رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۴ اردیبهشت ۱۳۸۹

ما و روز جهانی کتاب

عباس معروفی

روز جهانی کتاب است. روزی که در تمامی جهان گرامی داشته می‌شود. روزی نمادین برای تمامی سال. مسئولان فرهنگی و مردم در هر کشوری تلاش می‌کنند در فهرست آمار کتاب‌خوانی، تولید کتاب و به ویژه آفرینش‌های ادبی همواره جایگاه‌های بالایی کسب کنند. مردم اروپا در اتوبوس و قطار و مترو در زمان کوتاه رسیدن به مقصد، کتابی از کیف‌شان در می‌آورند و به خواندن سرگرم می‌شوند.

Download it Here!

کتاب‌فروشی در اروپا در رده‌بندی شغل‌ها همواره یکی از مشاغل ارجمند است. ما ایرانی هستیم. مردم کشوری که مفاخرش را ادیبان و شاعران و نویسندگانش رقم می‌زنند. کشور فردوسی و خیام و نظامی و عطار و حافظ و سعدی و مولانا و نیما و هدایت و فروغ و شاملو، در کشور شاعران بزرگ این روزها کتابی توسط دولت با نام شاعران جهان منتشر شده که نام فروغ فرخ‌زاد از آن حذف شده است. بله، روز جهانی کتاب است. در چنین روزی متأسفم که اعلام می‌کنم کتاب در کشور ما جایگاه یک کالای تزئینی را نیز ندارد. چرا؟ چرا وزارت فرهنگ که باید متصدی نظارت بر کیفیت کتاب و مسائل حقوقی پدید‌آورندگان و ناشران باشد، سال‌هاست تصدی خرید و فروش کاغذ و نظارت اندیشه‌ها و تعیین بهشت و جهنم مردم را به عهده گرفته است؟

مسئولان فرهنگی که باید به قانون کپی رایت یا حق نشر احترام بگذارند، خود عامل اصلی دزدی فرهنگی‌اند و در نمایشگاه‌های بین‌المللی کتاب معمولاً ناشران و مترجمان ایرانی را راهزن فرهنگی می‌نامند. آدم‌ها یاد گرفته‌اند برای هر چیزی باید پولی بپردازند. اما کتاب در ایران گویی بی‌ارزش‌ترین کالاهاست که مثل برگ خزان بر کف خیابان ریخته است، وقتی چیزی بها و قیمتی نداشته باشد از نظر فلسفی نیز ارزشی نمی‌یابد. وقتی تو برای چیزی هزینه نکنی، برای اندیشه‌ی آن نیز ارزشی قائل نمی‌شوی.

سال‌هاست بسیاری از ناشران، نویسندگان و روشنفکران جامعه‌ی ما اصرار دارند که مسئولان حکومت ایران به قانون کپی‌رایت گردن نهند. اما آنها از زیر بار پذیرفتن حق نشر در جهان شانه خالی می‌کنند و اصرار دارند که کشور ایران در کنار چین به قانون کپی‌رایت تن ندهد. اگر ایران و ایرانی نان و گندم بدزدد، روزی روزگاری بر او خواهند بخشود که لابد همچون ژان‌وارژان گرسنه بود و نان دزدید اما دزدی فرهنگی را بر هیچ‌کس نمی‌بخشند.

سال‌هاست ناشران ایرانی در نمایشگاه‌های بین‌المللی شرم‌زده و سرافکنده حضور می‌یابند. حضوری کم‌رنگ، پنهانی و غیررسمی. چرا کشور ثروتمندی مثل ایران، که هر ماه یک سایت جدید اتمی احداث می‌کند و بابت خرید سلاح و موشک و بمب و باروت میلیارد‌ها دلار می‌پردازد، حاضر نیست برای کتاب و اندیشه و موسیقی و قانون کپی‌رایت اندکی بپردازد و به این دست‌آورد بین‌المللی گردن نهد؟ چرا خود را نماد فرهنگ جهان می‌دانیم ولی به عنوان دزد و راهزن فرهنگی به شهرت رسیده‌ایم؟

در روز جهانی کتاب، کدام ما یک کتاب تازه خریده‌ایم؟ کدام ما یک کتاب تازه آغاز کرده‌ایم؟ کدام ما یک کتاب هدیه داده‌ایم؟ راستش آجر‌های فرهنگ یک ملت را خودشان باید بچینند. تجربه نشان داده است که به حکومتگران امیدی نیست. ارزش هر کتاب را در هر کشوری، مردمش تعیین می‌کنند

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اقای نویسنده
آخر تا کی ناله و زاری؟ اصلا وقتی که نویسنده ما با حزن و اندوه از بی سوادی مردمش می نالد باید یکی هم باشد که به او بکوید کتابهای برآمده از اندیشه های نالان شما خشت های نمور و بی خاصیتی هستند که امکان برپای ساختمان فرهنگ را نمی توان از آن داشت.

باید به جای ناله و مقاله تکراری مطلب دلگیر کننده به آفرینش مطلبی در گیر کننده ذهن
می رسیدید .
اگر واقعا می دانید مردم نمی دانند سر از پا نشناسید و جانانه کار کنید و باز هم بدون توقع فقط خلق کنید...آ

-- بدون نام ، Apr 23, 2010 در ساعت 03:21 PM

"بدون نام" گرامی، من ناله ای از این متن و کلام آقای معروفی نمی بینم برعکس ایشان یک نقد بسیار بجا و انسانی را ارئه میدهند. ساختمان فرهنگ را با کدام خشت بی نم میسازید؟ با مجیز گویی سانسور و ویران کنندگان فرهنگ و شکنندگان قلم و قفس سازان برای نویسنده و اهل قلم؟ فرهنگ را و پایه هایش را در جهان آزاد با احترام به کتاب و کتابت و اهل قلم ساخته اند، با روز کتاب و ترویج نوشتن و چاپ و نشر ساخته اند، با آزادی قلم و اندیشه قلم بدستان و نویسندگان ساخته اند. با قدردانی از شاعران و سازندگان ادبیات و هنر ساخته اند. شما که حتی این قلم با منطق، مهاجر را هم بر نمی تابید و با این پرخاشگری نقد زیبایش را منکوب و محکوم میکنید بفرمایید و ارائه بحثی پویا بکنید که به مساله روز کتاب برگردد و کمکی به اهالی فرهنگ باشد. وضع کتاب در ایران سانسورزده ای که ادعای رهبری جهان و کائنات را هم دارد بمراتب اسفبارتر از آنی هم هست که آقای معروفی در این مجال کوتاه بتواند بدان بپردازد. این که حاکمان بر کشور بودجه و سرمایه مردم را بجای خرج فرهنگ سازی و کمک به رشد کتابخوانی و سواد آموزی و انگیزه سازی برای نوشتن و تولید کتاب و هنر، در خدمت ویرانی آن برای اسلحه و بمب و موشک و تاسیسات جهت ساختن بمب اتمی خرج می‌کنند یک حقیقت تلخ است و نباید شمارا آشفته و عصبانی سازد. وظیفه تک تک ما نقد و فریاد و اعتراض در این باره است. کنترل ایرانیان در مرزهای سانسور و فیلترینگ خیال خام است. پیش رفت تکنولوژی مرزها را هر روز بیشتر باز می کند و ایرانیان به سهولت همه آنچه را که در داخل منع و سانسور میشود بدست خواهند آورد و روسیاهی به ذغال خواهد ماند.

-- رحمان جوانمردی ، Apr 24, 2010 در ساعت 03:21 PM