رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ خرداد ۱۳۸۹
گفت‌وگو با مهدی اصلانی

«کلاغ و گل سرخ» و پایان قهر با کتاب

ناصر غیاثی

چندی پیش کتاب «کلاغ و گل سرخ»، خاطرات ِ زندان ِ مهدی اصلانی را معرفی کرده بودم. پرسش‌هایی را که در خلال خواندن کتاب به ذهنم رسیده بود، با نویسنده‌ی کتاب در میان گذاشتم. مهدی اصلانی مهربانی کرد و پاسخ داد. این گفت‌وگوی کوتاه را بخوانیم.

«کلاغ و گل سرخ» نوشته‌ی مهدی اصلانی در خارج از ایران، در جایی که به دلیل پراکندگی ایرانیان و مشکلات توزیع کتاب و هزینه‌های سرسام‌آور پست، تیراژ کتاب اصولاً، صرف‌نظر از نوع و محتوایش به دشواری به پانصد نسخه می‌رسد، به چاپ دوم رسیده و چاپ سوم این کتاب هم در دست تهیه است. لذا باید بگوییم خوشبختانه استقبال خوانندگان از این کتاب بی‌سابقه بوده است. سراغ مهدی اصلانی رفتیم و دلیل اقبال خوانندگان به «کلاغ و گل سرخ» را از او پرسیدیم. اصلانی به ما گفت:


چاپ اول کلاغ و گل سرخ مصادف شد با تظاهرات خیابانی موسوم به موج سبز. من سال‌ها در اروپا به کار توزیع و نشر کتاب مشغول بودم، از این رو دوستان ناشر و رفقای کتاب‌فروش اروپا را مورد مشورت قرار دادم: به نظرتان در این موقعیت کتاب را در چه تیراژی روانه‌ی بازار کنم؟ پاسخ آمد: الان چه وقت چاپ کتاب است؟ در این اوضاع و احوال کسی در خارج از کشور حال و حوصله‌ی خواندن کتاب، آن‌هم خاطرات زندان را ندارد. همه دنبالِ کسب خبر هستند و چشم‌ها و گوش‌ها به سوی ایران است. اگر اصرار بر انتشار کتاب داری، دویست نسخه چاپ کن که بازار بیش از این کشش ندارد.

استدلال دوستان برای من قابل قبول نبود. منطقِ من چیز دیگری حکم می‌کرد: کسانی در تظاهراتِ اعتراضی خارج از کشور به خیابان آمده‌ بودند که من هرگز در هیچ تظاهراتی ایشان را ندیده بودم. معنای این امر برای من آشتی جامعه‌ی سیاست‌زده با سیاست بود. آشتی با سیاست، جدای از آن‌که پایان قهر با کتاب معنا می‌داد، بار دیگر توجه به زندان را موضوع روز کرده بود.

استدلال من برای دوستانم این بود که: این کتاب اگر الان خوانده نشود هرگز خوانده نخواهد شد. بیش از دو سوم از هزار و صد نسخه‌ی چاپ اول کتاب را به مدد دوستانم در تظاهرات خیابانی عرضه کردم. هزار و صد نسخه در طول یک ماه به پایان رسید. چاپ دوم کتاب مصادف شد با مراسم سنتی‌ سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال ۱۳۶۷ و سخنرانی‌های من در آمریکا و کانادا. بخش بزرگی از چاپ دوم در همین سفر‌ها عرضه شد. از جمله دیگر دلایل موفقیت نسبی کتاب نقد‌های اکثرا مثبت و متفاوتی بود که بر کتاب نوشته شد.

در طول یک سال گذشته بیست‌وپنج نقد، از نحله‌های فکری‌ متفاوت بر کتاب نوشته شد که خود سهمی به‌سزا در معرفی‌ اثر داشت؛ از حسن یوسفی اشکوری مسلمان و روحانی خلع لباس شده بگیرید تا یکی از دست‌راستی‌ترین سیاست‌ورزان مشروطه‌خواه، داریوش همایون.

