رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
این سو و آن سوی متن
>
تاريخ داستان، داستان تاريخ
|
برنامه بيست و چهارم، اين سو و آن سوی متن
تاريخ داستان، داستان تاريخ
بشنويد
وقتی جوان بودم، فکر میکردم اگر بخواهم مثلاً ماجرای جمعهی خونین یا هفدهم شهریور تهران را داستان کنم، چند ماه بعد مردم شاهد صحنهای هستند که انقلاب نام دارد، صحنهای که ماجرای هفدهم شهریور در برابرش هیچ است. و اگر بخواهم انقلاب را تصویر کنم، جنگ شروع شده، و مردم با گوشت و خون و احساس، دارند چیزی را از سر میگذرانند که با یک داستان نمیتوان از پس آن برآمد.
باید زمان بگذرد. آنجا فهمیدم که ما در مکان زندگی نمیکنیم، حیات ما منوط به زمان است.
چند سال پیش به یکی از نویسندگان که جزو بیست و دو کشتهی زندهای است که در اتوبوس سفر به ارمنستان شبی کابوسوار را به صبح رسانده گفتم: «چرا ماجرای سفر به ارمنستان را همهی شما بیست و دو نفر داستان نمیکنید؟ یک موضوع این وسط قرار گرفته، و شما از بیست و دو زاویه میتوانید آن را روایت کنید.
مثلاً پسر بچهای که در گردنهی حیران آش ماست میفروخت چیزهایی بو برده بوده، و میدانسته حادثهای در شرف وقوع است.»
بعدها به یکی دو نفر دیگر این گروه گفتم که با هم قراری بگذارند و موضوع سفر به ارمنستان را مثل یک بالون بکشند وسط آسمانشان، و هر کدام از جایی به آن نوک بزنند. آنقدر بزنند تا لاشهی این کابوس بر زمین افتد، یا نه، روی کاغذ دراز بکشد.
هنوز هم دیر نیست، اگر آن بیست و دو نویسنده با هم قراری بگذارند که هر یک روایت خود را از این فاجعه بنویسد، این مجموعه دیگر تاریخ نیست، مجموعه داستانی است با عنوان: "سفر به ارمنستان".
گذر از تاريخ
تاریخ را میتوان داستان کرد، اما هیچ داستانی تاریخ نیست. داستان از تاریخ بر میگذرد، و بی هیچ تاریخی در قفسهی ادبیات کتابخانهها جا خوش میکند تا زندگیاش را جور دیگری ادامه دهد.
زیباترین و مهمترین نمونهی این دست از آثار "تاریخ بیهقی" بوفضل بیهقی است که همواره از قفسهی کتابهای تاریخی، به قفسهی ادبیات نقل مکان کرده و به عنوان شاهد مثالی در نثر موجز، و کلام صادقانه، بخشی از ادبیات و فرهنگ را آباد کرده است.
همچنین "شاهنامه" فردوسی که بخشهایی از تاریخ را نقل میکند، هرگز کتاب تاریخی به حساب نیامده، بلکه آن را یک اثر حماسی و ادبی برجسته خواندهاند.
شايد هر دو هنرمند، یعنی ابوالقاسم فردوسی و ابولفضل بیهقی قصد نوشتن تاریخ داشتهاند، اما در برابر تخیل و قدرت کلمه در "تاریخنگاری" شکست سختی خوردهاند، تا میدان ادبیات و هنر سرافراز پیروز شود. آنها تاریخ را به هنر باختهاند، یا نه، هنر از تاریخ برگذشته است.
کتاب تاریخ، کتاب رمان
تاریخ به صداقت وفادار میماند، اما رمان حاصل دستکاری نویسنده در حافظهی تاریخ و آدمهاست.
تاریخ اگر واقعیت محض هم باشد، معمولاً مردم به آن به دیدهی شک مینگرند، و همه میدانند که رمان بافتههای راست و دروغ نویسنده است، با اين حال باورش میکنند. حتا با همزادپنداری در زندگی آدمهای رمان شریک میشوند.
تاریخ از شخصیتهای مرده حرف میزند، اما در رمان و داستان، شخصیتها به زندگی باز میگردند، تا یک بار دیگر فرصت کافی برای "آگاهانه زیستن یا مردن" داشته باشند.
شکسپیر در هملت، مکبث، اتللو، و شاه لیر بار دیگر این مردگان را به دنیای زندگان کشاند. و این همان کاری است که تاریخ از عهدهی آن عاجز مانده است.
تاریخ در زمان گذشته تمام شده است، اما رمان گذشته را آغاز میکند.
تاریخ بوی مردار میدهد، با صدای کلاغها بر درختهای پیر. در رمان و داستان، ناگاه اگر باران تندی بگیرد نه از کلاغها خبری هست، نه از مردگان.
تاریخ را معمولاً برای امتحان میخوانند، و رمان را برای لذت. خواننده میداند که تاریخ حرفی است از گذشته، از جایی که دیگر تمام شده، اما در رمان خواننده سفرهای را میگشاید که بوی نانش داغ باشد.
تاریخِ رمان تمام شدنی نیست، ولی تاریخ، یک قصه تمام شده است. تاریخ در تخیل نابود میشود، اما رمان را تنها با تخیل میتوان آفرید.
با اینهمه، کتابهایی چون "خاکی و آسمان" (سرگذشت موتزارت) اسپارتاکوس، و ناپلئون در واقع روایت بخشی از تاریخ است، اما باید دید کدامشان به قفسهی تاریخ برمیگردند، و کدامشان عمر ادبی خواهند کرد.
تاریخ در کتابخانهها خاک میخورد. اما عمر ادبیات خلاقه به درازای تاریخ است.
نوشتن تاریخ کاری است پسندیده، اما تاریخ، هرگز داستان نمیشود. تفاوت ادبیات خلاقه با تاریخ و ریاضی و جغرافی و ادبیات و دستور زبان در همین است.
تاریخ دیروز است، و رمان امروز.
دوستان عزیز رادیو زمانه
"این سو و آن سوی متن" را با شما پی میگیرم، و هرگز یادم نمیرود که "تاریخ بیهقی" آنقدر عظیم است که خود را از قفسهی تاریخ به قفسهی ادبیات خلاقه ارتقا داده است.
تا برنامهی دیگر، خدانگهدار
- موزيک اين برنامه: ژان ميشل ژار، کنسرت چين
|
نظرهای خوانندگان
باسي، اين متن چرا فايل صوتي ندارد؟ راستي شش پست اول هم يا فايل صوتي ندارد يا دانلود نميشود. لطفاً به بچههاي راديو زمانه بگو فايلها را درستاش كنند.
-- حميدرضا سليماني ، Apr 29, 2007 در ساعت 11:38 AMاين روزها مسير محل كار تا خانه را كه يك ساعت ميشود با صداي تو طي ميكنم. فايلهاي صدات را كپي كردهام توي موبايل. اين روزها همه جا همراه مني. مثل ماه توي شبهاي تاريك، راه به راه.
واقعا مسخره است
-- بدون نام ، May 4, 2007 در ساعت 11:38 AM