رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ اردیبهشت ۱۳۸۷
گفتگو با پروفسور دکتر مسعود خاتمی، پزشک سرشناس ایرانی مقیم آمریکا

ما ایرانی‌ها نمی‌توانیم به یکدیگر اعتماد کنیم

پروفسور دکتر مسعود خاتمی، متولد ۱۹۳۶ مشهد، در سال ۱۹۶۱ از دانشگاه پهلوی شیراز در رشته پزشکی زنان و زایمان فارغ‌التحصیل شده و از آن زمان تا کنون دارای هفت همکاری علمی با دانشگاه‌های معتبر جهان، از جمله دانشگاه آکسفورد، است.

وی پزشک برگزیده سال ۲۰۰۲ – ۲۰۰۳ کاخ سفید و پزشک برگزیده کنگره آمریکا در سال ۲۰۰۳ و جزو ده پزشک برتر آمریکا است. موسسه بریتانیایی «ان بی ‌آی» وی را جزو ده نفر اول ایرانیان آمریکایی که در زمینه علمی و فرهنگی فعالیت دارند، برشمرده است.

تنها دغدغه دکتر مسعود خاتمی، حفظ ارزش‌ها و میراث ایران است. او هم اکنون در همکاری با بازسازی شهر بم، نقش بسزایی دارد. مسعود خاتمی، استاد دانشگاه نیویورک، اولین ایرانی است که به رییس‌جمهور وقت – بیل کلینتون – نامه نوشت و از وی خواست که عید نوروز را به ایرانیان تبریک بگوید. گفتگوی همکارم افشین رفاعت با پروفسور مسعود خاتمی را می‌شنوید.


Download it Here!




پروفسور دکتر مسعود خاتمی، پزشک سرشناس ایرانی مقیم آمریکا

خیلی متشکرم. اینطور کارها خیلی دردسر و پشتکار دارد. ما برای اولین بار با پیگیری بسیار زیاد و نامه‌هایی که برای کلینتون گذاشتیم؛ در سال ۱۹۹۶ مکاتباتی کردیم و قول این را گرفتیم که پرزیدنت کلینتون یک پیغامی بدهد که نوروز را به ایرانیان تبریک بگوید.

و برای اولین بار، ما این نامه را گرفتیم و در آن نامه، پرزیدنت کلینتون اظهار کرد که خیلی خوشبخت است که به این وسیله ممکن است که بین دو ملت عظیم و دو تمدن بزرگ و کهنسال مثل ایران و آمریکا بتواند یک رابطه‌ای برقرار بشود، که البته متاسفانه نشد.

از آن موقع تاکنون ما از تمام روسای جمهوری‌ها، از جمله پرزیدنت بوش هم دوبار، سه بار نامه Proclamation (ابلاغیه) گرفتیم و همینطور از دولت مردان و سناتورها. دو، سه تا مساله دیگر هم هست که ما داریم روی آن کار می‌کنیم. یک مساله این بود که در گریسی منشن یا عمارت گِریسی (Gracie Mansion) نیویورک، ما بتوانیم برای اولین بار نوروز را جشن بگیریم و سه سال پیش این کار را کردیم. مخارج آن را هم من تقبل کردم و برای اولین بار، سفره هفت سین را خانم من در گریسی منشن یا عمارت گِریسی (Gracie Mansion) انداخت.

در خانه شهردار.....

بله. خانه شهردار نیویورک است که یک چیز سمبلیک است و بسیار پرسروصدا بود و ما حدود ۵۰۰ نفر میهمان داشتیم.

۳ سال پیش؟

۳ سال پیش. دو سال پیش هم این کار انجام شد. امسال هم دارد انجام می‌شود. ۲۴ مارچ ما در منزل شهردار ملاقات داریم منتها امسال میهمانی را خیلی خلاصه کردند و می‌خواهند با کسانی که در جامعه ایرانی کارهای زیادی انجام می‌دهند برای شناختن این اقلیت، مصاحبه بکنند و یک به یک صحبت بکنند.

یعنی یک چیز خیلی بزرگی نیست، یک چیز کوتاهی است. کار دیگری که من چهار سال است روی آن کار کردم این بود که بلکه ما بتوانیم در کاخ سفید هم این کار را بکنیم. هر سال این را به ما قول دادند ولی نشد.

ولی همین امروز که من داشتم می‌آمدم اینجا، نامه‌ای رسید – که به شما هم نشان دادم – که خانم لورا بوش از یک عده‌ای، مِن‌جمله من و همسرم، دعوت کرده که برای اولین بار در کاخ سفید نوروز را جشن می‌گیرند. بنابراین چهارشنبه ما به کاخ سفید می‌رویم برای جشن نوروزی.

این کار، سمبلیک است برای اینکه در طول تاریخ این کار انجام نشده و برای اولین بار، من آن را پیگیری کردم و این برنامه، امسال انجام می‌شود و امیدواریم که هرسال انجام بشود.

