رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ خرداد ۱۳۸۶

پن‌آپ، تصویرگری معصومیت و تن‌خواهی

حسین نوش­آذر

نقاشی ِ پن­اَپ یک هنر عامه­پسند و اروتیک است که در جنگ جهانی دوم قبول عام پیدا کرد و بعدها چنان که خواهیم دید به تدریج جای خود را به پورنوگرافی داد. از همان آغاز پیدایش این هنر، همنشینی ِ زیبایی و معصومیت از یک­سو و از سوی دیگر تن­خواهی و فروکاستن زن در حد یک کالای جنسی را شاهدیم. هر جا که انسان با فرشته­ی مرگ دست و پنجه نرم کند، هنر، حتی هنر عامه­پسند می­تواند انسان را به زندگی نزدیک کند. شاید به همین دلیل تصاویرِ پن­اپ در زمان جنگ بیش از همه با اقبال سربازان روبرو شد.


نمایش برهنگی و پوشیدگی

برهنگی و امید به یک زندگی بهتر
از نخستین سال­های قرن ِ گذشته، پیش از آن­که عکاسی و سینما از نظر فنی به تحول برسد، نقاشان فرانسوی و آمریکایی تصاویری از زنان زیبا و نیمه­برهنه نقاشی می­کردند. این تصاویر ِ اروتیک از یک‌سو نمایانگر کمال مطلوب ِ زیبایی پیکر زنانه در زمانه­ی خودش بود و از سوی دیگر به زنان دیکته می­کرد که چگونه باید باشند تا مردان آنان را بپسندند.

در نقاشی پن­اَپِ دست ِ هنرمند ِ نقاش در شکل­بخشی به پیکر ِ مطلوب زنانه بازتر از سینماگران و عکاسان بود. پاهای زنان کشیده­تر، لب­هاشان قلوه­ای­تر، چشمان­شان درشت­تر و نگاه­­شان معصومانه­تر از واقعیت جلوه می­کرد. جملاتی کوتاه و «متلک» گونه با کنایه­های جنسی اغلب این تصاویر را همراهی می­کرد.


مجله­ی پتی گیرل که وصفش در مقاله آمده است

در طی جنگ جهانی دوم هنر «عامه­پسند» پن­اَپ در نزد سربازان آمریکایی که در جبهه­های نبرد سختی­های زندگی یکنواخت و توام با خطر را از سرمی­گذراندند، به طور شگفت­آوری اقبال عام یافت، چندان­که این محبوبیت تا سال­های نخستین دهه­ی هفتاد هم پایید. با وجود آن که در آن دوران جامعه­ی آمریکا بسیار اخلاقی بود، اما فرماندهان ارتش آمریکا دستور دادند که به طور انبوه نقاشی­های پن­اَپ به جبهه­ها بیاید. تقویم، کبریت، ورق ِ بازی، پوستر و کارت پستال­هایی با این تصاویر تولید و در جبهه­های جنگ پخش شد. سربازان این تصاویر را به کمد­های لباس یا به دیوارها می­آویختند و به آنها دلخوش بودند. علت نام­گذاری این تصاویر(Pin Up) را هم باید در همین سنت ِ آویختن ِ تصویر زن ِ نیمه­برهنه به دیوار سنگرها و به در کمد لباس سذبازخانه­ها یافت. تصاویر زنانی که زیبایی کمال مطلوب را همراه با معصومیت به نمایش می­گذاشتند، ظاهراً تنها جلوه­هایی از زندگی بود که از زیبایی و از امید به یک زندگی بهتر نشان داشت.


