb 28, 2008 در ساعت 02:25 PMبرداشت من از این گفتار این بود که در نماد لجام گسیختگی جنسی - غرب - اعتقاد به بکارت بعنوان یه باور شخصی (با تمام تضادهای اخلاقی و رفتاری با محیط)هنوز خود نمای میکنه و در عین حال لزومن مختص یه قشر عامی که عمومن به دلایلی غیر از پذیرش این منطق به عنوان یه اعتقاد ، نیست .خب تا اینجا توضیح واضحات بود و صد البته منطقی و قابل دفاع ولی یه سوال .. اون پارگراف اول چه معنی داشت . درسته ما ایرانی ها به سکس و بکارت دیدگاه خشن تر و البته چارچوب دار تری نگاه میکنیم (و یا حالا باور داریم ) ولی قید اینکه به این دلیل لازم به اصلاح و تجدید نظر تو باورامون هستیم (برداشت من از نوع نگراش پارگراف اول این بود که لزومن اصراری برای درست برداشت کردنم ندارم چون با فرهنگ این نوع نگراشها آشنام و از اون میگم هرچند که ممکنه در این مورد خاص اشتباه برداشت کرده باشم ) اونم بدون اینکه اقتضای شرایط فرهنگ و تفکر و اعتقاد هر جامعه ای رو به عنوان یه قید درست و منطقی ( ونه قید اشتباه و نادرست ) تو تفکراتمون اعمال داریم (این موردی بود که به دوستان مخالف ارزش دار نبودن بکارت گوشزد کردیم - خنده - )
و هر چند کامنتم طولانی شد ولی دلم میسوزه اگه اینم نگم که هر چند اطلاق بکارت(پرده بکارت) حالا به خاطر اتفاقات و شرایطی که وجود داره مختص دختران ماست ولی خیلی مسخره ست که اکثر مقاله ها در دفاع و یا مخالفت با این موضوع (حداقل تو ایران خودمون) بدون ملحوظ داشتن نقش جناب اقایانی مثل خودمه که تو این جاده دو طرفه بکارت، با دختران به ایفای نقش (شما بخونید رابطه) هستند.
س ا ج د
Hala dighe bekarat khob shod aya hamin ro kam dashtim?
-- Persian ، Feb 28, 2008 در ساعت 02:25 PMقبول دارم و درست هست که باید به نوعی تابو تبدیل بشه، و تبدیل شده باشه. چرا که اگر در این جامعه یعنی جامعه ی ایرانی با عقاید کاملا سنتی در ظاهری مدرن باید که یه دختر حتی اگر خودش در نهان تمایلی به بکارت نداشته باشه اما باید که در عیان کاملا قرص و محکم به این مسئله اهمیت بدهد. چرا که متاسفانه این مسئله به مسئله ای آنی و زودگذر و بدون اهمیت تبدیل شده و افراد به خصوص جنس مذکر فقط در همان لحظات توجه و اهمیت به فرد که همان جنس مونث یا دختر هست را می دهند. و به نوعی عامیانه حتی تنها برگ برنده ی یک دختر در این جامعه ی هرج و مرج به لحاظ عقاید و عملکرد همین بکارت این دختر هست... البته، البته شایان ذکر هست که بسیاری از پسرهای محترم اگرچه در ظاهر این مسئله را از حالت تابو رها کرده اند و کاملا مخالف این صحبت بنده هستند و در باطن هم همین طور هستند اما یک دختر، یک دختری که در این جامعه زندگی می کند برای حفظ سلامت اخلاقی خود حداقل در ظاهر احتیاج به حفظ این نشان "پرنسس گونه" و بسیار با اهمیت خود دارد.
-- mimi ، Feb 29, 2008 در ساعت 02:25 PMببین کار به کجا رسیده که بکارت در غرب قبل از ازدواج یک امر غیر عادی شده . باز هم بارک الله به ایران خودمون . خدا عاقبت مارو بخیر کنه
-- عباس از مشهد ، Feb 29, 2008 در ساعت 02:25 PMاگه این باکره های غربی شرایط زندگی شون مث دخترای ایران بود که به اجبار باید بکارت فولادینشون رو تا بیست، سی، چهل سالگی... نگه دارن تا روزی تقدیم آقایی بکنندش که معلوم نیست پیش از آن سر و کارش با چند بکارت بوده، باز هم این قدر در حفظ بکارتشان مصمم بودند؟
-- پریدخت ، Feb 29, 2008 در ساعت 02:25 PMآنچه نباید زایل شود بکارت نیست، اعتماد است.
