رادیو زمانه > خارج از سیاست > این سو و آن سوی متن > رنجنامهای که مهجور ماند | ||
رنجنامهای که مهجور ماندناامنی و هراس از زیستن در جامعه به جایی رسیده است که هرچند زنان و دختران ایران شیوهی آمد و شد خود را در شهر تغییر دادهاند، اما هنوز سایهی وحشت در شهرها چنان گستردهاست که به نظر میرسد کاری از دست کسی ساخته نیست. این روزها مدام در خبرها میشنویم که زنی را ربودند یا به دختری تجاوز شد. خبرهایی که شنیدن هر کدامش، پوست تن آدم را میشکافد، چه رسد به این که چنین بلایی سر زن یا دختری یا خانوادهای بیاید.
در چنین وضعیتی، روزنامهنگاران و اهل قلم نیز شیوهی نگارش خود را تغییر دادهاند و با مکانیسم جامعهای ترسخورده مینویسند. آن هم با وحشت، دست به عصا و محتاط. بله، نوشتن موضوعی چنین ساده، این روزها وحشتناک شده. انتقاد کردن، این روزها یعنی پا به ورطهی سیاست گذاردن و وقتی سیاسی شوی، در یک نظام توتالیتر عواقبش پای خودت است. «محمد بلوری»، روزنامهنگار قدیمی و سرشناس که سالها سردبیری نشریات معتبر را بر عهده داشته و چند دهه در مطبوعات ایران قلم زده، در روزهای اخیر به موضوعی پرداخته که به نظر میآید با جمع همکاران قدیمیاش، در بارهی آن مشورتها کرده و آنقدر فشار بر گردهاش سنگین بوده که با تمثیل تظلم زنی یهودی در جامعهی اسلامی، مطلبش را آغاز کردهاست؛ موضوعی که باید صدای تمام نشریات را در آورد، در گوشهای مهجور به دردنامهای میماند که از سوی اقلیتی در استیصال، انتشار یافته است. محمد بلوری نوشته است: در تاریکی شب، صدای گریه و شیون یک زن، سکوت وهمانگیز بیابان را میشکند. این صدای تظلم یک زن یهودی نیست که خلخال از پایش میدزدند؛ این ضجههای یک زن مسلمان است که در داخل یک اتومبیل برای نجات از چنگ دو مرد گرگصفت میگرید و التماس میکند؛ مادر جوانی است که هنگام غروب پس از خرید، برای بازگشت به خانه سوار «مسافرکش» شده، اما راننده و دوست همراهش او را به جای رساندن به مقصد، به بیابان کشاندهاند. زن به گریه و تمنا میگوید: «رحم کنین، بچهام منتظره...» تراوش شیر روی سینهی پیراهنش، گواهی میدهد که او مادر یک کودک شیرخواره است. - «رحم کنین، التماس میکنم...» دو مرد؛ دو گرگصفت درندهخوی که شرارههای حیوانی در چشمانشان نشان میدهد، رحمی به دلشان نیست... زن برای رهایی از چنگشان دست و پایی میزند و با بغض در گلو مینالد: «رحم کنین، من دو تا بچه دارم. شوهر دارم...» رحمی در کار نیست. پنجهی یکی از مردها دور گلوی زن چنبره میزند و با مشتی که بر سرش میکوبد، هق هق گریه در تنگنای گلویش میشکند. دست و پایی میزند. دو گرگ هار، جنون دریدن دارند... فردای آن شب، زن دردمند، با چهرهای زخمی و کبود در برابر بازپرس نشسته بود و با چشمانی گریان از شقاوتی که بر او رفته بود، سخن میگفت. بریدهبریده میگفت و بغض گریه راه گلویش را میبست... هنوز هم صدای هق هق گریههای این زن در ذهنم میپیچد و عذابم میدهد. روز بعد در برابر قاضی، دختر جوانی نشسته بود تا حادثه دردناکی را که بر او گذشته بود، شرح دهد. میگفت هنگام غروب سوار یک اتومبیل مسافرکش شده، اما راننده او را به بیابان کشانده و پس از تعرض رهایش کرده است. صدای ضجه و فریاد