آقای دکتر، شما استاد دانشگاه نیویورک هستید و در حرفه طب مشغول به کار هستید و گرفتاری شغلی زیادی دارید. شما در چه زمینه‌های دیگری فعالیت می‌کنید؟

من، به قول معروف، یک سر دارم و هزار سودا. کار طبابت من که یک طرف، مثلا من همین امروز به مطب رفتم و دو سه تا مریض نازایی داشتم که جنین را در رحم آنها کاشتیم و فردا هم که یکشنبه است، دوباره باید این کار را انجام بدهم.

تمام مدت ساعات بیکاری من صرف حمایت و حراست از میراث‌های فرهنگی ایران است. چه برای دایرة‌المعارف ایرانیکا، چه برای نوروز و مسائل دیگر. البته من فعالیت‌های سیاسی ندارم، بجز اینکه در رپاپلیکن پارتی یک مقدار فعالیت داریم. ولی درمورد زمینه‌های سیاسی ایرانی، ما هیچ نوع فعالیتی نداریم. بیشتر فعالیت‌های ما، فعالیت‌های فرهنگی و میراثی و عام المنفعه است.

در موسسه ایرانیکا هم شما مشغول به کار هستید و همکاری می‌کنید؟

بله. من پارسال برای دایرة‌المعارف ایرانیکا، یک کنسرت مفصلی در لینکن سنتر گذاشتیم. بیژن مرتضوی آمد و ما در آن شب حدود ۹۵۰۰۰ دلار پول جمع کردیم، که البته نصف آن خرج شد و حدود ۴۰۰۰۰ دلار آن را به دائرة‌المعارف ایرانیکا هدیه کردیم.

آقای دکتر چرا ما ایرانی‌ها در کارهای فردی بسیار قوی هستیم ولی در کارهای جمعی بسیار ضعیف هستیم؟ چرا فردیت ما بر جمعیت ما ارجحیت دارد؟

اینجا مایه بسیار بسیار تاسف است. برای اینکه واقعا اقلیت ایرانی که در آمریکا است – در حدود یک میلیون – اگر آن انسجامی که بقیه اقلیت‌ها داشتند؛ ما خیلی خیلی بیشتر از این‌ها می‌توانستیم پیشرفت کنیم. این مساله، مساله تاریخی است. سنتی است.

در طول تاریخ ما مورد هجوم اعراب و چنگیزخان و غیره قرار گرفتیم و ما به همدیگر اعتماد نمی‌توانیم بکنیم. با همدیگر تعارف می‌کنیم، روبرو تعظیم می‌کنیم و در پشت سر به همدیگر بد و بیراه می‌گوییم. این موضوعی فلسفی و روانشناسی است که من نمی‌خواهم وارد آن بشوم.

آن‌چه مسلم است، فرد فرد ما با وجودی که با هم انسجام نداریم، ولی فعالیت‌های بسیار چشمگیری انجام می‌دهیم. فکر می‌کنید همین مساله برنامه‌ریزی در کاخ سفید، کار ساده‌ای است. من صرفا تنهایی چهار سال است، مرتب قبل از نوروز، سه ماه، چهار ماه قبل از نوروز؛ ده تا پانزده تا نامه و تلگراف و تلفن و فکس به کاخ سفید زدم تا بالاخره امسال انجام شد.

این مملکت، مملکت آزادی است. اگر شما یک هدف خوبی داشته باشید و پشتکار داشته باشید، مطمئن باشید که انجام می‌شود. من اصلا باور کنید امروز که نامه‌ای را از خانم لورا بوش دریافت کردم، اصلا باورم نمی‌شد. باورم نمی‌شد که یک چنین کاری را ما توانستیم بکنیم. خب این خیلی ارزنده است.

یک کار دیگری که می‌خواهیم بکنیم و الان چهار سال است که دنبال آن هستم، می‌خواهیم ساختمان ایمپایر اِستیت ((Empire State را در شب نوروز به رنگ پرچم ایران دربیاوریم. این را هم چهار سال است که داریم انجام می‌دهیم و هنوز نشده است. ولی سال دیگر به احتمال ۹۹ درصد این کار هم انجام خواهد شد. و من افتخار می‌کنم.

ببینید، نباید گفت که جامعه ایرانی با همدیگر نمی‌سازند، پس کاری نکنید. هرکدام از ما می‌توانیم مثمرثمر باشیم و اگر هم نمی‌توانیم با همدیگر بسازیم، برویم و تنهایی یک کاری را انجام بدهیم. این فلسفه من است.

درست است. ولی قدرت جمع خیلی بیشتر از فرد است. ولی ما نه تنها در جنبه سیاسی، چون شما فقط کار فرهنگی می‌کنید از این بابت پرسیدم، چون گروه اپوزیسیون ما، هیچ وقت نمی‌تواند با هم متحد بشود که یک جمعیتی هستند. در زمینه کار فرهنگی هم که شما خودتان فعالیت می‌کنید؛ من شاهد هستم که تمام کارها را، شما به تنهایی پیگیری می‌کنید. و حتی در زمینه فرهنگی هم، جمعی بوجود نیامده و فردیت و فردگرایی، اهمیتش بیشتر است. یا هرکسی باید به‌صورت تکی این کار را انجام بدهد.

