رادیو زمانه > خارج از سیاست > پرسه در متن > وقتی منتقدین ادبیات رودست میخورند | ||
وقتی منتقدین ادبیات رودست میخورندناصر غیاثیروزهای اول ژانویهی امسال منتقدین ادبی روزنامههای معتبر آلمانی در صفحهی ادبیاتشان جشنی به پا کردند و از حضور و ظهور نابغهی جوان بیبدیل در ادبیات آلمان نوشتند: پدیدهای که بزرگترین رمان نسلاش را نوشته است، نابغهای هفده ساله که در رماناش گمگشتگی نسلی بیدرد را در جامعهای مرفه به تصویر میکشد. از درخشش قلم او گفتند و تحسینها نثار او کردند. او دختری هفده ساله به نام هلنه هگهمان Helene Hegemann است و کتاب او Axolotl Roadkil نام دارد. در نتیجهی این تعریف و تمجیدها کتاب در عرض دو - سه ماه به چاپ دوم رسید، در لیست پرفروشها قرار گرفت و به تازگی از رتبهی دوازدهم به رتبهی پنجم دست یافته است. نمایشگاه کتاب امسال لایپتسیگ در آستانهی بهار کتاب او را کاندید بهترین کتاب سال کرد. اما چندی نگذشته ورق برگشت، چرا که معلوم شد هلنه هگهمان بخشهای زیادی از کتاباش را از روی دست این و آن رونویسی کرده است. این خبر جنب و جوشی کمسابقه در صفحات ادبی روزنامهها و وبلاگهای ادبی آلمان به راه انداخت. تعداد کامنتهای برخی از مقالات در این مورد به صد تا هم رسید. با مراجعه به سایت روزنامههای مختلف آلمانی گزارشی از این جنجال ادبی در آلمان تهیه دیدهام که میخوانید.
هلنه هگهمان هلنه هگهمن متولد ۱۹۹۲ است. او پس از جدایی پدر و مادر، با مادرش در بوخوم بزرگ شد. وقتی سیزده ساله بود، مادر الکی و بیکارش مُرد. پس از آن برای زندگی به برلین پیش پدرش کارل هگهمان رفت. در پانزده سالگی یک فیلم ساخت، در شانزده سالگی یک نمایشنامه نوشت که به اجرا درآمد، در یک فیلم بازی کرد و در هفده سالگی رمان نوشت. هگهمان مدتی است مدرسه را ول کرده و به فکر گرفتن دیپلم از راه دور است. پدر هلنه، کارل هگهمان، یکی از سرشناسترین چهرههای فرهنگی آلمان است. او سالها مدیر یکی از مهمترین تئاترهای آلمان یعنی تئاتر فلوکسبونه در برلین بود و حالا در دانشگاه لایپتسیگ تئاتر تدریس میکند. رمان هلنه هگهمن رمان هلنه هگهمان Axolotl Roadkill نام دارد و کتابی است در ۲۰۶ صفحه. Axolotl به معنی جانوری دوزیستی است و Roadkill به حیوانی میگویند که ماشینی زیرش گرفته و کنار خیابان در حال جان دادن باشد. رمان، یادداشتهای روزانهی دختری است گه با مادر بیکار و الکلیاش زندگی میکند و پس از مرگ مادر، پیش پدر که در برلین مدیر یک تئاتر است، میرود. در آنجا از یک سو به یمن وجود پدری مشهور، چپ، روشنفکر و مدیر تئاتر وارد محیط فرهنگی برلین شده و از سوی دیگر باب آشناییاش با جوانان برلینی اهل پاپآرت باز میشود. دایم از مدرسه غیبت میکند و آخر هفتهاش در دیسکوهای پاپآرت میگذرد. من- راوی رمان با کلماتی واضح و روشن از تجارب یک دختر هفده ساله در فراط در همآغوشیهای خشن و مصرف مواد مخدر در دیسکوهای برلین مینویسد. کتاب پر است از توصیف صحنههایی که در آن راوی دچار سرگیجهی ناشی از افراط در مواد مخدر میشود، استفراغ میکند، با این و آن میخوابد و تمام مدت نیمهنشئه است. زبان کتاب زبان جوانان امروزی برلین در محیطهای وابسته به پاپآرت است: بیپروا، رُک و به دور از اخلاق جاری. آغاز ماجرا نزدیک به یک ماه پس از انتشار کتاب، در روزهایی که هلنه هگهمان برای جشن تولد هجده سالگیاش آماده میشد، ناشری به نام SuKulTur اعلام کرد، بخشهای زیادی از کتاب هگهمان رونویسی از روی کتاب نویسندهای به نام «آرین» و اثر او به نام «Strobo – Technoprosa aus dem Berghain» است. آرین رمان را ابتدا در وبلاگاش نوشت و سپس در تابستان ۲۰۰۹ به صورت کتاب انشتار داد که البته توجه چندانی برنیانگیخت. رونویسی از رمان