رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > یادمانی برای پدر گرافیک ایران | ||
یادمانی برای پدر گرافیک ایرانسعید شکیباپنجاه و پنجمین شب از شبهای مجلهی بخارا، به مناسبت سالروز تولد مرتضی ممیز، به این گرافیست نامدار ایران اختصاص داشت. در این مراسم که با حضور هنرمندان و دوستداران مرتضی ممیز برگزار شد، برای نخستین بار فیلمی مستند از مرتضی ممیز به کارگردانی رزاق کریمی به نمایش درآمد.
علی دهباشی، مسئول برگزاری شبهای بخارا، در ابتدای این مراسم گفت: «سالروز تولد زندهياد مرتضی مميز فرصتی بود برای مجلهی بخارا كه ضمن ادای دين نسبت به اين استاد گرافيک ايران، جمعی از دوستداران ايشان و هنر گرافيک ايران گرد هم آيند». دهباشی افزود: «در جايی گفتم و نوشتم كه مرتضی مميز از بنيانگذاران مجلهی كلک و بعد بخارا بوده است. بنده تنها سردبير مجلهای بودم كه اين شانس و بخت را داشتم كه بيشترين سالهای همكاری را در طول انتشار چند نشريه با استاد زندهياد مميز داشتم. البته ايشان در سه دههی اخير حداقل طراح لوگو و صفحات متجاوز از هجده نشريه و مجله بودند؛ اما اين همكاری مستمر فقط شانس و اقبال بنده بوده است كه فقط بيست سالِ آن مربوط به دوران سردبيری ماهنامهی كلک و ده سال اخير در بخارا بوده است»
سردبیر مجلهی بخارا سپس به برخی ویژگیهای ممیز اشاره کرد و گفت: «ممیز هنرمندی بسيار خوشذوق بود؛ نكتهياب و سختگير. شمارهای نبود كه پيش از انتشار مجله و تورقی كوتاه صدا نكند و نگويد كه در شمارهی آينده چه بايد كرد و چه نبايد كرد و چگونه كاركنيم كه موجب شماتت نباشد. و اگر هم كوتاهی از ما سر میزد، كه بسيار اتفاق میافتاد، بیرحمانه گوشمالی میداد و به تأكيد میگفت: در شهر آنگونه شايع كردند كه من بداخلاق و تندخو هستم و گرانقيمت. به طوری كه اشخاص با احتياط سراغم میآيند؛ در صورتيكه اينها نمیفهمند كه من در مقابل "شلختگی" و "ادا و اطوار" و "كارهای من در آوردی" تحمل ندارم و عكسالعمل نشان میدهم». دهباشی ادامه داد: «از نظر من راز ماندگاری مميز را در هنر گرافيک ايران و فرهنگ ايرانی بايد در تسلط او به هنر و ادبيات و تاريخ ايران جستوجو كرد. بیگمان مشاهدات و مطالعات مستمر او در تمامی اين زمينهها او را در چنان قلهای قرار داده بود كه میتوانست با چشمان هشيارش و تسلطش بر فنون گرافيكی آثاری خلق كند كه تكيه بر دستاوردهای غنی فرهنگ ايران داشت». پس از سخنان دهباشی، مسعود کیمیایی، کارگردان نامآشنای سینمای ایران، به سخنرانی پرداخت. کیمیایی در سخنانی کوتاه با مروری بر خاطرات خود گفت: «پس از این همه سال از ممیز سخن گفتن سخت است. تن رفته و حس و اثر مانده. پدر محمدعلی، مادر خانم كوچک، ۱۳۱۵ تولد در تهران و در سالهایی كه سر هر كوچه و خيابان انفجار بود. مرتضی خيلی زود شروع كرد به ياد گرفتن».
کیمیایی افزود: «در فيلم گوزنها، زمانی که آفيش آن قرار بود ساخته شود، مرتضی آمد و فيلم را ديد و گفت فيلم آزاردهندهایست و سخت است. يک هفته بعد آمد و آفيش را نشان داد. ۳۶ متر سر در سينما، زمينهای سفيد بود كه با مسلسل به اين زمينه شليک شده بود. مرتضی مميز به هيچ وجه سفارش نمیگرفت. اگر میدانست كارش میماند آن كار را انجام میداد؛ فقط با سفارش كار نمیكرد و به همين جهت كارش ماندگار میشد. بيتیست از احمدرضا احمدی كه میگويد: من دانستهام خداحافظی در تنم نبود». ابراهیم حقیقی، رییس انجمن گرافیک ایران، از دیگر سخنرانان این مراسم بود. آقای حقیقی در سخنان خود گفت: «خلقيات مرتضی مميز از كارش دور نبود. كارهايش عين خودش بود. شخصيت مستحكمی داشت؛ كارهايش شاهدیست بر استحكام هنر گرافيک ايران».
حقیقی گفت: «از مشاهير ايرانی و خارجی كه تصوير كرده میتوان براحتی به شخصيت خود مميز در پشت اين تصاوير دست يافت. او در پی يافتن تصاوير اصلی شخصيتها بود. هيچ شخصيتی را شبيه ديگری ترسيم نمیكرد». وی افزود: «او محتوای ادبی را به تصوير تبديل میكرد؛ همانطور كه از مفهوم يک فيلم تصوير میساخت. وقتی كه پدرم بيمار شد و او را به بيمارستان بردند و عصر آن روز ديگر برنگشت، آن روز مفهوم اين عبارت را كه میگويند خدا سايهی بزرگی را از سر ما كم نكند فهميدم. اين درد را پس از مرگ مميز نيز حس كردم. او يکتنه درد و مشكلات دوستانش را میفهميد و در پی حل آنها برمیآمد». حقیقی خاطرنشان کرد: «آرمان و ايمانش آيندهی گرافيک ايران بود كه نسلهای آتی از آن سود ببرند و امروز میبينيم كه انجمن گرافيک ايران ۷۰۰ ـ ۶۰۰ عضو دارد و اين همه مورد استقبال و اقبال جوانها واقع میشود، او اين همه را از پيش میديد». حقیقی در پایان گفت: «اگر امروز هنر گرافيک ايران در جهان شناخته شده است بخشی از آن ثمرهی تلاشهای او بود. او بازكنندهی راه بود. هميشه میگفت كه گرافيک نبايد از هيچ هنر ديگری عقب بماند». پس از سخنان ابراهیم حقیقی، مصطفی اسداللهی، استاد دانشگاه، نوشتهای از مميز را در بارهی كامبيز درمبخش برای حاضرين خواند.
در ادامه، آريانا بركشلی قطعاتی از باخ را با پيانو نواخت و در پايان فيلمی مستند از مرتضی مميز به نمايش درآمد. اين فیلم به کارگردانی رزاق كريمی با همكاری فرهاد ورهرام و شهروز نظری تهیه شده بود كه برای نخستین بار نمایش داده شد. |