مجله ای با تصویر پن­اپ روی جلد و نمایش معصومیت

جنگنده­های آمریکایی با تصویر زنان نیمه­برهنه
پیش از جنگ جهانی دوم تصاویر پین­اَپ را می­شد در مطبوعات به اصطلاح «زرد» یا در «رنگین­نامه­»هایی دید که با شمارگان وسیع برای مصرف مردهای جوان منتشر می­شد و در واقع زمینه­ساز مطبوعات پورنوگرافی در سال­های بعد بود. در طی جنگ جهانی دوم، تصاویری از زنان سفیدپوست، معصوم و زیبا جدا از آن سویه­ی سرگرم­کننده، عرق ِ ملی سربازان را هم برمی­انگیخت. انگار آنان باید به یاد می­آوردند که برای حفظ ِ ناموس ِ چنین زیبارویانی می­جنگند. این مسأله چنان مهم بود که یکی از مهم­ترین نقاشان پن­اپ، نقاشی به نام آلبرتو وارگاس به جبهه­ها اعزام شد تا تصاویر پن­اَپ را روی جنگنده­های آمریکایی نقش کند. در آثار وارگاس زنانی را می­بینیم که در حالت­های گوناگون به کارهای روزانه اشتغال دارند، و در همان حال در کمال زیبایی و در کمال معصومیت هستند.


سمت چپ، تصویر نقاشی شده مرلین مونرو که وصفش در مقاله آمده است

تصاویر پن­اپ از قلمرو نقاشی روایی می­آید و یک لحظه­ی داستانی را به نمایش می­گذارد. باقی داستان ممکن است در تخیل ِ ببینده شکل بگیرد. شاید جذابیت و محبوبیت پن­اپ به این دلیل بود که سربازان در تخیلات خود باقی داستان را آن گونه که می­خواستند و می­پسندیدند، می­ساختند. در تصاویری که از وارگاس به یادگار مانده است، جملاتی را می­بینیم از این دست: «اگر کمکم کنی، هر کاری که بخواهی برات انجام می­دم»، یا: «عزیز دلم، بیا پیشم، تا یه چیز خیلی خوشگل نشونت بدم.» با وجود چنین جملاتی که زنان را بی­دست و پا جلوه می­داد، در آثار وارگاس می­توان به احترام عمیق این هنرمند ِ نقاش به تن ِ زن پی برد.


عکس آلبرتو وارگاس، پشت سر او یکی از آثارش

به ندرت تصویری می­بینم که در آن زن کاملاً برهنه است. اصولاً در نقاشی ِ پن­اپ برهنگی زن در پوشیدگی او بیشتر جلوه می­کند. انگار هنرمند مثل یک شاعر ِ رند چیزی را افشا می­کند و باقی را به ذهن بیننده یا خواننده وامی­گذارد. از این لحاظ نقاشی ِپن­اَپ برای جلب توجه بیننده از خار پنهان بهره می­گیرد که در ادبیات اروتیک مشرق زمین پیشینه­ای دیرینه دارد. در نقاشی­های پن­اپ و به­خصوص در آثار وارگاس معصومیت و پوشیدگی در همنشینی با تن­خواهی و برهنگی قرار می­گیرد. ممیزی در آمریکا تا آغاز دهه­ی شصت بسیار سخت­گیر بود و از این رو ناشران، هنرمندان را تحت فشار قرار می­دادند که در افشای برهنگی جسم زن جانب احتیاط را از دست ندهند.


عکس بتی گربل (در مقاله آمده است)

شیر آبی که چکه می­کند
علاوه بر این برهنگی محض با سویه­های «پورنوگرافیک» می­توانست سربازان را از آن وظیفه­ای که مقدس جلوه داده می­شد گمراه کند. می­گویند تصاویری که از بتی گرَبل (Betty Grable) نقاشی کرده بودند، محبوب­ترین «پن­اپ» سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم بود. بتی گربل در این تصاویر در مقایسه با عکس­ها و نقاشی­های «پورنو» که در دهه­های بیست و سی تولید شده بود، یک دختر سر به راه و حتی محجوب جلوه می­کند.


