خانه > رضا جمالی > گفت و گو > «مشکل جنسی، دلیل اصلی طلاق زنان نیست» | |||
«مشکل جنسی، دلیل اصلی طلاق زنان نیست»رضا جمالیreza@radiozamaneh.comغرایز جنسی میتوانند عامل بروز عالیترین کنشهای روحی و هنری باشند. این غریزه یکی از مهمترین فاکتورهای تشکیل بنیاد یک خانواده هست اما از سوی دیگر میتواند منشا بسیاری از انواع انحرافات جنسی قرار گیرد. هر چند برخی از این نوع انحرافات مشکلات فردی هستند، ولی بیشتر آنها به آن جهت که در ارتباط با فرد دیگری معنا پیدا میکند آسیبهای اجتماعی را در بر خواهند داشت. از سوی دیگر، مبارزه با این دسته از آسیبهای اجتماعی نیازمند تغییرات اساسی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و آموزشی است. برای بررسی بیشتر معضل آمار بالای اختلالات جنسی در ایران با خانم دکتر مهدیس کامکار، روانپزشک و متخصص در حوزهی زنان و کودکان گفت و گو کردهام.
خانم دکتر کامکار، طبق نتایج یک تحقیق که در آخرین کنگرهی خانواده و سلامت ارایه شده است، بیش از شصت درصد زنان ایرانی در ارتباط با همسرانشان مشکل جنسی دارند، ریشه و یا علت این اختلالات جنسی در کجاست؟ مشکلات جنسی هم یکی از مشکلات مهم زندگی انسان است. اگر انسان را یک موجود سه بعدی بدانیم یعنی زیستی، روانی و اجتماعی، مشکلات جنسی هم در همین سه بعد قابل بررسی است، یعنی عوامل چند فاکتوری هستند و یک علت را نمیتوان بررسی کرد. کارکرد جنسی یکی از مهمترین کارکردهای ذهنی و جسمی پیچیدهی انسان است. انسان در این مورد شاید حتی خیلی زودتر از خواب و اشتها دچار مشکلات روحی، روانی و جسمی شود. بنابراین اول باید ببینیم علتهای تأثیرگذار این مشکل، اولیه است یا ثانویه، یعنی از هنگامی که فرد کارکرد جنسیاش شروع میشود این مشکل را داشته یا بعد از مدتی ایجاد شده است. سپس باید دید مسأله جسمی بیشتر مطرح است یا اینکه بیشتر مربوط به مسایل روحی و روانی است. بعد هم ممکن است دو نفر به صورت فردی از نظر جنسی و پاسخهای جنسی و یا کارکرد جنسی سالم باشند، اما رابطه اشکال داشته باشد. بنابراین این مقوله خیلی پیچیده است و مسأله سادهای نیست. اما از مهمترین چیزهایی که تأثیر در رشد و نمو روانی ـ جنسی هر انسانی میگذارد این است که فرد با چه برداشت رابطهی جنسی بزرگ شده است، در چه فرهنگی رشد کرده و یا به طور کلی دربارهی رابطهی جنسی و کارکرد جنسی چگونه فکر میکند و چطور به شخصی که برای رابطهی جنسی انتخاب میکند ارزش میدهد. سپس میرسیم به قسمتی که مربوط به مسایل روانی ـ اجتماعی است. یعنی مسایل اضطراب، افسردگی، تعارضاتی که ممکن است از لحاظ اجتماعی وجود داشته باشند و پاسخ یا کارکرد جنسی را مختل کرده باشند.
