رادیو زمانه > خارج از سیاست > شعر > پیدایش شعر سپید | ||
پیدایش شعر سپیدحمید حمیدیتاکید براین نکته لازم است که شعر سپید به جهت ریشه و منشأ پیدایش با شعر نیمایی تفاوتی ندارد. همان عواملی که باعث پیدایش شعر نیمایی شد، شعر سپید را نیز به وجود آورد. شعری كه در اروپا و آمریكا از قید وزن و قافیه رهاست شعر آزاد نام دارد. به علت ناشناخته بودن ساختمان این دو نوع شعر، اشتباهاً جا به جا و یا یكسان گرفته میشوند. (فلكی؛ ۱۳۸۵: ۸۹) از اینرو لازم است اول بدانیم چه چیزهایی سبب پیدایش شعر نیمایی گردید؟
چنانچه قبلاً اشاره شد یکی از عللی که قالب نیمایی را به وجود آورد، تحولات سیاسی/اجتماعی و فضای باز فرهنگی بود. پس از آنکه انقلاب مشروطه شکل گرفت، تعدادی از نویسندگان با آن همراه شدند و از ادبیات به مثابه ابزار سیاسی در جهت دفاع از حرکتهای اجتماعی خویش سود جستند. طبیعت چنین امری ایجاب میکرد که شعر از حالت فرمایشی بیرون آید و در کوچهها راه برود. بر این اساس، شعر «بازگشت» به وجود آمد. در پی آن، تقی رفعت، شمس کسمایی، خامنهای، لاهوتی و نیما در صدد شدند تا به شعر «بازگشت»، نیز تغییراتی به وجود آورند. زیرا اینان درک کرده بودند که جامعهی امروز با جامعهی چندین صد سال قبل تفاوتهای عمیقی پیدا کرده است. مردم امروز غیر از مردمان دیروز اند،ویژگیهای شخصیشان از همدیگر دور شده، آداب و رسوم شان در مقابل هم قرار گرفته، زندگیشان تغییر کرده، دستور زبان تغییر یافته و بینیش و دیدشان فرق کرده است. در گذشته اگر «لاله» را قلب عاشق تصور میکردند، حال آن را نمادی از شهدای انقلاب به حساب میآورند. اگر مردم دیروز با شمشیر به جنگ میرفتند، امروز با وسایل مدرن از قبیل تانک و هواپیماهای جنگی و سلا حهای هستهای استفاده مینمایند. اگر در گذشته از شمع برای روشنایی استفاده میکردند، امروز وجود الکتریسته، خانههای مردم را روشن نموده است. حرکت نیما در جهت تحول ساختار شعر کلاسیک نیز از همین شناخت جدید منشأ میگرفت. نخستین کار نیما هم به وجود آوردن یک دید نو و شناخت جدید در شعر کلاسیک بود. و تمام کارکردهای بعدی نیما بر پایهی همین امر استوار میگشت. نیما اول به شاعر نگاه نو بخشید سپس به تغییر ساختار ظاهری و باطنی شعر دست زد. قید تساوی طولی مصراع را شکست. چون این قید موجب میشد تا کلمات و جملات زاید در مصراع جای گیرد. برای جلوگیری از طولانی شدن لازم بود مصراع را کوتاه و بلند گرداند. رابطهی قراردادی کلمات و مفاهیم ذهنی را ملغی نمود، زیرا این امر برای آزادی اندیشه و تخیل واقعی شاعرانه یک مانع محسوب میگردید و شاعر را مجبور میکرد به تقلید و تکرار دچار گردد و هیچگونه خلاقیتی از خود نشان ندهد. خیال، ابهام و ایجاز را به عنوان اصول سه گانه تفکیک ناپذیر وارد قلمرو شعرش ساخت. اینگونه بود که شعر با تعریف جدید به میدان زندگی کشیده شد. رابطهء درونی مصراع و کلمات و فضای عمودی شعر را قوت بخشید. میان کلمات و اشیاء با تصویر و مفاهیم، هماهنگی ایجاد نمود. البته این نیز ناشی از دید جزئینگرانهی نیما بود. نیما تغییر در یک تشکل را استخراج شده از تحول در اجزای آن می دانست.