عکس بسیار مهمی از سربازان آمریکایی در سنگر. بالای سر آنها تصاویری که وارگاس کشیده است

در مجلاتی که پن­اپ­ها را منتشر می­کردند، داستان­هایی کوتاه و طنزآمیز هم همراه با آن تصاویر درج می­شد. در این داستان­ها زنان فوق­العاده بی­عرضه بودند. شیر آبی که در خانه­ی یک دختر زیبا و نیمه­برهنه و فوق­العاده بی­دست و پا چکه می­کند، برای برانگیختن عرق ِ ملی سربازان مفیدتر از داستان­های برانگیزاننده­ی پورنو بود که در همین مجلات پرخواننده در سال­های پیش از جنگ منتشر می­شد.

زنان محکوم بودند زیبایی کمال مطلوب مردان را به نمایش بگذارند و در نقش دختر معصوم و فرشته­صفت اما مه­پیکری بروند که مردان از آنان انتظار داشتند. ده­ها هنرمند نقاش از این مسأله بهره گرفتند و به شهرت و ثروتی رسیدند که با بازیگران هالیوود در دوران معاصر پهلو می­زند. جرج پتی موفق شد بر اساس همین «تصور همگانی» از زیبایی و شخصیت زنانه یکی از پرفروش­ترین مجلات زرد آمریکا را به بازار بیاورد. این مجله، Petty Girl چنان کامیاب بود که بعدها زندگی پتی دستمایه­ی فیلمی سینمایی شد که آن هم از فیلم­های پرفروش هالیوود بود. جای تعجب نیست که پلاکارد این فیلم را وارگاس، سرشناس­ترین هنرمند پن­اپ تهیه کرد.


ورق­های بازی با تصاویر پن­اپ

خوشبین­ها و بدبین­ها
بیشتر زنان بازیگر در این سال­ها (دهه­ی سی تا پنجاه میلادی) ناگزیر بودند پیش از ورود به هالیوود، برای نقاش­های پن­اپ مدل بایستند. برای مثال مرلین مونرو پیش از آن که به سینمای هالیوود راه پیدا کند، مدل نقاشی بود به نام ارل مورن. با تصویر پن­اپ مرلین مونرو روی جلد مجله­ی پلی بوی بود که این مجله به مدیریت هیوگ هفنر شهره­ی خاص و عام شد.

در پایان سال­های شصت میلادی با شکل­گیری پورنوگرافی در آمریکا عصر طلایی مجلات پن­اپ هم به پایان رسید. این مجلات هرچند که همچنان منتشر می­شدند و خوانندگانی هم داشتند، اما نتوانستند در عصر ویدیو تحول پیدا کنند. نباید فراموش کرد که پن­اپ اصولا با پورنوگرافی از همان آغاز تفاوت داشت. زنان برهنه در کاباره­ها و فاحشه­خانه­ها نوعی برهنگی وقیح و محض را به نمایش می­گذاشتند که به دلیل وقاحتش زشت قلمداد می­شد. در حالی که «پن­اپ» چنان که پیش از این گفتیم، برهنگی را در کنار پوشیدگی به نمایش می­گذاشت و حتی تلاش می­کرد در برهنگی دست ببرد و آن را زیباتر از واقعیت عرضه کند. برهنگی در هنر پن­اپ بیش از حد تمیز بود، در حالی که برهنگی فواحش و رقاصه­ها بیش از حد آلوده تصور می­شد. بی­جهت نیست که یکی از مهم­ترین مجلات پن­اپ که در سال­های پس از جنگ منتشر می­شد: «مجله­ی خوشبین­ها» نام داشت.

-----------------------------------

برای اطلاع بیشتر می­توانید به نشانی­های زیر مراجعه کنید:

The Great American Pin-Up,
Charles G.Martignette, Louis K. Meisel. 2002.
ISBN:3822817015

Happy Birthday, Bettie!

عکس­های مجله­ی اشترن، به مناسبت هشتاد سالگی ستاره پن اپ ( این صفحه در ایران فیلتر شده است)

نمایشگاهی از تصاویر تاریخی پن­اپ (هجده اثر)

نمایشگاهی دیگر از تصاویر پن­اپ: Great American Pinup | Flash Detection

تاریخچه هنر پن­اپ به زبان انگلیسی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ممنون. گزارش باحالی بود.