این گونه زنان و دختران که از گوشه و کنار شهر بلند است، گویی سر خاموشی ندارد و هر هفته صفحات حوادث روزنامهها، روایتگر سرنوشت دردناک چند زن و دختر جوانی است که طعمهی ربایندگان میشوند. گاهی هم جامعه با قتلهای سریالی زنان ربوده شدهای روبهرو میشود که توسط این گونه تبهکاران انجام میگیرد. از ماجرای هولناک خفاش شب که زنان جوان را پس از سوار کردن میکشت و اجسادشان را در حاشیهی شهرک چشمهی تهران میسوزاند تا به امروز که احساسات جریحهدار عمومی تحت تاثیر قتل سریالی ۱۰ زن در کرج و واقعهی تجاوز شش مرد جوان به یک زن در «قیامدشت» و فجایع دیگر در «لواسان» و غیره قرار گرفته، صدها زن و دختر قربانی تعرض و تجاوز و قتل شدهاند. با نگاهی به چند مورد، درمییابیم که این گونه تبهکاران تا چه حد امنیت اجتماعی بانوان را با خطر روبهرو کردهاند. - مردی که به بهانهی مسافرکشی زنان و دختران را میربود و پس از وارد آوردن شوک الکتریکی، به آنها تعرض میکرد، پس از دستگیری اعتراف کرد که تاکنون با همین شیوه، به ۳۰ زن و دختر تجاوز کرده است. - مردی که با یک پراید مسافرکشی میکرد، در بازجویی گفته بود ۱۱ زن جوان را در تاریکی شب به یک پارک خلوت کشانده و به آنها تعرض کرده است. - یک مسافرکش پس از دستگیری اعتراف کرد تاکنون ۳۰ زن و دختر را به «گردنهی حسن آباد» کشانده و به آنها تجاوز کرده است. - اعضای چند باند هم که دستگیر شدهاند، چندین زن جوان را ربوده و مورد تعرض قرار دادهاند. - افراد چند باند هم در بازجویی گفتهاند پس از ربودن دختران و زنان جوان، هنگام تعرض به آنها، فیلم تهیه میکردند و به این وسیله از آنها باج میگرفتند. چه بسیار زنانی که گرفتار ربایندگان شده و مورد تعرض قرار گرفتهاند ولی از ترس آبروی خود و خانوادهشان حاضر نشدهاند با طرح شکایت، سبب دستگیری ربایندگان شوند. با مروری بر این حوادث به دو نکتهی اساسی پی میبریم: ۱ـ اکثر ربایندگان برای شکار زنان، مسافرکشی را انتخاب میکنند. آنها سریعترین و بیخطرترین شیوه برای به دام انداختن طعمه را در مسافرکشی میبینند. چرا که میتوان به عنوان مسافرکش با اتومبیل آزادانه در خیابانها به راه افتاد و بدون اینکه مورد سوءظن یا کنترل پلیس قرار گرفت، چند قدم آن طرفتر طعمهی مورد نظر را انتخاب کرد. ۲ـ میبینیم بسیاری از این تبهکاران ماهها، یا بیشتر از یک سال به فعالیت مجرمانهی خود در ربودن بانوان (یا در مواردی قتل زنان ربوده شده) ادامه دادهاند و پس از دستگیری به دهها مورد جنایت اعتراف کردهاند. اگر اینگونه تبهکاران پس از ارتکاب اولین یا حتی دومین عمل مجرمانه دستگیر میشدند، از تعرض یا قتل قربانیان بعدی جلوگیری میشد. این توفیق زمانی حاصل میشود که ماموران پلیس با برخورداری از آخرین فناوریهای کشف جرم، با شیوههای علمی کشف جرم در ارزیابی سرنخهای به جا مانده آشنا شوند و برای تعقیب و شناسایی تبهکاران، ضمن تجهیز آزمایشگاههای جنایی پلیس که اینک به یک نیاز تبدیل شده، از تخصصهای کارشناسان در نهادهای مختلف نیروی انتظامی و محققان دانشگاهی در این رشته بهرهگیری کنند. چندی پیش در صفحهی حوادث «اعتماد»، گزارشهای تکاندهندهای در بارهی یک جنایتکار خواندیم که پس از کشتن ۱۰ زن در