رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ شهریور ۱۳۸۷
(۲) اين‌سو و آن‌سوی متن، اندرزهایی به یک نویسنده‌ی جوان

اندرزهایی به یک نویسنده‌ی جوان - ۲

هفته‌ی پيش بخش نخست "اندرزهایی به یک نویسنده‌ی جوان" نوشته‌ی دانیلو کیش، نويسنده‌ی يوگسلاو را برايتان خواندم. همانطور که گفتم، من اين مطلب ارزشمند را از سايت دوات رضا قاسمی برای شما بازخوانی کردم. مطلبی که زحمت ترجمه‌اش را دوستم مرتضا ثقفيان کشيده است.
تک جمله‌های دانيلو کيش برای نويسندگان جوان گنجی است که می‌توانند عميقاً به هر کدام آنها فکر کنند و اين دستاورد را دست کم نگيرند. بسياری از آنها حاصل تجربه و دانش يک ملت است.


دانیلو کیش

Danilo Kis (نویسنده‌ی یوگسلاو 1989 ـ 1935 )

برگردان: مرتضی ثقفیان

صِِِلِه‌ی حُکام را به اکراه بپذیر، اما برای آن‌که سزاوارش باشی تلاش مکن!
معتقد باش زبانی که به آن می‌نویسی برترینِ زبان‌هاست، زیرا زبان دیگری در اختیار تو نیست.

معتقد ‌باش زبانی که به آن می‌نویسی بدترین زبان‌هاست، گرچه حاضر به تعویض‌اش باهیچ زبان دیگری نیستی.

"لهذا چون فاتر هستی یعنی نه گرم نه سرد تو را از دهان خود قی خواهم کرد. (کتاب مکاشفات*)"

خوش خدمتی مکن، زیرا که حکام در تو چون گماشته‌ی خویش نظر خواهند کرد.

پر افاده مباش، زیرا شبیه گماشتگان حاکمان خواهی شد.

مجاب مشو که نوشته‌هایت به درد جامعه نمی‌خورد!

تصور هم مکن که آنچه می‌نویسی "مفید برای جامعه" است!

گمان مکن که شهروند بدرد بخوری هستی!

فکر هم مکن که انگل اجتماع هستی!

معتقد باش که شعر تو از حرف‌های سیاستمدارها و حاکمان با ارج‌تر است!

بدان که شعر تو در برابر زبان‌بازی‌ِ سیاستمدارها و حاکمان ‌وزنی ندارد!

درباره‌ی همه چیز صاحب‌نظر باش!

درباره‌ی همه چیز نظر مده!

واژه‌ها برای تو چندان بهایی ندارند!

واژه‌های تو پربهاترین چیزهایند!

جلوه مکن چنان‌که انگار نماینده‌ی ملت خود هستی، تو کیستی که جز خود نماینده کسی باشی؟

در اپوزیسیون جای مگیر، زیرا تو در طرف مخالف نیستی، تو آن پائینی!

در کنار قدرت و قدرتمداران قرار مگیر، زیرا تو در فرا‌‌دست آنها جای داری!

با بی‌عدالتی‌های اجتماعی ستیز کن، اما از آن‌ها برنامه مساز!

مگذار ستیز با بی عدالتی‌های اجتماعی تو را از راه منحرف کند!

اول اندیشه‌های دیگران را بشناس، بعد آن‌ها را رد کن!

برنامه‌ی سیاسی خلق مکن، اصلاً هیچ برنامه‌ای نساز: تو با مذاب لایه‌های زمین و هرج و مرجِ جهان خلق می‌کنی.

مراقب آن‌هایی باش که برای هر چیز راه حلی قطعی دارند!

نویسنده اقلیت‌ها مشو!

هر گاه به گروهی احساس نزدیکی کردی، خود را زیر سوال بِبَر!

برای "حد متوسط خوانندگان" ننویس، همه‌ی خوانندگان متوسط‌الحدند.

برای برگزیدگان ننویس، برگزیده‌ای وجود ندارد. برگزیده تویی.

به مرگ نیندیش، اما از یاد نبر که میرایی!

به نامیرایی نویسنده باور مدار، این‌ از جفنگیات معلم‌هاست!

تا حد تراژیک جدی نباش! چون مضحک است!

لودگی مکن، زیرا حاکمان به سرگرمی عادت دارند!

دلقکِ بارگاه مباش!

براین باور نباش که نویسنده "وجدان بشری" است، تو در میان نویسنده‌ها پست‌فطرتان بسیاری دیده‌ای!

مپندار که هیچی و ‌کسی نیستی: مگر ندیده‌ای که حاکمان چگونه از شاعران می‌ترسند.