-- احمد ، Apr 4, 2007 در ساعت 03:55 PM

آقاي نوش آذر: موضوع جالبي را بررسي کرديد که تا جايي که مي دانم قبلا در فارسي مطرح نشده بود و کاملا تازگي داشت. شخصا خيلي استفاده کردم. فقط سوال من اين است که پن آپ تلفظ pin up به کدام زبان است. قاعدتا در انگليسي بايد پين آپ تلفظ شود که خودتان نيز يک جا در متن پين آپ آورده ايد. ضمنا پورنوگرافي در آمريکا در دهه شصت شکل نگرفت بلکه آزادي و صراحت بيشتري يافت. پورنوگرافي حتي در نخستين سالهاي قرن بيستم به شكل زيرزميني در سينماي آمريكا رواج داشت ولي با سانسور مواجه بود. متشکرم.

-- پرويز جاهد ، Apr 5, 2007 در ساعت 03:55 PM

حالا چرا "پن آپ"؟ ما که اون موقع ها در ايرون به اين ها می گفتيم: عکس/پوستر لُختی ديواری. در همه جا و بين بروبچه های روزنامه نگار هم "پن آپ" يا "پين آپ" يا از اين ژيگول بازی ها و سوسول بازی ها مطرح نبود. الان هم توی فرهنگ های زبان انگليسی به فارسی نگاه کنی برای Pin-Up معادل عکس/پوستر لختی ديواری رو آوردن. ما هم از همون قديم می گفتيم پوستر لختی ديواری والسلام

-- بدون نام ، Apr 5, 2007 در ساعت 03:55 PM

در ايران زن ها را به خاطر جمع کردن امضاء، راهی زندان می کنند؛ حالا شما در ولایت فرنگ نشسته اید و لنگ و پاچه تحویلشان می دهید؟!.
بچه های رادیو زمانه! نه به آن شوری، شوری و نه به این بی نمکی. نه به آن ضرب، یضربوا و اضربوهن آقا مهدی خلجی و نه به "پن آپ" و "پین داون" و این گونه فرمایشات.
مطالب شما را فقط در سر پل تجریش و بچه های "چاتانوگا" برو نمی خوانند، بلکه کسانی نیز در نقاط مختلف ایران و افغانستان، می بینند.
شما اول برادریتان ثابت بکنید و بعد ادعای ارث بکنید. اگر منظورتان از به راه انداختن این رادیو و این سایت و غیره ... تنویر افکار عمومی (روشن کردن فکر مردم) و بر قراری دموکراسی و آزاد اندیشی است، برادر؛ راهش این نیست!
کسانی هستند که نه تنها در پارلمان هلند، بلکه در پارلمان اروپا، می توانند بلند شوند و حرف هایی در باره این گونه سایت ها بزنند که خدای نا کرده ممکن است دکانتان تخته شود.
سوء تفاهم نشود؛ من از همان زمانی که شما در قنداق بوده اید، برای هیچ آخوندی تره خرد نکرده ام چه برسد به رژیم فعلی آخوندی. مبادا فکر کنید، من هم از سنخ خلجی و گنجی و ... هستم. میرزا (اسم مستعار است فقط برای اینکه اهل قیل و قال نیستم)

-- Mirza ، Apr 5, 2007 در ساعت 03:55 PM

آقای جاهد گرامی
سلام. من در همه جای مقاله از پن اپ استفاده کرده بودم که دوستان مان لطف کرده بودند و آن را به پین آپ تغییر دادند. تلاش کردم معادلی فارسی پیدا کنم، اما نتوانستم. درباره پورنو گرافی در دهه شصت حق با شماست. کتابی دارم درباره تاریخچه پورنوگرافی. پیشینه اولین تصاویر پورنو به قرن هفدهم برمی گردد. به هر حال از راهنمایی تان متشکرم

