رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > دستوری برای دیگر خواندن | ||
دستوری برای دیگر خواندنمریم خدایگانشاید بهتر باشد از ابتدا کار را یکسره کنیم و به مجلهای که تنها دو شمارهاش منتشر شده بگوییم گاهنامه. گاهنامهی «دستور» بر خلاف فرم و محتوای رایج نشریات انتقادیِ ادبی - که بیشتر ویترینهایی هستند برای ارائهی آثار رسیده و "مطالب ارائهشده در آنها، صرفاً آرای نویسندگان آن مطالب است - از کشکولوارگی میگریزد. شاهد این ادعا، سرمقالهی شمارهی اول است که استراتژی دستور را «نه جمعآوری شعر و قصه و مقاله و ارائهی آنها به مثابهی یک کشکول ادبی، بلکه تولید یک پایگان انتقادی با اهدافی مشخص» میداند. تحريريهی دستور میخواهد كنش انتقادی جمعی را در نقد ادبی پیش ببرد. میخواهد در كنار متن رسمی ادبیات امروز فارسی، كه آنقدرها هم حائز اهمیت نیست، به حاشیهنشینهای ادبیات این مملكت سر بزند و آثاری را به نقد بكشد كه نه الزاماً در بین جایزهبگیرها هستند و نه در خیل پرفروشها و نه در جماعتی که از رابطهها تغزیه میکنند. دستور قرار است واكنشی باشد به ادبیات موجود. ادبیات اختهای كه در آن اهمیتِ جنسیت مؤلف از آنچه مینویسد افزون است. ادبیاتی كه در آن یكی مینویسد و دیگری نقد که نمیكند، یادداشتی مینویسد در باب چگونگی آشنا شدن با مؤلف در مهمانی فلان خانم نویسنده یا در جشن تولد فلان آقای نویسنده كه سالهاست به مرگ روزمره دچار است.
دستور نه در پی یک «کنش فرهنگی» شکل گرفته است و نه نانی برای قرض دادن به اهالی ادبیات دارد؛ نه به «فروتنی مزورانه»ی متداول موقعیتهای مشابه ادبی تن میدهد و نه «برای دل خودش» تولید میشود. دستور منتشر میشود تا «زخمی عمیق بر صورت ادبیات» بزند. اگر به وبسایت مجله سر زده باشید یا نسخههای چاپی محدودش را دیده و خوانده باشید به جملههایی از این دست برخوردهاید؛ حرفهایی که شورای سردبیری این مجلهی «ادبی- انتقادی» در سرمقالههای دو شمارهی منتشرشدهی مجله برای تبیین چرایی «دستور» و استراتژی نوشتارش گنجانده است. دستور هر شماره یک پروندهی شعر دارد و یک پروندهی قصه. و «پرونده یا پروندههای ویژه» که در آنها موضوعاتی به نقد کشیده میشود که در آن موقعیت بهخصوص (زمان انتشار مجله) از اهمیت ویژهای برخوردارند. در هر پرونده، صفحهای برای شاعر یا قصهنویسی که آثارش به نقد کشیده میشوند وجود دارد با عنوان ثابت «چرا من چنین مینویسم». در این صفحه از نویسنده یا شاعر خواسته میشود بگوید «چرا چنین مینویسد» و نه «چرا مینویسد؟» و چنانكه نویسنده یا شاعر از نوشتن دربارهی خود سر باز زند، صفحهاش سفید میماند. دستور خود را یک کنش اجتماعی میداند و نه نقد اختهی ادبی و در شمارهی اول با پروندهی ویژهی «شعر و ندا آقاسلطان» به این ادعا وفادار میماند. دستور باور دارد پروندهی «شعر و ندا آقاسلطان بر اساس خلأ وحشتناکی طراحی شدهاست که ادبیات امروز فارسی را دچار یک خمودهگی عجیب و غریب کردهاست». از سوی دیگر با اینكه شورای سردبیری دستور در سرمقالهی شمارهی اول وعده میدهد که «دستور جدیتی پارودیک در مقابل جدیت رسمی حاضر به نمایش میگذارد و به شکل ویژهای ناظر به ادبیاتی خواهد بود که حاصل دستهایی بستهاست...» یا «دستور فضایی است برای به میان آوردن اقلیت، اقلیت به معنای ادبیات محدودشده، گمشده، ندیدهشده و به عمد فراموششده. ادبیاتی که در بطن شهر زندگی میکند و حامل هذیان، عصبانیت و روزمرگی و هرچه که در زیست-محیط هزاررنگ شهر میگذرد است.» اما به زودی و در شماره دوم، پروندهی قصه را به « ابوتراب