یاده شده در برخی از صفحات کتاب هگهمان گاه کلمه به کلمه بوده و گاه با تغییراتی بسیار جزیی در حد یکی دو کلمه. پس از این افشاگری یا مچگیری، هگهمان اعتراف کرد بخشهایی از کتاب نامبرده را در کتاباش آورده و گفت، از روی «بیفکری و خودخواهی» با آرین تماس نگرفته است و در عین حال مدعی شد کتاب را نمیشناسد و تنها بخشهایی از آن را در وبلاگ نویسنده خوانده است. اما به فاصلهی کوتاهی پس از آن معلوم شد پدرش تابستان گذشته کتاب را به آدرس دخترش سفارش داده بود. در چاپ دوم کتاب، هگهمان از آرین تشکر کرد، اما باز آن بخشهایی از کتاب را که نقل کرده بود، در کتاب خودش علامتگذاری نکرد. در این میان ناشر هگهمان، اولشتاین که ناشر معتبری در آلمان است، اعلام کرد، با انتشارات SuKulTur تماس گرفته و حقوق آنها را پرداخته است. همچنین متعهد شد در چاپ دوم Axolotl Roadkill کتاب آرین را به عنوان منبع ذکر کند. سر دراز قصه هنوز چندی از این ماجرا نگذشته بود و بحثها سر «سرقت ادبی» یا «بینامتنیت» ادامه داشت که معلوم شد، بخش پایانی کتاب هگهمان ترجمهی کلمه به کلمهی آهنگ Fuck You از گروه Archive است. پس از آن یک دانشجوی فیلم اعلام کرد، هگهمان داستان کوتاهی را که در یک نشریه منتشر کرده بود، از فیلم او که خود بر اساس داستان کوتاهی از یک نویسندهی فرانسوی و با اجازهی او بوده، رونویسی کرده است. این رونویسی شامل ساخت و نحوهی بیان جملات، گفتوگوها و ماجرای فیلم میشود. فیلم او در تابستان ۲۰۰۹ در یک جشنوارهی فیلم در زاربروکن آلمان در بخش فیلم کوتاه کاندید جایزه شده بود. همان سال هم فیلم هگهمان در بخش دیگر مسابقه جایزه برده بود. این فیلمساز جوان حدس میزند هگهمان آن سال فیلم را در زاربروکن دیده باشد. موضع مخالف صفبندیها شکل گرفت. عدهای پرسیدند، چگونه است کتابی که بسیاری از بخشهایش شبیه یک فیلمنامهی بد نوشته شده و هستیاش را نه مدیون داستان بلکه فضای آن است، کتابی بیبدیل معرفی میشود؟ آنها میگویند، در این کتاب یک دختر هفده ساله، با زبان یک دختر هفده ساله از دنیای یک دختر هفده ساله گزارش میدهد. همین و بس. میپرسند، چگونه است، موفقیتی که دیگران برای دستیابی به آن به دهها سال کار و تلاش نیاز دارند و تازه گاهی به آن دست نمییابند، فقط در عرض سه سال نصیب دختری هفده ساله میشود؟ چگونه میشود یک جوان گیرم بسیار بااستعداد چنین موفقیتهای بزرگی را نصیب خود کند که منتقدین ادبی به آسمانش ببرند؟ آنها پاسخ این پرسشها را در دو نکته میبینند: موقیعت پدر و سرقت ادبی هلنه هگهمان دخترجوانی است با موهای طلایی که در محیطهای فرهنگی سطح بالای برلین رفت و آمد دارد و پدرش از چهرههای سرشناس تئاتر و فرهنگ آلمان است. او یک فرد عادی نیست، دختر کارل هگهمان است. پس این پارتی و رابطههای پدرش است که کتاباش را چنین مطرح میکند و منتقدین و نویسندگان سن و سالدار را وامیدارد تا هگهمان را نابغه معرفی کنند، دستی به سر او بکشند و به به و چه چه بگویند. این عده برای اثبات سرقت ادبی به قانونی استناد میکنند که طبق آن کافی است در کتابی هفت کلمه از متنی دیگر، دقیقاً به همان ترتیب در کتاب جدیدی بدون ذکر منبع آورده شود، تا سرقت ادبی محسوب شود. میگویند هگهمان به جای این که با صداقت بگوید چه بخشهایی را از چه کتابهایی برداشته، آنچنان خود را پست مدرن جا میزند که گویی تمام ۱۷ سال سناش را سر کلاسهای میشل فوکو گذارنده. آنها میگویند رونویسی خودسردانه و با علم و آگاهی سیلی به صورت نویسندگانی است که زحمت میکشند تا به احساساتشان لباسی با کلام خاص خودش بپوشاند. مسئله چیزی نیست مگر سوءاستفاده از قدرت خلاقهی نویسندگان دیگر در جهت منافع شخصی. به زعم این عده مشکل اصلی نه هگهمان است و