رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ مهر ۱۳۸۵

عمران صلاحی، شاعر گریه در آب درگذشت

عمران صلاحي، شاعر و طنزپرداز سحرگاه روز چهارشنبه بر اثر سکته قلبی در سن شصت سالگي درگذشت.
صلاحی سه شنبه شب پس از احساس درد در ناحیه سینه به بیمارستان توس تهران منتقل و در بخش سی سی یو بستری شد اما ساعاتی بعد قلبش از کار ایستاد در حالی که هنوز بنیه قوی برای ادامه زندگی داشت و در هر مجلسی که شرکت می کرد با طنزهای عمیقش باعث شادی و خنده می شد.

صلاحي دهم اسفندماه 1325 در محله اميريه تهران به دنيا آمد. وي در قم، تهران و تبريز به تحصيل پرداخت و در سال 1340 اولين شعرش را در مجله اطلاعات كودكان به چاپ رساند. در سال 1345 با پرويز شاپور آشنا شد و همكاري‌اش را با روزنامه توفيق آغاز كرد. دو سال بعد مجله خوشه به سردبيري احمد شاملو شعري از او منتشر كرد. اولين كتاب عمران صلاحي با نام «طنزآوران امروز ايران» با همكاري بيژن اسدي‌پور» در سال 1349 منتشر شد. پس از انتشار اين كتاب بود كه او به خدمت نظام وظيفه درآمد و دوران سربازي‌اش را در تهران،تبريز،كرمانشاه و مراغه گذراند. دوسال بعد به راديو تهران آمد و همكار نادر نادرپور در گروه ادب و هنر شد. وي پس از انقلاب نيز به همكاري با نشرياتي مثل بخارا، دنياي سخن و گل‌آقا ادامه داد. در سال 1367 انتشار صفحه طنز «حالا حكايت ماست» را در ماهنامه دنياي سخن آغاز كرد و با نام مستعار «ع. شكرچيان» تا پايان انتشار،‌ اين نشريه را همراهي كرد.

از او دو فرزند به نام ياشار و بهاره به يادگار مانده است.

عمران صلاحي در طي عمر ادبي‌اش مجموعه شعرها و طنزها و پژوهش‌هاي بسياري منتشر كرد كه از آن جمله مي‌توان به «گريه در آب»، «قطاري در مه»، «ايستگاه بين راه»، «هفدهم»، «پنجره دن داش گلير»(به تركي)، «رؤياهاي مرد نيلوفري»، «شايد باور نكنيد»(در سوئد)، «يك لب و هزار خنده» و «حالا حكايت ماست»، «آي نسيم سحري»،«ناگاه يك نگاه»،«ملانصرالدين»، «از گلستان من ببر ورقي» و «باران پنهان»، «هزار و يك آينه» و «آينا كيمي»(به تركي) اشاره كرد.
وي به‌تازگي در گردهمايي شاعران جهان شركت كرده و درباره شعر امروز ايران به سخنراني پرداخته بود. اين گردهمايي توسط انجمن شاعران چين به مدت ده روز در ماه سپتامبر( شهريور) و در دو شهر پكن و كاشغر برگزار ‌شد.

صلاحي از زبان خودش
از عمران صلاحي مصاحبه‌ها و گفت‌وگوهاي بسياري به چاپ رسيده است. آن‌چه در پي مي‌آيد گزيده‌اي از اظهارات او درباره شعر و شاعري خودش است:

«آنچه امروز به آن رسيده‏ام اين است كه بايد به جاي وزن به توازن توجه داشته باشيم. رسيدن به نوعي تعادل كه ساختار شعري را مي‏سازد. چون شعر هنري سمعي است كه با موسيقي ارتباط داشته و دارد. به همين دليل حتي وقتي شاعر در خلوت خود شعر مي‏گويد با توجه به آهنگ پنهان در كلمات انگار شعري مي گويد تا بلند خوانده شود. پس طنين كلمات خيلي مهم است. شاعر براي رسيدن به هماهنگي و توازن بايد از هر روشي بهره ببرد.نه فقط از اوزان عروضي.»

«شعرهاي من مثل آجيل چهارشنبه سوري است. ميان آنها همه چيز پيدا مي شود.»

«معمولا هركس در زمينه هنر يا نويسندگي از اول تا آخر عمر يك حرف را تكرار مي‏كند، اما در قالب‏هاي مختلف.»

«در قديم شعر مي‌گفتم، اما اصلا نمي‏دانستم شعر يعني چه. چه برسد به ساختار آن! اينها را در چند سال اخير ياد گرفته‏ام! آدم‏ها به

محض اينكه به راه رفتنشان فكر مي‏كنند، كج و كوله راه مي‏روند، مثل من!»
«درختي در بيابان را در ذهنتان فرض كنيد. گاه مسافر خسته‏اي از راه مي‌رسد و مي‏گويد مي‏شود در زير سايه آن استراحت كرد.

كسي كه تاجر است مي‏گويد عجب درختي، جان مي‏دهد كه از چوب آن استفاده كنم. يعني آدم‏ها از زواياي مختلف به آن درخت نگاه مي‏كنند. شاعر اما فقط درخت را مي‏بيند نه چيز ديگر. همين برخورد صاف و بي‏شائبه است كه شعر را به عرفان نزديك مي‏كند. يعني شاعر در شعرش به نوعي وحدت وجود مي‏رسد. گاه مي‏بينيد شاعر از زيان سنگ هم حرف مي‏زند. انگار به نوعي يگانگي با جهان رسيده است. شعراي حقيقي، همان عرفا هستند. البته اميدوارم وقتي مي‏گويم عرفان، ذهنتان سراغ تعاريف مشخص نرود.»


پيكر عمران صلاحي ساعت 9 صبح پنجشنبه (13 مهرماه) از خانه هنرمندان ايران تشييع مي‌شود تا در قطعه هنرمندان بهشت زهراي تهران به خاك سپرده شود.

یک گفتگوی قدیمی با عمران صلاحی - هفت سنگ

Share/Save/Bookmark