به این ترتیب، نیما راه تازه ای گشود. راهی که در مدت کوتاهی پیروان بیشماری یافت. اخوان ثالث و فروغ از پیشگامان این رهروان بودند که توانستند قالب پیشنهادی نیما را در سطح عالیتری قرار دهند. خلاصه تحولات سیاسی/اجتماعی و فضای باز فرهنگی، زمینه را برای تحولات ادبی آماده نمود. شاعران با استفاده از این فرصت به یک دید و جهان بینی تازهای دست یافتند. این جهانبینی سرآغاز فصل نو در شعر کلاسیک به حساب میآمد. این بود که شعر نیمایی ظهور نمود. توأم با آن، حرکت دیگری شکل گرفت. در اوایل سال های ۱۳۰۰ عدهای با تکیه بر اشعار ترجمه شدهی فرنگی نوعی نثر شاعرانه را وارد قلمرو ادبیات نمودند. ملک الشعراء بهار در این باره مینویسد: نثر شاعرانه یاشعر منثور تازه معمول شده است واز فرنگیها تقلید کرده ایم . به ندرت «از صدی دو تا که قابل درج است در میان آنها یافت میشود، ولی متأسفانه در غالب جراید از این اشعار منثوره به چشم میخورد.» «تندر کیا» از اولین کسانی بود که سعی میکرد با ترکیب نظم و نثر چیزی بنام «نثم» به وجود آورد . زیرا او در فرانسه تحصیل کرده بود و با تحولات ادبی آنجا آشنایی داشت. میدانست که در ادبیات فرانسه چیزی به عنوان «نثرآهنگین» وجود دارد. از این جهت میخواست با تقلید از ادبیات فرانسه، چیزی شبیه «نثر آهنگین» در شعر فارسی ایجاد نماید . اما چون کار ایشان از پختگی لازم برخوردار نبود، ازرونق افتاد و نتوانست جای پای مناسبی برای خود به دست آورد، تا اینکه شاملو آمد و با درک عمیقتر، جریان را به صورت دیگری مطرح ساخت. شاملو از یکسو با ادبیات اروپایی آشنایی داشت وتحولات ادبی را که در آن نواحی واقع میشد میفهمید، از سوی دیگر از رمز و راز جریان نواندیش کشورش کاملاً مطلع بود، بر این اساس برای تکمیل کار نیما، وزن عروضی را از دایرهی معیارهای شعریت به کلی خارج ساخت و مفهوم دیگری از وزن ارایه نمود که مورد پذیرش عدهای قرار گرفت. همینطور رکنی را حذف و رکن دیگری را جایگزین آن نمود. عناصر و اصطلاحات را با میزان و معیارهای دیگری تعریف نمود و خود با ارایه دادن نمونههایی کوشید تا به اندیشههایش عینیت ببخشد. نمایندگان شعر سپید میگویند: شعر یعنی كلام مخیل. (محمدی؛ ۱۳۸۱؛ ۱۶ ص) آغاز حضور این نوع شعر را در ادبیات فارسی باید حدود دههی سی دانست. در اواسط دههی سی تقریباً همهی پیشروان شعر نو، شعر منثور را به عنوان شعر پذیرفته بودند و مجلات در سطح وسیعی محل طبعآزمایی شاعران مختلف برای سرودن شعر سپید شده بود. (شمس لنگرودی؛ ۱۳۷۷: ۳۸۶ ص) شاملو بانی شعر سپید است اما، پیش از او نیز كسانی در صدد سرودن شعر منثور برآمدند؛ محمد مقدم، تندر كیا، هوشنگ ایرانی، پرویز داریوش، منوچهر شیبانی، بیژن نجدی و علی پورشیرازی (شین. پرتو) از پیشگامان شعر سپیدند. به ویژه هوشنگ ایرانی تلاشهایی برای رسیدن به شعر منثور انجام داده اما، در نهایت موفق نبوده است؛ هر چند به گفتهی دكتر شفیعی كدكنی درك درستی از مفهوم منثور داشته است. (زرقانی؛ ۱۳۸۴:ص ۳۲۲) به نظر میرسد وی در حوزهی زبان