اما این آمار اعلام شده شصت درصد عدم رضایت و یا اختلال در ارتباط جنسی در جامعهی ایرانی از کجا آمده و چه عوامل دیگری در این معضل وارد هستند؟ شصت درصد را باید خیلی ریز بکینم تا ببینیم مسأله چیست. آیا این شصت درصد مشکل پاسخ جنسی است. چون پاسخ جنسی یا همان کارکرد جنسی چهار قسمت دارد. مربوط به میل جنسی، انگیزش، اوج لذت و مرحلهی فرونشینی است. آیا مربوط به این موارد است یا مربوط به این است که دو نفری که در یک رابطه قرار دارند با همدیگر مشکل تعارضات و کشمکش ارتباطی دارند. مهمترین مشکلی که وجود دارد فاکتور ارتباط است، یعنی نوع رابطه است. اگر رابطهی بین زن و شوهر مختل شده باشد، بخش مهمی از جنبهی خودآگاه و یا ناخودآگاه شخص که میتواند این تعارضات، اعتراضات، خشمها را در آنجا نشان بدهد در رابطهی جنسی خود را نشان میدهد چون بسیار رابطهی نزدیک و پیچیدهای است. مسألهی دیگری هم که در خانمها مطرح میشود، بیشتر مشکل کاهش میل جنسی آنهاست که یا به دلیل مشکلات روحی و روانی است و یا خانوادگی و زناشویی. یعنی ممکن است دو نفر آنقدر آشنایی با بخش روانی ـ جنسی خودشان نداشته باشند و یا اینکه تمایلاتشان به اندازه کافی رشد نکرده کرده باشد که باعث به اوج رسیدن آنها در رابطه جنسیشان شود. در مورد مردها بیشترین چیزی که اکنون مطرح است و تقریباً در هر سنی هم شایع میباشد مسألهی انزال زودرس است و بیشترین چیزی که باز در حوزهی رشتهی ما دیده میشود مشکلاتی است مانند کار زیاد، فرسودگی روانی و جسمی، اضطراب و تعارضات اجتماعی، اینها مسایلی است که باعث خشم فروخورده میشود و خودش را به صورت اختلال در پاسخهای جنسی نشان میدهد.
اگر از منظر آسیبشناسی اجتماعی موضوع را بررسی کنیم به فاکتوری به نام طلاق هم میرسیم. به نظر شما چند درصد آمار طلاقها در ایران به مشکلات جنسی مربوط است؟ فکر میکنم در حوزهی زنان مشکل جنسی نمیتواند دلیل عمده طلاق باشد و هرگز نبوده و نیست به خاطر اینکه انگ بد زن طلاق گرفته در اجتماع ما بسیار بدتر از این حرفها است که زنها به دلیل پاسخ نگرفتن نیاز جنسیشان مثل بقیه نیازهایشان طلاق بگیرند. باید مشکلات خیلی توانفرساتر از این باشد که یک زن بخواهد طلاق بگیرد. معمولاً اینگونه مسایل چند فاکتوره هستند. بسیاری از زنان هستند که با مشکل پاسخ جنسی مردشان یعنی انزال زودرس روبهرو هستند و هیچوقت هم کسی متوجه نمیشود. مسألهای که الان مطرح است در مورد زوجهای جوان است چون برای آنها بیشتر خواستهها و هویت فردی مهم است و این مسأله نیازهای جنسی هم به عنوان یک حق طبیعی مطرح میشود و اگر به آن به خوبی پاسخ داده نشود چه بسا منجر به طلاق هم بشود.
نقش آموزش و پرورش و رسانهها را در بازگویی و آموزش روشن اینگونه موضوعات چقدر موثر میدانید؟ مانند آموزش هر مسألهی دیگری باید به اصل پیشگیری توجه کرد و در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت برنامهریزی کنیم. یادگیری پایاتر است که دراز مدت باشد. باید به مسایل فرهنگی توجه کرد چون این مورد در حوزهی مسایل جنسی به رشد روانی ـ جنسی که یک مسألهی بسیار مهم در رشد شخصیت است، برمیگردد. همانطور که رشد شخصیت انسان از زمان جنینی و سپس از زمان نوزادی آغاز میشود این رشد به همین شکل در بخش روانی ـ جنسی انسان هم ادامه پیدا میکند و به همان اندازه هم مهم است که از اوان کودکی به آن توجه شود. یعنی پاسخهایی که مادر یا پدر در ارتباط با خودارضایی کودک و یا بچههای نوپا میدهند،در فهم ادراکی کودک موثر است و باعث میشود که متوجه شود در چه زمینه و فضای فرهنگی رشد میکند و