رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > «راوی خاموشای که ناماش را نمیدانیم» | ||
«راوی خاموشای که ناماش را نمیدانیم»عباس معروفیmaroufi@radiozamaneh.comیکی از وبلاگنویسان جدی ایران که ادب، فرهنگ، ادبیات و مقاومت دغدغهی همیشگی زندگی اوست، سید رضا شکرالهی است که اخیرا پشت پنجرهی بسته مانده است و وبلاگ خوابگردش را در ایران فیلتر کردهاند. پیش از این هم، چند ماه قبلتر سایت «هفتان» که زیر نشر سید رضا شکرالهی در باب فرهنگ و ادب و هنر انتشار مییافت، فیلتر و تعطیل شده بود.
مانده بود همین وبلاگ شخصیاش که گاهی چیزی مینوشت، گاهی لینکی میداد، نشانی، نشانهای، و گاهی نقای به سیاستها و سیاستگذاریهای فرهنگی میزد که اینجای کارتان غلط است و آن جای کار خوب میآید. ولی وقتی بنا باشد که جمهوری اسلامی به منتقدان داخل نظام هم رحم نکند، طبیعی است که «هفتان» و «خوابگرد» هم، جایی در مطبوعات این روزگار ندارند و نخواهند داشت. حالا فضا یکدست شده است؛ از دولت و مجلس و نظامیان تا رأس حکومت و مطبوعات و رسانهی ملی و باقی قضایا. همه یکدست زیر نظر و فرمان رهبری که تحمل کوچکترین انتقادی را ندارد و خوابش با یک تیتر و یا یک خبر آشفته میشود، به پیش میرود. پس برای چنین جامعهی ساختهی ولی فقیه تنها یک پراودا میتوان منتشر کرد تا همهی صداها کانالیزه شده و در انحصار قرار گیرد. با این همه، «خوابگرد» فیلترشده برای ما خارجنشینان قابل روئیت است. من همواره یکی از خوانندگان این صفحه بودهام. کارهایش را دوست دارم؛ نوشتههایش را، احساسش را. گاهی سرم را به درون پنجرهاش میبرم؛ چیزی میخوانم، گاهی نگاهی و بعد آرام میگذرم. در بین مطالبی که خوابگرد مینویسد و معمولا تلنگری به خواننده میزند، نوشتهای برای علاقهمندان به زمانه برگزیدهام که از هر نظر میتوان آن را ادبیات مقاومت نام نهاد. نوشتهای که ساعتها و روزها آدم را به فکر فرو میبرد و نشان از حساسیت و احساس لطیف نویسندهی معاصر آن دارد. راوی خاموش، سیدرضا شکرالهی نویسندهی وبلاگ خوابگرد «روز اولی که پیش از انتخابات، محافظ اصلی میرحسین را رودررو همراهاش دیدم، به چشم یک مزاحم دیدم. انتخابات برگزاریده شد! روزها از پی هم گذشت، عکسها و فیلمها از مراسم گوناگون منتشر شد، سیاه پوشید، بلندگو به دست گرفت، دوید، دشنام شنید، بیداری کشید، دوید، نجوا کرد، خیره ماند، بغض کرد، اشک ریخت و امید بخشید. در همهی آنها به مرور دیدم که او فقط محافظاش نیست، که عضوی از خانوادهی اوست؛ عضوی که فرقش با ما و وجه اشتراکاش با آنها، فقط آن بیسیم پنهانی ست که سیم پیچخوردهی گوشیاش را میتوان در چرخش گاه به گاه سرش دید... امشب با دیدن این عکس که محافظ میرحسین در مراسم اربعین شهدای عاشورا، همسر خواهر میرحسین را اینطور فشرده و همدلانه بغل کرده و همزمان یک چشماش نگران جان میرحسین است، یکسر به او فکر میکنم؛ به همهی سالها همراهیاش با میرحسین موسوی، و به آن بیسیمی که پس از سالها سکوت و فش و فش خالی، چندماهی ست عجیبترین و هولآورترین و ناشنیدنیترین خبرها را دم گوش او میخواند. و به خودِ او فکر میکنم که جایگاهاش در این میانه کجاست؟ و به نقش داستانی او فکر میکنم؛ شخصیتی اصلی که ظاهراً هیچ جای این رمان پرکشش و هنوزناتمام حضور داستانی ندارد؛ اما شاید بهترین زاویه دید و راوی باشد برای روایت رمانی که این روزها در میان دستان رنجور اما پرامید مردم نوشته میشود. او نه اولشخص است، نه دانای کل و نه سومشخص محدود، فقط محافظ میرحسین هم نیست، او راوی خاموش و در عین حال داستانیترین شخصیت داستانِ این روزها ست که ما حتا ناماش را هم نمیدانیم.» |
نظرهای خوانندگان
با اینهمه سابقه نویسندگی واینهمه ادعای نویسندگی، « راوی خاموش ای » که عنوان این نوشته است، آیا نگارش فارسی ویا زبان فارسی است؟
-- بدون نام ، Mar 6, 2010 در ساعت 12:42 PMجز سپاسگزاری از این توجه، چه میتوانم گفت و کرد؟
-- خوابگرد ، Mar 6, 2010 در ساعت 12:42 PMشما دیگر چرا آقای معروفی؟ خاموش ای؟ این که دیگر یای معلوم است و با یای نکره تفاوت دارد. تا کجا میخواهیم این جدانویسی بدون پشتوانه علمی را ادامه دهیم و نظام خط و تلفظ را به هم بزنیم، بدون آنکه اصلاح درستی صورت داده باشیم. آن الفی که شما میان خاموش و ی افزوده اید صدای همزه دارد، آیا شما واقعا این کلمه را چنین تلفظ میکنید.
-- آذر ، Mar 6, 2010 در ساعت 12:42 PMاز آن گذشته مگر نه اینکه خط وسیله ارتباطی ای است که یکدستی و تداوم آن مهمتر از هر چیز دیگر است. کدام خطی را واقعا میتوانید یافت که دقیقا تمام جزئیات تلفظی را منتقل کند. بعضی نظام آوائی را بهتر نشان میدهند و بعضی نه. انگلیسی یکی از بدترین آنها است، اما نمیبینید که هر روز کسی چیزی را در آن تغییر دهد. دلیل آن هم این است که تداوم مهمتر از هر چیز دیگر است. خط یک قرارداد است، حتی اگر خط انگلیسی باشد که به مراتب بدتر از فارسی است. با این همه نمیبینید کسی بیاید high را hi بنویسد چون gh آن تلفظ نمیشود یا historical را history cal بنویسد که مثلا پسوند را از اصل کلمه جدا نشان دهد که مثلا مردم بدانند با چه کلمه ای سر و کار دارند. همین کار عجیبی که اینجا شما کرده اید و بعضی دیگر از دوستان در رادیو زمانه و بعضی جاهای دیگر انجام میدهند. این کار باعث میشود که از یک کلمه املاهای متعددی در زبان یافت شود و این یعنی به هم ریزی آن نیمچه نظامی که موجود است، بدون جایگزین کردن یک نظام کاملتر و کارآتر.
اگر هم قرار است اصلاحی در خط فارسی روی دهد، آیا بهتر نیست آن را به متخصصان واگذار کنیم و از این افراط و تفریطها که در آینده گریبان نسلهای بعد را میگیرد پرهیز کنیم.