این جای تاسف دارد ولی خب، کاری نمی‌توان کرد. این چیزها هست ولی نمی‌شود مایوس شد. یعنی بصورت تنهایی هم باید دنبال آن رفت و این‌جا هم مملکتی است که با همه بدی‌هایی که دارد ولی واقعا مملکت جالبی است.

یک دموکراسی است که یک فردی مثل من، بارها به کنگره رفتم در واشنگتن و با اعضای مهم کنگره، فرداً صحبت کردم و مسائل مهم پزشکی را مطرح کردم و درمورد مسائل نازایی، پروژه‌های مختلفی را داریم از کنگره می‌گیریم و روی آن کار می‌کنیم و امیدواریم که یک روزی به ثمر برسد. بنابراین می‌شود کار انجام داد، حتی بصورت فردی.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

این تخم نفاق و بی اعتمادی را خمینی و دیگرا شهدای مرده و زنده ی انقلاب اسلامی که رحمت ایرانی برشان باد بین ما ایرانیها کاشتند. وقتی خمینی به خانواده ها گفت تا بیایند و بچه های خودشان را لو دهند و وقتی مادران آمدند و محبت مادری را از یاد بردند و سر در اطاعت کور خمینی گذاشتند و شرافت ایرانی خود را به ثمن بخس اسلام ناب محمدی فروختند، وقتی بچه ها بجای اطمینان به دامن امن مادر به فرمان خمینی خیانت شدند، وقتی آن پسرک پانزده ساله را که هنوز موی صورتش نروییده بود را آوردند در تلویزيون و همه ملت را گریاندند و آخر برنامه اعلام کردند که او گول خورده بوده و بخش کننده اعلامیه ی ضد رژيم بوده و مادرش او را افشا کرده و همین امروز صبح تیرباران شده و...و وقتی از بچه مدرسه ای ها خواسته شده بود تا آنها برای مدیران مدارس از والدینشان جاسوسی کنند تا آنها بدانند که آیا آن والدین شراب می نوشند یا نه ویدئو دارند و نگاه می کنند یا نه، آواز مهستی گوش می کنند یا نه ، در آلبوم خانه شان عکس بی چادر هست یانه و آیا پدرشان و مادرشان در خانه نماز می خوانند یانه و... آری وقتی وقتی وقتی این بیماری بی اعتمادی و اشکیزقرنی دامان همه را می گیرد اینچنین می شود.

-- بدون نام ، Apr 26, 2008 در ساعت 07:33 PM

مشکل اقای دکترهمان مشکل قدرتمندان درایران است که سن ایشان همه بالا و همه غرق درانجدماد فکری شان. بیاد بیاوریم که خمینی هم که به ایران امد ۷۹ سال داشت و شعار"وحدت کلمه" او
فقط شعاری بیش نبود وشعاردادن فرسودگان مثل این اقای دکتر وصدهامانند او چه در ایران وچه در خارج غیراز مسخ کردن بیشتر جامعه اثری دیگر ندارد. دوره دیگر دوره نسل جوان است که از شعار بدوربصورت یک نیروی متحد و قوی در اید.

-- بدون نام ، Apr 26, 2008 در ساعت 07:33 PM

in dorost mibashad wali rahehal chist.

-- بدون نام ، Apr 26, 2008 در ساعت 07:33 PM

اگرایشان به این سیستم غارتگر و میلیتاریست
اینقدر اعتقاد دارند و خیال میکنند که هرکاری
را میتوانند صورت بدهند چرا حرکتی در جهت
جلوگیری تجاوز آمریکاییان به منطقه و ایران که
مدتهاست هدف جنایتکاران جنگی سیستم
ورشکسته و فاسد جهانی تحت رهبریت آمریکا با کمک اسلحه های کشتار دسته جمعی مردم بیگناه کشورهای مسلمان نمیکنند؟ من فردی به سادگی این شخص از لحاظ تحلیل وقایع جهان ندیده ام و فکر میکنم نخواهم دید.

-- بدون نام ، Apr 28, 2008 در ساعت 07:33 PM

چهره ی آقای دکتر خاتمی ( بخصوص چشمان
شان) بسیار شبیه محمد خاتمی، رییس جمهور
سابق است. لحن ایشان هم محافظه کارانه
و دوپهلو، مانند همان آقا ست. آیا ایشان نسبتی با حاج آقا دارند؟
به هرحال آقای دکتر خاتمی، همینقدر که در
صدد معرفی فرهنگ و یادمان های ایرانی به جامعه ی میزبان است و گام های موثری هم دراین راه برداشته است، جای سپاس دارد.
اما هر ایرانی ساکن برونمرز باید بفکر کشور و مردم سرزمین مادری خود هم باشد و سعی در کمک به اتحاد دمکراتیک ایرانیان کند. بدانیم که اگر متحد نشویم، قطعا نابود خواهیم شد.
بابک

-- بابک ، Apr 28, 2008 در ساعت 07:33 PM