اینکه آیا باید محدود یا متوقف بشود. بنابراین خیلی مهم است که با توجه به سن کودک او را با بدن و روانش آشنا کنید و ارزشهایی را که میخواهید به او منتقل کنید که چطور از بدنش مراقبت کند و وقتی از بدنش مراقبت میکند و به آن احترام میگذارد به نیازهایش پاسخ میدهد بنابراین نیازها، ارزشها و حریم دیگران را رعایت خواهد کرد. میباید در این زمینه پدر و مادر آموزش به کودک را خیلی زودتر از مدرسه شروع کنند. این کار میتواند در مهدکودک هم آغاز شود، اگر که معلمان در این زمینه آموزش درست دیده باشند چون این موضوع بسیار مهمی است. متأسفانه آموزش و پرورش ما خیلی دیرتر از نیازهای فردی و طبیعی آدمها به این موضوعات پاسخ میدهد. و مانند بسیاری از مشکلات دیگر موجود، جامعه ما فکری به حال خودش کرده و به صورت اتوماتیک به آن پاسخهایی داده است و ممکن است که پاسخ درستی هم نباشند. بعد آنوقت مینشینند و فکر میکنند برای این مشکلات و عوارض پیش آمده چه باید بکنند. آموزش و پرورش باید در این زمینه از همان سنین پیش دبستانی برای کودکان برنامهریزی کند تا به این مسألهی پیچیده، طبیعی، انسانی و بسیار مهم و ارزشمند که ممکن است تأثیرات بسیار به سزایی در طول عمر یک انسان و روابطش با دیگران بگذارد، آگاه گردند. در میان کتابهای درسی هم ممکن است به یکسری سوالات پاسخهایی داده باشند اما چالشها در گفت و گو به وجود میآید، در بحثهایی که بین بچهها به عنوان یک گروه و آموزشدهندگان به عنوان گروهی شروع میشود. به نظر من نباید فقط این موضوعات در کتابهای درسی خلاصه شود.
ارتباطهای پیش از ازدواج رسمی میان زن و مرد چقدر میتواند برای آشنایی بیشتر با خصوصیات روحی و جنسی طرف مقابل موثر باشد؟ مسلماً ازدواج خلاصه نمیشود به اینکه آدمها به نیازهای جنسی خودشان فقط پاسخ دهند و این یک نگاه ابتدایی و بیمسئولیتی است. ازدواج فقط یک مقوله است. بعد از اینکه فرد هویت خودش را پیدا میکند وارد مرحلهی بعدی که صمیمیت است میشود به این موضوع نباید به این سادگی نگاه کرد. به خاطر اینکه انسانها هر چقدر شناخت بیشتری از خودش داشته باشند بهتر میتوانند به نیازهایشان و نحوهی پاسخ دادن به آن عمل کنند و اگر خودشان را نشناسند چطور میتوانند وارد رابطهای شوند که باید دیگری را بشناسند و بعد برای به وجود آوردن نسل بعدی متعهد شوند. و این شامل شناختن و تجربه کسب کردن در همهی زمینهها به عنوان هویت فردی است و قطعاً مهم است که من بدانم کی هستم و در کجای جهان هستم. آیا اختلالات جنسی در گرایش زنان و مردان متأهل به دیگران خارج از زندگی زناشویی خودشان نقش دارد و یا عوامل دیگری در این قضیه وارد هستند؟ به نظر میرسد که زنان دارند جا پای مردان در دهههای قبل میگذارند. بنابراین در خیلی از موارد شاید بتوان یک تصمیم نسبی در مورد مردها هم داشت یعنی یک برداشت نسبی. چیزی که در ازدواج مطرح میشود و آن را نگه میدارد نخست شور و شیدایی و دوم مسألهی صمیمیت و سوم تعهد است. مهمترین قسمتی که یک رابطه را نگه میدارد مسألهی صمیمیت است. صمیمیت یعنی عقاید مشترک، اهداف مشترک و احترام به عقاید متفاوت یعنی تفاهم نه عقاید متضاد. آدمها نمیتوانند به اصولی که خلاف اصول خودشان است و ارزشهایی که ضد ارزش خودشان است احترام بگذراند و آنها را رعایت کنند. اما اگر یاد گرفته باشند و رشد کافی از لحاظ اجتماعی و فردی کرده باشند میتوانند به عقاید متفاوت که لزوماً خودشان به آنها اعتقادی ندارند، احترام بگذارند. این قسمت است که رابطهی بین افراد را و رابطه بین زن و مرد را در زندگی زناشویی نگه میدارد. اگر