رادیو زمانه > خارج از سیاست > این سو و آن سوی متن > خميازهی وزير فرهنگ! | ||
خميازهی وزير فرهنگ!با این که نرخ دیالوگ بین دولت و هنرمند را همواره نظام جمهوری اسلامی تعیین کرده و آن هم جز خشونت و توهین و حذف و کتک و کشتن نبوده، ولی هنرمندان تلاش کردهاند با تعامل و مدارا به این کارزار وارد شوند.
محمد مختاری شاعر، نقد را حق اهل قلم میشناسد و بر مدارا نیز تأکید میورزد. اما هم او یکی از قربانیان این دیالوگ است. رژیم به شکل توهینآمیزی او را میکشد و جسدش را در بیابان رها میکند. میگویم رژیم، به این خاطر که همان گروه حالا بر مسند قدرت تکیه زدهاند. اگر روزی آنها بخشی از وزارت اطلاعات و گروهی سرخود نام گرفتند، امروز اما تمامی قدرتاند و آن دیگران که روزی در مسند قدرت بودند، بخشی از نظام و گروهی سرخود نام گرفتهاند. بنابراین ما با نظام جمهوری اسلامی طرفیم. نظامی که در پاسخ به نامهها و خواستها و مدارای اهل قلم، همواره پاسخی جز توهین و کشتار و خشونت نداشته است. با این همه هنرمندان بازهم بر شیوهی خود اصرار ورزیده اند و با اندیشهی مدارا سعی کردهاند در میدان بمانند. این روزها که بازار کتابهای در محاق مانده رونق گرفته، تازهترین نامهای که با همین تمرین مدارا و ذهنیت انتقادی در جامعهی ما مطرح شده، نامهی پوریا عالمی است که به سبک و سیاق طنزهای خودش نگاشته شده است. نامهای که از همان کتاب در محاق افتادهاش جدا نیست، و هنرمند را سخن چنین باید. نامهی پوريا عالمی آقای وزیر جدید وزارت مفخم فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت فخیمه، سلام من اهل تعامل هستم و این نامه را برای شما می نویسم، به چهار دلیل. آقای وزیر، بنده تا به حال دو کتاب مستقل، یعنی یک مجموعه داستان و یک مجموعه طنز و یک کتاب به عنوان مؤلفـ همکار درباره طنز و کاریکاتور منتشر کردهام. یک مجموعه طنز، یک مجموعه داستان کوتاه، یک رمان و یک داستان کودک هم دست ناشر دارم که شاید تا الآن برای گرفتن مجوز به وزارت متبوع شما فرستاده شده باشد یا مشغول صفحه آرایی باشد، یا شاید هم مثل هر کتاب دیگری در خواب زمستانی چندماههی بررسی، لای پروندهای بدن نحیف و کاغذیشان از خستگی کوفته شده باشد. حالا و با این اوصاف اگر قرار باشد به صاحب اثری اعلام کنند کتابش با حذف، اصلاح، تغییر، تعدیل و اینها مواجه شده است، پسندیده است که محترمانه گفته شود و یکباره و از اساس کل اثر لغو مجوز نشود. اما برادر من! چطور می شود یک کتاب را در یک حرکت و بعد از مدتها دست دست کردن «غیرقابل چاپ» اعلام کرد، آن هم کتابی که مجموعهای است از یادداشتهای منتشرشده در یک روزنامهی سراسری؟ آقای وزیر، نمیدانم شما خوانندهی اعتماد ملی بودید یا نه. و نمیدانم ستون فال قهوه را می خواندید یا نه. و نمیدانم اگر طنزهای من را خواندهاید، خندیدهاید یا نخندیدهاید. اگر خندیدهاید که قضیه حل است و چاپ کتابش خلق خدا را میخنداند. اگر هم نخواندهاید و نخندیدهاید هم که اصلاً مشکلی نیست، بهتر است کتاب چاپ شود و شما یک نسخهاش را بگذارید در جیب کاپشن یا کتتان و هر وقت جلسه و سفر و بازدید سرزده نداشتید، با خواندن آن طنزها بخندید، چون خنده بر هر درد بیدرمان دواست و با این دوا و درمان کردن ممکن است وزارت متبوعتان هم به سمت شاد کردن دل مردم و هنرمندان و نویسندگان میل پیدا کند. آقای رئیس فرهنگ، من دل نگرانیام این بود که دولت عوض شود و نتیجهی انتخابات طور دیگری اعلام شود و مثلاً آقا میرحسین یا آقا کروبی رئیس جمهور شوند. چون اگر آنها رئیس جمهور بودند به حتم وزارت ارشادشان به ستون «فال قهوه» مجوز کتاب نمیداد تا مبادا کارشان ریختن نمک بر زخم دولتیهای پیش از خود تعبیر شود. اما از این تعجب میکنم که دولت همان دولت است و بدنهی دولت هم همان. پس چطور طنزی که در همین دولت نوشته شده و به عملکرد همین دوره پرداخته است، در همین دوره و با همین سیاستها مجوز نمیگیرد؟ آقای وزیر، |
نظرهای خوانندگان
دمش گرم!
-- ارتا فرورد ، Nov 13, 2009 در ساعت 03:59 PMخیلی توش تیکه بود انصافا