رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ فروردین ۱۳۸۷
اين‌سو و آن‌سوی متن (1) کتاب در محاق

کتاب در محاق (1)

برنامه را بشنويد

وقتی آغا محمدخان قاجار به کرمان حمله کرد، بیست هزار جفت چشم از مردمان درآورد تا دیگر نبینند. آنها را نکشت، بلکه کورشان کرد تا دیگر نبینند.
سانسور یعنی کور کردن ملت، سانسور یعنی چشم درآوردن، سانسور یعنی بستن چشم ملت و دولت به روی واقعیت‌های تلخ و شیرین، سانسور یعنی قیم شدن عده‌ای بر اکثریت مردم، سانسور یعنی توهین به جامعه و تاریخ، آن هم در قرن بیست و یکم، در زمانه‌‌ی اینترنت که اگر تو در مزارشریف یک کشیده به گوش کسی بخوابانی، صداش در بورکینافاسو می‌پیچد.

سانسور، یعنی عامل ویرانگر، و این عنصر تباهی در کشور ما سابقه‌ای دیرینه دارد. در هیچ دوره‌ای از تاریخ نشر و مطبوعات، نویسندگان و اهل قلم از عواقب و بلایای سانسورچیان مصون نبوده‌اند.

اگر هر ساله روزنامه‌نگاران بسیاری در مناطق جنگی از پای در‌می‌آیند و دیگر نمی‌نویسند، در کشور ما روزنامه‌نگاران و نویسندگان بسیاری در زمان غیر جنگ، در شرایط عادی و صلح و آشتی، به همین سرنوشت مبتلا می‌شوند و دیگر نمی‌نویسند.

در هیچ دوره‌ای از تاریخ مطبوعات کشور ما، دولت‌ها و حکومت‌ها، مطبوعات منتقد و معترض را دوست نداشته‌اند. در حالی که چنین مطبوعاتی ذاتاً می‌توانند بهترین یار و یاور دولت و ملت برای آگاهی از درستی و نادرستی کارشان باشند. زمانی سانسور در ایران، گوشت و خون داشته، تصویر داشته، گاهی راهی می‌رفته که این تصویر امروزه، گوشت و خونش ریخته، به شکل اسکلت مرگ بر هر کوی و برزنی لخت خودنمایی می‌کند. روزی در هیئت محرم‌علی خان که با منقاش به جان حروف می‌افتاد و گارسه را به هم می‌ریخت، و امروزه، مجموعه‌ای از تمامی قدرت یک نظام که نخستین ادعا، سرلوحه‌ی کلام، خاستگاه، و نقطه‌ی عزیمتش فرهنگ و قلم است: ن، والقلم و ما یستطرون.

عوامل سانسور عبارتند از:
تمام همّ و غم مناریان «ن، والقلم و ما یستطرون» بر چیدن بساط قلم بود؟

من می‌گویم آری. و می‌گویم مجموعه‌ای از تمامی قدرت یک نظام علیه قلم و نوشتن بسیج شده است که عبارتند از:

1- انحصار کامل کاغذ، و تبدیل کردن آن به عنوان یک عامل پیش‌گیری از انتشار.

2- سانسور مستقیم به صورت ابلاغ و بخشنامه و دستور اعم از کتبی یا تلفنی یا حضوری.

3- اجازه‌ی پیش از چاپ، اجازه‌ی پیش از صحافی، و مجوز خروج از صحافی.

4- کنترل چاپخانه‌ها و لیتوگرافی‌ها و مراکز چاپ به وسیله‌ی محرم‌علی خان‌های ناشناس که به تعداد چاپخانه‌ها، محرم‌علی خان تکثیر شده.

5- ایجاد رعب و وحشت در فضای مطبوعات از طریق مأموران وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب و وزارت ارشاد و سازمان تبلیغات اسلامی.

6- پرونده‌سازی علیه اهل قلم در روزنامه‌ی کیهان و جمهوری اسلامی و رسالت، و تعقیب‌های موازی توسط قوه‌ی قضائیه.

7- پرونده، بازجویی، دادگاه، محکومیت، تعطیلی، زندان.

ترسوترين نظام تاريخ ايران
در هیچ دوره‌ای از تاریخ مطبوعات ایران، حکومت چنین رو در رو و علنی به جنگ اهل قلم و کتاب و مطبوعات نرفته است. راستی در جهانی که آزادی از در و دیوار می‌ریزد و دیگر چیزی برای پنهان کاری نمانده، چرا تمام تمهید حکومت اسلامی ایران علیه قلم به‌کار می‌رود؟ و چرا مسئولان این حکومت از انتشار آزاد کتاب و مطبوعات به لرزه می‌افتند؟

در سال 2006 در نمایشگاه کتاب فرانکفورت وضعیتی پیش آمد تا با مدیر کل کتاب وزارت ارشاد همین دولت گفتگو کنم. از او پرسیدم چرا کتاب بوف کور صادق هدایت را که یکی از مهم‌ترین آثار خلاقه‌ی قرن ماست، سانسور می‌کنید یا دستور می‌دهید اجازه‌ی انتشارش باطل شود؟

پاسخ داد: «چون ما می‌خواهیم به جامعه نشاط و امید بدهیم، بوف کور از نشاط تهی است.»