در یک رابطه فقط شیدایی و یا فقط تعهد باشد، این ازدواج را تهی میگویند یعنی چیزی در آن نیست. بنابراین باز هم به اصل رابطهی جنسی و میزان تفاهمی که در آن وجود دارد و نیز به مقولهی صمیمیت برمیگردد. اگر این قسمت در رابطهی دو نفر بلنگد، یک جای خالی در قلب و مغز آدم وجود دارد و حتی اگر خودآگاه متوجه آن نشده باشد احتمال اینکه این جای خالی توسط دیگران پر شود خیلی زیاد است. حال چه در آن رابطهی زناشویی باقی بمانند و چه منجر به جدایی بشود، این ازدواج از درون خالی و پوسیده شده است. مقولهی رابطهی جنسی بین یک زن و مرد پیچیدهتر از این است که صرفاً به این مسأله ختم شود که آیا من تمایلات جنسیام پاسخ میگیرد یا نه. فاکتورهای احترام، هویت فردی و ارزشها از نظر فرد در یک رابطه خیلی مهم هستند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
توضيحات روشن ودقيق خانم دکتر کامکار با آن متانت وآرامشي که در بيان ايشان بخصوص هنگام سخن گفتن از روابط خصوصي همسران بود،اين گزارش وگفتگو را به يکي از بهترين هاي راديو زمانه - لااقل براي من -تبديل کرد.موفق باشيد آقاي جمالي گرامي
-- شاهد ، Jan 12, 2009دیدگاههای خانم دکتر کامکار متین و خوب بودند ولی به نظر من ارتباط پیش از ازدواج دو نفر اگر هماهنگ با رضایت یکدیگر با شد نه تنها بی مسئولیتی نیست بلکه میتونه از امکان طلاق که ناشی ازعدم شناخت است به مقدار زیادی جلوگیری کند. همانطور که در خیلی از کشور های پیشرفته در زمینه فرهنگی این ارتباط سالم میان دو نفر وجود دارد.
-- مریم ، Jan 12, 2009من هم فکر میکنم مساله آموزش همیشه در کشور ما کمترین اهمیت را داشته و به خاطر همین خیلی از جوانان ایرانی خیلی از مسائل مهم فردی و اجتماعی را با روش کوشش و خطا یاد میگیرند. اگر مرا به یک سوبینی متهم نکنید فکر میکنم که در جامعه بسته ایران، زنان و دختران با مساله یادگیری در این زمینه، بازتر برخورد میکنند تا مردان ایرانی. مردان معمولا گفتگو در این زمینه را "انتقاد" برداشت کرده از آن استقبال نمیکنند. دلیلش هم جدا از کمبود آموزش و آگاهی شاید مردسالاری در فرهنگ ایرانی باشد.
یونیک
-- unique ، Jan 12, 2009در کشوری که قوانین امر به معروف و نهی از منکر ما فوق قوانین علمی است چگونه می توان مقوله هایی این چنینی را از پیش در معرض گفتگو و اجرا گذاشت شد. در ایران حتی دو نفر که با هم نامزد رسمی هم هستند از لحاظ شرعی اجازه ندارند در پارکی بنشنند و راجع به یکدیگر گفتگو کنند چون حتما سر از اداره منکرات در می آورند.
-- محسن ، Jan 12, 2009البته اینطوری هم نیست که هر دو نفری رو ببرن منکرات!
-- حسینی ، Jan 12, 2009مانع اصلی ارتباط قبل از ازدواج در ایران ترس از ارتباط جنسی خارج از ازدواج است که در جامعه ایران میتونه عواقب وحشتناکی رو برای زن داشته باشه. من خود موردی را دیدهام که در دوران نامزدی ارتباط جنسی برقرار شده و پس از آن با توجه به از بین رفتن پرده بکارت زن موضع طرف مقابل در ادامه رابطه و ازدواج به کلی تغییر کرده است. در چنین وضعیتی مثل همیشه فقط زن محکوم خواهد بود!
خواننده گرامی جناب حسینی مشکل تمام زنان مشرق زمین همین مورد بکارت است که زندگی را بر میلیونها زن بیچاره تنگ کرده است و بابت آن باید به دین، پیغمبر ،دولت،و در نهایت تک تک افراد جامعه خودشان پاسخ بدهند چرا؟ چونکه در مشرق زمین به دنیا آمدند در حالیکه در اینطرف دنیا میلیونها زن بدون بکارت ازدواج می کنند و زندگیشان از هزاران زن ایرانی و عرب و ترک بهتره...فرهنگ ها و معانی واژه ها از نو باید نوشته شوند.