علاوه براین‌ها از ابتدای نوشتن کتاب چند باید را برای خودم اصل گذاشته بودم. اول: کتاب تنها در یک جلد و دست‌بالا پانصد صفحه منتشر شود. دوم: زبان، عنوان، جلد و شکل ارائه‌ی کتاب متفاوت با دیگر خاطرات زندان باشد. سوم: نحوه‌ی تدوین کتاب به گونه‌ای باشد که غیر از اهل زندان و خوانندگان دایمیِ آثاری از این‌دست، (افراد یا) خوانندگان ِ دیگری را هم جلب کند. چهارم: از آن جا که خواندن خاطرات زندان برای بسیاری درد‌آور است و به همین خاطر خواندن خاطرات زندان را نیمه‌کاره گذاشته و رها می‌کنند، تلاش ورزیدم نگارش کتاب به گونه‌ای باشد که از یک سو این درد را تسکین داده و از سوی دیگر کتاب را با مسائل روزمره و واقعی‌ زندان به گونه‌ای مفصل‌بندی کنم تا روح اثر نیز لطمه نبیند. پنجم: حتما ویراستاری حرفه‌ای و کاربلد پس از اتمام کار اثر را ویرایش کند که خوشبختانه این آخری به دست یکی از بهترین‌های این عرصه عملی شد.

پیش از این خوانده یا شنیده بودم که برخی از زندانیان سیاسی بر اثر فشار در زندان واقعا دچار مشکل روانی شده بودند و یا برخی دیگر برای کلاه گذاشتن سر بازجویان و مأموران زندان این چنین وانمود می‌کردند. در «کلاغ و گل سرخ» غیر از یک مورد ِ گذرا از این افراد ردی ندیده بودم. اصلانی علت‌ این مسأله را چنین توضیح می‌دهد:

روح حاکم بر تمامی زندان‌ها و دوران‌های زندان حکومت اسلامی خود‌ویرانی انسان بوده است. از فردای فصل یخ‌زده و غارت انسان در آن بهمن سرد تا به امروز و با درجاتی متفاوت حرف یکی بوده است. خود نبودن. کوتاه‌زمانی پس از دورانی که من حبس شدم یعنی سال ۱۳۶۳ با برکناری حاج داوود رحمانی از زندان قزل‌حصار و اسدالله لاجوردی از دادستانی و سرپرستی زندان اوین، مدیریت و سرپرستی زندان‌ها به شخصی به نام میثم که به جناح آیت‌الله منتظری نزدیک بود واگذار شد.

این دوران مصادف شد با بهبود نسبی شرایط زندان‌ها، که نقطه‌ی اوج آن پایان دوران سیطره‌ی تواب‌ها بر زندانیان سرموضعی و جداسازی تدریجی بند‌های توابین بود. طبیعی است در این دوران زود‌گذر که «دولت مستعجل» بود، مجموعه‌ی زندان با حوادثی از قبیل آن چه در سئوال شما آمده کمتر روبرو بود.


مهدی اصلانی

به شخصه جز مواردی نادر که شاهد خودکشی و خودسوزی تنی چند از زندانیان در اثر فشارهای زندان در سال‌های قبل بودم این موضوع در سال‌های حبس من چندان نمود نداشت. اما با خواندن خاطرات زندانیانی که سال‌های سیاه ۶۰-۶۲ را تجربه کرده‌اند می‌توان به عمق فجایع زندان‌های آن دوران پی برد.

در مورد بخش دوم سئوالتان که ناظر بر وانمود کردن به دیوانگی یا به تعبیر شما «کلاه گذاشتن بر سر بازجو» برای کم کردن فشار از جانب زندانیان را در دوران حبسم مشاهده نکردم.

از اصلانی می‌پرسم آیا قصد ندارد خاطرات روزهای پس از آزادی را بنویسد؟ می‌گوید:

تمامی تلاش من آن است تصویری از روزهای پس از زندان و دوران آزادی به دست دهم. سختی کار در آن است که در واگویی این دوران دیگر ما با خاطرات صرف مواجهه نبوده و جنبه‌هایی متفاوت از زندگی پس از حبس را باید درنظر داشت. این کار به این زودی وصال نخواهد داد.