کرج و دو زن در شمال کشور دستگیر شدهاست. این مرد شب ها در محدوده خاصی از کرج، به عنوان مسافرکش پرسه میزد و هر زنی را که سوار میکرد به خانهاش میکشاند و پس از خفه کردن او، جسدش را در نقطهی خلوتی میانداخت. قتل یکسان زنان، پیدا شدن اجساد نیمه برهنهی قربانیان در یک محدودهی مشخص و آثار به جا مانده از لاستیک اتومبیل و بقیهی آثار و نشانهها میتوانست سرنخهای موثر پلیسی برای ردیابی و شناسایی قاتل باشد و پلیس میتوانست با همکاری کارآگاهان با تجربهی پلیس آگاهی تهران، با در دست داشتن این سرنخها، با گشت شبانه ماموران در همان محدوده یا قرار دادن طعمه، به عنوان زن مسافر، موفق به شناسایی قاتل شود و تعداد قربانیان کاهش یابد. ولی متاسفانه بیتوجهی به نظارت مستمر بر محدودهی جنایت، باعث شده بود جسد یکی از زنان مدت شش روز در محل رها شدن باقی بماند و متعفن شود. جالب اینکه حتی یک زن جوان توانسته بود از چنگ قاتل مسافرکش فرار کند و به پلیس خبر بدهد. ماموران پلیس میتوانستند با کمک این زن، اقدام به چهرهنگاری از مرد جانی کنند و با راهنمایی او به تعقیب و دستگیری این مرد بپردازند. نکتهی مهم دیگر، عدم اطلاع رسانی به مردم در جریان قتل بود و پلیس محلی با وجود پافشاری خبرنگاران، سعی داشت تا زمان دستگیری قاتل، این واقعه را از شهروندان پنهان دارد. در بسیاری از کشورها وقتی پلیس در شهری با یک تبهکار فراری برخورد میکند، در اولین اقدام، ضمن همکاری با بخشهای مختلف پلیس و جلب همکاری کارشناسان، خانوادهها را از وجود یک تبهکار فراری آگاه میکند و ضمن هشدار به خانوادهها، از شهروندان برای دستگیری مرد جانی کمک میخواهد. دیرزمانی است که در تهران و برخی از شهرها، تکرار وقایع تلخ و ناگواری چون فجایع اخیر، امنیت اجتماعی بانوان را به خطر انداخته است. |
نظرهای خوانندگان
ممنون که به این موضوع کهنه دوباره پرداختید
-- یک زن ، Jan 7, 2010 در ساعت 12:28 PMبا سلام، بابا پلیس فقط زورش به خس و خاشاک میرسد کجا وقت مبارزه با مجرمین را داردو فعلا در خدمت یزیدیان است!
-- Ali ، Jan 7, 2010 در ساعت 12:28 PMضمن تایید مطالب فوق و تشکر از نویسنده مقاله بدینوسیله عرض میکنم؛ یکی از دلایل عدم توجه به این مشکل اجتماعی کج فهمی اکثر مسولین نسبت به چگونگی رفتار زنان در جامعه می باشد.اکثر مسولین میفرمایند مقصر خود زنان می باشند که با بد حجابی خود مردان را تحریک به رفتار جنایکارانه می کنند و یا وقتی روحانییون می فرمایند بی حجابی فساد اخلاقی زن است، نمی توان از مردان کم فکر و یا جانیان ،بیشتر از این توقع داشت .ضمنا مسولین می فرمایند که دختران و زنان نباید سوار ماشینهای شخصی مسافر کش شوند.البته منهم در این مورد با مسولین موافقم.
-- mansour piry khanghah ، Jan 7, 2010 در ساعت 12:28 PMدر کشوری که دختران و خانمهای در تاکسی عمومی هم امنیت ندارند و مورد ازار قرار میگیرند،لزومی ندارد که انان سوار ماشینهای شخصی شوند.
انچه قابل توجه است؛دولت برای این موارد چاره جویی نمی کند و در مسیر های خارج از محدوده سرویس عمومی ندارد و اگر هم داشته باشد کم است.
بی مسولیتی قوه قضاییه و غفلت مسافرین زن دلیل دیگر وقوع چنین جنایاتی می باشد.