-- رویا ، Jan 12, 2009این که خانم دکتر کامکار فرمودند " صمیمیت یعنی عقاید مشترک" اگر چه من در روانشناسی هیچ تخصصی ندارم لکن تصور میکنم نه تنها تعریف کاملی نباشد که شواهد عینی در بسیاری موارد عکس آنرا نشان میدهد . من فکر میکنم زن و شوهر کاملا هم عقیده و مثل هم نمی توانند به زندگی خود ادامه دهند . شواهد عینی نشان میدهد که وقتی زندگی گوارا میشود که طرفین بتوانند پستیها و بلندیهای یکدیگر را پو شش دهند یعنی حتی در پاره ای موارد کاملا متضاد هم باشند ( همچنان که در جنسیتشان کاملا متضادند).ضمنا بنده تصور میکنم صمیمیت محصول "شناخت اشخاص و روراست ( صادق) بودن" است . و ما هرچه شخصی را بهتر شناخته باشیم و بتوانیم به راحتی حرفمان را به او بزنیم با او صمیمی تر هستیم .البته این نظر غیر تخصصی بنده بود.
-- آرش ، Jan 13, 2009thanks,thanks,thanks.I wish the best for you & DR:Kamkar,I,m wait for your next interview.Have a gerat day
-- nasrin from vancouver ، Jan 13, 2009با تشکر از نظرات خانم کامکار، ولی موارد زیادی از طلاق را میتوان در ایران دید که بخاطر مشکلات جنسی اتفاق افتاده...و این مسئله را نباید به عنوان یک تابو در نظر گرفت و باید جامعه و شخص مبتلا به این عارضه به این قضیه بصورت یک بیماری نگاه کند که هرکس دیگری هم ممکن است به آن دچار شود.پس طلاق گرفتن از کسی که به این عارضه دچار شده اصلا کار غیر اخلاقی نیست و اگر خودخواهی در میان نباشد لطفی خواهد بود به طرف مقابل.
-- ثریا ، Jan 13, 2009aramesh daronie dar tadavome zendegi bishtar naghsh bazi mikond
-- hena ، Jan 13, 2009خانم ثریای عزیز، حرف شما درست است ولی آیا تنها راه چاره برای این "عارضه" طلاق است؟
-- ناشناس ، Jan 14, 2009خانم دکتر کامکار راجب بسیاری از جنبه های مشکلات روابط زوج های ایرانی بحث کردند بدون اینکه اشاره به احتمال بروز اختلافات جنسی در نتیجه گرایش های همجنس خواهانه بکنند. شاید این دکتر عزیز هم صفحات کتب روانشناسی را پس از سانسور وزارت ارشاذ مطالعه کرده اند و یا ترسیده اند که بگویند بخشی از ناتوانی در برقراری ارتباط ناشی از ازدواج بی حاصل زنان و مردان همجنسگرا با مردان و زنان غیرهمجنسگراست . بد نیست که به ایشان یاذ اوری کرد که در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان (هلند کانادا اسپانیا دانمارک سوید و انگلستان و برخی ایالات د رامریکا مانند ماساچوست و ارگان و کالیفرنیا ) و کشورهای درحال توسعه (افریقای جنوبی و شیلی و بخشهایی از برزیل) ازدواج همجنسگرا یان قانونیست و از همان حقوقی برخوردار است که ازدواج غیر همجنس گرا برخوردار است .
-- شقایق ، Jan 14, 2009ناتوانی جنسی که بعد از ازدواج پیش میاید دارای عوامل متعددیست . یکی از انان مستقیمأ به رابطه و فهم احساسی طرفین نسبت بیکدیگر دارد که ما انرا متاسفانه بیشتر در زمان مهاجرت از کشور شاهد بوده ایم !. بروز انقلاب اسلامی در ایران و خروج خواسته و یا ناخواسته خیلی از خانواده ها از کشور باعث بروز مشکلاتی روانی بویژه برای مردان خانواده هائی شد که همواره نان اور ان خانواده بوده اند و ضعف و بیخودی که اکنون با ندانستن زبان و فرهنگ مکان جدید و عدم توانائیهای مالی لازم برای اداره خانواده در خود احساس میکردند بیشتر از هر چیز بر روی روابط عاطفی ، اول با خودشان و بعد با همسرانشان اثر گذارد ، که از جمله انان بروز عدم توانائي در ارائه عمل همخابگی بود ( سن در این رابطه نقشی نداشت چون در این مورد میشد مردان ۳۰ ساله را با این مشکلات مشاهده کرد تا ۷۰ ساله ها را ! ) . متاسفانه این موضوع که چون مردان از توانائی نشان دادن ارضای دروغین و تظاهر امیز در زمان داشتن سکس در مقابل انچه که زنان از ان بر خوردارند بی بهره اند نیز بر نقش منفی و یاس اور ان کمبود افزود تا بحدی که همان مردان « مسؤل به اداره خانواده را » به راههای تاسف بارتری مانند مصرف بیرویه موادهای بیخود کننده ( مخدرات سنگین و منشروبات الکلی ) کشانید! و وضع را از انچه که بود صد چندان بد تر کرد !.