شعر دچار رفتار افراطی شده؛ علاوه بر آن، تجربهی شعریاش را قبل از رسیدن به مرحلهی پختگی رها کرده است؛ در حالیکه شاملو شعر منثور را جدی گرفت و برای تكامل آن تلاش كرد و همچنین تئوری و زیباشناسی تعریف شدهای برای شعر سپید داشت كه دیگران از آن محروم بودند. (همان: ۳۲۱) شاملو در شیوه خود از منابع مختلفی تاثیر پذیرفته است. یكی از این منابع نثر آهنگین قرن چهارم و پنجم است. منبع دیگری كه شاملو برای شكل دادن به قالب شعرش از آن استفاده كرده، ترجمهی عهد عتیق و عهد جدید (تورات) است؛ شاملو برخی اشعار خود را به شكل آیههای تورات نوشته است؛ اما فكر آزاد كردن یكسرهی شعر از قید و بند وزن را از غرب گرفته است. (براهنی؛ ۱۳۸۰: ۹۰۴-۹۰۶)
شاملو با وجود بهرهگیری از منابع مختلف، زبانی مشخص و منحصر به خود دارد كه در میان شاعران دیگر قابل تشخیص است. البته این زبان خاص در ابتدا هنوز صیقل نخورده و بدون نقص نشده است، اما بعدها خاصه بعد از «باغ آینه»، زبان شاملو پاك و یكدست میشود؛ گرچه همین دقت بیش از حد در كاربرد زبان، شعر او را گرفتار ابهام میكند و آن را به تفسیر محتاج میسازد. (زرین كوب، ۱۳۸۵:ص۱۶۷) شعر سپید برای پر کردن جای خالی وزن از شیوههای مختلفی بهره میگیرد از جمله: به کار بردن قافیه در پایان هر بند؛ ایجاد آهنگ درونی از طریق همآوایی مصوتها و صامتها؛ تکرار کلماتی خاص در یک بند یا شعر. (همان، ص ۱۷) همچنین یافتن محل مناسب گسستها و پیوستها و چگونگی پیهمنویسی یا جدانویسی در شعر سپید یكی از عوامل در آهنگین كردن شعر است. شاملو با تجربهی طولانی در اشعار تكامل یافتهاش از این مهارت بهرهمند بود. (همان: ۱۲۴) وی شعر سپید را چنین معرفی میكند: اگر دعوای مدعیان بر سر آن است كه شعر سپید نمیتواند نوعی شعر شمرده شود، حق با ایشان است، شعر سپید شاید رقصی است كه به موسیقی احساس نیاز نمیكند. (لنگرودی: ۱۳۷۷: ج ۲:ص ۵۸۳) شاملو به هر دلیلی كه شعر منثور را انتخاب كرده باشد، در آن موفق شده است. به ویژه كه این قالب به سبب آسانی ظاهری طرفداران زیادی داشته و دارد، اما جز معدودی از انواع خوب آن قابل ذكر نیست. اصولاً تعداد شاعران موفق شعر منثور بسیار كمتر از شاعران موفق دیگر جریانهاست. (محمدی؛ ۱۳۸۱:ص ۱۵) از كسانی كه بعد از شاملو و یا همزمان با او شعر منثور سرودند، میتوان سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج، اسماعیل شاهرودی، منوچهر آتشی و طاهره صفارزاده و ... را نام برد. این روزها شعر سپید عرصهی طبعآزمایی شاعران جوان و كسانی است كه میخواهند خود را در جرگهی شاعران ثبت كنند. در زیر نمونهای از شعر سپید شاملو را میخوانیم: نمی خواستم نام «چنگیز» را بدانم بخش پیشین • معمار شعر «سپید» |
نظرهای خوانندگان
مرسي،خيلي جالب بود،
-- ماهور ، Aug 1, 2010 در ساعت 07:00 PMميشه مقاله هاي صوتي درباره شعر و موسيقي رو برام mail كنيد؟؟؟؟؟؟
آخه هميشه فيلتره. الان خيلي اتفاقي تونستم صفحه رو باز كنم...
خيلي ممنون ميشم...
بازم ممنون از مقاله و گفتگوهاي جالبتون...