در راه هیچ ایده‌ای جان مباز و هیچ‌کس را برای جانبازی مجاب مکن!

جبون مباش و ترسوها را حقیر شمار!

بیاد داشته‌باش که قهرمانی گران تمام می‌شود!

برای روزهای خاص و جشن‌ها ننویس!

ستایشنامه‌نویسی مکن، پشیمان خواهی شد!

به یادبود بزرگان منویس، پشیمان خواهی شد!

اگر نمی‌توانی حقیقت را بگویی خاموش بمان!

از حقایق نصف و نیمه بپرهیز!

دلیلی ندارد که در جشن‌های عام شرکت کنی.

به حاکمان و شاهزادگان خدمت مکن!

از حاکمان و شاهزادگان خدمت مخواه!

از سر ادب عمل مکن!

به هر قیمتی عدالت‌طلب مباش: "با کله پوک‌ها نمی‌شود استدلال کرد".

فکر نکن که همه به یک اندازه محق‌اند و نمی‌توان درباره‌ی سلیقه‌ها بحث کرد!

"حتا وقتی هر دو سوی گفتگو اشتباه می‌کنند، باز به این معنا نیست که هر دو حق دارند." (پوپر)

"اینکه حق را به دیگری بدهیم از این خطر دورمان نمی‌‌کند که: شاید همه حق دارند." (پوپر)

با بی اعتنایان بحث چیزی را مکن که احتمالاً اولین بار از خودت شنیده‌اند.

مأموریت قبول نکن! از مأموران حذر کن!

به غریزه اعتماد نکن!

از بی تفاوتی بترس، حتا از بی تفاوتی خودت!

از نقل قول‌های ایدئولوژیک و جمله‌های کلی بپرهیز!

شهامت شرم‌آور خواندن آن شعر آراگون را داشته باش که "گ. پ. او"* را می‌ستاید.

(شهامت‌اش را داشته باش که آن شعر آراگون را که "گ. پ. او"* را می‌ستاید شرم‌آور بخوانی.)

در پی شرایط توجیه‌کننده نباش!

فکر نکن که در جدل میان سارتر و کامو هر دو بر حق بودند.

به نوشتن خودبه‌خودی و "ابهام هشیارانه" باور مکن! تو در پی روشنی هستی.

مکتب‌های ادبی تحمیلی را دور بینداز!

هر وقت از "رئالیسم سوسیالیستی" حرفی شد از ادامه‌ی گفتگو بپرهیز!

وقتی صحبت "ادبیات متعهد" به میان آمد، مثل ماهی سکوت کن، آن را به عهده‌ی معلم‌ها بگذار!

به کسی که اردوگاه‌های مرگ را با زندان "سانته"** مقایسه می‌کند، بگو برود کشکش را بسابد.

کسی را که بین "کلیما" *** و "آشوویتس" فرق می‌گذارد صد بار حواله‌ی جهنم کن!

با کسی که می‌گوید در آشوویتس فقط شپش‌ها را نابود می‌کردند نه انسان‌ها را، ایضاً مانند مورد بالا رفتار کن!

همراه من بیا، بگذار آن‌ها فقط حرف بزنند. (دانته)****



دوستان عزيز راديو زمانه، برنامه‌ی اين‌سو و آن‌سوی متن را با شما ادامه می‌دهم.

تا برنامه‌ی ديگر خدا نگهدار.

  • گ. پ. او: نام زندان سابق کا. گ. ب.
    ** سانته : زندانی بزرگ در پاریس.
      • کلیما : اردوگاه کار اجباری در شوروی سابق.
    • ** کمدی الهی؛ خطاب ویرژیل به دانته.
Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

خيلي عالي بود، ممنون!

"اگر نمی‌توانی حقیقت را بگویی خاموش بمان!"

-- ماني جاوبد ، Jun 30, 2008 در ساعت 11:00 AM

با سلام
آقای معروفی عزیز
من در حال جمع آوری تمام برنامه های شما هستم تا در اختیار دوستان و ... قرار دهم، بعضی از برنامه های شما فایل صوتی ندارند،آیا این برنامه ها فایل صوتی ندارند؟ یا دارند و روی سایت نیست؟
ممنون
------------------------------------------
فرزاد عزيزم
حق با شماست. برخی از برنامه ها فايل صوتی ندارد، يعنی روی سايت گذاشته نشده، که اميدوارم با کمک همکارانم فايل ها را در جای آن قرار دهيم.
من هم ممنونم
عباس معروفی

-- فرزاد ، Aug 29, 2008 در ساعت 11:00 AM