-- داوید ، Jan 14, 2009خانم دکتر بحث جالبی را مطرح کرده اند ولی مانند همیشه که در اینگونه مباحث مشاهده میشوند « نقش خانمها » در تشدید این خسران در مردانشان را نادیده میگیرند ( برای نمونه انتخاب عکسها در این مقاله بیشتر نشانگر عدم رضایت خانمهاست تا اقایان ! ). حداقل در جائی که من زندگی میکنم ( لس انجلس ) ، سوای خانمهائی که از روز اول به انجام کارهائی که حتی در شأن انان نبوده هم به اداره امور مالی خانواده کمک کرده اند و هم با نشان دادن پشتیبانی از همسر و با استفاده از کلمات و واژه هائی عاشقانه و دوست داشتنی به انان که شوهران را کمتر به فکر شرمنده بودن از موقعیتی که در ان قرار داشته اند بیندازد ، به محفل عاطفی خانه نیز گرمی بیشتری بخشیده اند ، و در مقابل هم بوده اند و هنوز هم بسیاری هستند از خانمهای هموطن مهاجری که با نظاره بر افرادی که از موقعیتهای خوب مالی و تنها مالی و نه چیز دیگری برخوردارند و تفاخری که برخی از انان در مقابل دیگران از خود نشان میدهند ولی خود در عوض در مقابل پولدار تری از خود که قرار میگیرند به حسرت از دارائی انان مینشینند ، باعث میشوند که خانمهائی از این دسته احساس پائینتر بودن کرده و به غبطه و حسادت و حسرت از برخورداری ان کمبودها بنشینند و با نشان دادن ان احساست منفی و پی در پی به روی همسر خود اوردن مزایای مالی دیگران و بیان مستمر و بیوقفه کمبودهای خود ، نتایجی حاصل گردند بر خلاف انچه در بالا در مورد انگونه رفتار خانمها که باعث دلگرمی و افزودن اعتماد به نفس در شوهرانشان میشود که در انتها نیز به برخورداری از یک زندگی مشترک همراه با لذائذ روانی و جسمی و جنسی میانجامد !.
لطفأ به من خرده نگیرید که در این مورد ، تنها * مسؤولیت * را بر دوش خانمها انداخته ام !. اما هر کس نداند خود خانمها بیشتر و بهتر از کس واقفند از نیروهائی که خداوند در وجود انان به ودیعه گذارده که به خوبی با استفاده از انان میتوانند در مواقع بحرانی بیشتر از هر مردی ان مشکلات را مهار کنند!.
مشکل مسائل جنسی در چندین سال اولیه مهاجرت تا به این حد رسیده بود که حتی به باجگیری طرفی از طرف دیگر ( اخلاقی و خانوادگی و اجتماعی ) میانجامید ، اما بالاخره با تغییر اوضاع و بهبود یافتن گرفتاریهای مالی در خانواده ها و در دسترس قرار گرفتن داروهای تقویت جنسی مانند « وایگرا » ، دو نتیجه متفاوت از این مسائل حاصل خانواده ها گردید ،
۱ - دسته اول که خانه و شوهر با پشتیبانی و دلگرمی * زن خانواده * به موقعیتهای مالی دست یافتند دارای خانواده ئی یکپارچه شدند و با اعتماد و امتنان از یکدیگر به سربلندی و شادمانی رسیدند.
۲ - و ان دسته که جز سرکوفت و تحقیر و حسرت و چشم همچشمی هوای خانه را تبدیل به زباله دانی از نفرت و انزجار از یکدیگر نمودند ، به مجرد وزیدن اولین باد موفقیتهای مالی ، ناگهان هر کس با امداد از دلارهای سبز امریکائي بدنبال ترمیم گذشته خود بر امد . مرد خانه بدنبال ازدواجی دیگر خانه را ترک کرد که شاید انچه که در همسر قبلیش گم یافته بود ، عشق ، وفاداری ، پشتگرمی و محبت را در همسر تازه اش بیابد . وان خانمی که عمری را با حسرت از دیگران خانه را تبدیل به گورستانی از احساس حقارت و کمبود و توی سرزنی و خود کم بینی ساخته بود نیز بدنبال تحصیل انچه که دیگران مدام بر انگشت و مچ دست و گردن و گوش گذارده و به انان فخر میفروختند رفت تا او هم به مانند انان به کم دار تر از خود بفروشد !.
