رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و هنر > روایتی تلخ ازبازماندگان جنگ | ||
روایتی تلخ ازبازماندگان جنگرسول ملاقلی پور یکی از پدیدههای سینمای جنگ ایران است. یک صدای متفاوت در میان صداهای متنوعی که حالا دیگر در سینمای موسوم به دفاع مقدس هم دیده میشود. در فیلمهای او از همان آغاز نوعی اعتراض بود، اعتراض به نادیده گرفته شدن اهالی جنگ نه اعتراض به نادیده گرفته شدن ارزشهای جنگ که در فیلمهای اولیه محسن مخملباف و دیگر فیلمسازان معروف به سینمای دفاع مقدس دیده میشود. با این همه گستره اعتراضهایش در حدی نیست که او را رودرروی همراهانش در سینمای جنگ قرار دهد. او را کماکان سینماگر دفاع مقدس میخوانند و با اغماض به اعتراضهایش مینگرند و در نشریات محافظهکار و بنیادگرا ناسزا بارش نمیکنند. رسول ملاقلی پور درباره جنگ میسازد و به اعتراض و اعتراضهایی آغشته به عصبیتی پر سر و صدا. او استاد در آوردن صحنههای عصبی است. اودر موقعیتهای اعصاب خرد کن رقیب ندارد، و همان قدر در آوردن صحنههای عاطفی ناتوان است. رودررویی این دو موقعیت در خیلی از فیلمهای او به چشم میخورد و فیلم تازهاش «م مثل مادر» که دیشب در اولین اکران خصوصیاش به نمایش در آمد، نیز حاصل چنین برخورد و تضادی است. در این فیلم زنی که قبلا در جریان جنگ ایران و عراق شیمیایی شده و بعد از جنگ در ضمن بارداری متوجه میشود که به خاطر تاثیر گاز خردل بچهاش بیمار و ناقص متولد خواهد شد. همسر او که یکی از دیپلماتهای وزارت خارجه است با نگه داشتن بچه مخالفت میکند و خواستار سقط بچه است، اما زن زیر بار نمیرود و کار به جدایی میکشد و مرد میگذارد و میرود. کودک با مشکل حاد تنفسی به دنیا میآید و مادر که اهل موسیقی است او را با مشقتهای بسیار که گاه به فیلمهای هندی شباهت پیدا میکند او را بزرگ میکند. مرد که پس از سالها سفرهای ماموریتی به کشورهای دیگر و به قول خودش برخورد با زنان بسیار به ایران بازگشته است به سراغ زن میآید، اما زن خانه نیست و با بچهاش روبه رو میشود و میرود. بچه که او را شناخته است ویران میشود و تا مرز مرگ پیش میرود و مادر به دادش میرسد. پدر دوباره برمیگردد و باز هم توان روبهرو شدن با بچه ناقصش را ندارد و با زن حرف میزند و از او میخواهد که بچه را به آسایشگاه ببرند، اما زن زیر بار نمیرود. گازهای خردل کار خود را میکند و زن را به بیمارستان میکشاند و صحنه آخر قرار است کنسرت موسیقی با حضور پسر که نوازنده ویلون است برگزار شود. او منتظر است مادرش هم بیاید. مادر در بیمارستان میمیرد و پدر به کنسرت میآید. اگر از صحنههای احساسی این فیلم بگذریم که با اغراقهای بسیار روبهروست و پرداختن چنین صحنههایی از ضعفهای ملاقلی پور است، فیلم در مجموع فیلمی تاثیر گذار است و مورد توجه اغلب تماشاگران که دیشب در سینما حاضر بودند، قرار گرفت. در این فیلم چند دیالوگ درخشان نیز به چشم میخورد، یک جا وقتی آقای دیپلمات برگشته بود سراغ زن و از او میخواست بچه را بگذارند آسایشگاه و دوباره زندگی را شروع کنند، زن به او میگفت : تو برو دنیا را بساز به خانواده کوچک من چه کار داری؟ گلشیفته فراهانی نقش سپیده را بازی میکرد که مادر بود و محور فیلم. حسین یاری نقش دیپلمات را بازی میکرد که سهیل نام داشت و همسر سپیده بود. در فیلم هیوا نیز یکی از شخصیتهای فیلم ملاقلی پور یک دیپلمات بود، دیپلماتی که قبلا یکی از آدمهای حاشیهای جبهه بود. او در این فیلم نیز سراغ یک دیپلمات رفته بود، به عنوان نمادهایی از آدمهای جنگ که از آن حال و هوا فاصله گرفتهاند و دل به موقعیتها بستهاند و دیگران را به آسانی میتوانند فدای موقعیتهای خود کنند. در این فیلمها دیپلماتها نماد تیپ مدیران میانی جمهوری اسلامی اند، با پوششی خاص، کت و شلوار و پیراهن یقه بسته و تهریش و با دیدگاههایی خاص که آغشته با اندکی خودخواهی و تظاهر نیز هستند آنها تلاش میکنند از عواقب جنگ فرار کنند ودر جست و جوی موقعیتهای تازه اند و نمیخواهند به درد همرزمان سابقشان توجه کنند. شب گذشته در مراسم اکران خصوصی این فیلم، قبل از نمایش فیلم کارگردان و تهیه کننده و دو تن از بازیگران حرفهای کوتاهی زدند که اغلب تعارفهای معمول بود، جز سخنان منوچهر محمدی تهیه کننده که انگار در سخنانش گلایهای بود از عدم حمایت از فیلمهایی که دغدغه و درد دارند. او گفت تنها حامی چنین فیلمهایی مردم هستند و خواهش کرد که از حمایت دریغ نکنند. قرار است این فیلم قبل از اکران عمومی، دو اکران خصوصی دیگر هم داشته باشد. ملیکا احمدی عکس ها از سایت شخصی رسول ملاقلی پور |