من فقط خندیدم

و به او گفتم: «شما به یکی از ناشران که حالا هم اینجاست، گفته‌اید بخش عشق سیاوش و سودابه را در رستم‌نامه تلطیف کند، شما به چه اجازه‌ای می‌خواهید در تاریخ هزار ساله‌ی ادبیات کشور ایران دست ببرید؟

و او فقط خندید.

وزارت ارشاد يا گورستان کتاب؟
می‌گویند امروزه وزارت ارشاد، سه هزار کتاب را به گروگان گرفته و از دادن مجوز انتشار به آنها سر باز می‌زند. در هیچ دوره‌ای از تاریخ نشر و مطبوعات ایران، حکومتی چنین وحشت‌زده و ترسیده از جادوی کلمات نداشته‌ایم.

می‌گویند وزارت ارشاد گورستان کتاب شده، حالی که اتفاق دیگری هم هم‌زمان رخ داده است. امروز یک سی‌دی از ایران به دستم رسید که در آن هزار و هفصد کتاب ممنوع یا در معرض خطر، وجود دارد. زمانه گشته است، با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنید؟

این‌سوی متن نویسنده نشسته بود، آن‌سوی متن به جای خواننده بررس و بازجو و قیم و مراقب و سهمیه‌ی کاغذ و دادگاه و زندان.

این‌سوی متن روزنامه‌نگار نشسته بود، آن‌سوی متن به جای خواننده، سانسور و تهدید و دادگاه و تعطیلی.

این‌سوی متن نویسنده نشسته است و پنهان می‌نویسد، تا چشم به‌هم بزنی، آن‌سوی متن شاهدان تاریخ از راه می‌رسند. داستان و رمان و شعر از روزگاری که بر ما گذشت تلخ روایت می‌کند لحظه‌ها را.

این‌سوی متن روزنامه‌نگار قلم تیز می‌کند، با اسم مستعار، با دکمه‌ی کامپيوتر به این‌سوی جهان خبر و گزارش و عکس را می‌فرستد. آنقدر سریع که تو اگر در بورکینوفاسو یک کشیده به گوش کسی بخوابانی، صداش در مزارشریف به گوش همه خواهد رسید و تصویر را همه خواهند دید.

این‌سوی متن جادوی قلم اگر میدان را فتح نمی‌توانست کرد، خدا به قلم قسم نمی‌خورد. پس منادیان سانسور یا جادوی قلم را نمی‌شناسند، یا خدا را.

دوستان عزیز رادیو زمانه
برنامه‌ی این‌سو و آن‌سوی متن را تحت عنوان «کتاب در محاق» ادامه می‌دهم.

تا برنامه‌ی دیگر خدانگهدار

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

chera ,jafang ,migi
lki,gofteh ,ba,,vojjod, internet,age, yek, keshideh, to, mazar ,sharif ,bezani,sedash ,to,borki, mipiche ,inhame ,adam ,darand, mimirand ,kasi, khilesh ,nist
litfan, ingadr, khial , baret , nadareh
----------------------------------------------
متن شما و ادبيات شما و ادب شما همين است؟
ما از انعکاس خبرها حرف زديم، شما توقع داريد جلو اعدام را بگيريم؟
دوست عزيز!
برای اين کارها شرط اول قدم اين است که آدم باشی
ما هنوز در ديالوگ گرفتاری داريم.

-- بدون نام ، Jan 27, 2008 در ساعت 10:38 PM

به ساختار نوشته شما نگاه کردم و لبخند زدم!
کور کردن پیش از این که به معنای سانسور باشد، مصداق بارز «خاک پاشیدن» به چشم آدم ها است. و این مخرب تر از سانسور است.
-----------------------------------------
همين طور است.

-- مانی ب ، Jan 27, 2008 در ساعت 10:38 PM

"تمام همّ و غم مناریان «ن، والقلم و ما یستطرون» بر چیدن بساط قلم بود؟ "
مناديان

نوشته ي خوبي بود.البته به نظرم در همين نوشته هم خودسانسوري به چشم مي خورد.

-- ماني جاويد ، Jan 27, 2008 در ساعت 10:38 PM

محض اطلاع عباس معروفی عزیز،
کتاب خطر آمریکا جدی است! (رمان طنز با مضمون سیاسی،اجتماعی، انتقادی) نوشته ی اینجانب نیز سال گذشته توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان برای دریافت مجوز به وزارت ارشاد تحویل شده است و بعد از یکسال هنوز پاسخی دریافت نکرده است.

-- علیرضا مجابی ، Jan 28, 2008 در ساعت 10:38 PM

عزیزان همه باهم بخونیم وبمونیم که :
امروز روز استقامت ودانایی وخلق آثار جدید از هر حرفه در فرهنگ وهنر ایران زمین برتر ونسل ونژاد برتر بر همه ی نسلهای عهد جاهلیت است
اصل ما این است : من ایرانیم پس میتوانم شاخ این شتر نا فهم وکجرو را در هم کوبیده وسوار بر رخش وکمان بر گرفته همچون آرش وزور بر نازور تپانده همچون رستم خواهیم بود
پس باشید که ما در راه شما هستیم

-- ali ، Mar 27, 2008 در ساعت 10:38 PM