رادیو زمانه > خارج از سیاست > خاطرات بونوئل > خاطرات بونوئل ـ پیشگفتار برای ویراست جدید | ||
خاطرات بونوئل ـ پیشگفتار برای ویراست جدیدعلی امینی نجفیلوئيس بونوئل، با فيلمهايش، در ايران چهرهای کمابیش شناخته شده است. از سالها پيش مقالات بیشماری در بارهی او در مطبوعات به چاپ رسيده و چند فيلمنامهی معروفش نیز به فارسی ترجمه و منتشر شده است. با وجود اين، او برای سينمادوستان همچنان بيگانه و ناشناس باقی مانده است. يکی از دلايل اين امر شايد ويژگیهای فردی شخصيت هنری تکافتادهی او باشد. فيلمهای بونوئل را بهسختی میتوان در يکی از انواع (ژانرها) يا جريانهای متداول سينمايی ردهبندی کرد. او بیگمان برجستهترين نمايندهی مکتب سوررئاليسم در سينماست. اما آيا هنرمندی چون او را، که همواره از هر سنت و قالبی گريخته، میتوان پيرو مکتبی خاص دانست؟ جانمايهی هنر بونوئل عصيان و طغيان بر قراردادها و سنتهاست. او - به گواهی همين کتاب - تا واپسين دم زندگی، يک عصيانگر سرسخت و سازشناپذير باقی ماند. از سوی ديگر، چنانکه در اين کتاب نيز میتوان ديد، بونوئل شخصيتی چندگانه و نگرشی پردامنه و حتی گاه متناقض دارد که او را از ارزيابیهای عام و قالبی دور میکند. آنارشيستیست که از آشوب و ناآرامی وحشت دارد! کمونيستیست که از راه و روش کمونيستی بيزار است. نيهيليستیست که به ارزشهای اخلاقی و انسانی سخت پایبند است و به فرهنگ و مدنيت عشق میورزد. آدم بیايمانیست که عقيده دارد: «هرآنچه مسيحی نباشد، با من بيگانه است». او مارکی دو ساد، عصيانگر سترگ آخر قرن هجدهم، را با شوری غريب میستايد و با جسارتی شگرف خود را شاگرد او میخواند. به پيروی از ساد، نفرت و بيزاری او از نظام موجود و هنجارهای مسلط آن، حد و مرزی ندارد، اما در روابط ميان آدميان چیزی جز آشتی و مهربانی نمیپسندد. بونوئل با وفاداری به سنت آشنای هنرمندان نوگرای آغاز قرن بيستم، دشمن سرسخت بنيادها و هنجارهای بورژوايیست و هيچ فضيلتی را بالاتر از به لجن کشيدن «ارزشها و افتخارات» جامعهی صنعتی مدرن نمیشناسد، و آماده است «همهی دستاوردهای اين تمدن بيمار» را، به انضمام تمام فيلمهای خودش، يکجا نابود کند؛ هرچند اذعان دارد که با تمام وجود به همين ارزشها وابسته است. لازم است تأکيد کرد که مخالفت بیامان بونوئل با بنیادهای اخلاقی و ساختارهای اجتماعی مسلط، از لاابالیگری "رندانه" و غيرمسئولانه کاملا دور است. اخلاقگرايی خدشهناپذير او، تعهد مسئولانهی او در برابر انسان و سرنوشتش در اين کرهی خاکی، از ديد هيچکس پنهان نمیماند. پاکدامنی و آزادمنشی بونوئل نه تنها در پهنهی انديشه، بلکه در زندگی خصوصی او نيز آشکار است و میتوان آن را در داوریهای اخلاقی او در بارهی دوستان و نزدیکانش به روشنی ديد. برای نمونه، در برخورد بیرحمانهی او با لغزشهای اخلاقی سالوادور دالی؛ يا در فروتنی بيکران او. لحن بونوئل در همين کتاب با چنان شرم و نجابتی همراه است که کمترين شائبهای از تکبر و خودستايی به سخنانش راه نمیيابد. در مصاحبهی مفصلی که با دوست خود، ماکس اوب، انجام داده توضیح میدهد که همیشه از سخن گفتن در بارهی خود رویگردان بوده و با صداقت میگويد: «از خودم که حرف میزنم حالم بد میشود. اين کار هميشه حالم را بد میکند». با وجود اين، ضرورت داشت که او هرچه بيشتر از خودش حرف بزند. سالها بود که همهی منتقدان