و بچه های این خانواده ، تنها بکمک معجزه اگر بتوانند بی الایش دوام بیاورند !.
داوید - تنه نزن
با توجه به اهميت امر آموزش، از سايت محترم راديو زمانه خواهشمندم مطالبي در اين مورد منتشر كند چون خود من يك پسر 10 ساله دارم كه نمي دانم چگونه بايد اين مطالب را با او شروع كنم و ادامه دهم.متاسفانه در مدارس ايران هم كه كسي به فكر اين موضوعات نيست و بيشتر به شكل يك تابو در آمده است. اگر كتاب خوبي نيز در اين مورد وجود دارد لطفا آن را معرفي كنيد.
-- كيوان ، Jan 14, 2009در ایران به خاطر کنترل خانواده ها بر روی دخترها و هشدارهای مادر و خانواده از زمان کودکی برای هر چیزی که به شکلی به رابطه جنسی و دستگاه تناسلی ختم میشود نوعی ترس و نگرانی از کودکی در بسیاری از دخترها شکل میگیرد.
-- صها ، Jan 14, 2009تجسم کنید حتی در هنگام دویدن و بازی هم بعضی مادران نگران پاره شدن پرده بکارت دختر 10 ساله اند.
دختری که با این استرس و هشدارها و رفتار ناخوداگاهی که رابطه جنسی را پدیده ای مذموم میداند چگونه میتواند در زمان مناسب یا بعد از ازدواج رابطه خالی از فشار روانی داشته باشد. ولو در رفتار خوداگاه هم بروز نداشته باشد در درون این تربیت اجازه لذت بردن کامل را به زنها نمیدهد. تجسم کنید یک دختر به فرض هلندی که از دوران مدرسه با اموزشهای درست با این قضیه اشنا میشود.
از سویی دیگر فرهنگ ایرانی رابطه جنسی دو طرف را به نوعی رابطه فاعلی مفعولی و بالا و پایین فروکاسته است که انگاری رابطه یک رابطه دو طرفه نیست بلکه نقش کننده دهنده وجود دارد و فاعل نفش برتر را در اینجا دارد.
چرا "دیر-ارضایی" که در اغلب زنان وجود دارد به صورت یک امر طبیعی و پذیرفته شده از طرف همگان، حتی مردان، درآمده در حالی که "زود-ارضایی" مردان را همه مردم به عنوان یک عارضه به حساب می آورند و کمتر پیش می آید که کسی دیر-ارضایی زنان را نیز یک موضوع غیر عادی بنامند؟
-- ناشناس ، Jan 14, 2009
-- ناشناس ، Jan 14, 2009حرفهای شما کاملاً درست است. جالب است بدانید آموزش جنسی به کودکان در مدارس حتی در آمریکا هم متداول نیست! فقط بعضی از کشورهای اروپایی این کار درست را انجام می دهند.
یکی دیگر از معضلات بزرگ در ایران قوانین ضد انسانی و همچنین فرهنگ خانواد ه هاست. چه بسیاری از زنها و دخترها که حتی ممکن است مورد تجاوز جنسی از سوی دوست پسر یا همکار و دیگران قرار بگیرند اما جرات ابراز و احقاق حق خودشان را نداشته باشند. وقتی فیلمهای این تجاوزها را متجاوز براحتی بر روی اینترنت قرار میدهند میتوان به عمق این معضل پی برد. تجاوزهایی که میتواند اثراتی روحی و روانی ان برای یک عمر باقی بماند و جناب متجاوز هم با خیال راحت به کارش ادامه دهد.
-- Ali ، Jan 15, 2009سواستفاده از سادگی دختران و رفتن انها به برخی میهمانی ها همان و مورد تجاوز قرار گرفتن همان.
ترس از ابرو - خانواده و عدم وجود قانون منجر به ان میشود که زنان از حق مجازات متجاوز بگذرند.