خسروی» اختصاص میدهد که نه حاشیهنشین ادبیات است و نه در قیاس با بسیار مؤلفان دیگر، آنچنان پرمایه که دستور را متوجه خود کند. دستور به عنوان نمود عینی گرایش به نگاه انتقادی و در پی آن استقبال از چندصدایی، تحریریهی شلوغی دارد كه شاید بتوان گفت میتواند جایی باشد برای صداهایی که باید بالاخره روزی به گوش کسی برسند. این را میتوان در نگاههای متفاوت به شعر عباس حبیبی یا پروندهی كتاب «ظلالله» دید. اما از دیگر سو، اطمینان گردانندگان دستور به این پشتوانه، شاید آنها را در تأمین مقالههای دستور بینیاز یا غافل از دیگر منتقدان كند. البته از نظر نباید دور داشت كه دستور برای رد این تردید، از خوانندگانش خواسته است مطالب خود را به ایمیل مجله ارسال كنند. تحریریهی دستور راه دیگری برای گریز از دیکتاتوری انتقادی در پیش گرفته است. علاوه بر ماهیت چندصدایی مجله که به مدد تشکیل شورای سردبیری ممکن شدهاست بخش «نقدِ نقد» در آن گنجاندهشده تا فضایی باشد برای نمود و بروز تکثر آرایی که مدنظر گردانندگان آن است؛ به این معنا که نقدهایی که بر نقدهای منتشرشده در دستور یا دیگر رسانههای ادبی صورت میگیرد هم جایی در دستور برای خود دارند. به این امید که راهی باشد برای دوری از صرفاً نقد شعر و قصه و نزدیکشدن به فضایی برای ارائهی یک مطلب انتقادی تک و خارج از پروژههای تعریفشدهی دستور. و از سوی دیگر، در همین راستا مجله هیچگاه پروندهی مختومهای نخواهد داشت تا فرصتی باشد برای حرفهای نگفته و یا دیرگفته. شورای سردبیری مجله معتقد است دستور آمده تا ادبیاتِ به معنای واقعی جدی را از لابهلای انبوهنویسی مد روز بیرون بكشد و در این راه تنها به شناساندن آثار جدی و حائز اهمیتِ روز به مخاطبان بسنده نمیكند. دستور حتی سراغ كتابها یا نویسندههایی میرود كه زمان فراموششان كردهاست و یا شاید حتی در زمان خود نیز نادیده ماندهاند. نمونههایی از این دست در شمارههای اول محقق شدهاست؛ پروندهی «ظلالله» رضا براهنی و «سنگی بر گوری» جلال آلاحمد از این نوعاند. در ادامهی تلاشهای دستور برای بیرونزدن از حالوهوای رخوتآلود ادبیات امروز، بخش ترجمه به مجله افزوده شده است تا حفرههای تاریك كمبودها را پر كند و در اولین اقدام پروندهی ویژهی شعر زبان در دستور جای گرفته است تا بعد از گذشت سالها كه شعر زبان تنها يك ژانر شعری ناشناخته و دهانپركن بود و نه يك مفهوم دركشده، اين جای خالی دستكم دردناكتر حس شود. و یا به تعبیر یکی از اعضای شورای سردبیری، ترجمهی شعرهای زبان «برای پوشاندن یک حفره که همانا توانایی خواندن متنهایی از و دربارهی شعر زبان به زبان فارسی طراحی و پیاده شده است.» اينكه دستور به آنچه كه میخواهد و میگويد وفادار میماند يا نه؛ اينكه لحن حماسی سرمقالههای دستور به ماهيت آنهم رسوخ میكند يا نه؛ اينكه گردانندگان دستور بتوانند در برابر دشواریهای انتشار يك نشريهی اينچنينی با هزينهی شخصی دوام بياورند يا نه، و خيلی پرسشهای ديگر، نیاز به گذشت زمان دارد. اما گويا همين حالا هم گردانندگان دستور با مشكلاتی دست به گريبان هستند؛ چرا كه از زمان انتشار دستور دوم مدت زيادی میگذرد و خبری از دستور سوم نيست. |
نظرهای خوانندگان
از معرفی تان سپاس خانم خدایگان.
دستور سوم امشب روی سایت قرار میگیرد.
-- ایمانیان ، Aug 25, 2010 در ساعت 11:24 AMمن بعضی از شعرهای این مجله را خواندم که تحت تاثیر براهنی گفته شده اند. آیا کسی هست جرات کند این چیزهایی را که نمیدانم به چه دلیلی شعر گفته میشوند، برملا کند.
-- آذر ، Aug 26, 2010 در ساعت 11:24 AM