اصلانی ویژگی آن را «جنبه‌های متفاوت» برمی‌شمارد. می‌گوید:

در جامعه‌ی فروپاشیده‌ی پس از جنگ و در دوران سیطره‌ی کوپن و قحطی اخلاق، واژگونه شدن و جا به جایی ارزش‌هایی که دست کم در دورانی با متر اجتماعی ارزش تلقی می‌شدند، یکی از این وجوه است. بسیاری از بندرستگان آن سال‌ها که به تمامی از خوب‌خواهان جامعه بودند سرنوشت‌هایی بس تراژیک را از سر گذراندند.

آمار جدایی‌های زناشویی پس از دوران حبس یکی از شاخص‌های جابه‌جایی بسیاری از مفاهیم دوران پس از حبس است. جدا از کسانی که به تبعید ناخواسته تن دادند، کسانی از هم‌بندان آن دوران سخت که آزمون لاجوردی و حاج داوود رحمانی را با موفقیت پشت سر گذاشته بودند در مقابل مشکلات اجتماعی پشتشان به خاک مالیده شد.

کسانی از دوستان ما در دوران پس از حبس دوباره سر از زندان و حبس در آوردند. این بار اما نه به دلایل سیاسی، که سفلیس اقتصادی کار خود می‌کرد. چک برگشتی و سفته پاس نشده، حکایت و سرنوشت بسیاری از زندانیان سیاسی سابق را رقم زد. واگویی این همه یعنی زندگی پس از حبس ملزوماتی دارد که پرداختن بدان دشوارتر از خاطره‌نویسی دوران حبس است.

مهدی اصلانی در «کلاغ و گل سرخ» اشاره‌ به کتاب دیگری می‌کند با عنوان «جنگل شوکران». از او می‌خواهم کمی در مورد این کتاب توضیح بدهد. می‌گوید:

جنگل شوکران مجموعه‌ی نامه‌ها و وصیت‌نامه‌هایی بود از جان‌باختگان پس از انقلاب که در سال ۲۰۰۵ توسط من و رفیق همیشه‌ام مسعود نقره‌کار جمع‌آوری شده و توسط مجله آرش منتشر شد. در این کتاب ۱۶۵ صفحه‌ای، که ۲۲ صفحه‌ی آن منتخبی از ترجمه‌ی وصیت‌نامه‌ها به زبان آلمانی است، ۷۶ اثر قلمی اعم از شعر، وصیت‌نامه و نامه‌هایی از ۵۴ تن از قربانیان حکومت اسلامی به انضمام چهار فهرست شاملِ اعدام‌شده‌گان کودتای نوژه، بخشی از اعدامیان منتسب به بهائیان، بخشی از فهرست ترورشد‌گان در کردستان عراق و فهرست قربانیان قتل‌های موسوم به زنجیره‌ای، ثبت شده است.

این کتاب بنا بر مشکلاتی که بر سر راه انتشار آن حاصل شد و توضیح آن در حوصله‌ی این مختصر نمی‌گنجد، آن‌گونه که خواست من و مسعود بود از آب در نیامد. با آن که کتاب تنها چندماه پس از انتشار نایاب شد، تا به امروز من و مسعود به دلایلی که بازشمردم از تجدید چاپ آن خودداری کرده و تصمیم داریم در آینده‌ای نه چندان دور با رفع اشکالات و تصحیحات ناگزیر و پاره‌ای اضافات، آن‌گونه که شایسته‌ی ستایش از «نیست شده‌گان هستی‌بخش» باشد کار را به فرجامی مطلوب برسانیم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بهترین کتابی بود که در مورد خاطرات زندان نوشته شده. خسته کننده نیست در عین حال که روح زندگی در سخت ترین شرایط احساس می شود. به امید این که نوشته های بعدی اقای اصلانی را هم بخوانیم.

-- بدون نام ، Jun 19, 2010 در ساعت 03:30 PM