نه محتوای کتاب او، بلکه رفتار با متون دیگران و رونویسی از آنها بدون ذکر منبع است. آنها سرقت معنوی را به مثابهی یک طرح و برنامه در نسل جدید میبینند و آن را به مثابهی ناهنجاری اوضاع ادبیات در عصر جدید تفسیر میکنند. دستهای دیگر اعتقاد دارند، مشکل اصلی منتقدین روزنامهها هستند که به خاطر روابط و زدوبندهای پشت پرده کتابی را مطرح میکنند تا ناشر کتاب را نه به خاطر محتوای آن بلکه با ایجاد جنجال و هیاهو به فروش برسانند و پول بیشتری به جیب بزنند. آنها تمام این ماجراها را چیزی جز تبلیغات برای درآمد بیشتر نمیدانند. موضع موافق در برابر این عده، عدهی رو به قلت دیگری هستند که میگویند، از زمانی که انسان داستان گفتن را آغاز کرد، سرقت ادبی رایج بوده. از برتولت برشت، توماس مان و بسیاری دیگر نمونه میآورند و نتیجه میگیرند، هگهمان چیزی از کسی ندزدیده و فقط از شیوهی بینامتنی بهره برده است. از میان همین عده، دستهای دیگر بر آنند که رشک به موفقیت کتاب هگهمان به نام ادبیات به میدان آمده است تا نابغه را خراب کند. هگهمان در رماناش با توانایی، خالی بودن زندگی جوانان آلمانی و هویت فرزندان یک جامعهی مرفه اما فلکزده را به نمایش میگذارد. از نظر آنان این اهمیت ندارد که هگهمان چگونه اینها را گفته است، مهم این است که گفته است و خوب و رسا و روشن گفته است.
موضع هگهمان هگهمان بارها و بارها در این مورد مصاحبه کرده و در این مصاحبهها گفته است، کاری که من کردم اسماش نه سرقت بلکه بهره بردن از کلمات دیگران است برای بیان حرفی که من دارم. رونویسی نکردهام، جملات را تا حدی تغییر دادهام و آنها را در زمینهای بسیار متفاوت با متن اصلی آوردهام. و همهی اینها بیش از یک صفحه در ۲۰۶ صفحه کتاب نیست. گذشته از این عین همین کار مرا نویسندگان نامدار بسیاری کردند. کسی به آنها نگفت، بالای چشمشان ابرو. برخی با من خصومت شخصی دارند. او هم چنین به صراحت گفت، اعتقادی به مالکیت معنوی اثر ندارد و در عصر اینترنت چنین مفاهیمی را باید دور ریخت. بازار مصاحبهها و دعوتها از او هنوز سخت داغ است. امروز این روزها لیست اسامی نویسندگانی که هگهمان کلمه به کلمه از روی آثار آنها رونویسی کرده است رو به رشد است و مرتب ردپای آثار نویسندگانی چون کاتی آکار، دیوید فوستر والانس، ماکلوم لوری یا راینالد گوتس و بسیاری دیگر را در این کتاب پیدا میکنند. البته در چاپ چهارم کتاب تمام منابع تا آن زمان یافته شده ذکر شده است. کتاب اما همچنان در لیست پرفروشها قرار دارد و ناشر هگهمان بهطور رسمی اعلام کرده که پاییز امسال رمان آرین Strobo – Technoprosa aus dem Berghain را منتشر خواهد کرد. |
نظرهای خوانندگان
شاعری بنام ...هم همین کار را بار آثارآرامش دوستدار فیلسوف ایرانی کرده بود و....یعنی عینا رونویسی کرده بود.
-- بهروز ، May 5, 2010 در ساعت 06:33 PMاین جور کپی کردن و "دزدی هنری" آن هم در فرهنگ پاپ آرت چیز تازه ای نیست حتی وقتی که صاحب اثر آن را پنهان، انکار یا کتمان کند ...
چرا راه دور می روید، بیشتر آثار «نابغه» هنر سینمای ایران، آقای ...، دست کم در حد قصه و سناریوی آن، از افراد دیگر است اما در هیچ کجا اعلام نمی شود و ایشان هم ظاهراً کوچکترین علاقه ای به فاش کردن این "راز" و جزئیات آن ندارند. (دلیل؟)
امیدوارم زمانه این کامنت را در این جا نادیده نگرفته و منتشر کند.
-- حسن قالیباف ، May 5, 2010 در ساعت 06:33 PM______________________
آقای قالیباف گرامی، ما به عنوان یک رسانه همگانی اجازه نداریم حتی در صفحات نظرخواهی کسی را بدون سند و مدرک معتبر به دزدی ادبی و هنری متهم کنیم. لذا نام هنرمند مورد نظر شما را ناگزیر حذف کردیم.
با سپاس از تفاهم، همکاری و مشارکت شما