-- حسین نوش آذر ، Apr 6, 2007 در ساعت 03:55 PM

در جوامع مدنی و از جمله در هلند مسئولیت هر نوشته با نویسنده اش است، نه با رسانه ای که آن را منتشر می کند. علاوه بر این یک رسانه برخلاف آنچه که شما و همفکران غیرتمندتان می پندارند، دکان نیست. این نوشته هم، آقا، یا خانم گرامی اگر از دنیای ذهنی تان بیرون بیایید، تنها وصف پاهای زیبای مه پیکران نیست. فراتر از این هاست. اما برای دیدن بلندی ها، گاهی باید از چاهک ها و حفره های تاریک ذهنی مان بیرون بیاییم. قدیم ها آدامسی بود به نام خروس نشان. نمی دانم چرا هر بار که غیرت و ناموس مردان مان می جنبد، احساس می کنم در یک جامعه خروس نشان زندگی می کنم. مشکل مبارزان مدنی اتفاقاً رویارویی مدنیت با جامعه خروس نشان است. اجازه بدهید این نشان های دلاوری، غیوری، مردانگی و جز اینها را کنار بگذاریم و زیبا باشیم.

-- نوش آذر ، Apr 6, 2007 در ساعت 03:55 PM

در زمانه اي كه مرگ و مردن ترويج مي شود . و دلخوشي به هيچ چيزي نداشتن جزئي از زندگي روزمره است.آخرين چيزي را كه انسان را به انسان بودنش آگاه مي كند و احساس زندگي مي بخشد ديدن جسمش است.پين آپ با فراموشي جسم انسان كه آغاز فروپاشي شخصيت است در ميافتد.ممنون از يادآوري اين نكته . امروزه فراواني عكس هاي دختر بچه هاي روي جلد مجله هاي با موضوع خانوادگي با توجه به ممنوعيت هاي موجود مي تواند اين وجه وطني پين آپ باشد

-- صادق ، Apr 6, 2007 در ساعت 03:55 PM

merci az matlabe shoma......be harfe fosilhaye namayandehee akhlagh ba chube falake "dorst"va"ghalat"shun gush nakonid be ghole berecht.....erst kommt das Fressen dann die Moral! yani avaal noshkhar baad akhlagh........be ebarate digar vaghti shekamet sir shod nobate akhlagh mireseh!!!!!!!!!!!!!!!dar nezame hameh chiz "kala"az tan gerefteh ta azadi o demokraci....bad nist be rishehaye in foropashi deghat kard.....na be zahere an..........lotfan eslelahe chapoule ta bikh o bon mazhabi ro jeddi begirid!!!!!!!!!!!

-- Homa ، Apr 6, 2007 در ساعت 03:55 PM

آقای آذر نوش عزیز، متاسفم از اینکه از یاد داشت ارسالی من، برداشت غیر منصفانه آن چنانی کرده اید. من آن مطلب را نه از روی – به قول شما "غیرت" – نوشته بودم، و نه "خروس نشان" هستم و نه خروس قندی و یا جنگی!.
کاملاً درست می فرمایید که در کشور های قانون مدار (و یا به قول شما "مدنی")؛ مسئولیّت مطالب منتشر شده به عهده نویسنده و گوینده مطلب است و نه متوجّه رسانه ای که آن را منتشر کرده است. ولی نباید فراموش کنیم که هدف اصلی از به راه انداختن رادیو و سایت هایی (مثل همین رادیو و همین سایت)، چیز دیگری است (و من مطمئنم که شما آن را بهتر از من می دانید). و آن هدف، تاباندن بارقه ای (هر چند کم سو) از اصول دموکراسی و آزادی بر روی مردمی است که در بیغوله های تاریک جهل و خرافات و گرفتار در چنگ دیو مهیب دیکتاتوری دنبال روزنه امیدی می گردند. درست به رغم تَصَوّر نادرست برخی؛ در پشت در استودیو و دفتر این گونه رسانه، مامورانی از سازمان های جاسوسی و ضدّ جاسوسی کمین نکرده اند؛ بلکه هستند نیکخواهانی (در درون گروه های مختلف سیاسی پارلمانی و جَرگِه های روشنفکری)، که از صمیم قلب و از روی خیرخواهی و انسان دوستی از وجود این رسانه ها حمایت می کنند.
ولی من از آن بیم دارم که مبادا با انتشار این گونه مطالب؛ به دست سانسور چی ها گزک بدهید تا با استفاده از مهندسان کامپیوتری که از هند و پاکستان و مالزی آورده اند بر روی این روزنه امید هم گل بمالند و با مسدود کردن آن نگذارند که صدا و آثار قلمی عزیزانی مثل شما به بیغوله ها برسد.
و چه خوب بود اگر بر و بچه های رادیو زمانه همّت می کردند و می توانستند بخشی از برنامه ها را (و لو برای نیم ساعت هم که شده) با استفاده از فرستنده های بسیار قوی شبکه بین المللی رادیو هلند (در Hilversum) – که به زبان عربی هم برنامه دارد و صدایش در همه جای خاورمیانه شنیده می شود - پخش می کردند.
با آرزوی پیروزی و بهروزی هر چه بیشتر برای همه دست اندرکاران رادیو زمانه (و مخصوصاً برای شما آقای آذر نوش عزیز که پیش کسوت ما هستید). میرزا