سينمايی و دوستداران آثارش بخوبی میدانستند که هر آنچه او آفریده و به جا گذاشته است، در ژرفای ذهنيت يگانهی او و زندگی خصوصیاش ريشه دارد. فيلمهای او يکسره از خاطرات شخصی و تخيل شگرف او اشباع شدهاند. بیگمان در پاسخ به همين نياز است که در اين زندگينامه از دورهی کودکی و نوباوگی خود با تفصيل بيشتری سخن میگويد؛ که شايد گاه طولانی و ملالانگيز بنمايد اما بیشک برای شناخت او و هنرش لازم است. گفتنیست که لوئیس بونوئل در طول زندگی همواره از دادن اينگونه توضيحات طفره میرفت. اساساً به دشواری تن به مصاحبه میداد و به ندرت در محافل هنری شرکت میکرد. همچنانکه در پيشانی اين کتاب يادآور شده، خود را نويسنده نمیدانست و جز چند قطعه شعر و يکی دو نوشتهی کوتاه اثری از خود به جا نگذاشته است. تنها در پايان عمر که بيماری او را از پا انداخته و از ساختن فيلم ناتوان کرده بود، به نگارش اين کتاب رضايت داد. این سينماگر بزرگ نزديک يک سال پس از انتشار کتاب، در ۲۹ ژوئيهی ۱۹۸۳ در شهر مکزيکو درگذشت. ارزش هنری و تاريخی اين کتاب را نمیتوان نديده گرفت. بونوئل مهمترين هنرمند سوررئاليست در عرصهی سينما به شمار میرود، و آگاهی از نظريات و تجارب هنری او در شناخت اين جنبش هنری و آشنايی با پيدايش و سير تکامل آن سودمند است. از اين گذشته، جايگاه تاريخی بونوئل از اهميت ويژهای برخوردار است. او نمايندهی نسلی کامل از هنرمندان و روشنفکران جمهوریخواه اسپانيا در سالهای قبل از جنگ جهانی دوم است که زخمهای دردناک جنگ و شکست و تبعيد را بر تن دارد. نسلی که با پيروزی ديکتاتوری نظامی ژنرال فرانکو شکست خورد و تار و مار شد، اما تسليم نشد. از اسپانيا رانده شد، اما ريشهکن نشد. همواره اسپانيايی باقی ماند، و حتی در مکزيک، که زبان و فرهنگ اسپانيا چيره است، از درد غربت رهايی نيافت. اين کتاب روايتیست اگر نهچندان دقيق، اما بیشک صادقانه و دلسوزانه از سرگذشت و سرنوشت اين نسل. بونوئل بسياری از چهرههای روزگار خود را تنها به نام و برخی را با زندگی و آثارشان معرفی میکند. از زبان او با کسان بیشماری آشنا میشويم که در رشد و شکوفايی فرهنگ معاصر حوزهی اسپانيا نقش مهمی ايفا کردهاند. اما يادآوری اين نکته نيز ضروریست که با اينکه کتاب انباشته از نکات و دادههای تاريخیست، به طور طبيعی با داوریها و جانبداریهای شخصی آميخته است و، چنانکه خود نويسنده نيز يادآور شده، نبايد آن را يک متن تاريخی تلقی کرد. هنگامی که زندگينامهی بونوئل در سال ۱۹۸۲ در فرانسه انتشار يافت، برخی از منتقدان به ناشر خرده گرفتند که اين «کتاب اهريمنی» را بدون هيچ توضيحی در بارهی انبوه کسان يادشده در آن روانهی بازار کرده است. در ترجمهای که در دست داريد، در بارهی اين افراد غالباً گمنام، که بونوئل بر زنده کردن یاد آنها اصرار داشته، توضيح حداقلی داده شده است؛ هرچند که اين کار هميشه آسان نبود. از دشواریهای ترجمهی اين کتاب نحوهی ثبت اسامی خاص بیشماری بود که تقريباً در هر صفحهی آن حضور دارند. در بيشتر موارد از شيوهی تلفظ آنها در زبان اصلی پيروی کردهام، مگر در مورد اَعلام بسيار مشهور که جز تکرار ثبت رايج آنها در متون فارسی چارهای نديدم. و چند نکته در بارهی ویراست تازهی کتاب: در اين ویراست تازه، با توجه به گذشت پانزده سال از چاپ اول کتاب، يادداشتهای پایان هر فصل تکمیل و "به روز" شده