رادیو زمانه > خارج از سیاست > همین گفتگوی ساده > ويدا فرهودی؛ من شعر را نمیسازم | ||
ويدا فرهودی؛ من شعر را نمیسازمویدا فرهودی متولد 1335 تهران دورههای دبستان و دبیرستان را در یکی از مدارس زبان در تهران به پایان رسانده است و در رشتهی علوم سیاسی ادامه تحصیل داده است.
خانم ویدا فرهودی، اخيراً تازهترین دفتر شعرتان با عنوان "سکوت اگر که بشکند" منتشر شده است. اين چندمین کتابتان است و شما انتشار این کتاب چه احساسی دارید؟ ویدا فرهودی: اين ششمین مجموعه شعر من است. البته میگویم که شش تا، به دلیل این که یکی از این مجموعهها فقط ترجمه است و اگر آن را هم حساب کنیم به زبان فارسی میشود پنجمین مجموعه است که من دارم و خیلی خوشحالم که بتوانم شعرها را جمعآوری کنم. شاید بعد از مدتها از آدم اثري باقی میماند و ديگران دسترسي داشته باشند به شعري كه انعكاس احساس و زندگي من است. شما ميدانيد كه غزل در ايران با حافظ به اوج ميرسد و بعد در سالهايي مثلاً دوران صفويه و دروه قاجاريه افول ميكند و بعد شعر كلاسيك ما شعر صناعي ميشود و كم كم صنعت شعر كه آن را بسازند چنين مفهومي را از شعر ارئه میدهد که بازي با كلمات و اينجور چيزهاست. ميدانید كه غزل سرودن يك ريسك بسيار بزرگ است در زمانی كه انسان ميبيند خورشيدي مانند حافظ در كنارش ايستاده است. ویدا فرهودی:اولاً اين شهامتي كه شما ميگويید يك شهامت افزوني هم ميخواهد، به خاطر اينكه در زمان ما هميشه يك مبارزهاي با شعر كلاسيك بوده است.
مضمونهاي كار شما مضمونهاي امروز است. يكي از ويژگيهاي غزل به تعريف من البته مسالهي داشتن اميد و اندوه توامان. ویدا فرهودی:من اين طور پيش بيني نميكنم كه با اندوه است يا با شادي. شعر خودش ميآيد. آن حال و هوايي كه انسان در درون خودش دارد ميآيد. ولي سبك غزلي كه الآن من مينويسم یا افراد معاصر نویسند با غزل سبک دوران عراقی کاملاً متفاوت است یعنی شعری که من مینویسم حالا میخواهید اسم آن را غزل بگذارید یا هر چیزی، این شعری است که از ابتدا تا انتهایش به هم مربوط است . همینطور است. من میخواهم بپرسم شما از چه زمانی شروع به شعر گفتن کردید و آیا از آن موقع که شروع کردید به همین فرم کلاسیک میگفتید یا اول با شعر سپید شروع کردید؟ ویدا فرهودی:چوت شعر دوست داشتم از دوران دبیرستان کم کم شعر مینوشتم ولی همیشه تمایلم این بود که وزن را رعایت کنم. چون رشتهام ریاضی بود و در ایران مدرسه فرانسوی میرفتم در ايران، هر چیزی که سعی میکردم ياد بگيرم خارج از مدرسه و خارج از محیط درسیام بوده همیشه، ولی همیشه سعی کردهام آشنایی پیدا کنم با کسانی که آگاهی داشتهاند و استاد بودهاند در اين کار. و به تدریج از آنها وزن را یاد گرفتم. ولی همیشه دوست داشتم که با وزن شعر بگويم. هر چند گاهی اوقات چیزهایی نوشتهام که به صورت شعر سپيد، ولی در مورد خودم آنها را شعر نمیدانم تا حالا شعرهای سپیدتان را هم منتشر کردهاید؟ ویدا فرهودی:لابلای این شعرهایی که چاپ کردهام هست، حتا در کتاب بی مقدمه که دو سال پیش در آلمان منتشر شد لابهلای آنها تک و توک شعر سپید هست. ولی تعداد انتشارش را کمتر کردهام به طوری که در این کتاب اخیر شعر سپید نیست. یک نصیحتی گلشیری در سن 20 سالگی به من کرد، گفت: شعر بخوان و داستان بنویس. من فهمیدم که راست میگوید ما باید شعر بخوانیم و داستان بنویسیم. ویدا فرهودی:و من همیشه فکر میکنم به اینکه شما گفتید ايده میگيريد از شعر، خیلی فکر کردم بعد از اینکه شما این را گفتید. من فکر میکنم یک نویسنده با شعر تنظیم میشود. ویدا فرهودی:به یک شاعر هم رمان ایده میدهد، تأثیر به او میدهد. من فهمیدم که باید یک مقدار فارسی بخوانم و یک مقدار فرانسه برای اینکه از هیچکدامشان عقب نمانم. مسئله تنها زبان نیست، مسئله این است که هنرها، همین موزیک، تئاتر، شعر ، داستان، همه اینها به نظر من تارهای یک طناب هستتند که با هم دارند بافته میشوند. ویدا فرهودی:من هم موافقم. برای همین هم من در زندگیام، علاوه بر شعر هم نقاشی کردهام و هم خوشنویسی. من فکر میکنم شما غزلسرا هستید، شاعر هستید و همین مسیر را که خوب ادامه بدهید و به یک نقطهی اوج برسانید کارهای بسیار زیبایی خواهید کرد. و منتظر آن روز میمانم ویدا فرهودی:خیلی ممنون از لطف شما و امیدوارم که واقعاً اینطور باشد. شما یکی از چهرههای پرکار شعر معاصر هستید. در سایتها و صفحات ادبی که نگاه میکنم کار تازهای از شما منتشر ميشود . میخواهم ببینم که یک شعر چقدر از شما وقت میگیرد و چه اتفاقی میافتد. چون من بعضی اوقات میبینم که یک شعر شما تاریخ همان روز را دارد که یک اتفاقی در جامعه افتاده است ویدا فرهودی:فرق میکند. بعضی از شعرها بعد از یکی دو روز اتفاقی که در جامعه افتاده منتشر ميشود در نتیجه در همان روزی که این اتفاق افتاده ممکن است که من شب تا صبح نخوابیده باشم و آن شعر را نوشتم و یکی دو روز بعد برگشتم و دوباره ادیتش کردهام. و از آنجایی که آدم حساسی هستم همینطور مرتب دارم مینویسم. میشود برای خوانندگان رادیو زمانه یکی از غزلهایتان را بخوانید؟ ویدا فرهودی:این شعر متعلق به همین کتابم جدیدم "سکوت اگر بشکند" انتخاب شده است. با عنوان "میراث" آتش - دلم و حرمان بیچاره مینماید |