-- حسین ، Mar 1, 2008 در ساعت 02:25 PMاعتماد چیزیست که در اسلام همه جا فقط دم از آن می زنند. تف بر کسانی که اینگونه با تفکر و اعتقادات مردم بازی می کنند و کرده اند.
اگر روزي مسئله سكس از حالت تابو بدر آمد ميتوان بكارت زنان را هم به خودشان بخشيد و بعنوان تابو روي آن حساب نكرد . من نميدانم اين داغ بر پيشاني زنان چيست كه اينهمه به آن كار دارند . جدا اينهمه دليل براي تقسيم كردن موجودات بشري به خوب وبد - سالم و ناسالم-كافر و ديندار بر اساس هزاران سليقه وتمايل بشر كم نبود حالا اين بكارت هم شد يه جور عامل برا ي قشر بندي : اينهم شد دُم براي زنهاي بيچاره كه اگر داشتيش حيواني هستي به نام زن البته نوع خوش خط و خالش و اگرنه ميشوي حيوان كثيف و پرسه گردي كه ميتواند بازيچه حرف ونقلها شود.من نميدانم جسم يك نفر به چه كسي مربوط است جز به خودش ؟
-- minoo ، Mar 1, 2008 در ساعت 02:25 PMبنظربنده مسله بکارت یک حرف کاملا بدوی بوده ومطابقت به خواسته های فعلی نسل ایران نمیباشد. بنده همیشه اصرار من این بوده که باید جوونها قبل ازازدواج بدانند که چطور باید سکس کرد وسکس کردن به همه مانند غذا واب ضروری ولازمیه. ایا امکان دارد که یک شخص قبل ازازدواج اب ونان نخورد وهوا تنفس نکند. من زمانکه ازدواج کردم میدانستم که خانومم باکره نیست وقبل ازمن سکس داشته است ولی من هم سکس داشتم بنا چرا وی را ملامت میکردم. مهم اینست که فعلا وفادار به هم هستیم وهمدیگر را دوست داریم وباکسی دیگر سکس نداریم. .
-- سعید پورخانعلی ، Mar 3, 2008 در ساعت 02:25 PMراستش من بكارتم رو از دست دادم و از اون موقع تا حالا عذابهاي زيادي كشيدم به شدت پشيمونم خيلي پشيمون از اينكه همه وجود، قلب،احساس و جسمم رو در اختيار كسي گذاشتم كه لايق نبود.حالا نمي دونم چطوري از اين عذاب و ندامت خلاص شم.الان 1سال از اون موقع گذشته ولي از ناراحتي من ذره اي كم نشده
-- lمهناز ، Apr 22, 2008 در ساعت 02:25 PMخ پریدخت از بکارت فولادی و نگه داشتن اون در سی و چهل و ... سالگی نوشتن ، و اینکه اونو در اختیار کسی قرار دادن که معلوم نیست چندتا دختر بدبخت رو اغفال کرده، ولی ما همگی "انسان" هستیم و وجه تفاوت ما انسانها اساساً با حیوانات در "عقلی" است که خدا به ما هدیه داده و اگر کسی بخواهد حتماً می تواند آن را نادیده گرفته و یا از آن استفاده کنه، مسلماً اگر تمامی دختر ها و همچنین پسرای عاقل این مرز و بوم فقط یه خورده چشماشونو باز کنن و از این که تا نوک بینیشونو ببینن و در واقع سطحی نگر بودن دست بر دارن، حتماً می تونن آدامای دورو برشونو بیشتر بشناسن، و بعد بهشون اعتماد کنن،منظورم از شناخت، شناخت با یه نگاه نیست، چون همه می دونن که "شناخت" فلسفه ایی پیچیده است که جای بحث در اینجا نداره، و کارِ سختیه، اما محالم نیست... شاید اگر توی مدرسه ها و دبیرستانای ما به جای خیلی از درسهایی که آنچنان ارزش اخلاقی ندارند، یه دوره کلاسای "آموزش شناخت اطرافیان"! می گذاشتند، الان خیلی از جونای ما از روی احساس و با یک یا چند بار دیدن "یه آدم" خودشونو نمی باختن. یک مطلب دیگه هم هست و اون اینکه اگر بازم کمی از این "عقل خدا دادی" کمک بگیریم می فهمیم که اصلاً مسئله بکارت و هدیه دادن اون به کس یا کسانی مطرح نیست، مسئله " هدف از زندگیه" و اینکه اصلاً ما انسانها برای چی تو این دنیا وجود داریم؟ خداوکیلی تا حالا چند نفر و چند بار از خودشون این سوالو پرسیدن؟! شاید مسخره به نظر بیاد، شایدم همه فکر کنن این من باب یه بحث قدیمی و پیش پا افتاده است، ولی واقعاً آیا جواب این سوال همون پاسخ " قدیمی " ولی همیشه فراموش شده ی " رسیدن به کمال" نیست؟! ازدواج و "بکارت" هم راحیه برای رسیدن به کمال، خدا حتماً حکمتی داشته که اینو توی وجود یه زن قرار داده، اینکه بخوایم به این حکمت آن طور که "قصد واقعی" خدا چی بوده ،پی ببریم، مثل همون شعر معروف سهرابه که می گه " کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ" ما فقط باید با این دید به مسئله و به خصوص مسئله بکارت نگاه کنیم که شاید خدا خواسته ببینه و ما رو "امتحان" کنه که برای رسیدن به کمال با توجه به قوه "اختیارمون" ما چه راهی رو انتخاب می کنیم؟ راه "بهترین"؟که از نظر منِ در ازدواج اون هم با شخصی که نه فقط صرف "فکر کردن اینکه لایقشه"، بلکه صرف شناخت واقعی با توجه به تجربه های خود و البته دیگران، تشخیص می دم که شایسته است، تبلور پیدا می کنه، و یا "بدترین" که آن هم شاید در نظر خیلی ها اصلاً کمالی نداره، که داره! و اون بردن " یک لذت مقطعی و البته یه مثلاً کمال در معنی لغوی و نه در معنی ماهوی و فلسفی اونه"! اینکه از یه "دختر" تیدیل بشی به یه "زن" و این یعنی اینکه بزرگ شدی!!! و پرده بکارت فولادین رو از بین بردی!.... والسلام.
-- مهسا مقدم ، Apr 23, 2008 در ساعت 02:25 PMعشق یعنی صادقانه کسی را دوست داشتن دخترهایی که پرده دوخته را قالب شوهر میکنندلااقل از همین غربیها صادق بودن را هم مثل سکسی بودن یاد بگیرند و پسرهای این مدلی هم دیگه لطفا دنبال دختر نجیب برای ازدواج نرند و با هم عقیده هاشون ازدواج کنند
-- آذر ، Apr 29, 2008 در ساعت 02:25 PMkhahesh mikonam ye jayi va ya ye markaze darmani mo arefi konid azatoon ajezane khahesh mikonam chon in mozo be jonam bastegi dare...
-- komak ، Apr 29, 2008 در ساعت 02:25 PMدختران ی که بکارت خود را ازدست داده اند ! خیلی جالبه که با بکارت مثل دست و پا و چشم و گوش برخورد می شه .همین مردانی که این دختران را شماتت می کنند و می نویسند که نباید هم ردیف زن پاکدامن ازدواج کرده قرار بگیرند فراموش می کنند که چه آسان مردهایی که قبل از ازدواج بکارت خودشان را از دست داده اند راحت می بخشند .اما خوب معلوم است !این فرق می کند !
-- مرجان ، May 16, 2008 در ساعت 02:25 PMبه نظر من حفظ بکارت در ایران با توجه به فضای حاکم بر اون ارزش نیست . همون طور که عکسش هم ارزش نیست .شاید از نظر جوامع مختلف هر کدوم از اینا ارزش باشه .اما ارزش فردی نیست .به نظر من حفظ بکارت این مسیحی ها هم ارزش نیست . شایدم باشه اما من سخت باورش می کنم .من اگه آدم بی تعلقی به مذهب رو ببینم در جامعه ای آزاد که باکرگی رو انتخاب کرده اون وقت به این نتیجه می رسم که باکرگیش ارزشه
خوب این جریان خیلی با این فرق داره که یک نفر به خاطر داشتن یک زندگی خانوادگی در آینده، بکارتش رو حفظ کنه. چیزی که دختران ایرانی تجربه می کنند، اسارته( در 90 درصد موارد، این حس رو دارند) اما اگر خودت انتخاب کنی که باکره بمونی، مساله ی دیگه ای است. در انگلیس اگر بکارت نداتشه باشی،در آینده (وقتی به این نتیجه برسی که خوب، حالا می خوام ازدواج کنم) از داشتن خانواده محروم نمی شی ولی در ایران، نه تنها از داشتن خانواده محروم می شی که از زندگی کردن هم محرمی!