است. علاوه بر اين، برای تکميل مطالب کتاب، سه پيوست به آن افزوده شده است. مطالعهی اين پيوستها را برای خوانندگانی که با هنر سينما و به ويژه با فيلمهای بونوئل آشنايی کمتری دارند، سودمند ديدم. توضيح آنکه در اين سالها به کسانی برخوردهام که با سينمای بونوئل آشنا نبوده يا فرصت تماشای فيلمهای او را نداشتهاند و با وجود اين، کتاب را با علاقه خوانده و از آن لذت بردهاند. در پاسخ به خواست اين دسته از خوانندگان است که مواد تازهای در بارهی زندگی و ديدگاههای هنری بونوئل به کتاب افزودهام. پيوست اول ترجمهی مقالهی مهمیست از اوکتاويو پاز. نويسندهی نامی مکزیک منتقد سينما نبود، اما اين مقالهی کوتاه او از اهميت بسزايی برخوردار است و چنانکه خود بونوئل نيز در متن خاطراتش يادآوری کرده، به شناخت سينمای او کمک میکند. پيوست دوم ترجمهی مقالهایست با عنوان «سينما چونان افزار شعر». اين تنها مقالهی مستقلیست که از بونوئل به يادگار مانده و در آن، فيلمساز از گرايشهای هنری و سينمای دلخواه خود بروشنی و فشردگی تمام سخن میگويد. پيوست سوم شامل بريدههايیست از چند گفتوگو با لوئیس بونوئل. از اين سينماگر در طول زندگی مصاحبههای بسياری انتشار يافته، که مهمترين آنها گفتوگويیست با دوستش ماکس اوب، که بسيار مفصل است و به صورت کتابی مستقل منتشر شده. در اين گفتوگوها چيز خاصی نيافتم که بونوئل در متن خاطرات خود نياورده باشد. با وجود اين، نکات تازهای را که برای خوانندهی ايرانی جالب و مفيد بود در اين بخش نقل کردم که اميدوارم کمکی باشد برای آشنايی بيشتر با سينمای هنری بونوئل. یادآوری: |
نظرهای خوانندگان
این کتاب یکی از شاهکارهای زندگی نامه نویسی است(چون برپایه گفت و گو با بونوئل تنظیم شده و البته به تلاش و قلم کسی فراهم آمده که خود نویسنده و فیلم نامه نویس بزرگ و مردی دوست داشتنی است:ژان کلود کاریر)و البته چاپ آن درایران در دهه ای که اندیشه های روشنفکری در بدترین روزها به سر می برد و روشنفکرانش سرکوب و تار و مار می شدند به معجزه می مانست یا شاید هم بهتر باشد بگوییم از زیر دست مسول نظارت وزارت ارشاد در رفته بود.همانطور که مترجم هم اشاره کرده این کتاب نه تنها سینمادوستان و فیلم سازان و دوستداران بونوئل که کتاب دوستان را نیز خوش می اید و البته همه اینها به این خاطر که اساسا بونوئل آدم خاصی است.شخصیتی منحصر به فرد...از این مقدمه چینی می خواستم به این سوال-از رادیو زمانه-برسم که واقعا قرار است کل کتاب را در چند شماره منتشر کنید؟؟اگر چنین است دمتان گرم چون این کتاب سخت نایاب شده و به قیمت بالا فروخته می شود...راستی این تصمیم مترجم بوده یا شما یا هردو.آیا مترجم اجازه چنین اقدامی-نشر اینترنتی نسخه فارسی- را دارد یا نه؟آیا توافقی با ناشر بوده؟
-- بهروز ، Sep 30, 2007 در ساعت 06:45 PM--------------------
زمانه: پاسخ خود را در باره اجازه ما در یادداشت مترجم خواهید یافت که اولین پست این صفحه جدید است. کتاب فصل به فصل منتشر خواهد شد و اگر فصل ها طولانی باشد هر فصل در دو یا چند بخش خواهد آمد و در پایان به صورت پی دی اف در دسترس مخاطبان زمانه قرار خواهد گرفت.
Aaaali ast, man ke jeddan keif kardam az in tarjomeh rawan. engar Bunuel be farsi neweshteh ast. Merci Nazi paris
-- nazi ، Oct 11, 2007 در ساعت 06:45 PM