امیدوارم روزی درک خانواده ها افزوده شود و قوانین هم از زنان خمایت بیشتری به عمل اورد. بارها میبینیم در میان مردان از خاطرات مورد تجاوز قرار دادن این و ان صحبت میشود وخیالشان راحت که در شهر خبری نیست که نیست.
بعضی از زنان بدلیل ارضا نشدن بوسیله شوهرانشان علاقه مند به همبستری با فرد دیگری می شوند.تکلیف مردان آنان چیست.
-- کیوان ، Mar 5, 2009این نظر نبود تبادل نظر بود
جواب کیوان: اگر مرد و یا زنی، رابطهٌ جنسی ماوای زناشویی داشت، جواب این کار، مقابله به مثل نیست، کتک کاری و دعوا نیز نیست، آبروی همسر را جلوی همه بردن نیز نیست، غصه خوردن و نفرین کردن نیز نیست، خود را سرزنش کردن نیز نیست، هم زیستی مسالمت آمیز نیز نیست، در فرصت انتقام از طریق های دیگرنشستن هم نیست، گوشه گیری و بریدن ارتباط با دیگران نیز نیست، جاسوسی کردن و خود را مشکوک به این همسر و زمین و زمان نشان دادن هم نیست، پدر و مادر خود و همسر را شاهد گرفتن هم نیست، فرزندان را وارد جریان کردن هم نیست، داستان بافی که قبل از اینکه تو خیانت کنی من خیانت کرده ام نیز نیست، قسم خوردن با خود که من بر خلاف او پاک خواهم ماند و لجنی مثل او نخواهم بود نیز نیست( دراین صورت انگیزه عشق به زندگی نیست بلکه انگیزه، تنفر است و خود نمایی)، خود را زن ذلیل و مرد ذلیل دیدن هم نیست، شرف و غیرت خودرا برباد رفته دیدن هم نیست، نقش روانشناس راخود بازی کردن هم نیست، قدرت نمایی کردن و ایجاد رعب و وحشت نیز نیست، مظلوم نمایی و دست شستن از مسئولیت نیز نیست، خانه رابه دادگاه در این زمینه و دیگر زمینه ها تبدیل کردن هم نیست، مهربان تر شدن برای به رحم آوردن دل طرف و تابع زور شدن هم نیست، فراموش کردن و بروی خود نیاوردن هم نیست، خودارضائی نیز نیست، جنبل و جادو نیز نیست، نفرین و آرزوی انتقام از خدا داشتن هم نیست، عصبی نمودن جو خانه و بی احترامی و تحقیر نیز نیست،تمام جوابهای واکنشی دیگر هم نیست،جواب در آزاد بودن است یعنی بعنوان یک انسان محترم، خود را حقوق مدار دیدن و در حقوق زیستن و دعوت از خطا کار به ترک خطا و به حقوق مدار شدن و در صورت قدرت مدار ماندن او و تکرار سیستماتیک، شهامت مندانه،برنامه ریزی نمودن و جدا شدن. راه حل در کنش شدن است و نه در واکنش،یعنی بعنوان یک موجود صاحب کرامت، خود را مستقل از خطای دیگران دیدن و دنبال راه حل برای خطا کار بودن و کمک به او در جبران اشتباه، جواب در رجوع به خود بعنوان موجود اخلاق مدار و در صورت خود را آلوده به قدرت دیدن ،جستجوگر راه حل شدن در جریان آزاد اطلاعات و اندیشه با مورد اعتماد ها بدون لطمه به حیثیت همسر و در صورت قلدری و وقاحت و اصرار در تکرار خطا ،افشا نمودن و ایستادگی و عدم گذشت در مقابل نمایش قدرت و تأکید بر تمام حقوق انسان بدون استثنأ و امتیاز حقوقی دادن. راه حل دفع خطا و خشونت تحمیل شده بر کانون
-- Mohamed Réza ، Mar 25, 2009مشترک خانواده و بر حق استوار ایستادن و شرایط را برای خطا کار به طرف صلح و شادی و حقوق گرایی و توبه کاری،فراهم نمودن. هرگز سرزنش نکردن و خود را به معلم اخلاق او بدل نکردن، بلکه مرز خود و او را برداشتن و خود را در او و او را در خود یافتن و در گردش اطلاعات و اندیشه با او زیاد گوش کردن و در صورت امکان جوابی یافتن و اگر لازم بود به روانکاو مراجعه کردن.
محمدرضاراعی