-- aran_z ، Jun 10, 2008 در ساعت 02:25 PMبه نظر من بايد ديد كه يك دختر باكرگي شو چگونه از دست داده اگر واسه ي لذت بوده كه ضربه ي روحي و جسمي زيادي خواهد خورد شايد يك دختر بر اثر يك حادثه بكارتيش رو از دست داده باشه كه اصلا به سكس ربطي نداشته باشه اين ظلم كه محكوم به نداشتن شوهر و كلا خانواده بشه
-- ghazale ، Sep 3, 2008 در ساعت 02:25 PMسلام و احترام.
-- سمانه نائینی ، Oct 15, 2008 در ساعت 02:25 PMهم مطلب و هم کامنتها جالب و خواندنی و تفکر برانگیز بود.
پاینده باشید...
اعتقادی به بودنش ندارم، ولی به خاطر خونوادم مجبورم یه سری چیزا رو رعایت کنم.یه ساله با دوست پسرمم، ماهها باهاش زندگی کردم ولی علارغم خواستههامونف همین جوری ادامه میدم و رابطه مطمئنن سرد میشه،کاش جامعه ما فرهنگ انسانی داشت نه جنسی!
-- Golnaz ، Oct 20, 2008 در ساعت 02:25 PMمن 18سالگي با يه پسر دوست شدم نميدونم چجوري ولي شدم خيلي همديگرو دوست داشتيم وقصد ازدواج يبار هم رابطه داشتيم كه ناخودآگاه بكارتمو ازدست دادم ولي اون ولم نكرد ازدواج كرديم ويه پسر1 ساله دارم ولي به اون پسرهايي كه اين اتفاق ميفته دخترو ول ميكنن چي بايد گفت
-- ويدا ، Jan 10, 2009 در ساعت 02:25 PMسلام به نظر من خيلي اتفاقات ناخواسته ميتونه به وقوع بپيونده كه يه دختر بكارتشو از دست بده مثلا من خودم تو يه حادثه شديد رانندگي اين موضوع برام پيش اومد ولي با خواستگارم حرف زدم وبا دلايل پزشكي ثابت كردم هيچ مشكلي پيش نيومد الانم يه پسر 1 ساله دارم
-- Vida ، Jan 11, 2009 در ساعت 02:25 PMمتاسفانه تقريباً تمام اين مشكلات به دين مذهبي بر مي گرده كه قرن هاست مثل بختك به جون ايران افتاده. تابوي اول ما ايراني ها مدهب ماست. مذهبي كه 90% در باره ي آموزش سكس و پرده ي بكارت و نكاح و از اين جور چيز هاست حاصلش غير از اين چيزي نخواهد بود. تابوي اصلي مذهب است و ديگر هيچ.
-- Mohammad ، Jan 12, 2009 در ساعت 02:25 PMهر کاری برای اولین بار سخت است. پس دختری که به صورت نامشروع رابطه جنسی برقرار می کند و بکارت خود را فنا می کند مطمئن باشید بعد از ازدواج راحت تر این کار را خواهد کرد.
-- دوست ، Apr 27, 2009 در ساعت 02:25 PMمتاسفم برای افرادی که خودشان را فریب می دهند و با چنین دخترهایی ازدواج می کنند.
موضوع جالبي بود
شايد يك پست در اين زمينه بگذارم
ضمنا برام جاي سوال است كه در ايران احساس مي كنم به نوعي تعمدي برخي ها دوست دارند باكره نباشند و در غرب برخي ها تعمدي مي خوتاهند كه باكره بمانند
-- Diapason ، Aug 3, 2009 در ساعت 02:25 PM