-- Mirza ، Apr 6, 2007 در ساعت 03:55 PM

نویسنده هرگاه به ممیزی فکر کند، به خودسانسوری مبتلا می شود. مدیریت زمانه اتفاقاً بسیار سختگیر و در همان حال اهل مدارا ست و در این مدت که با زمانه همکاری کرده ام به تجربه دریافتم که به همه سویه ها نظر دارد. هر کس باید کار خودش را انجام دهد. نویسنده کار خودش را انجام می دهد. مدیریت رسانه آن سیاستی را اتخاذ می کند که می پسندد. ممیزی هم طبعاً وظیفه خودش را انجام می دهد. احتمال دارد در این میان حقیقت پیروز شود. اگر می نویسیم، شاید یک دلیلش این باشد که می دانیم حقیقت هست و به رغم ممیزی شاید صدای حقیقت شنیده شود. اجازه بدهید نویسنده تمامیت خودش را بیان کند. نیمی از تمامیت نویسنده را به مصلحت واگذار نکنیم. به هر حال از شرکت در این نظرخواهی سپاسگزارم. هر صدایی در کنار صدایی دیگر می تواند بخشی از حقیقت را بازنماید، بدون آن که هرگز حتی گوشه ای از حقیقت گفته شده باشد. (ببخشید اگر این چار خط فاضلانه شد و جنبه نصیحت پیدا کرد.قصدم این نبود.)

-- حسین نوش آذر ، Apr 7, 2007 در ساعت 03:55 PM

1) در ایران هم هکر و مهندس کامپیوتر داریم لازم نیست از هند و پاکستان وارد کنند!

2) نباید گذاشت "فمینیسم" به "پان فمینیسم" تبدیل شود. فمینیسم خیزشی است کاملا به حق از سوی زنان برای داشتن حقوق برابر، ولی پان فمینیسم باوری جاهلانه و واپسگراست که عقیده دارد به کند ذهنی مردان(!) و اینکه مردان باید تقاص ستم های خود را پس بدهند و جالب این که بیشتر پیروان آن مرد هستند! به هر حال، در یک جامعه ی برابر، از زنانگی تجلیل می شود ولی دلیل ندارد که مردانگی را بزرگ نداشت. زینرو به نظر من باید آدامس "خروس نشان" را حفظ کرده، آدامس "مرغ نشان" را نیز بر آن بیفزاییم!

-- دوک دون ، Apr 12, 2007 در ساعت 03:55 PM

سعی کنیدمتنوع عمل کنیدوماجوانان راهر چند
مختصرازدیدگاه خدابه زندگی اگاه کنید

-- m.64 ، Jun 4, 2007 در ساعت 03:55 PM